کد مطلب : ۳۲۲۷۸
خطر جعل مقدس
حجتالاسلام علی شفیعی
محرم یکی از حوادث مهم در تاریخ اسلام است که ظرفیت تبدیل به یک موقعیت مشروعیت ساز حداکثری برای تشیع را داشته و دارد، مشروط به آن که خرافهها و آلودگیهای آن زدوده و بر صافی و زلالی آن افزوده شود. امری که با کمال تأسف خلاف آن در برخی محافل و مجالس رفتار میشود.
واقعه سترگ و تراژیک[1] عاشورا از اولین لحظههای شکلگیریاش با تفسیرهای متفاوت و گاه متضادی مواجه شده به گونهای که برخی آن را قضیهای شخصیه؛ تقدیری الهی و امری مرموز خواندند و دیگرانی آن را به حرکتی بشری؛ قابل الگوبرداری و هنجار ساز تعبیر کردند.
تفاسیر متفاوت از یک واقعه تا زمانی که روشمند و متدیک باشند نه تنها قابل نقد نیستند بلکه توصیه شدنیاند چرا که این تفاسیر متعددند علاوه بر کمک به حیات و حضور یک واقعه در طول تاریخ؛ به روشن شدن بیشتر و بهتر آن واقعه نیز کمک میکنند. به گمان نگارنده هیچ واقعهای از تفاسیر متعدد و حتی متضاد – با فرض روشمند بودن آنها – ضرر نمیکند بلکه آن چه به یک واقعه آسیب می زند ریختن آن تفسیر در یک قالب و تاکید بر مشروعیت تنها آن قالب ویژه است.
محرم و حسین(ارواحنا له الفداء) از تفاسیر آسیب جدی ندید بلکه آن چه به این واقعه ضربه زد و در جهان جدید بیشتر زمینهساز ضربه دیدن آن را فراهم کرده و میکند مرحله گذر از تفسیر و تقریر آن در قالب قالبهاست.
تناسب وقایع و قالبها یک امر سترگی است که اگر به درستی تعریف نشوند و پس از تعریف درست، مدیریت صحیح نشوند میتوانند به ضد خود تبدیل و محتوا و تفسیر را به انحراف بکشانند.
واقعه عاشورا، با کمال تأسف باید گفت به این بلیه دچار شده و قالبهای آن در حال پیشی گرفتن از محتوایش است و به گونهای مدیریت میشوند که محتوا و پیام را به حضیض میبرند.
عاشورا قالبهای چندی را با خود وارد منظومه اندیشه و عمل شیعی کرد که البته در ماندگاری آن واقعه و انتقال آن به آیندگان نقشی ژرف داشته و دارند. مرثیهسرایی یا مداحی؛ سوگ دههای یا سوگ هدفمند؛ شبیهخوانی یا شبیهسازی؛ سینهزنی یا عزاداری قالبی؛ منبر یا رابطه مونولوگی در انتقال و... همه یا زائیده عاشورایند یا با عاشورا قوام و دوام یافتهاند.
این قالبها قرار بود در خدمت محرم باشند و حسین(ع) و مثل همه قالبهای دیگر به صورت استقلالی و ذاتی ارزشی نداشته باشد اما به نظر میرسد پس از چندی همین قالب از یک هویت ذاتی برخوردار شده و چنان مورد توجه قرار گرفت که به مانند اصل واقعه و پیامهای آن تقدس پیدا کرده و ارزش معرفتی یافت.
در این میان نمیتوان از دو قالب مهم و عمومیتر همانند مجالس مرثیه سرایی، سینه زنی، زنجیرزنی، منابر حسینی و روضه خوانی به راحتی عبور کرد و بر آسیبهای موجود در هر یک از آنها نگریست.
