کد مطلب : ۳۲۱۱۷
عاشورا را چرا زنده نگه داریم؟
سید صادق موسوى
واژه "عاشورا" در زبان عرب قبل از اسلام تنها به روز دهم ماه محرم الحرام گفته میشد، و عرب از واژه عاشوراء براى روز دهم هیچکدام از ماه هاى دیگر قمرى استفاده نمى کرده، بر این اساس کلمه "عاشوراء" قبل از واقعه صحراى کربلا یک روز معمولى بوده که بعضیها براى آن نظریههایى بیان کردهاند که در این مقاله ورود به آن نمىکنیم.
اما آنچه در روز عاشوراى سال 61 هجرى بوقوع پیوست این واژه را نماد یک منطق و منش فرا مذهبى و فرا دینى گردانید، چرا که یک درگیرى از بعد طلوع آفتاب تا چند ساعت بعد از ظهر در روز 10 ماه محرم الحرام حقیقت دو خط فکرى را براى جهانیان و در هر عصر و دوران عیان نمود، و شناخت این دو خط تا پایان زندگى بشر براى همگان لازم است، و هیچ امتى و قومى و دینى از این شناخت مستثنى نیستند.
در آغاز لازم میدانم مختصرى در باره شرایطى که منتهى به واقعه عاشورا شد را بیان کنم تا خوانندگان با اطلاع از آن واقعیات شناخت بهترى از عظمت آنچه توسط حضرت سید الشهداء علیه السلام و یاران با وفایش انجام گرفت پیدا کنند.
پس از جنگ "صفین" که "تحکیم" به امیرالمومنین علیهالسلام تحمیل شد، و بعد از شکست آن که تفصیل آن در این مقاله نمى گنجد، و بسیج مجدد نیرو از سوى آنحضرت جهت عودت به "صفین" و آماده کردن حدود پنجاه هزار نیروى رزمنده در منطقه "نخیله" خارج از شهر کوفه، ترور ایشان در اثناى نماز صبح در مسجد کوفه توسط ابن ملجم لعین بوقوع پیوست، که در پی شهادت ایشان ضربه روحى سختى به نیروهاى آماده براى رزم وارد گردید، و به تعبیر "نوف بکالى": "فتراجعت العساکر، فکنّا کاغنام فقدت راعیها، تختطفها الذئاب من کلّ مکان" یعنى رزمندگان متفرق شدند، و ما همانند گوسفندانى گشتیم که چوپان خود را از دست داده و از هر سوى طعمه گرگها مىشوند.
با اعلام خبر شهادت امیر المومنین علیهالسلام فضاى عمومى و با سرعت تمام مردم به اجماع با امام حسن مجتبى علیهالسلام بیعت نمودند، و ایشان جمع آورى مجدد نیروها را آغاز کردند، اما لشکرى که توسط خطبه آتشین "جهاد"، که متن کامل آن در "تمام نهج البلاغه" تحت شماره 60 آمده است، جمع آورى شده و سپس ضربه روحى آنچنانى را خورده، حتماً توان مقابله جدى با نیروهاى وفادار به معاویه را نخواهد داشت، بالخصوص که او توسط افراد نفوذى با بسیارى از مهره هاى موثر در لشکریان امام مجتبى علیهالسلام ارتباط برقرار نموده و با تطمیع و پرداخت پول آنان را متمایل به خود کرده بود، ولى امام حسن علیهالسلام و پس از چند رویارویى و علیرغم خیانت نزدیکان، با ذکاوت استثنایى توانست شرایط را بنحوى مدیریت کند که معاویه برگهاى سفید را امضا کرده و بخدمت ایشان ارسال نماید تا هر خواسته و شرطى را که ایشان میخواهند نوشته که پیشاپیش به امضاى معاویه رسیده است و تفصیل فعل و انفعالات این مرحله در کتابهاى متعددى از جمله در "صلح امام حسن علیه السلام" تالیف علامه شیخ راضى آل یاسین و ترجمه مقام معظم رهبرى آیتالله خامنه اى حفظهالله آمده است.
پس از نوشتن امام مجتبى علیهالسلام مواد و شروط خود و امضاى آن و ورود معاویه به کوفه، براى اولین بار چهره واقعى معاویه براى عموم مردمان آشکار گردید، آنجا که بر منبر رفته و اعلام نمود که مقصود من اقامه نماز و روزه نیست بلکه هدفم و خواستهام فقط فرمانروایى بر شما مردم است، و در مقابل چشمان مردم متن توافق امضا شده از سوى خود را زیر پاى حود نهاد و گفت: "الا و انّ کلّ شرط و شیء اعطیت الحسن بن علی تحت قدمیّ هاتین"، که اولاً تنها هدف از نبرد و کشتار را فرمانروایى و سلطه خواهى خود اعلام نمود، و سپس طبیعت وى که عدم التزام به تعهدات و پایبندى به توافقات است را در مقابل چشمان مردم به اثبات رساند، که این دو خصلت پست مایه ننگ براى هر شخص عادى است تا چه رسد به کسى که میخواهد جانشین پیامبر عظیم اسلام گردد و خود را خلیفه واجب الطاعه ایشان بداند.
این نمونه تعامل معاویه دقیقاً در تعارض با منطق و منش امیرالمومنین علیهالسلام و اولاد طاهرینش است که علیرغم تحمیل "تحکیم" و خیانت نماینده ایشان و تبانى او با نماینده معاویه، آنحضرت بزرگوارانه با موضوع برخورد نموده و بهانهاى بدست مخالفین ندادند که بگویند على متن قرار دادى را زیر پا گذاشت.
