کد مطلب : ۳۱۶۸۶
مروری بر یک کتاب
اهمیت پیوست فرهنگی
زندگی انسان در عین وحدت حاکم بر همه شئون آن، بنا بر یک دریافت اولیه، در دو ساحت مادی و معنوی جریان دارد. بر این اساس بهرهمندی از منابع طبیعی و در اختیارِ انسان، مؤلفه اصلی مورد نظر در ساحت مادی است و آنچه در ساحت معنوی به عنوان مقصود مطرح میشود رشد آگاهی تا رسیدن بدانجاست که انسان موجودیت و جایگاه خود را در هستی آن چنان که هست بیابد. یک آگاهی رشدیافته خود را عین الربط نسبت به خالق هستی و موظف به انجام کار خداگونه مییابد.
بنابراین هر چند بهرهمندی از منابع طبیعی برای بهزیستن، و تلاش برای شکوفا ساختن شخصیت و تواناییها به منظور فعلیتبخشی به این بهرهمندی و احساس رضایت از خویش، اهمیتی حیاتی و محوری در شئون مختلف مدیریتی جوامع دارد، در عین حال، انسانی حقیقتا تواناییهای خود را شکوفا ساخته که به همه آنها و در همه جوانبشان توجه کافی مبذول داشته و همه را در ذیل درک جایگاه هستیشناختی خود و وظیفه انسانی و الهیاش تنظیم سازد. از اینجاست که لازم میآید ما مقوله رشد، توسعه و پیشرفت را در زندگی فردی و اجتماعی به گونهای تعریف کنیم که با وجود فراهم شدن اسباب بهرهمندی، از درک اولیه ما مبنی بر دو ساحتی بودن زیست فراتر رود و وحدت حاکم بر آن را لحاظ سازد. به عبارت دیگر بهرهمندی پایدار و فعلیتبخشی صحیح به تواناییها در گرو کلنگری است. کل نیز همواره خود را به عنوان وحدت حاکم بر زندگی در اندیشه بازمینمایاند و بیشترین تأثیر آن در زیست اجتماعی به عنوان فرهنگ فهم میشود. به عبارت دیگر فرهنگ انعکاس کلنگری ما در زیست اجتماعی است. درک ما از جایگاه و وظیفهمان در عالم و در اجتماع، به مثابه فرهنگ، هر چند به صورت ناخودآگاه به زیست و الگوهای ذهنی ما در بهرهمندی از عالم شکل میبخشد اما از آن جا که همواره انسان در معرض تحت تأثیر قرار گرفتن از سوی امکانات خویش تا سر حد بیگانه شدن با هستی حقیقی و معنای زیستاش قرار دارد، لازم است که به صورتی خودآگاه نیز به تنظیم الگوهای ذهنی و زیستیاش اقدام کند.
معنای این سخن ضرورت به کار گرفتن اندیشه کلنگر، معنوی و الهی در بازاندیشی جوانب مختلف زیست انسانی است. این ضرورت به دیگر سخن همان ضرورت حاکم کردن نگاه فرهنگی بر شئونات زندگی اجتماعی انسان است که به طور معمول در قالبهای عمرانی، اقتصادی و سیاسی دستهبندی میشود. از اینجاست که پیوستنگاری فرهنگی به عنوان یکی از وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی اهمیتی محوری در انقلاب اسلامی ایران، به عنوان یک رخداد تمدنی، مییابد.
اهمیت و ضرورت و تعریف پیوستنگاری فرهنگی
پیوستنگاری فرهنگی به گفته دکتر حسن بنیانیان در کتاب پیوستنگاری؛ ابهامزدایی و گفتمانسازی از این ضرورت ناشی میشود که با تخصصی شدن علوم ارتباط و پیوستگی آنها از میان رفته و به طور خاص ارتباط این علوم با علوم دینی و فرهنگ اصیل جوامع اسلامی قطع شده و حتی بسیاری از بخشهای علوم انسانی نیز که متکفل برقرار کردن ارتباط میان ساحتهای مختلف زندگی آدمی است، بدان جهت که متأثر از جهانبینی غربی و مدرن است، در جوامع اسلامی موجب گسترش تعارضات شدهاند (پیوستنگاری، ص 13).
در واقع پیوستنگاری فرهنگی اقدامی انضمامی و عملیاتی در راستای تحقق مهندسی فرهنگی و به معنای شناخت و اصلاح فرهنگهای تخصصی، فرهنگ اقتصادی، فرهنگ سیاسی و فرهنگ اجتماعی است. بر این اساس «مدیران و نخبگان جامعه اسلامی باید بتوانند به موازات تلاش برای حل مسائل روزمره جامعه، نسبت به اصلاح پیامدهای فرهنگی همه نظامهای اجرایی کشور در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی اقدامات لازم را به عمل بیاورند.» (همان. ص 14) و پیوستنگاری فرهنگی راهگشای این تلاش است. به دلیل اهمیت این موضوع مقام معظم رهبری در تاریخ 17/9/1386 در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بیان کردند: «در طرحهایی که در کشور تنظیم میشود، طرحهای اقتصادی، طرحهای پولی، مالی، طرحهای عمرانی و ... حتماً یک پیوست فرهنگی وجود داشته باشد. آن پیوست فرهنگی مصوبه شورا است و همه ملزم باشند به آن عمل کنند و آن را لازمالاجرا بشمارند.» (همان، ص 14).
به بیان دکتر بنیانیان این تأکید مقام معظم رهبری میتواند نقطه عطف تحولات فرهنگی کشور باشد؛ «زیرا از یک سو عامل اصلاح نگرش غلطی است که در جریان تحولات دو قرن اخیر وارد جامعه ما شده است و به مدیران بخشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی چنین القا نموده که فرهنگ نیز همچون صنعت، کشاورزی، بهداشت و دفاع برای خود مسئول دارد و شما نقشی در تحولات فرهنگی جامعه ندارید، و از سوی دیگر نیز گامی است در جهت اصلاح تدریجی همه این نظامها.» (همان، ص 15). نپذیرفتن مسئولیت از سوی مدیران سازمانهای مختلف در قبال تأثیرات فرهنگی طرحها و برنامههایشان معادل اعتنا نکردن به هستی جامعه در کلیت آن است. بر این اساس تدوین پیوست فرهنگی هم بازدهی و سازندگی طرحهای کشور را افزایش خواهد داد و هم زمینه تربیت و ارتقای نیروها و ادبیات لازم برای اصلاحات ساختاری و عمیق در نظامهای مختلف کشور را فراهم میسازد (همان، ص 15).
رئیس کمیسیون فرهنگی ـ اجتماعی پیوستنگاری شورای عالی انقلاب فرهنگی در دیباچه کتاب پیوستنگاری؛ ابهامزدایی و گفتمانسازی، در مقام تعریف آورده که فرهنگ عبارت است از «نظاموارهای از اعتقادات، باورها، ارزشها، هنجارها، آداب و الگوهای ریشهدار و دیرپا و نمادها و مصنوعات که ادراکات، رفتار و مناسبات جامعه را جهت و شکل میدهد و هویت آن را میسازد». (همان، ص 15). بر این اساس وی چهار لایه اصلی، شامل «اعتقادات بنیادین (مفروضات اساسی)»، «ارزشها و هنجارها»، «الگوهای رفتاری، آداب و رسوم» و «نمادها و مصنوعات»، را در فرهنگ بازشناخته که رابطهای تعاملی میان آنها برقرار است. به عقیده ایشان نه تنها الگوگیری در نظامات مختلف اجتماعی از غرب، بلکه تلاش آگاهانه دشمنان انقلاب اسلامی برای تغییر آگاهانه اعتقادات و باورهای جامعه بر ضرورت حفظ هویت فرهنگی کشور افزوده و نیز اهمیت ویژه منطقی و اخلاقی به پیامدهای تصمیمات مدیران در نظامات مختلف داده است.
«افزایش اثربخشی و گسترش فعالیتهای مفید سازمانها، نهادها و شخصیتهای فرهنگی، و ارتقاء سطح شناخت و آگاهی همگان و به ویژه مدیران از نحوه تغییر و تحولات فرهنگی جامعه»، «افزایش توان مدیران همه سازمانها و نهادهای فرهنگی برای شناخت پیامدهای فرهنگیِ سیاستگذاریها، روشها، اقدامات و مشی مدیریتی، از طریق آموزشهای تخصصی کوتاه مدت» و «تعامل سازنده و کارآمد بین دو مجموعه سازمانهای فرهنگی و غیرفرهنگی در جهت استقرار ارزشها، هنجارها و الگوهای رفتاری مورد نظر دین مبین اسلام» اقدامات راهبردی است که از سوی دکتر بنیانیان برای اصلاح روند تحولات فرهنگی به جای مانده از گذشته، مقابله با تهاجم فرهنگی و فرآیندهای جهانیسازی و شکلدهی به زمینههای تمدن جدید اسلامی پیشنهاد شده است (همان، ص 17 و 18).