منابر حسینی که برای تبیین پیام حسین و ترویج تفاسیر پیشینیان از واقعه عاشورا تعریفشده و این قالب ارزشش را از این شیوه باید کسب میکرد چنان اهمیت و ارزش ذاتی یافته است که میتواند با تولید جهل و ترویج خرافه و اشاعه خشونت به تحریف آن واقعه سترگ بپردازد، اتفاقی که در حال رخ دادن است.
این هشدار را حتی اخباریگرایانی هم چون محدث نوری نیز درک کرده و روضهخوانان را از این که در زمره کاسبان و تجار یا دروغگویان و خیانت کنندگان و مشرکین قرار بگیرند تحذیر داده و آنان را به رعایت دو اصل اساسی در روضهخوانی یعنی اخلاص و راستگویی توصیه کرده است.[2]
محدث نوری در ذیل مبحث راستگویی در ذکر مصائب و وقایع عاشورا به «داستانی در به زور گریاندن مردم» اشاره میکند و رفتار روضهخوان داستان را به سخره میگیرد که در پاسخ اعتراض وی گفته: این جماعت به غیر از این قسم عمل " پرتاب سنگ از بالای منبر بر سر و صورت مردم" گریه نمیکنند. [3]
واقعیت آن است که پیامهای حسین(ع) و عاشورا را چه امر به معروف بدانیم و چه اصلاحطلبی بخوانیم؛ چه دعوت به رهایی و آزادگی بنامیم و چه ترویج اخلاق عزت و انسانگرایی بشماریم با بسیاری از منابری که به نام حسین(ع) برگزار میشود قابل جمع نیست.
جهان جدید و حضور سهمگین ابزارهای ارتباط جمعی همانند ماهوارهها و فضاهای مجازیِ در اختیار همگان؛ تبعات این آسیبها را افزایش داده، به گونهای که برخی از همین منبرها را به قالبی تبدیل کرده است که به جای دعوت به حسین(ع) به ایجاد فاصله بین حسین(ع) و نسل معاصر مشغول است.
ظاهراً بر خلاف آن چه محدث نوری آورده است[4] فلسفه وجودی این قالب (منبر) گریاندن مردمان نیست بلکه بیش و پیش از آن پردهبرداری از چهره کریه و زشت خشونت به صورت عام و خشونت برآمده از فهم غلط از دین(خشونت مقدس) به صورت خاص است.
منابر و مجالس روضهخوانی نه میتینگ سیاسیاند و نه میدان رقابت در جعل و وضع در آموزههای دینی و مصائب امام حسین(ع) هستند. منبر حلقه وصل نسل هر عصری با حسین(ع) و عاشوراست و باید دید کاربردیترین شکل این وصل چیست و از همان بهره گرفت. توهین و تحقیر؛ بداخلاقی و درشتگوییها حتی به منتقدان این واقعه عظیم از کسی پذیرفتنی نیست تا چه رسد به بهرهگیریهای ایدئولوژیک و سیاسی از این ظرف برای رسیدن به قدرت یا معیشت.
فاجعهبارتر از آن چه در عرصه منبر حاکم است وضعیتی است که بر حوزه مداحی گری و مرثیهسرایی حاکم شده است. مداحان که قرار بود در ظل و ذیل تفاسیر عالمان از این واقعه از یک سو و تبیین و عرضه آن تفاسیر توسط اهل منبر از سوی دیگر به فعالیت بپردازند چنان دچار توهم استقلال شدند که خود را تئوریسینهایی دیدند که باید جای هر دو رکن قبلی یعنی عالمان مفسر و منبریهای منتقل را پر کنند و سینهزنی و مجالس مرثیهسرایی را به گونهای مدیریت کنند که دیگران را وادار به همراهی با خویش کنند.
واقعیت آن است که مداحیگری و مرثیهسرایی هویتی ذاتی و درون دینی ندارد به عبارت دیگر مداحیگری نه تنها توصیه دینی را به عنوان پشتوانه مشروعیتی خویش ندارد بلکه بر عکس مناهی فراوانی را نیز به دنبال دارد[5] و تنها در خصوص این واقعه تراژیک و عمیق است که با توجه به عمق فاجعه رخ داده شاید بتوان برای مشروعیت مشروط آن محملی یافت.