على کل حال امام حسن علیه السلام و خاندان پس از آن معاهده به مدینه منوره نقل منزل کردند، که پدر بزرگوارشان پس از پایان جنگ "جمل" در بصره و اعلام سرکشى معاویه در شام و بر حسب ضرورت بطور موقت کوفه را مقر حکومت خود قرا داده بودند، در حالیکه معاویه مرکز فرومانروایى خود را پس از تثبیت زمامدارى بر سرتاسر کشور پهناور اسلامى همچنان در شام نگهداشت و تنها در اثناى موسم حج به مدینه سفر مینمود.
به هرحال امام مجتبى علیه السلام به تعهدات خود وفادار ماندند تا جایى که یکى از شیعیان ایشان را "یا مذلّ المومنین" مورد خطاب قرار داد، و امام حسین علیهالسلام که خود امضایى نکرده بود نیز پایبند به معاهده امام پیشین خود و برادر گرامش ماند.
فراز و نشیبهاى فراوانى در طول مدت، از تاریخ شروع معاهده تا شهادت امام مجتبى علیه السلام پیش آمد، اما منطق اهل بیت علیهم السلام طبق آیه کریمه (ان العهد کان مسئولا) پایبندى به تعهدات است حتى اگر طرف مقابل از التزام به مواد آن سر باز زند، و در تاریخ نمونه هاى متعددى ذکر شده است.
با مرگ معاویه هر دو طرف معاهده از صحنه بیرون رفتند، پس از یک سو آنان که به پیروى از امام مجتبى علیهالسلام سکوت کرده بودند دیگر ضرورتى براى سکوت خود نمى دیدند، و از سوى دیگر تجاهر به فسق و فجور یزید بقدرى واضح و عیان بود که همگان از زمامداریش ناراضى و فرمانروائیش را مایه ننگ امت اسلامى مىدانستند، و در طرف مقابل شخصیتى مانند امام حسین علیهالسلام است که آخرین یادگار پیامبر گرامى اسلام و پنجمین فرد اصحاب کسا که " اذهبالله عنهم الرجس و طهّرهم تطهیرا " میباشد، و در رفتار و کردار تجسم اسلام واقعى و قرآن متحرک و گویا است، در مقابل زمامدارى که هیچ اعتقادى و پایبندى به دین ندارد و مکتب آسمانى اسلام را ملعبه خاندان هاشم میداند قرار گرفته است، و بدین جهت آنان که بهترین شناخت را امام حسین علیه السلام داشتند و تلخى دوران فرمانروایى معاویه را چشیدند، و آرزوى احیاى مجدد حکومت علوى برهبرى فرزندش امام حسین علیهالسلام را خواهان بودند طىّ طومارهایى از ایشان دعوت نمودند که به کوفه آمده و نمونه حکومت پدر بزرگوارش را مجدداً برپا کند، از طرف دیگر یزید به فرماندارش در مدینه منوره ولید بن عقبه دستور داد در اسرع وقت بیعت امام حسین علیهالسلام را گرفته و به او ابلاغ نماید، که او در دل شب ایشان را به منزلش احضار کرده تا دستور یزید را انجام دهد ولى حسین بن على علیهما السلام با حسن تدبیر توطئه امویها را خنثى و پاسخ خود را به بعد موکول کرده و بدون بیعت محل را ترک مینماید، و سپس شبانه در تاریخ 27 رجب از سال 60 هجرى مدینه منوره را به مقصد مکه مکرمه ترک میکند.
در آن زمان مسلمانان براى اداى فریضه حج از انحاء مختلف جهان اسلام از ماهها پیش حرکت کرده و مدت زمانى بانتظار ایام حج در مکه اقامت مى نمودند، و جمع مسلمانان روز بروز پُر رنگ و بر تعدادشان افزوده میگردید، و با حضور تنها باقیمانده از اهل بیت نبوت امام حسین علیه السلام در این مدت، و علوّ شان و منزلت ویژه حضرتش نزد عامه مسلمین ایشان محور دیدارها و جلسات عموم حاضرین در مکه قرار مى گرفتند، و ایشان نیز روشنگریهاى لازم را انجام و حقایق امور را براى مسلمانان بیان مى نمودند.
با نزدیک شدن ایام حج، و فزون شدن اعداد مسلمانان، و روشنگریهاى ابى عبدالله علیه السلام، یزید احساس خطر جدى نمود، و تصمیم بر حذف فیزیکى امام حسین علیه السلام میگیرد حتى اگر در پناه پرده کعبه باشد، و از سوى دیگر حرکت عصیانگرى علیه یزید روز به روز گستردهتر میشد و بالخصوص در پایگاه حکومت چند ساله امیر المومنین علیه السلام، و چهره هاى مهم این شهر از جمله هانى بن عروه و سلیمان بن صرد خزاعى و حبیب بن مظاهر اسدى و رفاعه بن شداد سردمداران تحریک مردم براى رد زمامدارى یزید و مطالبه حکومت امام حسین علیه السلام بودند، و توسط آنان طومارهایى با امضاى مردم تهیه و براى ابا عبدالله علیه السلام ارسال شد، که این عمل براى حضرتش تکلیف آور بود علیرغم اینکه تجربه هاى مکرر تلخى را از این مردمان در ذهن داشتند، و بر این اساس مسلم بن عقیل را به نمایندگى از سوى خود به کوفه فرستاده تا زمینه مردمى را بررسى و نتیجه را به ایشان ابلاغ نماید، و ایشان با استقبال بسیار گرم مردم وارد شهر کوفه شد، و فوج فوج مردم بیعت خود را با حسین بن على علیه السلام به وى اعلام میکردند، تا آنجا که مسلم با اطمینان خاطر نامه اى ارسال کرد و در آن گزارش بیعت گسترده مردم را به ابا عبدالله ابلاغ و زمینه را کاملاً اماده استقبال پیروزمندانه از ایشان دانست.
