کد مطلب : ۳۱۰۹۷
مناسكگرايي؛ جانشين چيست؟
يكي از ابعاد هر دين و مذهبي مناسك است. برخي جامعهشناسان آن را بهعنوان يك ويژگي الزامي هر ديني ميدانند. مناسك مذهبي اهميت فراواني در ايجاد حس همبستگي و ایجاد و تقویت روح جمعي دارد؛ بهويژه مناسكي كه به صورت گروهي و دستهجمعي انجام ميشود. دينهاي توحيدي بهويژه اسلام مناسك گوناگون و مفصلي دارند. برای بیشتر امور از ذبح گوسفند گرفته تا آداب ديگر زندگي و تا حج كه بزرگترين مناسك جمعي در جهان است، دستوراتی دارد که همگي براساس ضوابط و اصول خاصي انجام ميشوند.
ولي نكته اساسي اين است كه اين مناسك به خودي خود هدف نيستند، مگر آنكه در خدمت اهداف و برنامههاي محتوايي دين قرار گيرند. مهمترين برنامه در اديان ابراهيمي در بعد فردي عبوديت و تخلق به اخلاق حسنه و نيكو و در بعد اجتماعي اقامه قسط است. آيات گوناگوني در جهت توصیه به اين اهداف وجود دارد؛ ما نيافريديم شما را مگر براي عبادتكردن خداوند و يا پيامبران را با منطق استوار و كتاب فرستاديم تا مردم را به قیام به قسط دعوت كنند. بنابراين مناسك در حدي بايد باشد كه به تحقق و قوام اين اهداف كمك كند ولي آنچه كه اديان را تهديد ميكند انحراف از اين فلسفه مناسك است. مناسكي كه قرار است در خدمت اخلاق، عبوديت و قیام به قسط درآيد، كمكم خودش اصل ميشود و چنين استنباط ميشود كه دين همان مناسك است و اخلاق و ياد خدا و عبوديت و اقامه قسط همان اجرای مناسک است و ذات دین به موضوعي فرعي تبديل ميشود. در این وضع انسان ديندار به كسي كه ملتزم به انجام مناسك باشد، اطلاق ميشود؛ بدون آنكه لزوماً اهداف مذكور را حمايت كند و در جهت تحقق آنها گام بردارد.
از اين مرحله به بعد راه مناسك مستقل ميشود و فربهتر كردن مناسك بهعنوان نشانههاي دينداري به خطمشي غالب تبدیل ميشود؛ و هنگامي كه اشاعه اخلاق و اقامه قسط غيرممكن شود يا از برنامههاي در دست اجرا خارج شود، بهترين راه براي جلب توجه مردم توسعه مناسك است؛ هرچند فاقد محتواي موردنظر باشد. بهويژه آنكه مناسك نوعي از برنامههاي كارناوالي نيز محسوب ميشود و ذاتاً جذابيت عمومی دارد. براي مثال كودكان نيز ميتوانند دركي از مناسك عزا يا شادي كه همراه با برنامههاي اجرايي است، داشته باشند. ولي هيچ كودك کم سنوسالی دركي از يك برنامه آموزش اخلاقي و اقامه قسط در جامعه ندارد و نميتواند با آن همراه شود. به همين دليل است كه برخي از افراد كه برنامههاي اخلاقي و عبادي و عدالتمحور دين را برنميتابند، در مناسك خاصي از آن شركت ميكنند.
با اين مقدمه ميتوان پرسيد كه چرا در يك دهه اخير، سياست رسمي بر تقويت بُعد مناسكي قرار گرفته است؟ چرا در حالي كه استقبال از مساجد و حتي نمازهاي جمعه چون گذشته نيست، در مقابل استقبال از برنامههاي مناسكي با استقبال بيشتري مواجه شدهاند؟ در حالي كه پيمايشها نشان ميدهد كه ارزيابي مردم از حيث رواج سنجههاي دينداري نسبت به گذشته كمتر شده است، در برابر توجهات نسبت به انجام امور مناسكي بيشتر شده است؟ چرا در ابتداي انقلاب كه علايق و گرايشهاي ديني بيشتر بود، چنين توجهي به امور مناسكي وجود نداشت؟ اموري كه در برخي زمينهها به خرافات تنه ميزنند.