نکته جالب توجه این است که دکتر بنیانیان وجود نگرش دینی و فرهنگی در اکثریت قاطع مدیران کشور را، در استمرار اندیشه پیوستنگاری دارای هم جنبه فرصتی و هم جنبه تهدیدی میداند. فرصت از این جهت که مدیران را متقاعد کند که نمود عینی و واقعی باور ولایت فقیه، ضرورت اقدام برای تدوین پیوست فرهنگی است و تهدید از آن جهت که مختصر اطلاعات علمی و تجربههای محدود و شخصی مدیر، او را قانع کند که شخصاً برای آثار مثبت و منفی فرهنگی یک طرح و فعالیت تعیین مصداق کرده و با اقدامات سطحی و روبنایی، پوستهای از فعالیتهای فرهنگی را به نام پیوست فرهنگی اجرا و جای خالی یک اقدام عالمانه را با فعالیتهای ناقص پر کند (همان، ص 21).
مروری بر فصول کتاب
کتاب پیوستنگاری؛ ابهامزدایی و گفتمانسازی حاصل هشت نشست و گفتگو با دکتر حسن بنیانیان، رئیس کمیسیون فرهنگی ـ اجتماعی پیوستنگاری شورای عالی انقلاب فرهنگی است که با توجه به جدید بودن این حرکت در فضای مدیریتی کشور به منظور توسعه ادبیات این حوزه تهیه و تدوین شده است. فلسفه پیوستنگاری فرهنگی، اهمیت فرهنگ و موانع توجه به مدیریت فرهنگی، چیستی پیوست فرهنگی، موانع فرهنگی پیوستنگاری فرهنگی، فرصتهای فرهنگی برای پیوست فرهنگی، آثار فرهنگی پیوستنگاری فرهنگی، آسیبهای احتمالی پیوست فرهنگی و نسبت فرهنگ، دولت و مسائل آن عناوین انتخاب شده برای این نشستهای هشتگانه است که هر یک در قالب یک فصل تنظیم شده است.
فلسفه پیوستنگاری فرهنگی
بخش نخست کتاب مباحثی همچون سابقه پیوستنگاری فرهنگی در دیگر کشورها، نقش درآمدهای نفتی در بیتوجهی به پیوستنگاری فرهنگی، تأثیر جریان پیوست فرهنگی در زمینهسازی مهندسی فرهنگی و برپایی تمدن نوین اسلامی، تبیین نسبت پیوستنگاری فرهنگی با مفهوم فرهنگ از نگاه رهبر معظم انقلاب، ارتباط پیوستنگاری فرهنگی با الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت را در برمیگیرد. در این نشست همچنین بر ضرورت شناخت ملموس افراد و سازمانها از نقش خود در تحولات فرهنگی به عنوان ضمانت اجرای پیوست فرهنگی و اصلاح پیامدهای فرهنگی فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به عنوان لازمه مقابله با تهاجم فرهنگی و جهانی شدن فرهنگها تأکید میشود.
دکتر بنیانیان در بخشی از این نشست میگوید «پیوست فرهنگی حرف تازهای نیست. البته برای جامعه ما تازه است وگرنه سالهاست که در کشورهای پیشرفته در هر تصمیم مدیریتی، مطالعات فرهنگی و اجتماعی صورت میگیرد. ما چون درآمدهای نفتی را در داختیار داشتهایم و نگاه کاملی نسبت به فرهنگ و کارکردهای آن نداریم، از طرفی، دولت در اجرای اکثر طرحهای بزرگ محور است و کمتر روی هزینههای طرحها نگران بودهایم تا مدیران از رهگذر کاهش هزینه و افزایش راندمان و بهرهوری به این درجه از بلوغ فکری برسند که میتوان از ظرفیتهای فرهنگی جامعه برای تحقق سریعتر و ارزانتر اهداف خود استفاده کنند، این بحث برای ما تازگی دارد.» (همان، ص 24).
وی در بخش دیگری میگوید «همان طور که همه نظامهای درونی نظام سرمایهداری تحت تأثیر ارزشهای لیبرالیسم به تدریج بازسازی و هماهنگ شده است، ما هم باید بتوانیم همه نظامهای اجرایی کشور را در راستای رشد رفاه، گسترش عدالت و ارتقای اخلاق و معنویت در چهارچوب اصول و مبانی اسلامی بازسازی کنیم و الگویی از چگونگی استقرار ارزشها و عقاید اسلامی در زندگی روزمره مردم ارائه دهیم.» (همان، ص 26).
دکتر بنیانیان لازمه این امر را افزایش کارایی و بهرهوری هر کدام از نظامهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ...، عدم تخریب اهداف یک نظام توسط نظام دیگر، همافزایی این نظامها و کمک همگی آنها به تحقق هدف غایی جامعه اسلامی، یعنی رشد و ارتقاء عدالت و معنویت و اخلاق جامعه میداند (همان، ص 28).
وی معتقد است که اگر هر مدیری را در هر بخش دعوت به پاسخگویی به یک زنجیره سؤالات کنیم، او متوجه خواهد شد که چگونه روزانه در تحولات و تغییرات فرهنگی جامعه مداخله میکند؛ پرسشهایی همچون این که «آیا در سازمان شما از حاصل روابط درونی سازمان، کارکنان متدینتر میشوند؟»، یعنی «آیا با افزایش سابقه کاری آنها، راستگوتر میشوند؟»، «آیا نسبت به حلال و حرام حساسیت بیشتری پیدا میکنند؟»، «آیا روحیه خدمت به مردم در آنها افزایش پیدا میکند یا به عکس است؟»، «نوع خدمات و نحوه ارتباطی که سازمان شما با مراجعهکنندگان برقرار میکند، چه تأثیری بر باورها و اعتقادات آنها میگذارد؟»، «آیا آنها را نسبت به نظام اسلامی خوشبینتر میکند؟»، «آیا آنها از ایرانی بودن خود شاد میشوند؟»، «آیا احساس میکنند جامعه ما رو به پیشرفت است؟» و «آیا احساس میکنند جامعه به سمت حاکمیت قانون پیش میرود؟» (همان، ص 31).
اهمیت فرهنگ و موانع توجه به مدیریت فرهنگی
بخش دوم کتاب پیوستنگاری؛ ابهامزدایی و گفتمانسازی به بررسی تفصیلی این موضوع اختصاص دارد که چه عواملی مانع جاری شدن گفتمان پیوستنگاری فرهنگی در میان مدیران اجرایی بخشهای مختلف است. تأثیر عادی شدن کاستیهای فرهنگی برای مدیران به عنوان مانعی برای درک اهمیت فرهنگ، تأثیر نگاه حداقلی به فرهنگ بر شناخته نشدن نقش سازمانهای غیرفرهنگی در تحولات فرهنگی، قابل واگذاری نبودن مسئولیت فرهنگ به سازمانی خاص، اهمیت و جایگاه فرهنگ در نظام جمهوری اسلامی، عوامل مظلومیت فرهنگ و وظیفه نخبگان جامعه در معطوف کردن توجهات به فرهنگ، از مهمترین نکاتی است که در این بخش مورد توجه و تأکید قرار گرفته و تشریح شده است.
دکتر بنیانیان در بخشی از نشست میگوید «ما جزء معدود نظامهای سیاسی جهان هستیم که صادقانه این را اعلام میکنیم که هدف غایی و نهایی ما، استقرار یک نظام اعتقادی، رفتاری و ارزشی خاصی است که از جهانبینی اسلامی نشئت گرفته است و طبیعی است که تحقق این امر، مستلزم اعمال تغییر و تحول در همه عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برای کمک به تحقق این هدف غایی است». وی علاوه بر راهبردی بودن اهداف فرهنگی برای نظام مدیریت جامعه ما، استحکام، مشروعیت، اقتدار و نفوذ نظام جمهوری اسلامی در داخل کشور، منطقه و جهان را تا اندازه زیادی وابسته به استحکام و رشد اعتقادات، ارزشها و الگوهای رفتاری مبتنی بر جهانبینی اسلامی میداند (همان، ص 39).
وی در این بخش از کوچکسازی مفهوم فرهنگ، نرمافزاری بودن و زمانبر بودن اعمال اصلاحات در فرهنگ، الگوبرداری ناقص از نظامهای توسعهیافته غربی، تخصصی شدن علوم و به حاشیه رفتن نقش فرهنگ در سازمانها، فراموشی فرهنگ در نظام ناقص مردمسالاری، درآمدهای نفتی و بیتوجهی به نقش انسانها در پیشرفت و گرفتن احساس مسئولیت افراد در قبال فرهنگ از طریق سیاستمداران را به عنوان عوامل هفتگانه کمتوجهی به مدیریت فرهنگی جامعه سخن میگوید.
