کد مطلب : ۲۸۶۷۲
اسوه حسنه قرآن چگونه می زیست؟
خداوند پیامبر گرامی اسلام(ص) را اسوه حسنه انسانها معرفی کرده و از همگان خواسته تا براساس سنت و سیره ایشان زندگی خود را سامان دهند. مسلمانی به آن است که انسان پیشوایان را سرمشق قرار داده و فلسفه و سبک زندگی خود را براساس رهنمودها وسیره آنان تنظیم کند. نویسنده در مطلب پیش رو صرفا گوشهای از سبک زندگی آن حضرت(ص) را تبیین کرده است که نخستین بخش آن از نظر خوانندگان عزیز میگذرد.
مردمداری پیامبر(ص)
پیامبر(ص) برای هدایت مردم آمده است. آن حضرت(ص) بسیار رنج میبرد که مردم ایمان نمیآورند و گرفتار خسران ابدی و آتش دوزخ خواهند شد.(کهف، آیه ۶؛ شعراء، آیه ۳)
ایشان چنان دل برای مردم میسوزاند و خود را اذیت میکرد که خداوند به ایشان هشدار میدهد تا خود را به رنج نیفکند. با آنکه حقایق و ملکوت اعمال هر کسی را به مشاهده و عیان میدید، با این همه به ظاهر کلمات آنان بسنده میکرد و حرف آنان را میپذیرفت تا با همراهی آنان را به راه آورد به طوری که آنان وی را «اذن» یعنی حرف شنو میدانستند و خداوند وی را «اذن خیر» حرفشنو برای خیر مردمان معرفی میکرد.(توبه، آیه ۶۰)
آن حضرت(ص) بسیار مردمی بود و همین خصلت موجب میشد تا مردم گرد ایشان جمع شوند. از همه لحاظ مهربان و رئوف بود و کم خشم میگرفت.(آل عمران، آیه ۱۵۹) از تواضع و فروتنی ایشان بود که در کارهای کوچک و بزرگ مشارکت میکرد و به عیادت همگان میرفت و بر سر سفره هر کسی مینشست حتی اگر دعوتکننده برده بود. انس بن مالك گويد: پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به عيادت مريض و تشييع جنازه مى رفت و دعوت برده را مى پذيرفت. (مـكارم الاخـلاق، ص ۱۵)
از عوامل محبوبيّت و جاذبه رهبران، همدردى و همدلى و همراهى با مردم است و اين اخلاق، رابطه آنان را با مردم مستحكمتر مى كند. از نشانههاى مردمى بودن حضرت رسول رفتار متواضعانه او با توده هاى مردم و شركت در تشييع جنازه و عيادت مريض و حضور در مهمانى بردگان بود و از اين راه، دل آنان را به دست مىآورد و به مؤمنان ارزش و احترام قائل مى شد. البته در ادامه بحث، موارد دیگری از مردمداری ایشان بیان خواهد شد.
ارزشـهاى اخـلاقى و مکارم اخلاقی که پیامبر(ص) در سنت و سیره خویش نشان داد بهترینها برای رسیدن به سبک زندگی اسلامی است. از قديم گفتهاند: دو صد گفته چون نيم كردار نيست. رسول خدا (ص) و اولياى دين از آن جهت الگوى اخلاقى مايند كه گفتار و كردارشان تجسّم آيات قرآن و ارزشهاى اخلاقى است. نه تنها برخوردار از مكارم اخلاقىاند، بلكه سرآمد همه و پيشتاز در خصلتهاى نيكويند. رسول خدا در سخاوت و شجاعت و صراحت و صداقت و وفاى به عهد و حسن خلق، از همه برتر بود. آنچه خوبان همه دارند، او تنها داشت! مديران جامعه نيز بايد الگوى مردم باشند تا جامعه به خوبيها گرايش يابد.
امام على (ع) فرمود: پيامبرخدا از همه مردم بخشنده تر، با جرأت تر، راستگوتر، وفادارتر، خوش اخلاقتر و نيكو رفتارتر بـود. (بحـار الانوار، ج ۱۶،ص ۱۹۴)
تواضع و فروتنی
یکی از مهمترین خصلتهای اجتماعی انسان داشتن تواضع است. انسان در برابر خداوند باید ذلیل و خوار باشد، ولی در برابر مردم خواری و ذلت معنایی ندارد. همچنین انسان در برابر خداوند و خلق نمیبایست تکبر داشته باشد؛ زیرا کبر و تکبر از صفات خاص الهی است؛ بلکه بهترین حالت آن است که در برابر دیگران فروتنی بورزد. تواضع غیراز ذلت و تذلل است.
پس انسان نباید جز در برابر خدا تذلل و خواری داشته و از تکبر در هر حال دست بردارد؛ اما تواضع و فروتنی امری پسندیده و خصلتی نیکو است.
البته انسانها به سبب برخی از خودباوریها و خودپسندیها و خودبرتربینیها و شرایط و مقتضیات زمان و مکان خودشان را گم میکنند. تواضع این نیست که هر از گاهی خودی نشان دهیم، بلکه آن است که در همه حال، خود را در حدی کمتر از آن قرار دهیم که دیگران انتظار دارند، بویژه اگر مسئولیتی داریم و مردم ما را بزرگ میدانند و واقعا هم ممکن است چنین باشیم، ولی نباید خود را این گونه بزرگ دانسته و براساس بزرگی خودمان رفتار کنیم و دیگران را کوچک شماریم. انسان مومن واقعا در سیرت و صورت متواضع است. در سیره و روش زندگی پیامبر(ص) آمده است که ایشان با آن عظمت و شرافت و کرامتی که در پیشگاه خدا داشت، انسانی بس فروتن بود.
امام صادق (ع) میفرماید: پيامبر اكرم(ص)مانند بنده غذا مى خورد و مانند بنده مىنشست و مىدانست كه بنده است. (بحـار الانوار، ج ۱۶،ص ۲۶۲)
به هر حال، تواضع و مردمى زيستن از بهترين صفات انسان است. تواضع، در گفتار و كردار و نشست و برخاست هركس آشكار مى شود. پيامبر خدا با همه عظمت و شخصيت، خود را بنده خدا مى دانست و كوچكترين نشانه اى از تكبّر و غرور در آن حضرت نبود و اين تواضع و ساده زيستى و دورى از تجمّل و تكلّف در همه ابعاد زندگى او آشكار بود.
