کد مطلب : ۳۰۵۰۱
راز اختلاف در تفسیر رخدادهای دینی- تاریخی
جلیلی،سید هدایت؛
معارف اسلامی، پاييز ۱۳۸۴ - شماره ۴ علمی-پژوهشی (۱۸ صفحه - از ۹۵ تا ۱۱۲)
ملاصدرا علیت ضروری را با برهان صدیقین بوعلی با استفاده از امکان ماهوی و استحاله تسلسل شکل گرفته است، پس از صدرالمتالهین در آثار مسلمانان همواره سعی کرده اند پدیده عاشورا را همچون حوادث بزرگ دیگری که در تاریخ اسلام رخ داده است، آنچنانکه هست، درک و معنا کنند و به حاق واقعیت آن واقعه دست یابند. این تلاش ها، در مقام تحقق، آنچنان که تاریخ گواه است، به کثرت درک ها و قرائت ها (و نه وحدت قرائت ها) انجامیده است. آنچه مسلم است یک دسته علل و دلایل در پدید آیی چنین برآیندی مؤثر افتاده است. تفسیر حادثه عاشورا ـ همچون هر حادثه دیگر ـ تابع علل و دلایل است. یعنی هم عواملی از جنس معرفت و هم عناصری از جنس واقعیت های خارجی در فهم این رخداد بزرگ تأثیرگذار بوده است. همچنین از منظری دیگر، بنابر مطالعات جدید معرفت شناختی، قرائت ها حاصل تعامل میان متن و مفسر است. یعنی در فرآیند فهم حرکت و قیام امام حسین(ع) آنچه که نتیجه و برآیند را شکل می دهد، واقعیت تاریخی پدیده از یک سو، و شرایط معرفتی و تاریخی مفسر، از دیگر سو می باشد. با این بیان، موجبات قرائت های متعدد از حادثه عاشورا را نمی توان به یک طرف (متن یا مفسر) نسبت داد، بلکه باید این موجبات را در هر دو سو جست وجو کرد. یعنی اگر قرائتی غیرسیاسی (و یا سیاسی) از حادثه عاشورا صورت می گیرد، بخاطر حضور عناصری است که در متن حادثه عاشورا قرار دارد و نیز به خاطر شرایط آفاقی و انفسی است که مفسر حادثه عاشورا در آن بسر می برد. در مقام داوری در باب قرائت های مختلف از عاشورا، نویسنده معتقد است حادثه عاشورا رخدادی متضلع است و سیاست، تنها یکی از اضلاع آن است. از این رو، نه می توان ابعاد غیرسیاسی آن را نادیده گرفت و نه می توان آن حادثه را در یک بعد آن، تحویل و فروکاست (Reduction ). و اگر تفسیری غیرسیاسی (و یا سیاسی) از پدیده عاشورا صورت می گیرد، یکسره ناشی از بیرون واقعه نیست و هر کدام بر عناصر درونی حادثه و ضلعی از اضلاع آن تکیه دارد.
ملاصدرا علیت ضروری را با برهان صدیقین بوعلی با استفاده از امکان ماهوی و استحاله تسلسل شکل گرفته است، پس از صدرالمتالهین در آثار مسلمانان همواره سعی کرده اند پدیده عاشورا را همچون حوادث بزرگ دیگری که در تاریخ اسلام رخ داده است، آنچنانکه هست، درک و معنا کنند و به حاق واقعیت آن واقعه دست یابند. این تلاش ها، در مقام تحقق، آنچنان که تاریخ گواه است، به کثرت درک ها و قرائت ها (و نه وحدت قرائت ها) انجامیده است. آنچه مسلم است یک دسته علل و دلایل در پدید آیی چنین برآیندی مؤثر افتاده است. تفسیر حادثه عاشورا ـ همچون هر حادثه دیگر ـ تابع علل و دلایل است. یعنی هم عواملی از جنس معرفت و هم عناصری از جنس واقعیت های خارجی در فهم این رخداد بزرگ تأثیرگذار بوده است. همچنین از منظری دیگر، بنابر مطالعات جدید معرفت شناختی، قرائت ها حاصل تعامل میان متن و مفسر است. یعنی در فرآیند فهم حرکت و قیام امام حسین(ع) آنچه که نتیجه و برآیند را شکل می دهد، واقعیت تاریخی پدیده از یک سو، و شرایط معرفتی و تاریخی مفسر، از دیگر سو می باشد. با این بیان، موجبات قرائت های متعدد از حادثه عاشورا را نمی توان به یک طرف (متن یا مفسر) نسبت داد، بلکه باید این موجبات را در هر دو سو جست وجو کرد. یعنی اگر قرائتی غیرسیاسی (و یا سیاسی) از حادثه عاشورا صورت می گیرد، بخاطر حضور عناصری است که در متن حادثه عاشورا قرار دارد و نیز به خاطر شرایط آفاقی و انفسی است که مفسر حادثه عاشورا در آن بسر می برد. در مقام داوری در باب قرائت های مختلف از عاشورا، نویسنده معتقد است حادثه عاشورا رخدادی متضلع است و سیاست، تنها یکی از اضلاع آن است. از این رو، نه می توان ابعاد غیرسیاسی آن را نادیده گرفت و نه می توان آن حادثه را در یک بعد آن، تحویل و فروکاست (Reduction ). و اگر تفسیری غیرسیاسی (و یا سیاسی) از پدیده عاشورا صورت می گیرد، یکسره ناشی از بیرون واقعه نیست و هر کدام بر عناصر درونی حادثه و ضلعی از اضلاع آن تکیه دارد.