دکتر بنیانیان در پاسخ به این پرسش که آیا جلب کردن توجهات به فرهنگ مستلزم این نیست که ابتدا مسائل اقتصادی جامعه را حل کرده باشیم و سپس به طرح مسائل فرهنگی بپردازیم میگوید «راهاندازی اقتصاد ایران در بسیاری از زمینهها، مستلزم تحول در بینش و رفتار کارفرما، کارگر، کارشناس، مدیر دولتی است؛ وگرنه با آوردن ارزهای نفتی و توسعه صنعت و ساخت و ساز مسکن نمیتوان گفت که اقتصاد یک کشور پیشرفته شده است.» (همان، ص 50).
محتوای پیوست فرهنگی
در سومین بخش کتاب الگوی مفهومی و عینی پیوست فرهنگی تشریح شده است. این الگو مبتنی بر شش پرسش اصلی است که ناظر به فرصتهای موجود در عرصه فرهنگ برای سایر نظامها، موانع و محدودیتهای فرهنگی بر سر راه اجرای طرحها در سایر نظامها، آثار مثبت و مخرب فرهنگی اجرای یک طرح، اقدامات افزایشدهنده آثار سازنده فرهنگی با استفاده از فرصتهای فرهنگی و شیوه به حداقل رساندن آثار و پیامدهای مخرب فرهنگی احتمالی یک پروژه یا فعالیت، مطرح میشود.
دکتر بنیانیان در این بخش به بیان این نکته میپردازد که در حوزه فرهنگ، حتی وقتی فردی برای اهداف مادی خود، دست به اصلاح بخشی از فرهنگ جامعه میزند و یا وجوه مثبت آن را به کار میگیرد، باز هم این جامعه و فرهنگ است که بیشترین سود را میبرد. وی در عین حال تأکید میکند که پیوست فرهنگی بایستی با اتکا بر انگیزههای اعتقادی و درونی مدیران آغاز شود و در این رابطه میگوید «تجربه امثال ما در مدیریت اجرایی و ستادی این را نشان میدهد که اجبار قانونی در مباحث فرهنگی، و از جمله تدوین و اجرای پیوست فرهنگی، فقط برای شروع خوب است. اگر در آغاز اولین اقدامات عملی، انگیزههای اعتقادی و علاقه به انسانها و عشق به سازندگی کشور در مدیر بیدار شد و از قلب او، فعالیت فرهنگی آغاز شد، ما به نتیجه میرسیم. اگر چنین اتفاقی نیفتاد، در بهترین حالت، پولی از بیتالمال هزینه شده ... و هیچ تأثیر سازندهای نخواهد داشت» (همان، ص 58 و 59).
وی همچنین تأکید دارد که اگر این پیوست در حد تجربههای شخصی مدیران خلاصه شود، در حد انجام یک سلسله فعالیتهای تبلیغی خلاصه میشود و این یعنی تداوم تفکر سکولاریسم در تصمیمگیری مدیران اجرایی. وی راهکار گذر از چنین مانعی را به کار گرفتن نگاه علمی، جامع و سیستمی به جای تحلیل پدیدهها با نگرش جزءنگر میداند (همان، ص 63 و 64). وی معتقد است پیوستنگار فرهنگی باید همچون نخ تسبیح، دانش تخصصهای مختلف را برای شناخت و اصلاح آثار فرهنگی یک طرح و فعالیت به هم پیوند دهد و حتی در طرحهای عمرانی چنین مشاوری همپای مشاور طراحی و تأسیسات حضور فعال داشته باشد (همان، ص 68 تا 75).
در ادامه این نشست بحث در باب پیوست فرهنگی در زمینه مسکن و شهرسازی به عنوان نمونه مورد توجه قرار گرفته و ابعاد آن بررسی شده است.
موانع فرهنگی پیوستنگاری فرهنگی
این نشست با بیان این نکته از سوی دکتر بنیانیان آغاز میشود که میتوان برای توسعه گفتمان پیوستنگاری فرهنگی، به عنوان یک فعالیت سازمانیافته مهم، نیز پیوست فرهنگی تهیه کرد. از همین روی و از آنجا که نشستهای پیشین به عوامل کمتوجهی به فرهنگ اختصاص داشته، وی این بررسی را از موانع دستیابی به پیوستهای فرهنگی مناسب آغاز میکند.
از جمله موانع مطرح شده در این بخش میتوان به دوری و فاصله ذهنی صاحبنظران حوزه و دانشگاه از واقعیتهای اجرایی، فرهنگ نفتی، عدم شکلگیری نظامهای نظارتی منطبق با اهداف نظام جمهوری اسلامی، تصور غلط از مانعتراشی پیوست فرهنگی برای سازندگی کشور و نگرانی از افشای اطلاعات و نقاط ضعف مدیریتی اشاره کرد. ناتوانی مدیران و کارشناسان دستگاههای اجرایی در شناسایی نقاط ضعف سازمان خود، فرهنگ انتظار از بالا برای هر اقدام تحولساز، احساس موقتی بودن مدیران، ضعف آیندهنگری در مدیران اجرایی و اجرای طرح در نهادهای برآمده از انقلاب اسلامی نیز از دیگر موانعی است که دکتر بنیانیان بر سر راه دستیابی به پیوستهای فرهنگی معرفی میکند.
وی با اشاره به تجربه بسیاری از وزارتخانهها و سازمانها از پیوستهای محیط زیست، مباحث مربوط به حفظ میراث فرهنگی، دریافت گواهینامه از وزارت بهداشت و درمان، کسب مجوز از شهرداریها و این گونه مجوزها که آنها را عمدتا ناشی از کاستیهای نظام بروکراتیک و فرهنگی میداند، نگرانی مدیران اجرایی را ناشی از تصور آنها از مانعتراشی پیوستنگاری فرهنگی برای اجرای طرحها ارزیابی میکند، و میگوید «وجود این تصورات حکم میکند که بحث گفتمانسازی پیوستنگاری جدی گرفته شود تا مدیران متوجه شوند بخشی از کارکردهای پیوستنگاری، حل همین معضلات و روانسازی روابط ملت و دولت است» (همان، ص 86).
وی در خصوص یکی دیگر از موانع با اشاره به گرفته شدن قدرت نوآوری و خلاقیت مدیران میانی و اجرایی در ساختارهای بروکراتیک، میگوید «این که شما به عنوان مدیر در یک سازمان خاص چگونه روابط خود را با کارشناسان و کارکنان تنظیم کنید تا حداکثر انگیزه کار و تلاش در آنها ایجاد شود، نمیتواند در بخشنامههای اداری آورده شود». وی ادامه میدهد «یا این که چگونه احساس و انتظارات مراجعهکنندگان را استخراج کنید تا اگر نقاط ضعفی در آن وجود دارد، اصلاحش کنید، این مربوط به دستورالعمل نمیشود؛ اینها انگیزههای درونی و دلسوزی برای اصلاح جامعه و نظام را میطلبد.» (همان، ص 90).
فرصتهای فرهنگی برای پیوستنگاری فرهنگی
در ادامه بررسی ابعاد فرهنگی توسعه گفتمان پیوستنگاری فرهنگی به عنوان یک فعالیت سازمانیافته، نشست پنجم کتاب پیوستنگاری؛ ابهامزدایی و گفتمانسازی به فرصتهای فرهنگی در این رابطه اختصاص یافته است.
در این بخش از فطرت انسانی، دینباوری مدیران، افکار عمومی، علاقه به وطن و سربلندی ایران به عنوان پشتوانههای پیوستنگاری یاد شده است. همچنین دکتر بنیانیان از پیوست فرهنگی به عنوان جریانساز سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، زمینهساز مفهومبخشی به مدیریت اسلامی در محیطهای صنعتی، زمینهساز توسعه همکاری بخشهای مختلف با یکدیگر و تسریعبخش برپایی تمدن اسلامی سخن گفته است. همچنین در این بخش به این پرسش پرداخته میشود که آیا با وجود فرآیند جهانیسازی و تهاجم فرهنگی، امکان تمدنسازی اسلامی وجود دارد یا نه.
وی در فرازی از این بخش ضمن بیان این مطلب که ما برای اصلاح رفتارها در فرهنگ عمومی جامعه به جای کار صحیح فرهنگی، مرتباً مسکّن مصرف کردهایم، به بیان تعریفی از کار فرهنگی صحیح میپردازد و میگوید «کار فرهنگی ایجاد رفتار پایدار و تکرارشوندهای است که ریشه در تمایل درونی فرد دارد و اگر از او توضیح بخواهید، متوجه شکلگیری باور و اعتقاد او نسبت به ضرورت انجام این کار میشوید و احساس میکنید که این باور مبتنی بر نوعی شناخت و آگاهی درونی است؛ اگر چه گاهی این شناخت شفاف نیست و به صورت ناخودآگاه با بیداری فطرت او شکل گرفته است.» (همان، ص 100).