فــروتـنى در همه حال خوب است. این تواضع در راه رفتن، نشست و برخاست، خوردن و خوابیدن و مانند آن باید خود را نشان دهد. رعايت ادب و فروتنى در غذا خوردن، از توصيههاى اسلام است. يكى از جلوه هاى تواضع در شيوه غذا خوردن، نشستن متواضعانه است. متكبران و سلاطين، بر بساط و تخت خود لم مىدهند و با تكبّر خاصّى غذا مى خورند. رسول خدا هرگز در حال تكيه دادن غذا نخورد. به طرف غذا خم مى شد، روى زمين نشسته و غذا مى خورد، دست چپ را به زمين تكيه مى داد و با دست راست غذا مى خورد و اين ادب و عبوديت او را در پيشگاه خداوند نشان مى دهد.
امام صادق (ع) فرمود: پيامبر اكرم هرگز از آغاز بعثت تا رحلت، در حال تكيه دادن غذا نخورد (آنگونه كه رسم سلاطين بود) و اين از روى تواضع در برابر خدا بود. (بحـار الانوار، ج ۱۶،ص ۲۴۲)
در آیات قرآن در باره تواضع در راه رفــتن از لقمان حکیم آمده که نباید بگونهای راه رفت که نشانه تکبر و تفاخر و تبختر باشد: وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ؛ و از مردم به نِخوت و تکبر رُخ برمتاب و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خیال باف، خودپسندِ لافزن را دوست نمىدارد.(لقمان، آیه ۱۸)
خداوند در جایی دیگر میفرماید: وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً؛ و در روى زمين به نخوت گام برمدار، چرا كه هرگز زمين را نمىتوانى شكافت، و در بلندى به كوهها نمىتوانى رسيد.(اسراء، آیه ۳۷)
انسانی که اهل آداب و اخلاق است همه اصول آن را رعایت میکند. در باره آداب راه رفتن این معنا مورد تاکید است که به دور از تکبر باشد. قرآن كريم، در سوره لقمان و آیات دیگر از راه رفتن متكبّرانه انتقاد مى كند و به تواضع در راه رفتن توصيه مى كند. از سوى ديگر، راه رفتن بىحال و سست، زيبنده يك انسان مصمّم و توانا نيست. رسول خدا در عين حال كه فروتنى را در همه امور، از جمله در راه رفتن مراعات مى كرد، راه رفتنى محكم و با صلابت و اقتدار داشت و اين صلابت و استوارى در رهبران، نشانه عزم آنان است و به مردم هم روحيّه و صلابت مى بخشد.
ابن عبّاس نقل كرده است: پيامبرهنگام راه رفتن، چنان با نشاط راه مىرفت كه معلوم مى شد راه رفتن انسانِ ناتوان و خسته نيست.(بحـارالانوار، ج ۱۶،ص ۲۳۶ )
البته تـواضُــع خود نشانههایی دارد که میتوان با آن انسان متواضع را از متکبر باز شناخت. در برخی از روایات به این نشانهها اشاره شده است. پیامبر(ص) که اسوه حسنه الهی است در این باره به تمام و کمال بود و میتوان از سیره ایشان برخی از نشانهها تواضع را به دست آورد. از جمله امام باقر(ع) فرموده است: پيامبر خدا(ص) فرمود: از پنج كار تا هنگام مرگ دست برنمىدارم: ۱ـ غذا خوردن روى زمين با بردگان ۲ـ سوار شدن بر اُلاغ بى پالان ۳ـ بُز را با دست خود دوشيدن ۴ـ لباس پشمينه پوشيدن ۵ـ به كودكان سلام كردن تا اينكه بعد از من سنّت شود.( بحـار الانوار، ج ۱۶،ص ۲۱۵)
اين پنج خصلت، هر كدام بگونه اى نشانگر فروتنى و خاكسارى و دورى از تكبّر و غرور است. رسول خدا براى ما اسوه و سرمشق همه كمالات، از جمله الگوى «تواضع» است. اينكه آن حضرت تأكيد مى فرمايد تا زنده است اينگونه رفتار مى كند، براى آن است كه امّت محمدى به آن بزرگوار اقتدا كند و الگو بگيرد.
ادب مجالس و هـمنشينی
ادب در معاشرت، احترام گذاشتن به خود و ديگران است؛ چرا که براى انسان عزّت و محبوبيت مىآورد و زمینه برای ارتباط اجتماعی و بهرهمندی از پیامدهای مادی و معنوی و عاطفی را فراهم میکند. رعایت نکات ظریف و جزئیاتی که به یک معنا در قالب مکارم اخلاقی قرار میگیرد موجب افزایش محوبیت میشود. از این رو گفته میشود که ارزش هر كس به اندازه ادب اوست. به عنوان نمونه یکی از آداب اجتماعی در مجالس جمع کردن پا و نشستن دو زانو یا چهار زانو است. از همین رو، دراز نكردن پا پيش همنشينان، نشانه اى از ادب اجتماعى است. رسول خدا(ص)هميشه اين ادب را مراعات مىكرد و به اصحاب خود اينگونه ادب مىآموخت. على (ع) مى فرمايد:هرگز ديده نشد كه پيامبر اسلام پاى خود را پيش كسى دراز كند. (بحـار الانوار، ج ۱۶، ص ۲۳۶)
پس انسان همان طوری که در نماز، مراعات ادب میکند و خود را در پیشگاه خداوند و محضر او میبیند و ادب میدارد، در برابر هر کسی چه کوچک و چه بزرگ، چه دارا و چه ندار میبایست ادب را مراعات کند و پای خویش را دراز نکند.
پرهیز از روحیه صدرنشینی
قرآن کریم از جمله آداب مجالس را فراهمآوری فضای مناسب برای نشستن دیگران دانسته است. خداوند در قرآن میفرماید: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون به شما گفته شود: «در مجالس جا باز كنيد»، پس جا باز كنيد تا خدا براى شما گشايش حاصل كند و چون گفته شود: «برخيزيد»، پس برخيزيد. تا خدا رتبه كسانى از شما را كه گرويده و كسانى را كه دانشمندند بر حسب درجات بلند گرداند و خدا به آنچه مىكنيد آگاه است.(مجادله، آیه ۱۱)
ادب دیگر آنکه هر جا که جا هست باید نشست و دنبال بالا و پایین مجلس و کلاسگذاری و پزدادن نباید بود. آیتالله حسنزاده آملی در سر درس میگفت: برخی دنبال صدر مجلس نشستن هستند و حتی در مساجد و تکایا و حسینیهها به جای آنکه بندگی کنند و تکبر را به تواضع تبدیل نمایند؛ دنبال صدرنشینی و این حرفها هستند. در مسجدی دو در، روبهروی هم قرار داشت، یکی از این درها را بسته بودند و آنجا شده بود صدر مجلس و مردم از آن طرف دیگر میآمدند. مردم عادی همان جلوی در مینشینند و از مجلس وعظ بهره میبرند. برخی دیگر همواره میخواهند صدر مجلس بروند. روزی جماعتی در مسجد نشسته بودند، رندی آمد آن در را بست و این در را باز کرد و صدر مجلس به ته مجلس تبدیل شد. این دنیا این گونه اعتباری است و با هر تغییری یک چیزی ارزشی یا ضد ارزشی میشود. نباید به این زینتهای دنیوی دل خوش داشت.