در این نقطه بالخصوص علم لدنّى امام و شناخت از مردم و تکلیف شرعى در تزاحم قرار گرفتند، که علم امامت پایان را شهادت، و شناخت از مردم عدم وفادارى، و تکلیف شرعى ضرورت پاسخ به طومارها درخواست بود، و اینجاست که در یک مرحله بسیار حساس امام حسین علیه السلام باید تصمیم خود را بگیرد، و بالخصوص با اطلاع از توطئه یزید براى قتل ایشان در اثناى مناسک حج توسط افراد ناشناس؛ پس ایشان براى حفظ حرمت کعبه یک روز قبل از شروع اعمال که بیتوته در عرفات است مکه را رها نموده و توطئه یزید را خنثى نمود، و در جهت پاسخ به درخواستهاى مردمى و بر اساس تاکیدات نماینده خود مسلم بن عقیل عازم کوفه شد، در حالیکه در علم امامتش پایان کار که شهادت در سرزمین کربلا است را بروشنى میدید.
خروج حسین بن على از حرم قبل از شروع اعمال حج انعکاس بسیار وسیعى در میان حاجیان که از سرتاسر کشور پهناور اسلامى به مکه آمده بودند داشت، بالخصوص که در مدت حدود 5 ماه با حضرتش انس و تحت تاثیر سخنان گهربارشان قرار گرفته بودند، و بدین علت بسیارى از آنان نیز از ایشان پیروى نموده و اعمال حج را رها کرده و به کاروان حسینى ملحق شدند.
امام حسین علیه السلام در ادامه حرکت روشنگرى مسیر کاروان خود را از همان راهى قرار داد که حجاج براى ورود به مکه مکرمه از آن استفاده میکردند، و کاروانهایى که با عجله میخواستند خود را به مکه رسانده و موفق به اداى فریضه الهى نمایند، شاهد حرکت معکوس یک کاروان عظیم میشوند که در راس آن سبط رسولالله صلىالله علیه وآله و اعضایش خاندان نبوت اند، و این سوال در اذهان ایجاد میگردد که به چه علت این کاروان بزرگ و با زعامت این شخصیت بى مثیل همزمان با آغاز فریضه مهم دینى بیتالله الحرام را ترک کرده و در جهت مخالف در حال حرکتند.
در طول مسیر بسیارى دیگر به کاروان حسینى ملحق شدند، و ایشان نیز در منازل متعدد دیدارهایى با افراد مختلف داشتند که بعضى از آنان عثمانى یعنى دشمن امیر المومنین علیه السلام یا کلاً غیر مسلمان بودند، و آنها نیز از سخنان نورانیشان متاثر گشته و به یاران و همراهان ایشان ملحق شدند که " زهیر بن القین " و " وهب " از آن نمونه هایند.
و نیز بر اساس گزارش مسلم بن عقیل امام حسین علیهالسلام نامه اى خطاب به اهل بصره نوشتند و از آنان یارى و کمک را خواستار شدند.
آمادگى گسترده مردمان کوفه براى استقبال شکوهمند از حسین بن على علیه السلام به حدى بود که اقلیت وابسته به امویان مضطربانه نامه اى براى یزید ارسال کرده و از وى اقدام فورى براى حفظ کوفه که یکى از معدود شهر هاى مهم است را خواستار شدند، و او نیز عبیدالله بن زیاد که والى بصره بود و وابستگى شخصیتى کامل به خاندان بنى امیه داشت را به آن شهر اعزام نمود، و او نیز با علم به محبت فراگیر مردم به حسین بن على علیهما السلام ورود خود را از دربى که از سوى حجاز بود و با عمامه اى سیاه و چهره پوشانده و اشاراتى با دست انجام داد، و مردم که قدوم یادگار امیر المومنین علیه السلام را لحظه شمارى میکردند، از او با عبارت "مرحباً بک یابن رسولالله قدِمتَ خیرَ مَقدم" استقبال نمودند، تا جایى که وقتى به دربدار الاماره رسید و درب را کوبید نعمان بن بشیر که والى کوفه و در انزواى کامل قرار گرفته بود از پشت در گفت یا بن رسولالله ما را بحال خود واگذار، که ابن زیاد آنجا حقیقت خود را عیان نمود و مردم دچار آشفتگى شدید شدند.
از این لحظه به بعد روند حرکت امام حسین علیه السلام شکل دیگرى بخود گرفت، چون رفتار ابن زیاد و ایجاد فضاى رعب و وحشت در میان مردم، و استفاده از روشهاى خشن و غیر انسانى در تعامل با مخالفان و تهدید و تطمیع، ارام آرام توانست شور پشتیبانى از نهضت حسینى را فروکش نماید، و مهرهها و جاسوسان خود را در میان مردم فرستاد تا با شایعه سازى و جنگ روانى صفوف مردم را پراکنده کنند.
و براى بیان مقام و منزلت ویژه امام حسین علیه السلام نزد عموم مسلمین اشارتى به نحوه تعامل حرّ بن یزید که بفرماندهى نیروى عظیمى از سوى ابن زیاد براى دستگیرى ایشان اعزام شده بود مى نمایم، که پس از روبرو شدن با کاروان حسینى قبل از رسیدن به کوفه و زمانى که وقت نماز رسید، خود و سربازانش همگى به امام حسین علیه السلام اقتدا کردند، و پیشنهاد کرد ایشان مقصدى را انتخاب نمایند که نه بازگشت به مدینه باشد و نه بطرف کوفه که مورد قبول قرار گرفت و در نتیجه سرزمین کربلا گزیده شد.
مسلم بن عقیل که گزارش مثبت را براى امام حسین علیه السلام ارسال کرده بود در شرایطى دیگر قرار گرفت، و اقبال عمومى در مدت زمان کوتاهى تغییر کرد، و مسلم در فضاى کوفه دیگر پناهگاهى ندارد، و براى اقامت خود با مشکل مواجه میشود، و تنها یک زن پس از معرفى خود به وى پناه میدهد، و در نهایت دستگیر و تزد ابن زیاد آورده میشود.
