کد مطلب : ۳۰۸۹۸
از بیناخوانش تا بینامتنیت؛ روایتشناسی میراث عاشورا در آثار داستانی محمود دولتآبادی
حسین زاده،آذین؛ شهپرراد،کتایون؛
متن پژوهی ادبی، پاييز 1394 - شماره 65 علمی-پژوهشی/ISC (20 صفحه - از 101 تا 120)
ادبیات از هیچ زاده نشده است! هر متنی هنگام تولد بر گسترة سفید کاغذ یا حتی بر صفة ذهن، از متون قبل از خود متأثر شده است. این امر سبب شده تا مفاهیم بدیعی از قبیل بینامتنیت و بیناخوانش در حوزة نقد نو جلوهگر شوند. در ادبیات داستانی، آن دسته از منابع که استوارتر و جذابترند، بنمایة خلق آثار دیگر میشوند. حماسة عاشورا از این زمره است. بر کسی پوشیده نیست که ذهن و اندیشة ایرانیان مسلمان با واقعة عاشورا عجین و به شدت از آن متأثر است. ادبیات، بهویژه ادبیات داستانی نیز به عنوان آیینهای از باورها و رخدادهای اجتماعی، این واقعه را در خود بازتاب داده است و به ایجاد گسترهای انجامیده که آن را «ادبیات عاشورا» نام نهادهاند. در این گستره، برخی از آثار به شکلی مستقیم به شرح وقایع عاشورا و قیام امام حسین(ع) میپردازند؛ مثل اشعار رثایی یا اشکال مختلف تعزیه. اما دولتآبادی رماننویس است و از همین رو، در مقام قیاس، تأثیرپذیری او از واقعة عاشورا شکل پیچیده و پنهانتری دارد. او با بهرهگیری از قابلیتهای گوناگون این واقعه در زمینة خلاقیت ادبی، عناصری را از آن وام گرفته است. همانگونه که خود او نیز اذعان دارد، نقش تجربة شخصی وی در حوزة نمایش، بهویژه تعزیه در این میان انکارناپذیر بوده است. در این مقاله، در نظر داریم تا از دیدگاهی تطبیقی و با تکیه بر نظریات بینامتنیت و بیناخوانش، منبعث از ژرار ژنت و ژان بلمننوئل، نحوة بازتاب واقعة عاشورا را در آثار دولتآبادی بررسی کنیم.
ادبیات از هیچ زاده نشده است! هر متنی هنگام تولد بر گسترة سفید کاغذ یا حتی بر صفة ذهن، از متون قبل از خود متأثر شده است. این امر سبب شده تا مفاهیم بدیعی از قبیل بینامتنیت و بیناخوانش در حوزة نقد نو جلوهگر شوند. در ادبیات داستانی، آن دسته از منابع که استوارتر و جذابترند، بنمایة خلق آثار دیگر میشوند. حماسة عاشورا از این زمره است. بر کسی پوشیده نیست که ذهن و اندیشة ایرانیان مسلمان با واقعة عاشورا عجین و به شدت از آن متأثر است. ادبیات، بهویژه ادبیات داستانی نیز به عنوان آیینهای از باورها و رخدادهای اجتماعی، این واقعه را در خود بازتاب داده است و به ایجاد گسترهای انجامیده که آن را «ادبیات عاشورا» نام نهادهاند. در این گستره، برخی از آثار به شکلی مستقیم به شرح وقایع عاشورا و قیام امام حسین(ع) میپردازند؛ مثل اشعار رثایی یا اشکال مختلف تعزیه. اما دولتآبادی رماننویس است و از همین رو، در مقام قیاس، تأثیرپذیری او از واقعة عاشورا شکل پیچیده و پنهانتری دارد. او با بهرهگیری از قابلیتهای گوناگون این واقعه در زمینة خلاقیت ادبی، عناصری را از آن وام گرفته است. همانگونه که خود او نیز اذعان دارد، نقش تجربة شخصی وی در حوزة نمایش، بهویژه تعزیه در این میان انکارناپذیر بوده است. در این مقاله، در نظر داریم تا از دیدگاهی تطبیقی و با تکیه بر نظریات بینامتنیت و بیناخوانش، منبعث از ژرار ژنت و ژان بلمننوئل، نحوة بازتاب واقعة عاشورا را در آثار دولتآبادی بررسی کنیم.