پس ارزش هر «جا» به كسى است كه آنجا مى نشيند، نه به مکان. از قدیم گفته اند:شرف المکان بالمکین، ارزش مکان به مکین است نه مکانت. امیرمومنان علی(ع) به خلافت ظاهری زینت داده نه اینکه این خلافت ظاهری موجب ارزش آن حضرت شده باشد؛ زیرا ارزش امیرمومنان فراتر از این حرفها و اعتباریات است. اصولا افراد مغرور و متكبّر در پى آنند كه در هر مجلس در صدر بنشينند. پيامبر خدا اصحاب خود را از اين كار نهى مى كرد و خودش نيز در عمل، وقتی وارد مجلسى مى شد، هر جا كه جا بود مى نشست و در پى جايگاه اختصاصى نبود. ممكن است صاحب خانه يا صاحب مجلس براى احترام به مهمان، او را در بالا بنشاند، ولى انسان، نبايد روحيه «صدر نشينى» داشته باشد و «جا» برايش مهم باشد.
امام على (ع) درباره سیره عملی پیامبر(ص) میفرماید: نشستن و بر خاستن رسول خدا با ياد خدا بود. در مجالس جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمىكرد و از اين كار نهى مىفرمود. هرگاه به جمعى مى پيوست، هرجا كه خالى بود مىنشست و به اين كار نيز دستور مىداد. (سُنَنُ النَّبى،ص ۱۶)
از آداب حضور در محضر بزرگان، رعايت سلوك و توجه به سخنان آنان و بهره بردن از كلمات حكيمانه و موعظه آنان است. گوش دادن به حرفهاى هر گوينده، نوعى احترام و توجّه نسبت به اوست. بى توجهى به حرف مخاطب و متكلّم، بىادبى است. پيامبر خدا مردم را آنگونه ادب كرده بود كه پاى صحبتهاى حكيمانه آن حضرت، سراپا گوش باشند و در هر مجلسى از نزاع لفظى و جدال بپرهيزند و حرف كسى را قطع نكنند و صبر كنند تا كلام او به پايان برسد.
امام على (ع) فرمود:وقتى رسول خدا (ص) سخن مى گفت حاضران سرا پا گوش بودند؛ گويى بر سرهايشان پرنده نشسته است و وقتى ساكت مى شد اصحاب سخن مىگفتند. در حضور او، در سخن نزاع نمىكردند. هر كس سخن مىگفت گوش مىكردند تا تمام كند. (مـكارم الاخـلاق، ص ۱۶)
آن حضرت(ع) در جـمع يـاران خویش چنان بود که قابل شناختن نبود. رفتار و حرکات ایشان نشانههایی از تواضع و مردمداری بود.
اَبوذر غفارى گويد: حضرت رسول(ص) در ميان اصحاب خويش مىنشست. هرگاه غريب و ناشناسى مىآمد، نمىشناخت كه حضرت محمّد كدام يك از آنان است، تا آنكه بپرسد. (بحـارالانوار، ج ۱۶،ص ۲۴۸)
آن حضرت با آنكه اشرف مخلوقات و خاتم پيامبران و پيشواى مردم بود، از تشخّصطلبى و مزيّتجويى پرهيز داشت و در جمع اصحاب مىنشست و افراد نا آشنا و غريب، او را از ديگران تشخيص نمىدادند. همين سبب شد كه از او اجازه خواستند برايش سكو و جايگاه سادهاى ترتيب دهند كه هنگام موعظه و خطبه بر آن بنشيند، تا تازه واردين غريب، بدانند كه در اين جمع، پيامبر خدا كدام يك از ايشان است.
حضور در اجتماع از سوی ایشان همواره با استفاده از عـطــر بود تا زمینه ناراحتی دیگران به هیچ وجه فراهم نیاید. اصولا خوشبويى و استفاده از عطر و مواد خوشبوكننده بدن، لباس و محيط زندگى، هم نشاط و طراوت مىآورد، عامل جذب و محبّت است، هم بوهاى بد را از بين مىبرد. در روايات است كه عطر زدن و خوشبويى از شيوه پيامبران است. رسول خدا مظهر اين آراستگى و جمال بود و بيش از آنكه خرج خوراك و پوشاک كند، خرج عطر و مواد خوشبو كننده مىكرد و هميشه معطّر بود.
امام صادق (ع) فرمود:رسول خدا(ص) آله براى عطريّات بيش از غــذا خرج مىكرد. (بحـارالانوار، ج ۱۶،ص ۲۴۸)
در رابطه باحضور در مجالس و مــردمدارى ایشان باید گفت که حضرت همواره به عیادت بیماران از اصحاب میرفت و در تشییع جنازه و مراسمها و مهمانیهای آنان مشارکت داشت؛ زیرا از نشانههاى رهبران مردمى، تفقّد و احوالپرسى و همدردى با مردم و زير دستان است. رابطه پيامبر خدا با مردم، بسيار عاطفى و مستحكم بود و مردم بسيار دوستش مى داشتند و يكى از عوامل آن، همين روحيه و اخلاق پيامبر بود كه از حال امت خود جويا مىشد، به ديدار آنان مىرفت، به عيادت بيماران مىپرداخت و بىتوجّه به وضعيّت آنان نبود.