بطور معمولى مسلم بن عقیل راهى براى رساندن پیام در باره واقعیت جدید ندارد، و ابن زیاد هم تمام مناطق کوفه را توسط گماشتگانش زیر نظر دارد، و در نهایت ایشان بدست جلادان بشهادت میرسد.
اما حرکت امام حسین علیه السلام بسوى کوفه بدور از تحولات ادامه دارد، تا که در میان راه خبر شهادت مسلم را دریافت نموده و کلاً روند ایشان تغییر پیدا میکند، و از اداى تکلیف بعلت درخواست مردمى براى اقامه عدل، و برخورد مجدد با عدم وفادارى درخواست کنندگان طى طومارهاى بسیار، ابا عبدالله علیه السلام گزیده دیگر یعنى استقامت در مقابل ظلم و مقابله با حاکمان جور که آن نیز وظیفه شرعى است را انتخاب میکنند، و براى این مرحله از حرکت خود لازم دیدند همراهان خود را پالایش نمایند، و در چند مرحله شرایط جدید را براى همراهان خود تشریح نمودند و از آنان خواستند از ایشان جدا شوند و به خانه و کاشانه خود باز گردند، که در منازل و توقفگاه هاى مختلف تعداد ریادى از کاروان حسینى جدا شدند، اما هم زمان امام حسین علیه السلام براى افرادى که مورد شناخت و وثوقشان بودند نامه فرستاده و آنان را به یارى خود دعوت نمود که چهره بارز آن حبیب بن مظاهر میباشد.
بهر حال حرکت کاروان حسینى و زیر نظر لشکریان تحت فرماندهى حرّ بن یزید حرکت خود را ادامه میدهد تا بسرزمین کربلا میرسد، و آنجا علم امامت ایشان محقق میشود، و آنچه رسولالله صلىالله علیه وآله و امیر المومنین علیه السلام پیشگویى نموده و در کتب آسمانى قبل از قرآن نیز به آن اشاره شده واقعیت مى یابد.
اما پس از استقرار در سرزمین کربلا، بار دیگر امام حسین علیه السلام وظیفه هدایت و روشنگرى را تا آخرین لحظه ادامه میدهند، و طى چندین جلسه تلاش نمودند حتى عمر بن سعد سرکرده ارتش عبیدالله را از مسیر ضلالش باز گردانند، و این روش در صبح عاشورا نتیجه داد که حرّ بن یزید فرمانده نخستین نیروهاى مقابله با کاروان امام حسین علیه السلام خود را از اردوگاه یزیدیان خارج و به فدائیان سید الشهداء ملحق کرد، و در آخرین لحظات سرش در دامان ابا عبدالله قرار گرفت و مدال: "انت حرّ فی الدنیا و سعید فی الآخره" را از "سید شباب اهل الجنه" دریافت نمود.
و نقل است که در بحبوحه جنگ در روز عاشورا سید الشهداء گریه کرده و اشک از چشمانشان جارى شد، و وقتى از حضرتشان سوال شد چرا گریه میکنید پاسخ دادند: براى حال دشمنانم میگریم که با قتل من مستحق دوزخ میشوند.
پس حضرت سید الشهداء علیه السلام در طول مسیر نهضت جاودانه خود عدالت طلبى و آزادى خواهى و ظلم ستیزى را از مسیرهاى گوناگون دنبال میکردند، که اگر طومار نویسان بر عهدشان پایدار مى ماندند و مسلم بن عقیل را تنها نمى گذاشتند و پیروزمندانه بکوفه مى رسیدند، حکومت عدل را برپا میکرذند، و وقتى که با عقب نشینى درخواست کنندگان و بیعت شکنى کوفیان مواجه شدند و تقدیر ایشان را بصحراى کربلا رساند، از تلاش براى روشنگرى دست برنداشتند، و حتى کینه توزترین اشخاص یعنى شمر هم از تلاش براى هدایت از سوى حسین بن على مستثنى نشد، اما ذره اى از آرمانشان که همان دین جدشان است عقب نشینى نکردند، و فریاد "ان کان دین محمد لم یستقم الاّ بقتلى فیا سیوف خذینى" براى همه مسلمانان در همه اعصار، و نداى "ان لم یکن لکم دین فکونوا احراراً فى دنیاکم" براى همه آزادى خواهان جهان در همه قرنها الگو و مبناى زندگى از سوى سید الشهداء علیه السلام و شهداى کربلا معرفى شده است که با زنده نگهداشتن عاشورا وفادارى با دو آرمان حسینى را اعلام میکنیم.
محقق و نگارنده کتاب " تمام نهج البلاعه "
*امام حسین علیه السلام در ادامه حرکت روشنگرى مسیر کاروان خود را از همان راهى قرار داد که حجاج براى ورود به مکه مکرمه از آن استفاده میکردند، و کاروانهایى که با عجله میخواستند خود را به مکه رسانده و موفق به اداى فریضه الهى نمایند، شاهد حرکت معکوس یک کاروان عظیم میشوند
* آمادگى گسترده مردمان کوفه براى استقبال شکوهمند از حسین بن على علیه السلام به حدى بود که اقلیت وابسته به امویان مضطربانه نامه اى براى یزید ارسال کرده و از وى اقدام فورى براى حفظ کوفه که یکى از معدود شهر هاى مهم است را خواستار شدند
* حضرت سید الشهداء علیه السلام در طول مسیر نهضت جاودانه خود عدالت طلبى و آزادى خواهى و ظلم ستیزى را از مسیرهاى گوناگون دنبال میکردند
* فریاد "ان کان دین محمد لم یستقم الاّ بقتلى فیا سیوف خذینى" براى همه مسلمانان در همه اعصار، و نداى "ان لم یکن لکم دین فکونوا احراراً فى دنیاکم" براى همه آزادى خواهان جهان در همه قرنها الگو و مبناى زندگى از سوى سید الشهداء علیه السلام و شهداى کربلا معرفى شده است
اما آنچه در روز عاشوراى سال 61 هجرى بوقوع پیوست این واژه را نماد یک منطق و منش فرا مذهبى و فرا دینى گردانید، چرا که یک درگیرى از بعد طلوع آفتاب تا چند ساعت بعد از ظهر در روز 10 ماه محرم الحرام حقیقت دو خط فکرى را براى جهانیان و در هر عصر و دوران عیان نمود، و شناخت این دو خط تا پایان زندگى بشر براى همگان لازم است، و هیچ امتى و قومى و دینى از این شناخت مستثنى نیستند.