وی در ادامه ضمن تأکید بر پیچیدگی دنیای درونی انسانها و روابط میان آنها، نسبت به سادهاندیشی در مورد نسخه نوشتن برای اصلاح فرهنگ جامعه هشدار میدهد و شناخت و دستهبندی علل آسیبهای رفتاری و فرهنگی را در این موضوع کمککننده میداند. وی یادآوری میکند که «بعد از پیروزی انقلاب، به واسطه حاکمیت نیروهای متدین و عجله آنها برای اصلاح رفتار مردم و بهبود آنچه با چشم دیده میشود، ما پیش از آن که برویم سراغ مسیر منطقی و علمی فرهنگسازی، به صورت ناخواسته رفتیم سراغ ابزارهای جایگزینی که هر کدام در کنار آثار مثبت کوتاه مدت خود، یک سلیله پیامدهای مخرب در روح و ذهن مخاطب خود دارد.» (همان، ص 100).
آثار فرهنگی پیوستنگاری فرهنگی
بخش ششم کتاب به بررسی آثار مثبت فرهنگی پیوستنگاری اختصاص یافته و این موضوع ذیل دو عنوان بررسی شده است؛ یکی آثار مثبت فرهنگی برای طرح مربوطه و دیگری آثار مثبت پیوستنگاری برای جامعه. دکتر بنیانیان در این بحث از ایجاد نشاط روحی در مدیران و مجریان طرح، ایجاد نشاط و انگیزه کار در کارکنان طرح، کاهش انواع هزینههای اجرای طرح یا فعالیت، آثار مثبت فرهنگی بر مصرفکنندگان کالا و خدمات و تقویتکنندگی دیگر پیوستهای اجرایی به عنوان آثار مثبت پیوستنگاری فرهنگی برای یک طرح یاد کرده است.
در ارتباط با آثار مثبت فرهنگی پیوستنگاری فرهنگی برای جامعه نیز از آن به عنوان بستر لازم برای دستیابی به الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، موتور کمکی اجرای طرح تحول بنیادین آموزش و پرورش، تسریعبخش تولید علوم انسانی بومی، ایجادکننده تعادل در توجه به ابعاد مختلف پیشرفت کشور، ابزار مقابله با تهاجم فرهنگی سخن گفته شده است.
در فرازی از این بخش میخوانیم «لازم است یک "الگوی پیشرفت" مبتنی بر مبانی اعتقادی اسلامی، دانش تولیدشده بشری، درک شرایط موجود کشور، نگاه به مزیتهای خاص جغرافیایی ایران و دیگر عوامل وجود داشته باشد تا بر اساس آن، بتوان پیوست فرهنگی طرحهای اجرایی را تهیه نمود. اما به هر حال میتوان مدعی شد که پیوست فرهنگی در صورت فراگیر شدن میتواند علاوه به شکلدهی به تقاضاها برای طراحی الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، خود عاملی در جهت پیشرفت متوازن کشور باشد» (همان، ص 117).
در این بخش مباحثی نیز در پاسخ به این پرسشها مطرح شده که آیا ممکن است پیوست فرهنگی طرحی را متوقف کند و تکلیف طرحهای مهم بخش خصوصی در موضوع پیوستنگاری فرهنگی چیست.
آسیبهای احتمالی پیوستنگاری فرهنگی
جلسه هفتم از گفتگویی که به کتاب پیوستنگاری؛ ابهامزدایی و گفتمانسازی شکل داده، پس از بررسی فرصتها، موانع و محدودیتها و آثار مثبت فرهنگی، به پیامدهای مخرب احتمالی پیوستنگاری فرهنگی اختصاص یافته است. دکتر بنیانیان ضمن امکانپذیر ندانستن شناسایی دقیق نواقص، کاستیها و آسیبهای پیوستنگاری فرهنگی با توجه به در مرحله اجرا نیامدن آن، معتقد است که در عین حال میتوان با توجه به اظهار نگرانی بعضی از مدیران اجرایی، صاحبنظران فرهنگی و نیز از منظر و رویکرد دینی عالمان مذهبی برخی از آسیبهای احتمالی را برشمرد.
به گفته وی یکی از نگرانیها این است که فرهنگ یک موضوع ضمیمه شده تلقی شود و به جای کاربردی شدن اصول و مبانی در تصمیمات، در عمل یک سیاست و یا یک طرح مخرب فرهنگی را در جامعه استقرار ببخشیم و در جریان پیوستنگاری فرهنگی و با کوچک ساختن فرهنگ در قالب عنوان "پیوست"، آن سیاست و طرح را با بعضی آموزههای دینی تزیین کرده و عملا زمینه استقرار آن را تسهیل کنیم. (همان، ص 135).
وی در عین موجه دانستن اصل این نگرانی، معتقد است نباید در مسئله فرهنگ صفر و یکی عمل کرد و گفت یا همه اجزای جامعه باید اسلامی باشد و یا اسلام را باید کنار گذاشت. وی بر آن است که برای فراتر رفتن از وضعیتهای موجود بایستی نظام تعلیم و تربیت جامعه اسلامی، روند تربیت افراد را به شکلی اصلاح کند که این افراد همواره تلاش کنند خود را با معیارهای متعالیتر دین نزدیک کنند. همچنین از سوی دیگر ضروری است نخبگان فکری جامعه با بهرهگیری از علم و تجربه بشری و توجه به شرایط امروز جامعه، اصول و مبانی اعتقادی حاکم بر نظامهای کلیدی اداره کشور را از شکل کلی موجود خارج کرده و در قالب جزئیات منسجم طراحی کنند. به عقیده دکتر بنیانیان ما برای شناخت جزئیات استقرار نظامهای اسلامی، نیازمند تجربههای عینی در قالب پیوستنگاری فرهنگی هستیم. (همان، ص 135).
این که آیا توسعه پیوستنگاری مانع از پیشرفت علمی نمیشود، آیا توسعه تفکر پیوستنگاری فرهنگی زمینهساز بزرگ شدن ساختار اداری نمیشود، برخی از پرسشهای مهمی است که در این فصل بدانها پرداخته شده است.
نسبت فرهنگ، دولت و مسائل آن
دکتر بنیانیان در ابتدای این بحث و مبتنی بر ایده مرکزی پیوستنگاری فرهنگی، یعنی اثرگذاشتن نظامات مختلف در فرهنگ، به رد این ادعا میپردازد که دولتها نباید در فرهنگ مداخله کنند. وی ضمن بیان این نکته که «رویکرد فرهنگی ایجاد کردنی نیست؛ اصلاح کردنی است»، متذکر میشود که همه افراد و مدیران در ناخودآگاه خود رویکردی فرهنگی دارند که اکثرا بدان واقف نیستند. بر همین اساس او یکی از آثار جانبی و ارزشمند پیوستنگاری فرهنگی را آگاهسازی مدیران نسبت به رویکرد فرهنگی ناخودآگاهشان و تبدیل آن به رویکردی آگاهانه و سازنده میداند. (همان، ص 146). نکته بعدی که در همین راستا مطرح میشود این است که هیچ فرد، سازمان و دولتی نمیتواند ادعا کند که اراده مداخله در فرهنگ را ندارد و آنچه نهایتا میتوان پذیرفت عدم مداخله مستقیم است. از سوی دیگر بر این مطلب تأکید میشود که در جایی که نظامات مختلف تأثیرات فرهنگی دارند، عقل حکم میکند این تأثیرات شناسایی شده و اگر مخرب فرهنگ مطلوب و اصیل ماست، توسط مداخله دولتی اصلاح شود. (همان، ص 146).
وی ضمن تأکید بر این مطلب که در ذات جمهوری اسلامی مداخله حداکثری در هدایت تحولات فرهنگی جامعه نهفته است، اظهار میکند «ادامه حیات نظام جمهوری اسلامی، حفظ استقلال نظام، حفظ سلامت کارگزاران کلیدی نظام، زمینهسازی برای جبران عقبماندگیهای گذشته، مقاومت در مقابل تهاجم فرهنگی، حفظ فرهنگ اصیل اسلامی ایرانی در شرایط جهانیسازی و ... همه و همه مستلزم اعمال یک مدیریت فرهنگی مؤثر و پایدار است» (همان، ص 147).
بخش عمدهای از این نشست نیز به گفتگو در مورد تعامل اقتصاد و فرهنگ و مشکلات و چالشهای آن اختصاص یافته و راه چاره آسیبهای وضعیت فعلی، شکستن قالبهای باقی مانده از رژیم گذشته، برای یافتن راهکار اصلاح پیامدهای فرهنگی فعالیتهای اقتصادی عنوان شده است.