اَنَس خدمتكار پيامبر مىگويد: آن حضرت هرگاه يكى از اصحاب خود را سه روز نمىديد از حال او جويا مىشد. اگر غايب بود، دعايش مىكرد و اگر در شهر بود به ديدارش مىرفت و اگر بيمار بود به عيادتش مىشتافت. (مـكارمالاخـلاق، ص ۱۹)
خوشرویی و شوخ طبعی
اسلام بر مکارم اخلاقی تاکید دارد و بر آن است تا انسان را با تعلیم و تزکیه به جایی برساند که برترین افراد انسانی و اسوه و سرمشق دیگران شوند. (آلعمران، آیه ۱۱۰)
دستیابی به حسن خلق یک اصل اساسی در اسلام و بویژه در رفتار اجتماعی است به طوری که گفته میشود جز خوشخویان کسی به بهشت نمیرود. خوشرويى، خوشخويى و خوشگويى از نشانههاى «حسن خلق» است. برخورد خوب و با چهره بشّاش و اخلاق نيك، عامل جذب ديگران است. بر عكس، تندخويى و بداخلاقى و بدزبانى، ديگران را مىآزارد و فرارى مىدهد. يكى از مهمترين عوامل موفقيت پيامبر(ص) در دعوت اسلامى، اخلاق نيكوى او بود و قرآن فرموده است:پس به بركتِ رحمت الهى، با آنان نرمخو و پُر مِهر شدى، اگر خشن و تندخو بودى مردم از دور تو پراكنده مىشدند و به سبب رحمت الهى است كه بر مردم نرم و مهربان شدهاى و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست مىدارد.
امام على(ع) با اشاره به برخی از خصوصیات رفتاری پیامبر(ص) نشان میدهد که آن حضرت(ص) تا چه اندازه خوشخو بود. ایشان میفرماید: رسول خدا همواره خوشرو، خوش خو و نرم بود و خشن و درشت خوى نبود.(مـكارم الاخـلاق، ص ۱۴)
گفـتار نرم و محکم و استوار از دیگر آداب سخن گفتن است که در آیات قرآن بیان شده است. همچنین انسان باید زبان از گناه زبانی نگه دارد که بسیاری از گناهان کبیره به زبان باز میگردد که از جمله آنها تهمت وغیبت و قذف و بهتان و دروغ و مانند آنها است. در آداب اجتماعی و آداب سخنوری و سخن گفتن آمده است که شیرین زبان و نرم گفتار باشید و با سلام و صلوات سخن بگویید(فرقان، آیه ۶۳) و همواره نیکو سخن(بقره، آیه ۸۳) و پاک سخن(حج، آیه ۲۴) باشید؛ اما برخى از مردم، زبان تلخ و گزنده دارند و پيوسته در پى سرزنش و عيبجويى از ديگران و بردن آبروى آنانند. برخى هم بزرگوار و اهل كرامتند و زبان از نكوهش و بدگويى ديگران نگه مىدارند. پيامبر خدا از اينگونه افراد بود و هرگز در پى كشف لغزشها و خطاهاى ديگران نبود تا به رخ بكشد و آبروى آنان را ببرد. از سخنان لغو و بيهوده هم پرهيز داشت و جايى زبان به سخن مى گشود كه ثواب داشته باشد و موجب رضاى الهى گردد. امام عـلى(ع) فرمود:آن حضرت هرگز كسى را مذمّت نمىكرد و در پى لغزشها و عيوب و اسرار ديگران نبود و سخن نمىگفت مگر آنجا كه اميد ثواب داشت. (سُنَنالنَّبى، ص ۱۷)
شــوخى در حد نزاکت نیز از دیگر ویژگی رفتاری و کلامی پیامبر(ص) در معاشرتهای اجتماعی است. مراعات اصول همراه با جنبههای عاطفی و لطیف میتواند خوشرویی و خوشخویی را بیشتر نشان دهد. انسانی که مراعات آداب اجتماعی را میکند از شوخی در حد مجاز نیز بهره میبرد بیآنکه از دایره حق بیرون رود. اصولا اسلام، دين نشاط و شادابى است و از نشانههاى خوش اخلاقى مؤمن آن است كه اهل مزاح و شوخى باشد و با مزاح و مداعبه، ديگران را شاد كند. در روايات اسلامى شاد كردن ديگران و «ادخال سرور در قلب مؤمن» كارى پسنديده و مطلوب به شمار آمده است. در عين حال بايد مراعات كرد تا از حدّ نگذرد و به دروغ و طعنه و استهزاى مؤمن و تحقير و توهين ديگران نينجامد. امام صادق (ع) درباره سیره آن حضرت(ص) میفرماید: رسول خداشوخى و مزاح مىكرد، ولى جز حقّ چيزى نمىگفت. (بحـار الانوار، ج ۱۶،ص ۲۴۴)
پس شوخ طبعى و مزاح، در حدّ اعتدال و دورى از افراط، پسنديده است. سيره پيامبر و ائمّه(ع) چنين بوده كه گاهى براى شاد كردن كسى يا زدودن غم و غصّه از او، شوخى مىكردند و سخنان شيرين و شوخى آميز مىگفتند. انسانهاى شوخ طبع به خاطر آنكه موجب شادى و نشاط ديگران مى شوند، محبوبيّت پيدا مىكنند و افراد عبوس و اخمو و بدخلق، از نظر خداوند هم مطرودند. امّا بايد حدّ و حريمها حفظ شود و به زياده روى و افراط كشيده نشود و شوخى و مزاح، سبب رنجش ديگران و تحقير و استهزاى آنان نگردد.
حضرت على (ع) فرمود:پيامبر خدا(ص) هرگاه يكى از اصحاب را غمگين مىديد، با شوخى او را خوشحال مى كرد و مى فرمود: خداوند، كسى را كه با برادرانش با ترشرويى و چهره عبوس روبهرو شود، دشمن مى دارد. (سُـنَنُ النـَّبى،ص ۶۱)
عدالت در نگاه کردن
از دیگر آداب سخن گفتن، توجه به گوینده است. شنونده باید به گوینده توجه داشته باشد و چهره و رخ از وی بر نگرداند که نشانه بیادبی است. البته وقتی انسان در جمع است باید مراعات همه را بکند و در نگاه کردن عدالت داشته باشد و این طور نباشد که تمام توجهش به شخصی یا اشخاصی باشد که اگر چنین رفتاری دیده شود شخصی که مورد توجه و نگاه قرار نمیگیرد احساس میکند که خوار و خفیف شده است. از همین رو عدالت در نگاه بویژه از سوی بزرگان بسیار مهم است. از روایات به دست میآید عدالت، خصلت هميشگى پيامبر خدا در همه امور بود. اگر يك گوينده يا معلّم يا واعظ، تنها به بعضى نگاه كند و به بقيّه بى اعتنا باشد، حاضران احساس تبعيض مىكنند و مىرنجند. اگر يك قاضى هم به يكى از دو طرف دعوا توجّه بيشترى كند، اين نگاه تبعيضآميز، اثر منفى مىگذارد. رسول خدا حتّى در نگاه به افراد حاضر در جلسات عدالت را رعايت مىكرد و نگاه پرمهر خود را يكسان ميان آنان تقسيم مىنمود.