در آغاز لازم میدانم مختصرى در باره شرایطى که منتهى به واقعه عاشورا شد را بیان کنم تا خوانندگان با اطلاع از آن واقعیات شناخت بهترى از عظمت آنچه توسط حضرت سید الشهداء علیه السلام و یاران با وفایش انجام گرفت پیدا کنند.
پس از جنگ "صفین" که "تحکیم" به امیرالمومنین علیهالسلام تحمیل شد، و بعد از شکست آن که تفصیل آن در این مقاله نمى گنجد، و بسیج مجدد نیرو از سوى آنحضرت جهت عودت به "صفین" و آماده کردن حدود پنجاه هزار نیروى رزمنده در منطقه "نخیله" خارج از شهر کوفه، ترور ایشان در اثناى نماز صبح در مسجد کوفه توسط ابن ملجم لعین بوقوع پیوست، که در پی شهادت ایشان ضربه روحى سختى به نیروهاى آماده براى رزم وارد گردید، و به تعبیر "نوف بکالى": "فتراجعت العساکر، فکنّا کاغنام فقدت راعیها، تختطفها الذئاب من کلّ مکان" یعنى رزمندگان متفرق شدند، و ما همانند گوسفندانى گشتیم که چوپان خود را از دست داده و از هر سوى طعمه گرگها مىشوند.
با اعلام خبر شهادت امیر المومنین علیهالسلام فضاى عمومى و با سرعت تمام مردم به اجماع با امام حسن مجتبى علیهالسلام بیعت نمودند، و ایشان جمع آورى مجدد نیروها را آغاز کردند، اما لشکرى که توسط خطبه آتشین "جهاد"، که متن کامل آن در "تمام نهج البلاغه" تحت شماره 60 آمده است، جمع آورى شده و سپس ضربه روحى آنچنانى را خورده، حتماً توان مقابله جدى با نیروهاى وفادار به معاویه را نخواهد داشت، بالخصوص که او توسط افراد نفوذى با بسیارى از مهره هاى موثر در لشکریان امام مجتبى علیهالسلام ارتباط برقرار نموده و با تطمیع و پرداخت پول آنان را متمایل به خود کرده بود، ولى امام حسن علیهالسلام و پس از چند رویارویى و علیرغم خیانت نزدیکان، با ذکاوت استثنایى توانست شرایط را بنحوى مدیریت کند که معاویه برگهاى سفید را امضا کرده و بخدمت ایشان ارسال نماید تا هر خواسته و شرطى را که ایشان میخواهند نوشته که پیشاپیش به امضاى معاویه رسیده است و تفصیل فعل و انفعالات این مرحله در کتابهاى متعددى از جمله در "صلح امام حسن علیه السلام" تالیف علامه شیخ راضى آل یاسین و ترجمه مقام معظم رهبرى آیتالله خامنه اى حفظهالله آمده است.
پس از نوشتن امام مجتبى علیهالسلام مواد و شروط خود و امضاى آن و ورود معاویه به کوفه، براى اولین بار چهره واقعى معاویه براى عموم مردمان آشکار گردید، آنجا که بر منبر رفته و اعلام نمود که مقصود من اقامه نماز و روزه نیست بلکه هدفم و خواستهام فقط فرمانروایى بر شما مردم است، و در مقابل چشمان مردم متن توافق امضا شده از سوى خود را زیر پاى حود نهاد و گفت: "الا و انّ کلّ شرط و شیء اعطیت الحسن بن علی تحت قدمیّ هاتین"، که اولاً تنها هدف از نبرد و کشتار را فرمانروایى و سلطه خواهى خود اعلام نمود، و سپس طبیعت وى که عدم التزام به تعهدات و پایبندى به توافقات است را در مقابل چشمان مردم به اثبات رساند، که این دو خصلت پست مایه ننگ براى هر شخص عادى است تا چه رسد به کسى که میخواهد جانشین پیامبر عظیم اسلام گردد و خود را خلیفه واجب الطاعه ایشان بداند.
این نمونه تعامل معاویه دقیقاً در تعارض با منطق و منش امیرالمومنین علیهالسلام و اولاد طاهرینش است که علیرغم تحمیل "تحکیم" و خیانت نماینده ایشان و تبانى او با نماینده معاویه، آنحضرت بزرگوارانه با موضوع برخورد نموده و بهانهاى بدست مخالفین ندادند که بگویند على متن قرار دادى را زیر پا گذاشت.
على کل حال امام حسن علیه السلام و خاندان پس از آن معاهده به مدینه منوره نقل منزل کردند، که پدر بزرگوارشان پس از پایان جنگ "جمل" در بصره و اعلام سرکشى معاویه در شام و بر حسب ضرورت بطور موقت کوفه را مقر حکومت خود قرا داده بودند، در حالیکه معاویه مرکز فرومانروایى خود را پس از تثبیت زمامدارى بر سرتاسر کشور پهناور اسلامى همچنان در شام نگهداشت و تنها در اثناى موسم حج به مدینه سفر مینمود.