در فرازهای پایانی کتاب میخوانیم «نکته مهمی که باید در ارزیابی عمومی از روند تحولات فرهنگی جامعه مورد توجه قرار داد، عنایت به این مسئله است که در جامعه ما به لطف وجود آخرین دین الهی و به برکت محبت به ائمه اطهار(ع)، کیفیت لایه اعتقادات در وضعیت قابل قبولی است، اما هر قدر از لایههای عمقی فرهنگ به لایههای سطحی تربیتی ارزشها و رفتارها منتقل شویم، فاصله ما با ارزشها و رفتارهای مطلوب بیشتر میشود.» (همان، ص 162).
بنابراین هر چند بهرهمندی از منابع طبیعی برای بهزیستن، و تلاش برای شکوفا ساختن شخصیت و تواناییها به منظور فعلیتبخشی به این بهرهمندی و احساس رضایت از خویش، اهمیتی حیاتی و محوری در شئون مختلف مدیریتی جوامع دارد، در عین حال، انسانی حقیقتا تواناییهای خود را شکوفا ساخته که به همه آنها و در همه جوانبشان توجه کافی مبذول داشته و همه را در ذیل درک جایگاه هستیشناختی خود و وظیفه انسانی و الهیاش تنظیم سازد. از اینجاست که لازم میآید ما مقوله رشد، توسعه و پیشرفت را در زندگی فردی و اجتماعی به گونهای تعریف کنیم که با وجود فراهم شدن اسباب بهرهمندی، از درک اولیه ما مبنی بر دو ساحتی بودن زیست فراتر رود و وحدت حاکم بر آن را لحاظ سازد. به عبارت دیگر بهرهمندی پایدار و فعلیتبخشی صحیح به تواناییها در گرو کلنگری است. کل نیز همواره خود را به عنوان وحدت حاکم بر زندگی در اندیشه بازمینمایاند و بیشترین تأثیر آن در زیست اجتماعی به عنوان فرهنگ فهم میشود. به عبارت دیگر فرهنگ انعکاس کلنگری ما در زیست اجتماعی است. درک ما از جایگاه و وظیفهمان در عالم و در اجتماع، به مثابه فرهنگ، هر چند به صورت ناخودآگاه به زیست و الگوهای ذهنی ما در بهرهمندی از عالم شکل میبخشد اما از آن جا که همواره انسان در معرض تحت تأثیر قرار گرفتن از سوی امکانات خویش تا سر حد بیگانه شدن با هستی حقیقی و معنای زیستاش قرار دارد، لازم است که به صورتی خودآگاه نیز به تنظیم الگوهای ذهنی و زیستیاش اقدام کند.
معنای این سخن ضرورت به کار گرفتن اندیشه کلنگر، معنوی و الهی در بازاندیشی جوانب مختلف زیست انسانی است. این ضرورت به دیگر سخن همان ضرورت حاکم کردن نگاه فرهنگی بر شئونات زندگی اجتماعی انسان است که به طور معمول در قالبهای عمرانی، اقتصادی و سیاسی دستهبندی میشود. از اینجاست که پیوستنگاری فرهنگی به عنوان یکی از وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی اهمیتی محوری در انقلاب اسلامی ایران، به عنوان یک رخداد تمدنی، مییابد.
اهمیت و ضرورت و تعریف پیوستنگاری فرهنگی
پیوستنگاری فرهنگی به گفته دکتر حسن بنیانیان در کتاب پیوستنگاری؛ ابهامزدایی و گفتمانسازی از این ضرورت ناشی میشود که با تخصصی شدن علوم ارتباط و پیوستگی آنها از میان رفته و به طور خاص ارتباط این علوم با علوم دینی و فرهنگ اصیل جوامع اسلامی قطع شده و حتی بسیاری از بخشهای علوم انسانی نیز که متکفل برقرار کردن ارتباط میان ساحتهای مختلف زندگی آدمی است، بدان جهت که متأثر از جهانبینی غربی و مدرن است، در جوامع اسلامی موجب گسترش تعارضات شدهاند (پیوستنگاری، ص 13).
در واقع پیوستنگاری فرهنگی اقدامی انضمامی و عملیاتی در راستای تحقق مهندسی فرهنگی و به معنای شناخت و اصلاح فرهنگهای تخصصی، فرهنگ اقتصادی، فرهنگ سیاسی و فرهنگ اجتماعی است. بر این اساس «مدیران و نخبگان جامعه اسلامی باید بتوانند به موازات تلاش برای حل مسائل روزمره جامعه، نسبت به اصلاح پیامدهای فرهنگی همه نظامهای اجرایی کشور در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی اقدامات لازم را به عمل بیاورند.» (همان. ص 14) و پیوستنگاری فرهنگی راهگشای این تلاش است. به دلیل اهمیت این موضوع مقام معظم رهبری در تاریخ 17/9/1386 در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بیان کردند: «در طرحهایی که در کشور تنظیم میشود، طرحهای اقتصادی، طرحهای پولی، مالی، طرحهای عمرانی و ... حتماً یک پیوست فرهنگی وجود داشته باشد. آن پیوست فرهنگی مصوبه شورا است و همه ملزم باشند به آن عمل کنند و آن را لازمالاجرا بشمارند.» (همان، ص 14).
به بیان دکتر بنیانیان این تأکید مقام معظم رهبری میتواند نقطه عطف تحولات فرهنگی کشور باشد؛ «زیرا از یک سو عامل اصلاح نگرش غلطی است که در جریان تحولات دو قرن اخیر وارد جامعه ما شده است و به مدیران بخشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی چنین القا نموده که فرهنگ نیز همچون صنعت، کشاورزی، بهداشت و دفاع برای خود مسئول دارد و شما نقشی در تحولات فرهنگی جامعه ندارید، و از سوی دیگر نیز گامی است در جهت اصلاح تدریجی همه این نظامها.» (همان، ص 15). نپذیرفتن مسئولیت از سوی مدیران سازمانهای مختلف در قبال تأثیرات فرهنگی طرحها و برنامههایشان معادل اعتنا نکردن به هستی جامعه در کلیت آن است. بر این اساس تدوین پیوست فرهنگی هم بازدهی و سازندگی طرحهای کشور را افزایش خواهد داد و هم زمینه تربیت و ارتقای نیروها و ادبیات لازم برای اصلاحات ساختاری و عمیق در نظامهای مختلف کشور را فراهم میسازد (همان، ص 15).
رئیس کمیسیون فرهنگی ـ اجتماعی پیوستنگاری شورای عالی انقلاب فرهنگی در دیباچه کتاب پیوستنگاری؛ ابهامزدایی و گفتمانسازی، در مقام تعریف آورده که فرهنگ عبارت است از «نظاموارهای از اعتقادات، باورها، ارزشها، هنجارها، آداب و الگوهای ریشهدار و دیرپا و نمادها و مصنوعات که ادراکات، رفتار و مناسبات جامعه را جهت و شکل میدهد و هویت آن را میسازد». (همان، ص 15). بر این اساس وی چهار لایه اصلی، شامل «اعتقادات بنیادین (مفروضات اساسی)»، «ارزشها و هنجارها»، «الگوهای رفتاری، آداب و رسوم» و «نمادها و مصنوعات»، را در فرهنگ بازشناخته که رابطهای تعاملی میان آنها برقرار است. به عقیده ایشان نه تنها الگوگیری در نظامات مختلف اجتماعی از غرب، بلکه تلاش آگاهانه دشمنان انقلاب اسلامی برای تغییر آگاهانه اعتقادات و باورهای جامعه بر ضرورت حفظ هویت فرهنگی کشور افزوده و نیز اهمیت ویژه منطقی و اخلاقی به پیامدهای تصمیمات مدیران در نظامات مختلف داده است.
«افزایش اثربخشی و گسترش فعالیتهای مفید سازمانها، نهادها و شخصیتهای فرهنگی، و ارتقاء سطح شناخت و آگاهی همگان و به ویژه مدیران از نحوه تغییر و تحولات فرهنگی جامعه»، «افزایش توان مدیران همه سازمانها و نهادهای فرهنگی برای شناخت پیامدهای فرهنگیِ سیاستگذاریها، روشها، اقدامات و مشی مدیریتی، از طریق آموزشهای تخصصی کوتاه مدت» و «تعامل سازنده و کارآمد بین دو مجموعه سازمانهای فرهنگی و غیرفرهنگی در جهت استقرار ارزشها، هنجارها و الگوهای رفتاری مورد نظر دین مبین اسلام» اقدامات راهبردی است که از سوی دکتر بنیانیان برای اصلاح روند تحولات فرهنگی به جای مانده از گذشته، مقابله با تهاجم فرهنگی و فرآیندهای جهانیسازی و شکلدهی به زمینههای تمدن جدید اسلامی پیشنهاد شده است (همان، ص 17 و 18).