امام صادق(ع) درباره عـدالت در نـگاه آنحضرت (ص) فرموده است: رسولخدا نگاههايش را بين اصحابش تقسيم مى كرد و به اين و آن يكسان مینگریست. (اصول كافى، ج ۲، ص ۶۷۱)
محمدرضا فرجی
مردمداری پیامبر(ص)
پیامبر(ص) برای هدایت مردم آمده است. آن حضرت(ص) بسیار رنج میبرد که مردم ایمان نمیآورند و گرفتار خسران ابدی و آتش دوزخ خواهند شد.(کهف، آیه ۶؛ شعراء، آیه ۳)
ایشان چنان دل برای مردم میسوزاند و خود را اذیت میکرد که خداوند به ایشان هشدار میدهد تا خود را به رنج نیفکند. با آنکه حقایق و ملکوت اعمال هر کسی را به مشاهده و عیان میدید، با این همه به ظاهر کلمات آنان بسنده میکرد و حرف آنان را میپذیرفت تا با همراهی آنان را به راه آورد به طوری که آنان وی را «اذن» یعنی حرف شنو میدانستند و خداوند وی را «اذن خیر» حرفشنو برای خیر مردمان معرفی میکرد.(توبه، آیه ۶۰)
آن حضرت(ص) بسیار مردمی بود و همین خصلت موجب میشد تا مردم گرد ایشان جمع شوند. از همه لحاظ مهربان و رئوف بود و کم خشم میگرفت.(آل عمران، آیه ۱۵۹) از تواضع و فروتنی ایشان بود که در کارهای کوچک و بزرگ مشارکت میکرد و به عیادت همگان میرفت و بر سر سفره هر کسی مینشست حتی اگر دعوتکننده برده بود. انس بن مالك گويد: پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به عيادت مريض و تشييع جنازه مى رفت و دعوت برده را مى پذيرفت. (مـكارم الاخـلاق، ص ۱۵)
از عوامل محبوبيّت و جاذبه رهبران، همدردى و همدلى و همراهى با مردم است و اين اخلاق، رابطه آنان را با مردم مستحكمتر مى كند. از نشانههاى مردمى بودن حضرت رسول رفتار متواضعانه او با توده هاى مردم و شركت در تشييع جنازه و عيادت مريض و حضور در مهمانى بردگان بود و از اين راه، دل آنان را به دست مىآورد و به مؤمنان ارزش و احترام قائل مى شد. البته در ادامه بحث، موارد دیگری از مردمداری ایشان بیان خواهد شد.
ارزشـهاى اخـلاقى و مکارم اخلاقی که پیامبر(ص) در سنت و سیره خویش نشان داد بهترینها برای رسیدن به سبک زندگی اسلامی است. از قديم گفتهاند: دو صد گفته چون نيم كردار نيست. رسول خدا (ص) و اولياى دين از آن جهت الگوى اخلاقى مايند كه گفتار و كردارشان تجسّم آيات قرآن و ارزشهاى اخلاقى است. نه تنها برخوردار از مكارم اخلاقىاند، بلكه سرآمد همه و پيشتاز در خصلتهاى نيكويند. رسول خدا در سخاوت و شجاعت و صراحت و صداقت و وفاى به عهد و حسن خلق، از همه برتر بود. آنچه خوبان همه دارند، او تنها داشت! مديران جامعه نيز بايد الگوى مردم باشند تا جامعه به خوبيها گرايش يابد.
امام على (ع) فرمود: پيامبرخدا از همه مردم بخشنده تر، با جرأت تر، راستگوتر، وفادارتر، خوش اخلاقتر و نيكو رفتارتر بـود. (بحـار الانوار، ج ۱۶،ص ۱۹۴)
تواضع و فروتنی
یکی از مهمترین خصلتهای اجتماعی انسان داشتن تواضع است. انسان در برابر خداوند باید ذلیل و خوار باشد، ولی در برابر مردم خواری و ذلت معنایی ندارد. همچنین انسان در برابر خداوند و خلق نمیبایست تکبر داشته باشد؛ زیرا کبر و تکبر از صفات خاص الهی است؛ بلکه بهترین حالت آن است که در برابر دیگران فروتنی بورزد. تواضع غیراز ذلت و تذلل است.
پس انسان نباید جز در برابر خدا تذلل و خواری داشته و از تکبر در هر حال دست بردارد؛ اما تواضع و فروتنی امری پسندیده و خصلتی نیکو است.
البته انسانها به سبب برخی از خودباوریها و خودپسندیها و خودبرتربینیها و شرایط و مقتضیات زمان و مکان خودشان را گم میکنند. تواضع این نیست که هر از گاهی خودی نشان دهیم، بلکه آن است که در همه حال، خود را در حدی کمتر از آن قرار دهیم که دیگران انتظار دارند، بویژه اگر مسئولیتی داریم و مردم ما را بزرگ میدانند و واقعا هم ممکن است چنین باشیم، ولی نباید خود را این گونه بزرگ دانسته و براساس بزرگی خودمان رفتار کنیم و دیگران را کوچک شماریم. انسان مومن واقعا در سیرت و صورت متواضع است. در سیره و روش زندگی پیامبر(ص) آمده است که ایشان با آن عظمت و شرافت و کرامتی که در پیشگاه خدا داشت، انسانی بس فروتن بود.
امام صادق (ع) میفرماید: پيامبر اكرم(ص)مانند بنده غذا مى خورد و مانند بنده مىنشست و مىدانست كه بنده است. (بحـار الانوار، ج ۱۶،ص ۲۶۲)
به هر حال، تواضع و مردمى زيستن از بهترين صفات انسان است. تواضع، در گفتار و كردار و نشست و برخاست هركس آشكار مى شود. پيامبر خدا با همه عظمت و شخصيت، خود را بنده خدا مى دانست و كوچكترين نشانه اى از تكبّر و غرور در آن حضرت نبود و اين تواضع و ساده زيستى و دورى از تجمّل و تكلّف در همه ابعاد زندگى او آشكار بود.
فــروتـنى در همه حال خوب است. این تواضع در راه رفتن، نشست و برخاست، خوردن و خوابیدن و مانند آن باید خود را نشان دهد. رعايت ادب و فروتنى در غذا خوردن، از توصيههاى اسلام است. يكى از جلوه هاى تواضع در شيوه غذا خوردن، نشستن متواضعانه است. متكبران و سلاطين، بر بساط و تخت خود لم مىدهند و با تكبّر خاصّى غذا مى خورند. رسول خدا هرگز در حال تكيه دادن غذا نخورد. به طرف غذا خم مى شد، روى زمين نشسته و غذا مى خورد، دست چپ را به زمين تكيه مى داد و با دست راست غذا مى خورد و اين ادب و عبوديت او را در پيشگاه خداوند نشان مى دهد.