به هرحال امام مجتبى علیه السلام به تعهدات خود وفادار ماندند تا جایى که یکى از شیعیان ایشان را "یا مذلّ المومنین" مورد خطاب قرار داد، و امام حسین علیهالسلام که خود امضایى نکرده بود نیز پایبند به معاهده امام پیشین خود و برادر گرامش ماند.
فراز و نشیبهاى فراوانى در طول مدت، از تاریخ شروع معاهده تا شهادت امام مجتبى علیه السلام پیش آمد، اما منطق اهل بیت علیهم السلام طبق آیه کریمه (ان العهد کان مسئولا) پایبندى به تعهدات است حتى اگر طرف مقابل از التزام به مواد آن سر باز زند، و در تاریخ نمونه هاى متعددى ذکر شده است.
با مرگ معاویه هر دو طرف معاهده از صحنه بیرون رفتند، پس از یک سو آنان که به پیروى از امام مجتبى علیهالسلام سکوت کرده بودند دیگر ضرورتى براى سکوت خود نمى دیدند، و از سوى دیگر تجاهر به فسق و فجور یزید بقدرى واضح و عیان بود که همگان از زمامداریش ناراضى و فرمانروائیش را مایه ننگ امت اسلامى مىدانستند، و در طرف مقابل شخصیتى مانند امام حسین علیهالسلام است که آخرین یادگار پیامبر گرامى اسلام و پنجمین فرد اصحاب کسا که " اذهبالله عنهم الرجس و طهّرهم تطهیرا " میباشد، و در رفتار و کردار تجسم اسلام واقعى و قرآن متحرک و گویا است، در مقابل زمامدارى که هیچ اعتقادى و پایبندى به دین ندارد و مکتب آسمانى اسلام را ملعبه خاندان هاشم میداند قرار گرفته است، و بدین جهت آنان که بهترین شناخت را امام حسین علیه السلام داشتند و تلخى دوران فرمانروایى معاویه را چشیدند، و آرزوى احیاى مجدد حکومت علوى برهبرى فرزندش امام حسین علیهالسلام را خواهان بودند طىّ طومارهایى از ایشان دعوت نمودند که به کوفه آمده و نمونه حکومت پدر بزرگوارش را مجدداً برپا کند، از طرف دیگر یزید به فرماندارش در مدینه منوره ولید بن عقبه دستور داد در اسرع وقت بیعت امام حسین علیهالسلام را گرفته و به او ابلاغ نماید، که او در دل شب ایشان را به منزلش احضار کرده تا دستور یزید را انجام دهد ولى حسین بن على علیهما السلام با حسن تدبیر توطئه امویها را خنثى و پاسخ خود را به بعد موکول کرده و بدون بیعت محل را ترک مینماید، و سپس شبانه در تاریخ 27 رجب از سال 60 هجرى مدینه منوره را به مقصد مکه مکرمه ترک میکند.
در آن زمان مسلمانان براى اداى فریضه حج از انحاء مختلف جهان اسلام از ماهها پیش حرکت کرده و مدت زمانى بانتظار ایام حج در مکه اقامت مى نمودند، و جمع مسلمانان روز بروز پُر رنگ و بر تعدادشان افزوده میگردید، و با حضور تنها باقیمانده از اهل بیت نبوت امام حسین علیه السلام در این مدت، و علوّ شان و منزلت ویژه حضرتش نزد عامه مسلمین ایشان محور دیدارها و جلسات عموم حاضرین در مکه قرار مى گرفتند، و ایشان نیز روشنگریهاى لازم را انجام و حقایق امور را براى مسلمانان بیان مى نمودند.
با نزدیک شدن ایام حج، و فزون شدن اعداد مسلمانان، و روشنگریهاى ابى عبدالله علیه السلام، یزید احساس خطر جدى نمود، و تصمیم بر حذف فیزیکى امام حسین علیه السلام میگیرد حتى اگر در پناه پرده کعبه باشد، و از سوى دیگر حرکت عصیانگرى علیه یزید روز به روز گستردهتر میشد و بالخصوص در پایگاه حکومت چند ساله امیر المومنین علیه السلام، و چهره هاى مهم این شهر از جمله هانى بن عروه و سلیمان بن صرد خزاعى و حبیب بن مظاهر اسدى و رفاعه بن شداد سردمداران تحریک مردم براى رد زمامدارى یزید و مطالبه حکومت امام حسین علیه السلام بودند، و توسط آنان طومارهایى با امضاى مردم تهیه و براى ابا عبدالله علیه السلام ارسال شد، که این عمل براى حضرتش تکلیف آور بود علیرغم اینکه تجربه هاى مکرر تلخى را از این مردمان در ذهن داشتند، و بر این اساس مسلم بن عقیل را به نمایندگى از سوى خود به کوفه فرستاده تا زمینه مردمى را بررسى و نتیجه را به ایشان ابلاغ نماید، و ایشان با استقبال بسیار گرم مردم وارد شهر کوفه شد، و فوج فوج مردم بیعت خود را با حسین بن على علیه السلام به وى اعلام میکردند، تا آنجا که مسلم با اطمینان خاطر نامه اى ارسال کرد و در آن گزارش بیعت گسترده مردم را به ابا عبدالله ابلاغ و زمینه را کاملاً اماده استقبال پیروزمندانه از ایشان دانست.