نکته جالب توجه این است که دکتر بنیانیان وجود نگرش دینی و فرهنگی در اکثریت قاطع مدیران کشور را، در استمرار اندیشه پیوستنگاری دارای هم جنبه فرصتی و هم جنبه تهدیدی میداند. فرصت از این جهت که مدیران را متقاعد کند که نمود عینی و واقعی باور ولایت فقیه، ضرورت اقدام برای تدوین پیوست فرهنگی است و تهدید از آن جهت که مختصر اطلاعات علمی و تجربههای محدود و شخصی مدیر، او را قانع کند که شخصاً برای آثار مثبت و منفی فرهنگی یک طرح و فعالیت تعیین مصداق کرده و با اقدامات سطحی و روبنایی، پوستهای از فعالیتهای فرهنگی را به نام پیوست فرهنگی اجرا و جای خالی یک اقدام عالمانه را با فعالیتهای ناقص پر کند (همان، ص 21).
مروری بر فصول کتاب
کتاب پیوستنگاری؛ ابهامزدایی و گفتمانسازی حاصل هشت نشست و گفتگو با دکتر حسن بنیانیان، رئیس کمیسیون فرهنگی ـ اجتماعی پیوستنگاری شورای عالی انقلاب فرهنگی است که با توجه به جدید بودن این حرکت در فضای مدیریتی کشور به منظور توسعه ادبیات این حوزه تهیه و تدوین شده است. فلسفه پیوستنگاری فرهنگی، اهمیت فرهنگ و موانع توجه به مدیریت فرهنگی، چیستی پیوست فرهنگی، موانع فرهنگی پیوستنگاری فرهنگی، فرصتهای فرهنگی برای پیوست فرهنگی، آثار فرهنگی پیوستنگاری فرهنگی، آسیبهای احتمالی پیوست فرهنگی و نسبت فرهنگ، دولت و مسائل آن عناوین انتخاب شده برای این نشستهای هشتگانه است که هر یک در قالب یک فصل تنظیم شده است.
فلسفه پیوستنگاری فرهنگی
بخش نخست کتاب مباحثی همچون سابقه پیوستنگاری فرهنگی در دیگر کشورها، نقش درآمدهای نفتی در بیتوجهی به پیوستنگاری فرهنگی، تأثیر جریان پیوست فرهنگی در زمینهسازی مهندسی فرهنگی و برپایی تمدن نوین اسلامی، تبیین نسبت پیوستنگاری فرهنگی با مفهوم فرهنگ از نگاه رهبر معظم انقلاب، ارتباط پیوستنگاری فرهنگی با الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت را در برمیگیرد. در این نشست همچنین بر ضرورت شناخت ملموس افراد و سازمانها از نقش خود در تحولات فرهنگی به عنوان ضمانت اجرای پیوست فرهنگی و اصلاح پیامدهای فرهنگی فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به عنوان لازمه مقابله با تهاجم فرهنگی و جهانی شدن فرهنگها تأکید میشود.
دکتر بنیانیان در بخشی از این نشست میگوید «پیوست فرهنگی حرف تازهای نیست. البته برای جامعه ما تازه است وگرنه سالهاست که در کشورهای پیشرفته در هر تصمیم مدیریتی، مطالعات فرهنگی و اجتماعی صورت میگیرد. ما چون درآمدهای نفتی را در داختیار داشتهایم و نگاه کاملی نسبت به فرهنگ و کارکردهای آن نداریم، از طرفی، دولت در اجرای اکثر طرحهای بزرگ محور است و کمتر روی هزینههای طرحها نگران بودهایم تا مدیران از رهگذر کاهش هزینه و افزایش راندمان و بهرهوری به این درجه از بلوغ فکری برسند که میتوان از ظرفیتهای فرهنگی جامعه برای تحقق سریعتر و ارزانتر اهداف خود استفاده کنند، این بحث برای ما تازگی دارد.» (همان، ص 24).
وی در بخش دیگری میگوید «همان طور که همه نظامهای درونی نظام سرمایهداری تحت تأثیر ارزشهای لیبرالیسم به تدریج بازسازی و هماهنگ شده است، ما هم باید بتوانیم همه نظامهای اجرایی کشور را در راستای رشد رفاه، گسترش عدالت و ارتقای اخلاق و معنویت در چهارچوب اصول و مبانی اسلامی بازسازی کنیم و الگویی از چگونگی استقرار ارزشها و عقاید اسلامی در زندگی روزمره مردم ارائه دهیم.» (همان، ص 26).
دکتر بنیانیان لازمه این امر را افزایش کارایی و بهرهوری هر کدام از نظامهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ...، عدم تخریب اهداف یک نظام توسط نظام دیگر، همافزایی این نظامها و کمک همگی آنها به تحقق هدف غایی جامعه اسلامی، یعنی رشد و ارتقاء عدالت و معنویت و اخلاق جامعه میداند (همان، ص 28).
وی معتقد است که اگر هر مدیری را در هر بخش دعوت به پاسخگویی به یک زنجیره سؤالات کنیم، او متوجه خواهد شد که چگونه روزانه در تحولات و تغییرات فرهنگی جامعه مداخله میکند؛ پرسشهایی همچون این که «آیا در سازمان شما از حاصل روابط درونی سازمان، کارکنان متدینتر میشوند؟»، یعنی «آیا با افزایش سابقه کاری آنها، راستگوتر میشوند؟»، «آیا نسبت به حلال و حرام حساسیت بیشتری پیدا میکنند؟»، «آیا روحیه خدمت به مردم در آنها افزایش پیدا میکند یا به عکس است؟»، «نوع خدمات و نحوه ارتباطی که سازمان شما با مراجعهکنندگان برقرار میکند، چه تأثیری بر باورها و اعتقادات آنها میگذارد؟»، «آیا آنها را نسبت به نظام اسلامی خوشبینتر میکند؟»، «آیا آنها از ایرانی بودن خود شاد میشوند؟»، «آیا احساس میکنند جامعه ما رو به پیشرفت است؟» و «آیا احساس میکنند جامعه به سمت حاکمیت قانون پیش میرود؟» (همان، ص 31).
اهمیت فرهنگ و موانع توجه به مدیریت فرهنگی
بخش دوم کتاب پیوستنگاری؛ ابهامزدایی و گفتمانسازی به بررسی تفصیلی این موضوع اختصاص دارد که چه عواملی مانع جاری شدن گفتمان پیوستنگاری فرهنگی در میان مدیران اجرایی بخشهای مختلف است. تأثیر عادی شدن کاستیهای فرهنگی برای مدیران به عنوان مانعی برای درک اهمیت فرهنگ، تأثیر نگاه حداقلی به فرهنگ بر شناخته نشدن نقش سازمانهای غیرفرهنگی در تحولات فرهنگی، قابل واگذاری نبودن مسئولیت فرهنگ به سازمانی خاص، اهمیت و جایگاه فرهنگ در نظام جمهوری اسلامی، عوامل مظلومیت فرهنگ و وظیفه نخبگان جامعه در معطوف کردن توجهات به فرهنگ، از مهمترین نکاتی است که در این بخش مورد توجه و تأکید قرار گرفته و تشریح شده است.
دکتر بنیانیان در بخشی از نشست میگوید «ما جزء معدود نظامهای سیاسی جهان هستیم که صادقانه این را اعلام میکنیم که هدف غایی و نهایی ما، استقرار یک نظام اعتقادی، رفتاری و ارزشی خاصی است که از جهانبینی اسلامی نشئت گرفته است و طبیعی است که تحقق این امر، مستلزم اعمال تغییر و تحول در همه عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برای کمک به تحقق این هدف غایی است». وی علاوه بر راهبردی بودن اهداف فرهنگی برای نظام مدیریت جامعه ما، استحکام، مشروعیت، اقتدار و نفوذ نظام جمهوری اسلامی در داخل کشور، منطقه و جهان را تا اندازه زیادی وابسته به استحکام و رشد اعتقادات، ارزشها و الگوهای رفتاری مبتنی بر جهانبینی اسلامی میداند (همان، ص 39).
وی در این بخش از کوچکسازی مفهوم فرهنگ، نرمافزاری بودن و زمانبر بودن اعمال اصلاحات در فرهنگ، الگوبرداری ناقص از نظامهای توسعهیافته غربی، تخصصی شدن علوم و به حاشیه رفتن نقش فرهنگ در سازمانها، فراموشی فرهنگ در نظام ناقص مردمسالاری، درآمدهای نفتی و بیتوجهی به نقش انسانها در پیشرفت و گرفتن احساس مسئولیت افراد در قبال فرهنگ از طریق سیاستمداران را به عنوان عوامل هفتگانه کمتوجهی به مدیریت فرهنگی جامعه سخن میگوید.
دکتر بنیانیان در پاسخ به این پرسش که آیا جلب کردن توجهات به فرهنگ مستلزم این نیست که ابتدا مسائل اقتصادی جامعه را حل کرده باشیم و سپس به طرح مسائل فرهنگی بپردازیم میگوید «راهاندازی اقتصاد ایران در بسیاری از زمینهها، مستلزم تحول در بینش و رفتار کارفرما، کارگر، کارشناس، مدیر دولتی است؛ وگرنه با آوردن ارزهای نفتی و توسعه صنعت و ساخت و ساز مسکن نمیتوان گفت که اقتصاد یک کشور پیشرفته شده است.» (همان، ص 50).