امام صادق (ع) فرمود: پيامبر اكرم هرگز از آغاز بعثت تا رحلت، در حال تكيه دادن غذا نخورد (آنگونه كه رسم سلاطين بود) و اين از روى تواضع در برابر خدا بود. (بحـار الانوار، ج ۱۶،ص ۲۴۲)
در آیات قرآن در باره تواضع در راه رفــتن از لقمان حکیم آمده که نباید بگونهای راه رفت که نشانه تکبر و تفاخر و تبختر باشد: وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ؛ و از مردم به نِخوت و تکبر رُخ برمتاب و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خیال باف، خودپسندِ لافزن را دوست نمىدارد.(لقمان، آیه ۱۸)
خداوند در جایی دیگر میفرماید: وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً؛ و در روى زمين به نخوت گام برمدار، چرا كه هرگز زمين را نمىتوانى شكافت، و در بلندى به كوهها نمىتوانى رسيد.(اسراء، آیه ۳۷)
انسانی که اهل آداب و اخلاق است همه اصول آن را رعایت میکند. در باره آداب راه رفتن این معنا مورد تاکید است که به دور از تکبر باشد. قرآن كريم، در سوره لقمان و آیات دیگر از راه رفتن متكبّرانه انتقاد مى كند و به تواضع در راه رفتن توصيه مى كند. از سوى ديگر، راه رفتن بىحال و سست، زيبنده يك انسان مصمّم و توانا نيست. رسول خدا در عين حال كه فروتنى را در همه امور، از جمله در راه رفتن مراعات مى كرد، راه رفتنى محكم و با صلابت و اقتدار داشت و اين صلابت و استوارى در رهبران، نشانه عزم آنان است و به مردم هم روحيّه و صلابت مى بخشد.
ابن عبّاس نقل كرده است: پيامبرهنگام راه رفتن، چنان با نشاط راه مىرفت كه معلوم مى شد راه رفتن انسانِ ناتوان و خسته نيست.(بحـارالانوار، ج ۱۶،ص ۲۳۶ )
البته تـواضُــع خود نشانههایی دارد که میتوان با آن انسان متواضع را از متکبر باز شناخت. در برخی از روایات به این نشانهها اشاره شده است. پیامبر(ص) که اسوه حسنه الهی است در این باره به تمام و کمال بود و میتوان از سیره ایشان برخی از نشانهها تواضع را به دست آورد. از جمله امام باقر(ع) فرموده است: پيامبر خدا(ص) فرمود: از پنج كار تا هنگام مرگ دست برنمىدارم: ۱ـ غذا خوردن روى زمين با بردگان ۲ـ سوار شدن بر اُلاغ بى پالان ۳ـ بُز را با دست خود دوشيدن ۴ـ لباس پشمينه پوشيدن ۵ـ به كودكان سلام كردن تا اينكه بعد از من سنّت شود.( بحـار الانوار، ج ۱۶،ص ۲۱۵)
اين پنج خصلت، هر كدام بگونه اى نشانگر فروتنى و خاكسارى و دورى از تكبّر و غرور است. رسول خدا براى ما اسوه و سرمشق همه كمالات، از جمله الگوى «تواضع» است. اينكه آن حضرت تأكيد مى فرمايد تا زنده است اينگونه رفتار مى كند، براى آن است كه امّت محمدى به آن بزرگوار اقتدا كند و الگو بگيرد.
ادب مجالس و هـمنشينی
ادب در معاشرت، احترام گذاشتن به خود و ديگران است؛ چرا که براى انسان عزّت و محبوبيت مىآورد و زمینه برای ارتباط اجتماعی و بهرهمندی از پیامدهای مادی و معنوی و عاطفی را فراهم میکند. رعایت نکات ظریف و جزئیاتی که به یک معنا در قالب مکارم اخلاقی قرار میگیرد موجب افزایش محوبیت میشود. از این رو گفته میشود که ارزش هر كس به اندازه ادب اوست. به عنوان نمونه یکی از آداب اجتماعی در مجالس جمع کردن پا و نشستن دو زانو یا چهار زانو است. از همین رو، دراز نكردن پا پيش همنشينان، نشانه اى از ادب اجتماعى است. رسول خدا(ص)هميشه اين ادب را مراعات مىكرد و به اصحاب خود اينگونه ادب مىآموخت. على (ع) مى فرمايد:هرگز ديده نشد كه پيامبر اسلام پاى خود را پيش كسى دراز كند. (بحـار الانوار، ج ۱۶، ص ۲۳۶)
پس انسان همان طوری که در نماز، مراعات ادب میکند و خود را در پیشگاه خداوند و محضر او میبیند و ادب میدارد، در برابر هر کسی چه کوچک و چه بزرگ، چه دارا و چه ندار میبایست ادب را مراعات کند و پای خویش را دراز نکند.
پرهیز از روحیه صدرنشینی
قرآن کریم از جمله آداب مجالس را فراهمآوری فضای مناسب برای نشستن دیگران دانسته است. خداوند در قرآن میفرماید: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون به شما گفته شود: «در مجالس جا باز كنيد»، پس جا باز كنيد تا خدا براى شما گشايش حاصل كند و چون گفته شود: «برخيزيد»، پس برخيزيد. تا خدا رتبه كسانى از شما را كه گرويده و كسانى را كه دانشمندند بر حسب درجات بلند گرداند و خدا به آنچه مىكنيد آگاه است.(مجادله، آیه ۱۱)
ادب دیگر آنکه هر جا که جا هست باید نشست و دنبال بالا و پایین مجلس و کلاسگذاری و پزدادن نباید بود. آیتالله حسنزاده آملی در سر درس میگفت: برخی دنبال صدر مجلس نشستن هستند و حتی در مساجد و تکایا و حسینیهها به جای آنکه بندگی کنند و تکبر را به تواضع تبدیل نمایند؛ دنبال صدرنشینی و این حرفها هستند. در مسجدی دو در، روبهروی هم قرار داشت، یکی از این درها را بسته بودند و آنجا شده بود صدر مجلس و مردم از آن طرف دیگر میآمدند. مردم عادی همان جلوی در مینشینند و از مجلس وعظ بهره میبرند. برخی دیگر همواره میخواهند صدر مجلس بروند. روزی جماعتی در مسجد نشسته بودند، رندی آمد آن در را بست و این در را باز کرد و صدر مجلس به ته مجلس تبدیل شد. این دنیا این گونه اعتباری است و با هر تغییری یک چیزی ارزشی یا ضد ارزشی میشود. نباید به این زینتهای دنیوی دل خوش داشت.