در این نقطه بالخصوص علم لدنّى امام و شناخت از مردم و تکلیف شرعى در تزاحم قرار گرفتند، که علم امامت پایان را شهادت، و شناخت از مردم عدم وفادارى، و تکلیف شرعى ضرورت پاسخ به طومارها درخواست بود، و اینجاست که در یک مرحله بسیار حساس امام حسین علیه السلام باید تصمیم خود را بگیرد، و بالخصوص با اطلاع از توطئه یزید براى قتل ایشان در اثناى مناسک حج توسط افراد ناشناس؛ پس ایشان براى حفظ حرمت کعبه یک روز قبل از شروع اعمال که بیتوته در عرفات است مکه را رها نموده و توطئه یزید را خنثى نمود، و در جهت پاسخ به درخواستهاى مردمى و بر اساس تاکیدات نماینده خود مسلم بن عقیل عازم کوفه شد، در حالیکه در علم امامتش پایان کار که شهادت در سرزمین کربلا است را بروشنى میدید.
خروج حسین بن على از حرم قبل از شروع اعمال حج انعکاس بسیار وسیعى در میان حاجیان که از سرتاسر کشور پهناور اسلامى به مکه آمده بودند داشت، بالخصوص که در مدت حدود 5 ماه با حضرتش انس و تحت تاثیر سخنان گهربارشان قرار گرفته بودند، و بدین علت بسیارى از آنان نیز از ایشان پیروى نموده و اعمال حج را رها کرده و به کاروان حسینى ملحق شدند.
امام حسین علیه السلام در ادامه حرکت روشنگرى مسیر کاروان خود را از همان راهى قرار داد که حجاج براى ورود به مکه مکرمه از آن استفاده میکردند، و کاروانهایى که با عجله میخواستند خود را به مکه رسانده و موفق به اداى فریضه الهى نمایند، شاهد حرکت معکوس یک کاروان عظیم میشوند که در راس آن سبط رسولالله صلىالله علیه وآله و اعضایش خاندان نبوت اند، و این سوال در اذهان ایجاد میگردد که به چه علت این کاروان بزرگ و با زعامت این شخصیت بى مثیل همزمان با آغاز فریضه مهم دینى بیتالله الحرام را ترک کرده و در جهت مخالف در حال حرکتند.
در طول مسیر بسیارى دیگر به کاروان حسینى ملحق شدند، و ایشان نیز در منازل متعدد دیدارهایى با افراد مختلف داشتند که بعضى از آنان عثمانى یعنى دشمن امیر المومنین علیه السلام یا کلاً غیر مسلمان بودند، و آنها نیز از سخنان نورانیشان متاثر گشته و به یاران و همراهان ایشان ملحق شدند که " زهیر بن القین " و " وهب " از آن نمونه هایند.
و نیز بر اساس گزارش مسلم بن عقیل امام حسین علیهالسلام نامه اى خطاب به اهل بصره نوشتند و از آنان یارى و کمک را خواستار شدند.
آمادگى گسترده مردمان کوفه براى استقبال شکوهمند از حسین بن على علیه السلام به حدى بود که اقلیت وابسته به امویان مضطربانه نامه اى براى یزید ارسال کرده و از وى اقدام فورى براى حفظ کوفه که یکى از معدود شهر هاى مهم است را خواستار شدند، و او نیز عبیدالله بن زیاد که والى بصره بود و وابستگى شخصیتى کامل به خاندان بنى امیه داشت را به آن شهر اعزام نمود، و او نیز با علم به محبت فراگیر مردم به حسین بن على علیهما السلام ورود خود را از دربى که از سوى حجاز بود و با عمامه اى سیاه و چهره پوشانده و اشاراتى با دست انجام داد، و مردم که قدوم یادگار امیر المومنین علیه السلام را لحظه شمارى میکردند، از او با عبارت "مرحباً بک یابن رسولالله قدِمتَ خیرَ مَقدم" استقبال نمودند، تا جایى که وقتى به دربدار الاماره رسید و درب را کوبید نعمان بن بشیر که والى کوفه و در انزواى کامل قرار گرفته بود از پشت در گفت یا بن رسولالله ما را بحال خود واگذار، که ابن زیاد آنجا حقیقت خود را عیان نمود و مردم دچار آشفتگى شدید شدند.
از این لحظه به بعد روند حرکت امام حسین علیه السلام شکل دیگرى بخود گرفت، چون رفتار ابن زیاد و ایجاد فضاى رعب و وحشت در میان مردم، و استفاده از روشهاى خشن و غیر انسانى در تعامل با مخالفان و تهدید و تطمیع، ارام آرام توانست شور پشتیبانى از نهضت حسینى را فروکش نماید، و مهرهها و جاسوسان خود را در میان مردم فرستاد تا با شایعه سازى و جنگ روانى صفوف مردم را پراکنده کنند.
و براى بیان مقام و منزلت ویژه امام حسین علیه السلام نزد عموم مسلمین اشارتى به نحوه تعامل حرّ بن یزید که بفرماندهى نیروى عظیمى از سوى ابن زیاد براى دستگیرى ایشان اعزام شده بود مى نمایم، که پس از روبرو شدن با کاروان حسینى قبل از رسیدن به کوفه و زمانى که وقت نماز رسید، خود و سربازانش همگى به امام حسین علیه السلام اقتدا کردند، و پیشنهاد کرد ایشان مقصدى را انتخاب نمایند که نه بازگشت به مدینه باشد و نه بطرف کوفه که مورد قبول قرار گرفت و در نتیجه سرزمین کربلا گزیده شد.
مسلم بن عقیل که گزارش مثبت را براى امام حسین علیه السلام ارسال کرده بود در شرایطى دیگر قرار گرفت، و اقبال عمومى در مدت زمان کوتاهى تغییر کرد، و مسلم در فضاى کوفه دیگر پناهگاهى ندارد، و براى اقامت خود با مشکل مواجه میشود، و تنها یک زن پس از معرفى خود به وى پناه میدهد، و در نهایت دستگیر و تزد ابن زیاد آورده میشود.
بطور معمولى مسلم بن عقیل راهى براى رساندن پیام در باره واقعیت جدید ندارد، و ابن زیاد هم تمام مناطق کوفه را توسط گماشتگانش زیر نظر دارد، و در نهایت ایشان بدست جلادان بشهادت میرسد.