محتوای پیوست فرهنگی
در سومین بخش کتاب الگوی مفهومی و عینی پیوست فرهنگی تشریح شده است. این الگو مبتنی بر شش پرسش اصلی است که ناظر به فرصتهای موجود در عرصه فرهنگ برای سایر نظامها، موانع و محدودیتهای فرهنگی بر سر راه اجرای طرحها در سایر نظامها، آثار مثبت و مخرب فرهنگی اجرای یک طرح، اقدامات افزایشدهنده آثار سازنده فرهنگی با استفاده از فرصتهای فرهنگی و شیوه به حداقل رساندن آثار و پیامدهای مخرب فرهنگی احتمالی یک پروژه یا فعالیت، مطرح میشود.
دکتر بنیانیان در این بخش به بیان این نکته میپردازد که در حوزه فرهنگ، حتی وقتی فردی برای اهداف مادی خود، دست به اصلاح بخشی از فرهنگ جامعه میزند و یا وجوه مثبت آن را به کار میگیرد، باز هم این جامعه و فرهنگ است که بیشترین سود را میبرد. وی در عین حال تأکید میکند که پیوست فرهنگی بایستی با اتکا بر انگیزههای اعتقادی و درونی مدیران آغاز شود و در این رابطه میگوید «تجربه امثال ما در مدیریت اجرایی و ستادی این را نشان میدهد که اجبار قانونی در مباحث فرهنگی، و از جمله تدوین و اجرای پیوست فرهنگی، فقط برای شروع خوب است. اگر در آغاز اولین اقدامات عملی، انگیزههای اعتقادی و علاقه به انسانها و عشق به سازندگی کشور در مدیر بیدار شد و از قلب او، فعالیت فرهنگی آغاز شد، ما به نتیجه میرسیم. اگر چنین اتفاقی نیفتاد، در بهترین حالت، پولی از بیتالمال هزینه شده ... و هیچ تأثیر سازندهای نخواهد داشت» (همان، ص 58 و 59).
وی همچنین تأکید دارد که اگر این پیوست در حد تجربههای شخصی مدیران خلاصه شود، در حد انجام یک سلسله فعالیتهای تبلیغی خلاصه میشود و این یعنی تداوم تفکر سکولاریسم در تصمیمگیری مدیران اجرایی. وی راهکار گذر از چنین مانعی را به کار گرفتن نگاه علمی، جامع و سیستمی به جای تحلیل پدیدهها با نگرش جزءنگر میداند (همان، ص 63 و 64). وی معتقد است پیوستنگار فرهنگی باید همچون نخ تسبیح، دانش تخصصهای مختلف را برای شناخت و اصلاح آثار فرهنگی یک طرح و فعالیت به هم پیوند دهد و حتی در طرحهای عمرانی چنین مشاوری همپای مشاور طراحی و تأسیسات حضور فعال داشته باشد (همان، ص 68 تا 75).
در ادامه این نشست بحث در باب پیوست فرهنگی در زمینه مسکن و شهرسازی به عنوان نمونه مورد توجه قرار گرفته و ابعاد آن بررسی شده است.
موانع فرهنگی پیوستنگاری فرهنگی
این نشست با بیان این نکته از سوی دکتر بنیانیان آغاز میشود که میتوان برای توسعه گفتمان پیوستنگاری فرهنگی، به عنوان یک فعالیت سازمانیافته مهم، نیز پیوست فرهنگی تهیه کرد. از همین روی و از آنجا که نشستهای پیشین به عوامل کمتوجهی به فرهنگ اختصاص داشته، وی این بررسی را از موانع دستیابی به پیوستهای فرهنگی مناسب آغاز میکند.
از جمله موانع مطرح شده در این بخش میتوان به دوری و فاصله ذهنی صاحبنظران حوزه و دانشگاه از واقعیتهای اجرایی، فرهنگ نفتی، عدم شکلگیری نظامهای نظارتی منطبق با اهداف نظام جمهوری اسلامی، تصور غلط از مانعتراشی پیوست فرهنگی برای سازندگی کشور و نگرانی از افشای اطلاعات و نقاط ضعف مدیریتی اشاره کرد. ناتوانی مدیران و کارشناسان دستگاههای اجرایی در شناسایی نقاط ضعف سازمان خود، فرهنگ انتظار از بالا برای هر اقدام تحولساز، احساس موقتی بودن مدیران، ضعف آیندهنگری در مدیران اجرایی و اجرای طرح در نهادهای برآمده از انقلاب اسلامی نیز از دیگر موانعی است که دکتر بنیانیان بر سر راه دستیابی به پیوستهای فرهنگی معرفی میکند.
وی با اشاره به تجربه بسیاری از وزارتخانهها و سازمانها از پیوستهای محیط زیست، مباحث مربوط به حفظ میراث فرهنگی، دریافت گواهینامه از وزارت بهداشت و درمان، کسب مجوز از شهرداریها و این گونه مجوزها که آنها را عمدتا ناشی از کاستیهای نظام بروکراتیک و فرهنگی میداند، نگرانی مدیران اجرایی را ناشی از تصور آنها از مانعتراشی پیوستنگاری فرهنگی برای اجرای طرحها ارزیابی میکند، و میگوید «وجود این تصورات حکم میکند که بحث گفتمانسازی پیوستنگاری جدی گرفته شود تا مدیران متوجه شوند بخشی از کارکردهای پیوستنگاری، حل همین معضلات و روانسازی روابط ملت و دولت است» (همان، ص 86).
وی در خصوص یکی دیگر از موانع با اشاره به گرفته شدن قدرت نوآوری و خلاقیت مدیران میانی و اجرایی در ساختارهای بروکراتیک، میگوید «این که شما به عنوان مدیر در یک سازمان خاص چگونه روابط خود را با کارشناسان و کارکنان تنظیم کنید تا حداکثر انگیزه کار و تلاش در آنها ایجاد شود، نمیتواند در بخشنامههای اداری آورده شود». وی ادامه میدهد «یا این که چگونه احساس و انتظارات مراجعهکنندگان را استخراج کنید تا اگر نقاط ضعفی در آن وجود دارد، اصلاحش کنید، این مربوط به دستورالعمل نمیشود؛ اینها انگیزههای درونی و دلسوزی برای اصلاح جامعه و نظام را میطلبد.» (همان، ص 90).
فرصتهای فرهنگی برای پیوستنگاری فرهنگی
در ادامه بررسی ابعاد فرهنگی توسعه گفتمان پیوستنگاری فرهنگی به عنوان یک فعالیت سازمانیافته، نشست پنجم کتاب پیوستنگاری؛ ابهامزدایی و گفتمانسازی به فرصتهای فرهنگی در این رابطه اختصاص یافته است.
در این بخش از فطرت انسانی، دینباوری مدیران، افکار عمومی، علاقه به وطن و سربلندی ایران به عنوان پشتوانههای پیوستنگاری یاد شده است. همچنین دکتر بنیانیان از پیوست فرهنگی به عنوان جریانساز سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، زمینهساز مفهومبخشی به مدیریت اسلامی در محیطهای صنعتی، زمینهساز توسعه همکاری بخشهای مختلف با یکدیگر و تسریعبخش برپایی تمدن اسلامی سخن گفته است. همچنین در این بخش به این پرسش پرداخته میشود که آیا با وجود فرآیند جهانیسازی و تهاجم فرهنگی، امکان تمدنسازی اسلامی وجود دارد یا نه.
وی در فرازی از این بخش ضمن بیان این مطلب که ما برای اصلاح رفتارها در فرهنگ عمومی جامعه به جای کار صحیح فرهنگی، مرتباً مسکّن مصرف کردهایم، به بیان تعریفی از کار فرهنگی صحیح میپردازد و میگوید «کار فرهنگی ایجاد رفتار پایدار و تکرارشوندهای است که ریشه در تمایل درونی فرد دارد و اگر از او توضیح بخواهید، متوجه شکلگیری باور و اعتقاد او نسبت به ضرورت انجام این کار میشوید و احساس میکنید که این باور مبتنی بر نوعی شناخت و آگاهی درونی است؛ اگر چه گاهی این شناخت شفاف نیست و به صورت ناخودآگاه با بیداری فطرت او شکل گرفته است.» (همان، ص 100).