پس ارزش هر «جا» به كسى است كه آنجا مى نشيند، نه به مکان. از قدیم گفته اند:شرف المکان بالمکین، ارزش مکان به مکین است نه مکانت. امیرمومنان علی(ع) به خلافت ظاهری زینت داده نه اینکه این خلافت ظاهری موجب ارزش آن حضرت شده باشد؛ زیرا ارزش امیرمومنان فراتر از این حرفها و اعتباریات است. اصولا افراد مغرور و متكبّر در پى آنند كه در هر مجلس در صدر بنشينند. پيامبر خدا اصحاب خود را از اين كار نهى مى كرد و خودش نيز در عمل، وقتی وارد مجلسى مى شد، هر جا كه جا بود مى نشست و در پى جايگاه اختصاصى نبود. ممكن است صاحب خانه يا صاحب مجلس براى احترام به مهمان، او را در بالا بنشاند، ولى انسان، نبايد روحيه «صدر نشينى» داشته باشد و «جا» برايش مهم باشد.
امام على (ع) درباره سیره عملی پیامبر(ص) میفرماید: نشستن و بر خاستن رسول خدا با ياد خدا بود. در مجالس جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمىكرد و از اين كار نهى مىفرمود. هرگاه به جمعى مى پيوست، هرجا كه خالى بود مىنشست و به اين كار نيز دستور مىداد. (سُنَنُ النَّبى،ص ۱۶)
از آداب حضور در محضر بزرگان، رعايت سلوك و توجه به سخنان آنان و بهره بردن از كلمات حكيمانه و موعظه آنان است. گوش دادن به حرفهاى هر گوينده، نوعى احترام و توجّه نسبت به اوست. بى توجهى به حرف مخاطب و متكلّم، بىادبى است. پيامبر خدا مردم را آنگونه ادب كرده بود كه پاى صحبتهاى حكيمانه آن حضرت، سراپا گوش باشند و در هر مجلسى از نزاع لفظى و جدال بپرهيزند و حرف كسى را قطع نكنند و صبر كنند تا كلام او به پايان برسد.
امام على (ع) فرمود:وقتى رسول خدا (ص) سخن مى گفت حاضران سرا پا گوش بودند؛ گويى بر سرهايشان پرنده نشسته است و وقتى ساكت مى شد اصحاب سخن مىگفتند. در حضور او، در سخن نزاع نمىكردند. هر كس سخن مىگفت گوش مىكردند تا تمام كند. (مـكارم الاخـلاق، ص ۱۶)
آن حضرت(ع) در جـمع يـاران خویش چنان بود که قابل شناختن نبود. رفتار و حرکات ایشان نشانههایی از تواضع و مردمداری بود.
اَبوذر غفارى گويد: حضرت رسول(ص) در ميان اصحاب خويش مىنشست. هرگاه غريب و ناشناسى مىآمد، نمىشناخت كه حضرت محمّد كدام يك از آنان است، تا آنكه بپرسد. (بحـارالانوار، ج ۱۶،ص ۲۴۸)
آن حضرت با آنكه اشرف مخلوقات و خاتم پيامبران و پيشواى مردم بود، از تشخّصطلبى و مزيّتجويى پرهيز داشت و در جمع اصحاب مىنشست و افراد نا آشنا و غريب، او را از ديگران تشخيص نمىدادند. همين سبب شد كه از او اجازه خواستند برايش سكو و جايگاه سادهاى ترتيب دهند كه هنگام موعظه و خطبه بر آن بنشيند، تا تازه واردين غريب، بدانند كه در اين جمع، پيامبر خدا كدام يك از ايشان است.
حضور در اجتماع از سوی ایشان همواره با استفاده از عـطــر بود تا زمینه ناراحتی دیگران به هیچ وجه فراهم نیاید. اصولا خوشبويى و استفاده از عطر و مواد خوشبوكننده بدن، لباس و محيط زندگى، هم نشاط و طراوت مىآورد، عامل جذب و محبّت است، هم بوهاى بد را از بين مىبرد. در روايات است كه عطر زدن و خوشبويى از شيوه پيامبران است. رسول خدا مظهر اين آراستگى و جمال بود و بيش از آنكه خرج خوراك و پوشاک كند، خرج عطر و مواد خوشبو كننده مىكرد و هميشه معطّر بود.
امام صادق (ع) فرمود:رسول خدا(ص) آله براى عطريّات بيش از غــذا خرج مىكرد. (بحـارالانوار، ج ۱۶،ص ۲۴۸)
در رابطه باحضور در مجالس و مــردمدارى ایشان باید گفت که حضرت همواره به عیادت بیماران از اصحاب میرفت و در تشییع جنازه و مراسمها و مهمانیهای آنان مشارکت داشت؛ زیرا از نشانههاى رهبران مردمى، تفقّد و احوالپرسى و همدردى با مردم و زير دستان است. رابطه پيامبر خدا با مردم، بسيار عاطفى و مستحكم بود و مردم بسيار دوستش مى داشتند و يكى از عوامل آن، همين روحيه و اخلاق پيامبر بود كه از حال امت خود جويا مىشد، به ديدار آنان مىرفت، به عيادت بيماران مىپرداخت و بىتوجّه به وضعيّت آنان نبود.
اَنَس خدمتكار پيامبر مىگويد: آن حضرت هرگاه يكى از اصحاب خود را سه روز نمىديد از حال او جويا مىشد. اگر غايب بود، دعايش مىكرد و اگر در شهر بود به ديدارش مىرفت و اگر بيمار بود به عيادتش مىشتافت. (مـكارمالاخـلاق، ص ۱۹)
خوشرویی و شوخ طبعی
اسلام بر مکارم اخلاقی تاکید دارد و بر آن است تا انسان را با تعلیم و تزکیه به جایی برساند که برترین افراد انسانی و اسوه و سرمشق دیگران شوند. (آلعمران، آیه ۱۱۰)
دستیابی به حسن خلق یک اصل اساسی در اسلام و بویژه در رفتار اجتماعی است به طوری که گفته میشود جز خوشخویان کسی به بهشت نمیرود. خوشرويى، خوشخويى و خوشگويى از نشانههاى «حسن خلق» است. برخورد خوب و با چهره بشّاش و اخلاق نيك، عامل جذب ديگران است. بر عكس، تندخويى و بداخلاقى و بدزبانى، ديگران را مىآزارد و فرارى مىدهد. يكى از مهمترين عوامل موفقيت پيامبر(ص) در دعوت اسلامى، اخلاق نيكوى او بود و قرآن فرموده است:پس به بركتِ رحمت الهى، با آنان نرمخو و پُر مِهر شدى، اگر خشن و تندخو بودى مردم از دور تو پراكنده مىشدند و به سبب رحمت الهى است كه بر مردم نرم و مهربان شدهاى و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست مىدارد.
