کد مطلب : ۳۰۲۱۷
من هم محتاج خدا هستم پس هیچ نیازمندی را رد نمی کنم
آیت الله جواد فاضل لنکرانی
«قیل له : لأی شیء لا نراک ترد سائلا وان کنت علی ناقة ؟ فقال علیه السلام : انی لله سائل ، وفیه راغب وانا استحیی أن اکون سائلا وأرد سائلا ، وان الله عودنی عادة أن یفیض نعمه علی وعودته أن أفیض نعمه علی الناس فأخشی إن قطعت العادة أنی منعنی العادة»
به حضرت عرض شد چرا شما هرگز نیازمندی را نا امید بر نمی گردانید، اگر چه سوار بر شتر باشید؟ فرمود: خود من هم محتاج و نیازمند درگاه خداوند هستم و دوست دارم که خداوند مرا محروم نگرداند و شرم دارم در حالی که نیازمند هستم، نیازمندان را نا امید کنم. عادت خداوند این است که نعمتهایش را بر من ارزانی بدارد و عادت من هم این است که نعمتهایش را به بندگانش عطا کنم و می ترسم که اگر از این عادت خود دست بردارم خداوند هم دست از عادت خود بردارد.
«لأی شیءٍ لا نراک تردّ سائلا»، برای چه ما هر وقت میبینیم کسی سراغ شما میآید و چیزی از شما میخواهد شما رد نمیکنید؟ «فأجاب»، ببینید چه جوابی میدهد؟ حالا اگر افراد معمولی بخواهد جواب بدهند یک جوابهای معمولی مطابق با ذهن معمولی خود ما داده میشود، گاهی اوقات میگوئیم مثلاً میخواهیم جنبهی پدری کنیم؟ کمک به هم نوعماست، این هم انسان و من هم انسان هستم چرا من سیر و او گرسنه باشد؟ روی ترحم و دلسوزی است که البته اینها هم بد نیست!
ولی تحلیل ما از کمک کردن به دیگران در همین دایرهها دور میزند اما ببینید امام حسن(ع) چه فرموده؟ فرموده «إنی لله سائلٌ و فیه راغب»، عرض میکند من خودم نسبت به خدا سائلم، یعنی خودم یکی از سائلین هستم و نسبت به خدا امید و رغبت دارم «و أنا استحیی أن أکون سائلاً و أردّ سائلا»، من حیا میکنم که خودم سائل باشم ولی در عین حال سائلی را رد کنم.
حالا عمده این جمله است «و إن الله عوّدنی عادتاً أن یفیض نعمه علیه و عوّدته أن أفیض نعمه علی الناس» خدا یک عادتی داده که نِعَمش را به من جاری کرده و من هم این چنین با خدا برخورد کردم که نعم خدا را بر مردم جاری کنم، یعنی آنچه انسان به دیگری میدهد فکر نکند مال خودش هست، فکر نکند برتری نسبت به او دارد، بلکه او را بندهی خدا بداند و بداند که ارادهی خدا و طلب خدا در این است که انسان این کار را انجام بدهد و به عبادش برسد.
همانطور که خدا نعمش را بر انسان افاضه میکند تخلّق به اخلاق الهی این است که این انسان هم در حدّ محدود خودش این نعم را به سایر بندگان برساند، این کجا و آن تحلیلهای ضعیف دیگری که عرض شد کجا؟ نه ترحم در آن هست نه دلسوزی است و نه قوم و خویش بودن و همنوع بودن و هم لباس بودن است! خدا این کار را میکند من هم میخواهم تا یک اندازهی ضعیفی فعلم فعل خدا شود، بعد حضرت میفرماید: «فأخشی إن قطعت العادة أن یمنع العاده» اگر من این را ترک کنم خوف این را دارم که خدا هم لطفش را از من دور کند و من را از آن ممنوع کند.
«قیل له : لأی شیء لا نراک ترد سائلا وان کنت علی ناقة ؟ فقال علیه السلام : انی لله سائل ، وفیه راغب وانا استحیی أن اکون سائلا وأرد سائلا ، وان الله عودنی عادة أن یفیض نعمه علی وعودته أن أفیض نعمه علی الناس فأخشی إن قطعت العادة أنی منعنی العادة»
به حضرت عرض شد چرا شما هرگز نیازمندی را نا امید بر نمی گردانید، اگر چه سوار بر شتر باشید؟ فرمود: خود من هم محتاج و نیازمند درگاه خداوند هستم و دوست دارم که خداوند مرا محروم نگرداند و شرم دارم در حالی که نیازمند هستم، نیازمندان را نا امید کنم. عادت خداوند این است که نعمتهایش را بر من ارزانی بدارد و عادت من هم این است که نعمتهایش را به بندگانش عطا کنم و می ترسم که اگر از این عادت خود دست بردارم خداوند هم دست از عادت خود بردارد.
«لأی شیءٍ لا نراک تردّ سائلا»، برای چه ما هر وقت میبینیم کسی سراغ شما میآید و چیزی از شما میخواهد شما رد نمیکنید؟ «فأجاب»، ببینید چه جوابی میدهد؟ حالا اگر افراد معمولی بخواهد جواب بدهند یک جوابهای معمولی مطابق با ذهن معمولی خود ما داده میشود، گاهی اوقات میگوئیم مثلاً میخواهیم جنبهی پدری کنیم؟ کمک به هم نوعماست، این هم انسان و من هم انسان هستم چرا من سیر و او گرسنه باشد؟ روی ترحم و دلسوزی است که البته اینها هم بد نیست!
ولی تحلیل ما از کمک کردن به دیگران در همین دایرهها دور میزند اما ببینید امام حسن(ع) چه فرموده؟ فرموده «إنی لله سائلٌ و فیه راغب»، عرض میکند من خودم نسبت به خدا سائلم، یعنی خودم یکی از سائلین هستم و نسبت به خدا امید و رغبت دارم «و أنا استحیی أن أکون سائلاً و أردّ سائلا»، من حیا میکنم که خودم سائل باشم ولی در عین حال سائلی را رد کنم.
حالا عمده این جمله است «و إن الله عوّدنی عادتاً أن یفیض نعمه علیه و عوّدته أن أفیض نعمه علی الناس» خدا یک عادتی داده که نِعَمش را به من جاری کرده و من هم این چنین با خدا برخورد کردم که نعم خدا را بر مردم جاری کنم، یعنی آنچه انسان به دیگری میدهد فکر نکند مال خودش هست، فکر نکند برتری نسبت به او دارد، بلکه او را بندهی خدا بداند و بداند که ارادهی خدا و طلب خدا در این است که انسان این کار را انجام بدهد و به عبادش برسد.
همانطور که خدا نعمش را بر انسان افاضه میکند تخلّق به اخلاق الهی این است که این انسان هم در حدّ محدود خودش این نعم را به سایر بندگان برساند، این کجا و آن تحلیلهای ضعیف دیگری که عرض شد کجا؟ نه ترحم در آن هست نه دلسوزی است و نه قوم و خویش بودن و همنوع بودن و هم لباس بودن است! خدا این کار را میکند من هم میخواهم تا یک اندازهی ضعیفی فعلم فعل خدا شود، بعد حضرت میفرماید: «فأخشی إن قطعت العادة أن یمنع العاده» اگر من این را ترک کنم خوف این را دارم که خدا هم لطفش را از من دور کند و من را از آن ممنوع کند.
مرجع : خبرآنلاین