چرا طرح مسائل خرافي و غيرعقلاني حتي از رسانه عمومي كشور رواج بيشتري يافته است؟ چرا الان دربهدر دنبال پيدا كردن مناسبتي هستيم كه كشور را تعطيل كنيم (احتمالاً به اين دليل كه تعطیلاتمان كم است!) و مردم را با يك مناسبت و سپس مناسك خاص آن آشنا و همراه كنيم در حالي كه در گذشته و ابتداي انقلاب چنين اموري به ذهن هيچكس حتي خطور هم نميكرد؟ چرا الان دهه محسنيه ترويج ميشود ولي در ابتداي انقلاب چنين نبود؟ چرا الان سخنرانيهاي مذهبي و آموزنده نسبت به عزاداريها و مداحان كه حالت مناسكي دارند، در حال عقبنشيني هستند؟ آيا مردم در ابتداي انقلاب علاقهاي به امام حسين(ع) يا سايرين نداشتند و الان علاقهمند شدهاند؟ قطعاً پاسخ منفي است. آنچه كه فرق كرده جابجايي شكل و محتواست.
در گذشته اين علاقهمندي در ذيل محتواي موضوع تعريف ميشد؛ رواج اخلاق محمدي و اقامه قسط علوي و عبادت خالصانه به دور از اهداف دنيوي و متظاهرانه منشاء اين علاقه بود و اكنون به دلايل گوناگون چون تحقق اين اهداف را سخت و شايد ممتنع ميدانند، حفظ ظاهر و شكل در قالب مناسك اولويت يافته است. روند متناقض میان دو موضوعِ محتوای دینی و قالب آن منشاء اين وضعيت ناهنجار است. چه كسي حدس ميزد يا حاضر بود بپذيرد كه اقامه قسط درنهايت همراه با اين حد از فقر و نابرابري و فساد شود؟ چه كسي حدس ميزد يا به مخيّلهاش خطور ميكرد كه به جاي بسط و توسعه اخلاق محمدي، با چنين وضع ناهنجار اخلاقي و رفتاري و رواج تزوير و دروغ و... مواجه شود؟
تنها راه برای فكر نكردن به اين نابسامانیها، دميدن بر كوره مناسك و هرچه داغتر و گستردهتر كردن آن است. دير يا زود چشم باز ميكنيم و ميبينيم كه به جز قرآن و نهجالبلاغه و احاديث قطعي و تاريخ اسلام براي همه چيز مناسكي داريم. مناسك بايد در خدمت محتوا باشند، ولی در اين شرايط راه خودشان را مستقل كرده و اصالت پيدا ميكنند. در اين شرايط قاري قرآن، مداح و... نيز به خدمت مناسك درميآيند و كاري به محتواي دين ندارند. بیجهت نیست که یکی از مراجع محترم قم نیز درباره ترویج دهههای پیاپی عزاداری زنگ خطر را به صدا درآوردند و آن را سبب رویگردانی جامعه از مناسک اصیل دانستند و اینکه افراط در این مسأله موجب تفریط خواهد شد. ولی به نظر میرسد که راه چاره اصلی بازگشت به همان اهداف اصلی است که مناسک باید در خدمت آنها باشد و نه برعکس.
انتهای پیام/
ولي نكته اساسي اين است كه اين مناسك به خودي خود هدف نيستند، مگر آنكه در خدمت اهداف و برنامههاي محتوايي دين قرار گيرند. مهمترين برنامه در اديان ابراهيمي در بعد فردي عبوديت و تخلق به اخلاق حسنه و نيكو و در بعد اجتماعي اقامه قسط است. آيات گوناگوني در جهت توصیه به اين اهداف وجود دارد؛ ما نيافريديم شما را مگر براي عبادتكردن خداوند و يا پيامبران را با منطق استوار و كتاب فرستاديم تا مردم را به قیام به قسط دعوت كنند. بنابراين مناسك در حدي بايد باشد كه به تحقق و قوام اين اهداف كمك كند ولي آنچه كه اديان را تهديد ميكند انحراف از اين فلسفه مناسك است. مناسكي كه قرار است در خدمت اخلاق، عبوديت و قیام به قسط درآيد، كمكم خودش اصل ميشود و چنين استنباط ميشود كه دين همان مناسك است و اخلاق و ياد خدا و عبوديت و اقامه قسط همان اجرای مناسک است و ذات دین به موضوعي فرعي تبديل ميشود. در این وضع انسان ديندار به كسي كه ملتزم به انجام مناسك باشد، اطلاق ميشود؛ بدون آنكه لزوماً اهداف مذكور را حمايت كند و در جهت تحقق آنها گام بردارد.