وی در ادامه ضمن تأکید بر پیچیدگی دنیای درونی انسانها و روابط میان آنها، نسبت به سادهاندیشی در مورد نسخه نوشتن برای اصلاح فرهنگ جامعه هشدار میدهد و شناخت و دستهبندی علل آسیبهای رفتاری و فرهنگی را در این موضوع کمککننده میداند. وی یادآوری میکند که «بعد از پیروزی انقلاب، به واسطه حاکمیت نیروهای متدین و عجله آنها برای اصلاح رفتار مردم و بهبود آنچه با چشم دیده میشود، ما پیش از آن که برویم سراغ مسیر منطقی و علمی فرهنگسازی، به صورت ناخواسته رفتیم سراغ ابزارهای جایگزینی که هر کدام در کنار آثار مثبت کوتاه مدت خود، یک سلیله پیامدهای مخرب در روح و ذهن مخاطب خود دارد.» (همان، ص 100).
آثار فرهنگی پیوستنگاری فرهنگی
بخش ششم کتاب به بررسی آثار مثبت فرهنگی پیوستنگاری اختصاص یافته و این موضوع ذیل دو عنوان بررسی شده است؛ یکی آثار مثبت فرهنگی برای طرح مربوطه و دیگری آثار مثبت پیوستنگاری برای جامعه. دکتر بنیانیان در این بحث از ایجاد نشاط روحی در مدیران و مجریان طرح، ایجاد نشاط و انگیزه کار در کارکنان طرح، کاهش انواع هزینههای اجرای طرح یا فعالیت، آثار مثبت فرهنگی بر مصرفکنندگان کالا و خدمات و تقویتکنندگی دیگر پیوستهای اجرایی به عنوان آثار مثبت پیوستنگاری فرهنگی برای یک طرح یاد کرده است.
در ارتباط با آثار مثبت فرهنگی پیوستنگاری فرهنگی برای جامعه نیز از آن به عنوان بستر لازم برای دستیابی به الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، موتور کمکی اجرای طرح تحول بنیادین آموزش و پرورش، تسریعبخش تولید علوم انسانی بومی، ایجادکننده تعادل در توجه به ابعاد مختلف پیشرفت کشور، ابزار مقابله با تهاجم فرهنگی سخن گفته شده است.
در فرازی از این بخش میخوانیم «لازم است یک "الگوی پیشرفت" مبتنی بر مبانی اعتقادی اسلامی، دانش تولیدشده بشری، درک شرایط موجود کشور، نگاه به مزیتهای خاص جغرافیایی ایران و دیگر عوامل وجود داشته باشد تا بر اساس آن، بتوان پیوست فرهنگی طرحهای اجرایی را تهیه نمود. اما به هر حال میتوان مدعی شد که پیوست فرهنگی در صورت فراگیر شدن میتواند علاوه به شکلدهی به تقاضاها برای طراحی الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، خود عاملی در جهت پیشرفت متوازن کشور باشد» (همان، ص 117).
در این بخش مباحثی نیز در پاسخ به این پرسشها مطرح شده که آیا ممکن است پیوست فرهنگی طرحی را متوقف کند و تکلیف طرحهای مهم بخش خصوصی در موضوع پیوستنگاری فرهنگی چیست.
آسیبهای احتمالی پیوستنگاری فرهنگی
جلسه هفتم از گفتگویی که به کتاب پیوستنگاری؛ ابهامزدایی و گفتمانسازی شکل داده، پس از بررسی فرصتها، موانع و محدودیتها و آثار مثبت فرهنگی، به پیامدهای مخرب احتمالی پیوستنگاری فرهنگی اختصاص یافته است. دکتر بنیانیان ضمن امکانپذیر ندانستن شناسایی دقیق نواقص، کاستیها و آسیبهای پیوستنگاری فرهنگی با توجه به در مرحله اجرا نیامدن آن، معتقد است که در عین حال میتوان با توجه به اظهار نگرانی بعضی از مدیران اجرایی، صاحبنظران فرهنگی و نیز از منظر و رویکرد دینی عالمان مذهبی برخی از آسیبهای احتمالی را برشمرد.
به گفته وی یکی از نگرانیها این است که فرهنگ یک موضوع ضمیمه شده تلقی شود و به جای کاربردی شدن اصول و مبانی در تصمیمات، در عمل یک سیاست و یا یک طرح مخرب فرهنگی را در جامعه استقرار ببخشیم و در جریان پیوستنگاری فرهنگی و با کوچک ساختن فرهنگ در قالب عنوان "پیوست"، آن سیاست و طرح را با بعضی آموزههای دینی تزیین کرده و عملا زمینه استقرار آن را تسهیل کنیم. (همان، ص 135).
وی در عین موجه دانستن اصل این نگرانی، معتقد است نباید در مسئله فرهنگ صفر و یکی عمل کرد و گفت یا همه اجزای جامعه باید اسلامی باشد و یا اسلام را باید کنار گذاشت. وی بر آن است که برای فراتر رفتن از وضعیتهای موجود بایستی نظام تعلیم و تربیت جامعه اسلامی، روند تربیت افراد را به شکلی اصلاح کند که این افراد همواره تلاش کنند خود را با معیارهای متعالیتر دین نزدیک کنند. همچنین از سوی دیگر ضروری است نخبگان فکری جامعه با بهرهگیری از علم و تجربه بشری و توجه به شرایط امروز جامعه، اصول و مبانی اعتقادی حاکم بر نظامهای کلیدی اداره کشور را از شکل کلی موجود خارج کرده و در قالب جزئیات منسجم طراحی کنند. به عقیده دکتر بنیانیان ما برای شناخت جزئیات استقرار نظامهای اسلامی، نیازمند تجربههای عینی در قالب پیوستنگاری فرهنگی هستیم. (همان، ص 135).
این که آیا توسعه پیوستنگاری مانع از پیشرفت علمی نمیشود، آیا توسعه تفکر پیوستنگاری فرهنگی زمینهساز بزرگ شدن ساختار اداری نمیشود، برخی از پرسشهای مهمی است که در این فصل بدانها پرداخته شده است.
نسبت فرهنگ، دولت و مسائل آن
دکتر بنیانیان در ابتدای این بحث و مبتنی بر ایده مرکزی پیوستنگاری فرهنگی، یعنی اثرگذاشتن نظامات مختلف در فرهنگ، به رد این ادعا میپردازد که دولتها نباید در فرهنگ مداخله کنند. وی ضمن بیان این نکته که «رویکرد فرهنگی ایجاد کردنی نیست؛ اصلاح کردنی است»، متذکر میشود که همه افراد و مدیران در ناخودآگاه خود رویکردی فرهنگی دارند که اکثرا بدان واقف نیستند. بر همین اساس او یکی از آثار جانبی و ارزشمند پیوستنگاری فرهنگی را آگاهسازی مدیران نسبت به رویکرد فرهنگی ناخودآگاهشان و تبدیل آن به رویکردی آگاهانه و سازنده میداند. (همان، ص 146). نکته بعدی که در همین راستا مطرح میشود این است که هیچ فرد، سازمان و دولتی نمیتواند ادعا کند که اراده مداخله در فرهنگ را ندارد و آنچه نهایتا میتوان پذیرفت عدم مداخله مستقیم است. از سوی دیگر بر این مطلب تأکید میشود که در جایی که نظامات مختلف تأثیرات فرهنگی دارند، عقل حکم میکند این تأثیرات شناسایی شده و اگر مخرب فرهنگ مطلوب و اصیل ماست، توسط مداخله دولتی اصلاح شود. (همان، ص 146).
وی ضمن تأکید بر این مطلب که در ذات جمهوری اسلامی مداخله حداکثری در هدایت تحولات فرهنگی جامعه نهفته است، اظهار میکند «ادامه حیات نظام جمهوری اسلامی، حفظ استقلال نظام، حفظ سلامت کارگزاران کلیدی نظام، زمینهسازی برای جبران عقبماندگیهای گذشته، مقاومت در مقابل تهاجم فرهنگی، حفظ فرهنگ اصیل اسلامی ایرانی در شرایط جهانیسازی و ... همه و همه مستلزم اعمال یک مدیریت فرهنگی مؤثر و پایدار است» (همان، ص 147).
بخش عمدهای از این نشست نیز به گفتگو در مورد تعامل اقتصاد و فرهنگ و مشکلات و چالشهای آن اختصاص یافته و راه چاره آسیبهای وضعیت فعلی، شکستن قالبهای باقی مانده از رژیم گذشته، برای یافتن راهکار اصلاح پیامدهای فرهنگی فعالیتهای اقتصادی عنوان شده است.
در فرازهای پایانی کتاب میخوانیم «نکته مهمی که باید در ارزیابی عمومی از روند تحولات فرهنگی جامعه مورد توجه قرار داد، عنایت به این مسئله است که در جامعه ما به لطف وجود آخرین دین الهی و به برکت محبت به ائمه اطهار(ع)، کیفیت لایه اعتقادات در وضعیت قابل قبولی است، اما هر قدر از لایههای عمقی فرهنگ به لایههای سطحی تربیتی ارزشها و رفتارها منتقل شویم، فاصله ما با ارزشها و رفتارهای مطلوب بیشتر میشود.» (همان، ص 162).