اما حرکت امام حسین علیه السلام بسوى کوفه بدور از تحولات ادامه دارد، تا که در میان راه خبر شهادت مسلم را دریافت نموده و کلاً روند ایشان تغییر پیدا میکند، و از اداى تکلیف بعلت درخواست مردمى براى اقامه عدل، و برخورد مجدد با عدم وفادارى درخواست کنندگان طى طومارهاى بسیار، ابا عبدالله علیه السلام گزیده دیگر یعنى استقامت در مقابل ظلم و مقابله با حاکمان جور که آن نیز وظیفه شرعى است را انتخاب میکنند، و براى این مرحله از حرکت خود لازم دیدند همراهان خود را پالایش نمایند، و در چند مرحله شرایط جدید را براى همراهان خود تشریح نمودند و از آنان خواستند از ایشان جدا شوند و به خانه و کاشانه خود باز گردند، که در منازل و توقفگاه هاى مختلف تعداد ریادى از کاروان حسینى جدا شدند، اما هم زمان امام حسین علیه السلام براى افرادى که مورد شناخت و وثوقشان بودند نامه فرستاده و آنان را به یارى خود دعوت نمود که چهره بارز آن حبیب بن مظاهر میباشد.
بهر حال حرکت کاروان حسینى و زیر نظر لشکریان تحت فرماندهى حرّ بن یزید حرکت خود را ادامه میدهد تا بسرزمین کربلا میرسد، و آنجا علم امامت ایشان محقق میشود، و آنچه رسولالله صلىالله علیه وآله و امیر المومنین علیه السلام پیشگویى نموده و در کتب آسمانى قبل از قرآن نیز به آن اشاره شده واقعیت مى یابد.
اما پس از استقرار در سرزمین کربلا، بار دیگر امام حسین علیه السلام وظیفه هدایت و روشنگرى را تا آخرین لحظه ادامه میدهند، و طى چندین جلسه تلاش نمودند حتى عمر بن سعد سرکرده ارتش عبیدالله را از مسیر ضلالش باز گردانند، و این روش در صبح عاشورا نتیجه داد که حرّ بن یزید فرمانده نخستین نیروهاى مقابله با کاروان امام حسین علیه السلام خود را از اردوگاه یزیدیان خارج و به فدائیان سید الشهداء ملحق کرد، و در آخرین لحظات سرش در دامان ابا عبدالله قرار گرفت و مدال: "انت حرّ فی الدنیا و سعید فی الآخره" را از "سید شباب اهل الجنه" دریافت نمود.
و نقل است که در بحبوحه جنگ در روز عاشورا سید الشهداء گریه کرده و اشک از چشمانشان جارى شد، و وقتى از حضرتشان سوال شد چرا گریه میکنید پاسخ دادند: براى حال دشمنانم میگریم که با قتل من مستحق دوزخ میشوند.
پس حضرت سید الشهداء علیه السلام در طول مسیر نهضت جاودانه خود عدالت طلبى و آزادى خواهى و ظلم ستیزى را از مسیرهاى گوناگون دنبال میکردند، که اگر طومار نویسان بر عهدشان پایدار مى ماندند و مسلم بن عقیل را تنها نمى گذاشتند و پیروزمندانه بکوفه مى رسیدند، حکومت عدل را برپا میکرذند، و وقتى که با عقب نشینى درخواست کنندگان و بیعت شکنى کوفیان مواجه شدند و تقدیر ایشان را بصحراى کربلا رساند، از تلاش براى روشنگرى دست برنداشتند، و حتى کینه توزترین اشخاص یعنى شمر هم از تلاش براى هدایت از سوى حسین بن على مستثنى نشد، اما ذره اى از آرمانشان که همان دین جدشان است عقب نشینى نکردند، و فریاد "ان کان دین محمد لم یستقم الاّ بقتلى فیا سیوف خذینى" براى همه مسلمانان در همه اعصار، و نداى "ان لم یکن لکم دین فکونوا احراراً فى دنیاکم" براى همه آزادى خواهان جهان در همه قرنها الگو و مبناى زندگى از سوى سید الشهداء علیه السلام و شهداى کربلا معرفى شده است که با زنده نگهداشتن عاشورا وفادارى با دو آرمان حسینى را اعلام میکنیم.
محقق و نگارنده کتاب " تمام نهج البلاعه "
*امام حسین علیه السلام در ادامه حرکت روشنگرى مسیر کاروان خود را از همان راهى قرار داد که حجاج براى ورود به مکه مکرمه از آن استفاده میکردند، و کاروانهایى که با عجله میخواستند خود را به مکه رسانده و موفق به اداى فریضه الهى نمایند، شاهد حرکت معکوس یک کاروان عظیم میشوند
* آمادگى گسترده مردمان کوفه براى استقبال شکوهمند از حسین بن على علیه السلام به حدى بود که اقلیت وابسته به امویان مضطربانه نامه اى براى یزید ارسال کرده و از وى اقدام فورى براى حفظ کوفه که یکى از معدود شهر هاى مهم است را خواستار شدند
* حضرت سید الشهداء علیه السلام در طول مسیر نهضت جاودانه خود عدالت طلبى و آزادى خواهى و ظلم ستیزى را از مسیرهاى گوناگون دنبال میکردند
* فریاد "ان کان دین محمد لم یستقم الاّ بقتلى فیا سیوف خذینى" براى همه مسلمانان در همه اعصار، و نداى "ان لم یکن لکم دین فکونوا احراراً فى دنیاکم" براى همه آزادى خواهان جهان در همه قرنها الگو و مبناى زندگى از سوى سید الشهداء علیه السلام و شهداى کربلا معرفى شده است
مرجع : جمهوری اسلامی