از اين مرحله به بعد راه مناسك مستقل ميشود و فربهتر كردن مناسك بهعنوان نشانههاي دينداري به خطمشي غالب تبدیل ميشود؛ و هنگامي كه اشاعه اخلاق و اقامه قسط غيرممكن شود يا از برنامههاي در دست اجرا خارج شود، بهترين راه براي جلب توجه مردم توسعه مناسك است؛ هرچند فاقد محتواي موردنظر باشد. بهويژه آنكه مناسك نوعي از برنامههاي كارناوالي نيز محسوب ميشود و ذاتاً جذابيت عمومی دارد. براي مثال كودكان نيز ميتوانند دركي از مناسك عزا يا شادي كه همراه با برنامههاي اجرايي است، داشته باشند. ولي هيچ كودك کم سنوسالی دركي از يك برنامه آموزش اخلاقي و اقامه قسط در جامعه ندارد و نميتواند با آن همراه شود. به همين دليل است كه برخي از افراد كه برنامههاي اخلاقي و عبادي و عدالتمحور دين را برنميتابند، در مناسك خاصي از آن شركت ميكنند.
با اين مقدمه ميتوان پرسيد كه چرا در يك دهه اخير، سياست رسمي بر تقويت بُعد مناسكي قرار گرفته است؟ چرا در حالي كه استقبال از مساجد و حتي نمازهاي جمعه چون گذشته نيست، در مقابل استقبال از برنامههاي مناسكي با استقبال بيشتري مواجه شدهاند؟ در حالي كه پيمايشها نشان ميدهد كه ارزيابي مردم از حيث رواج سنجههاي دينداري نسبت به گذشته كمتر شده است، در برابر توجهات نسبت به انجام امور مناسكي بيشتر شده است؟ چرا در ابتداي انقلاب كه علايق و گرايشهاي ديني بيشتر بود، چنين توجهي به امور مناسكي وجود نداشت؟ اموري كه در برخي زمينهها به خرافات تنه ميزنند.
چرا طرح مسائل خرافي و غيرعقلاني حتي از رسانه عمومي كشور رواج بيشتري يافته است؟ چرا الان دربهدر دنبال پيدا كردن مناسبتي هستيم كه كشور را تعطيل كنيم (احتمالاً به اين دليل كه تعطیلاتمان كم است!) و مردم را با يك مناسبت و سپس مناسك خاص آن آشنا و همراه كنيم در حالي كه در گذشته و ابتداي انقلاب چنين اموري به ذهن هيچكس حتي خطور هم نميكرد؟ چرا الان دهه محسنيه ترويج ميشود ولي در ابتداي انقلاب چنين نبود؟ چرا الان سخنرانيهاي مذهبي و آموزنده نسبت به عزاداريها و مداحان كه حالت مناسكي دارند، در حال عقبنشيني هستند؟ آيا مردم در ابتداي انقلاب علاقهاي به امام حسين(ع) يا سايرين نداشتند و الان علاقهمند شدهاند؟ قطعاً پاسخ منفي است. آنچه كه فرق كرده جابجايي شكل و محتواست.
در گذشته اين علاقهمندي در ذيل محتواي موضوع تعريف ميشد؛ رواج اخلاق محمدي و اقامه قسط علوي و عبادت خالصانه به دور از اهداف دنيوي و متظاهرانه منشاء اين علاقه بود و اكنون به دلايل گوناگون چون تحقق اين اهداف را سخت و شايد ممتنع ميدانند، حفظ ظاهر و شكل در قالب مناسك اولويت يافته است. روند متناقض میان دو موضوعِ محتوای دینی و قالب آن منشاء اين وضعيت ناهنجار است. چه كسي حدس ميزد يا حاضر بود بپذيرد كه اقامه قسط درنهايت همراه با اين حد از فقر و نابرابري و فساد شود؟ چه كسي حدس ميزد يا به مخيّلهاش خطور ميكرد كه به جاي بسط و توسعه اخلاق محمدي، با چنين وضع ناهنجار اخلاقي و رفتاري و رواج تزوير و دروغ و... مواجه شود؟
تنها راه برای فكر نكردن به اين نابسامانیها، دميدن بر كوره مناسك و هرچه داغتر و گستردهتر كردن آن است. دير يا زود چشم باز ميكنيم و ميبينيم كه به جز قرآن و نهجالبلاغه و احاديث قطعي و تاريخ اسلام براي همه چيز مناسكي داريم. مناسك بايد در خدمت محتوا باشند، ولی در اين شرايط راه خودشان را مستقل كرده و اصالت پيدا ميكنند. در اين شرايط قاري قرآن، مداح و... نيز به خدمت مناسك درميآيند و كاري به محتواي دين ندارند. بیجهت نیست که یکی از مراجع محترم قم نیز درباره ترویج دهههای پیاپی عزاداری زنگ خطر را به صدا درآوردند و آن را سبب رویگردانی جامعه از مناسک اصیل دانستند و اینکه افراط در این مسأله موجب تفریط خواهد شد. ولی به نظر میرسد که راه چاره اصلی بازگشت به همان اهداف اصلی است که مناسک باید در خدمت آنها باشد و نه برعکس.
مرجع : روزنامه شهروند