امام على(ع) با اشاره به برخی از خصوصیات رفتاری پیامبر(ص) نشان میدهد که آن حضرت(ص) تا چه اندازه خوشخو بود. ایشان میفرماید: رسول خدا همواره خوشرو، خوش خو و نرم بود و خشن و درشت خوى نبود.(مـكارم الاخـلاق، ص ۱۴)
گفـتار نرم و محکم و استوار از دیگر آداب سخن گفتن است که در آیات قرآن بیان شده است. همچنین انسان باید زبان از گناه زبانی نگه دارد که بسیاری از گناهان کبیره به زبان باز میگردد که از جمله آنها تهمت وغیبت و قذف و بهتان و دروغ و مانند آنها است. در آداب اجتماعی و آداب سخنوری و سخن گفتن آمده است که شیرین زبان و نرم گفتار باشید و با سلام و صلوات سخن بگویید(فرقان، آیه ۶۳) و همواره نیکو سخن(بقره، آیه ۸۳) و پاک سخن(حج، آیه ۲۴) باشید؛ اما برخى از مردم، زبان تلخ و گزنده دارند و پيوسته در پى سرزنش و عيبجويى از ديگران و بردن آبروى آنانند. برخى هم بزرگوار و اهل كرامتند و زبان از نكوهش و بدگويى ديگران نگه مىدارند. پيامبر خدا از اينگونه افراد بود و هرگز در پى كشف لغزشها و خطاهاى ديگران نبود تا به رخ بكشد و آبروى آنان را ببرد. از سخنان لغو و بيهوده هم پرهيز داشت و جايى زبان به سخن مى گشود كه ثواب داشته باشد و موجب رضاى الهى گردد. امام عـلى(ع) فرمود:آن حضرت هرگز كسى را مذمّت نمىكرد و در پى لغزشها و عيوب و اسرار ديگران نبود و سخن نمىگفت مگر آنجا كه اميد ثواب داشت. (سُنَنالنَّبى، ص ۱۷)
شــوخى در حد نزاکت نیز از دیگر ویژگی رفتاری و کلامی پیامبر(ص) در معاشرتهای اجتماعی است. مراعات اصول همراه با جنبههای عاطفی و لطیف میتواند خوشرویی و خوشخویی را بیشتر نشان دهد. انسانی که مراعات آداب اجتماعی را میکند از شوخی در حد مجاز نیز بهره میبرد بیآنکه از دایره حق بیرون رود. اصولا اسلام، دين نشاط و شادابى است و از نشانههاى خوش اخلاقى مؤمن آن است كه اهل مزاح و شوخى باشد و با مزاح و مداعبه، ديگران را شاد كند. در روايات اسلامى شاد كردن ديگران و «ادخال سرور در قلب مؤمن» كارى پسنديده و مطلوب به شمار آمده است. در عين حال بايد مراعات كرد تا از حدّ نگذرد و به دروغ و طعنه و استهزاى مؤمن و تحقير و توهين ديگران نينجامد. امام صادق (ع) درباره سیره آن حضرت(ص) میفرماید: رسول خداشوخى و مزاح مىكرد، ولى جز حقّ چيزى نمىگفت. (بحـار الانوار، ج ۱۶،ص ۲۴۴)
پس شوخ طبعى و مزاح، در حدّ اعتدال و دورى از افراط، پسنديده است. سيره پيامبر و ائمّه(ع) چنين بوده كه گاهى براى شاد كردن كسى يا زدودن غم و غصّه از او، شوخى مىكردند و سخنان شيرين و شوخى آميز مىگفتند. انسانهاى شوخ طبع به خاطر آنكه موجب شادى و نشاط ديگران مى شوند، محبوبيّت پيدا مىكنند و افراد عبوس و اخمو و بدخلق، از نظر خداوند هم مطرودند. امّا بايد حدّ و حريمها حفظ شود و به زياده روى و افراط كشيده نشود و شوخى و مزاح، سبب رنجش ديگران و تحقير و استهزاى آنان نگردد.
حضرت على (ع) فرمود:پيامبر خدا(ص) هرگاه يكى از اصحاب را غمگين مىديد، با شوخى او را خوشحال مى كرد و مى فرمود: خداوند، كسى را كه با برادرانش با ترشرويى و چهره عبوس روبهرو شود، دشمن مى دارد. (سُـنَنُ النـَّبى،ص ۶۱)
عدالت در نگاه کردن
از دیگر آداب سخن گفتن، توجه به گوینده است. شنونده باید به گوینده توجه داشته باشد و چهره و رخ از وی بر نگرداند که نشانه بیادبی است. البته وقتی انسان در جمع است باید مراعات همه را بکند و در نگاه کردن عدالت داشته باشد و این طور نباشد که تمام توجهش به شخصی یا اشخاصی باشد که اگر چنین رفتاری دیده شود شخصی که مورد توجه و نگاه قرار نمیگیرد احساس میکند که خوار و خفیف شده است. از همین رو عدالت در نگاه بویژه از سوی بزرگان بسیار مهم است. از روایات به دست میآید عدالت، خصلت هميشگى پيامبر خدا در همه امور بود. اگر يك گوينده يا معلّم يا واعظ، تنها به بعضى نگاه كند و به بقيّه بى اعتنا باشد، حاضران احساس تبعيض مىكنند و مىرنجند. اگر يك قاضى هم به يكى از دو طرف دعوا توجّه بيشترى كند، اين نگاه تبعيضآميز، اثر منفى مىگذارد. رسول خدا حتّى در نگاه به افراد حاضر در جلسات عدالت را رعايت مىكرد و نگاه پرمهر خود را يكسان ميان آنان تقسيم مىنمود.
امام صادق(ع) درباره عـدالت در نـگاه آنحضرت (ص) فرموده است: رسولخدا نگاههايش را بين اصحابش تقسيم مى كرد و به اين و آن يكسان مینگریست. (اصول كافى، ج ۲، ص ۶۷۱)
محمدرضا فرجی
مرجع : روزنامه کیهان