مداحی به ویژه در این دو دهه آلوده به اموری شده است که نه تنها خطر ایجاد گسست بین نسل جدید و این واقعه مهم یعنی عاشورا را هشدار میدهد بلکه در مسیری در حال حرکت است که میتواند اصل این واقعه –(عاشورا ) را با بحران مشروعیت مواجه کند.
ورود مداحان به رقابتهای اجتماعی و سیاسی؛ نگاه معیشت اندیشانه برخی از ایشان به این جایگاه؛ ابتلای پارهای از مداحان به آلودگی اخلاقی؛ اهتمام ایشان به جعل و وضع محتواهای سخیف[6] و شکلهای سخیفتر و...برخی مشکلات دیگر حکایت ابتلای مداحیگری به بحران هویت و بحران مشروعیت است که باید برای آن تدبیری اندیشید.
پایان سخن آن که اگر عالمان و دانشمندان دغدغه کنترل و مدیریت مداحیگری را دارند و به آسیبهای این قالب واقفاند همانگونه که برخی از حضرات مراجع عظام نیز هشدار دادهاند، باید تلاش کنند تا از تولید و تکثیر دههها جلوگیری کنند و برخی ساده اندیشان را از دعوت به افشاندن بذر دهه سازی در سرزمین لغزنده و آماده برای غالیگری بر حذر بدارند چراکه اینگونه دهه سازیها بدون وجود محتوا، به جعل و وضع میانجامد و از جعل هم جهل تولید میشود آن هم جهل مقدس که بسیار خطرناک است.
[1] . برای تفاوت تراژیک و تراژدی ر.ک.به: (فرهادپور، مراد؛ «گفتوگـويي دربـارة تـراژدي»، در كتـاب سـروش (مجموعـه مقـالات 3 / تراژدي(1377). گردآوري حميد محرميان معلم. تهران: سروش. )
[2] . محدث نوری؛ لوء لوء و مرجان؛ مقدمه کتاب.
[3] . همان؛ ص 281 – 282.
[4] . وی در کتاب لوء لوء و مرجان در موارد متعددی به این نکته اشاره می کند از جمله: «مخفی نماند که گریانیدن مؤمنین و واداشتن ایشان به گریستن و ناله کردن بر مصائب وارده بر حضرت ابی عبدالله(ع) و سایر اهل بیت به خواندن مراثی و ندبه کردن و ذکر کیفیت آن مصایب و ذکر کیفیت آن مصایب، از عبادات ممدوحه مستحسنه است که برای آن ثوابهای جزیله و اجرهای جمیله مقرر فرمود..» یا «..اصل مقصد که گرینیدن باشد ...»(مقدمه لوءلوء و مرجان) اگر چه وی تلاش کرده این وظیفه را از جعل و خرافه گرایی بزداید.
[5] . همانند آن چه از پیامبر نقل شده که گفته اند: به صورت ستايشگران چاپلوس خاك بپاشيد. مجلسى،بحار الانوار.
[6] . سال گذشته که در مجلسی سخنرانی داشتم؛ مداحی دعوت شده بود که قضیه جعلی که مرحوم مطهری در تحریفات عاشورا چهار دهه پیش به نقد کشیده و آن را رد کرده را به تفصیل نقل و وقتی مورد اعتراض قرار گرفت به پیشکسوتان خویش در امر مداحی حوالت داده و گویا فعل اینان مشروعیت ساز است
واقعه سترگ و تراژیک[1] عاشورا از اولین لحظههای شکلگیریاش با تفسیرهای متفاوت و گاه متضادی مواجه شده به گونهای که برخی آن را قضیهای شخصیه؛ تقدیری الهی و امری مرموز خواندند و دیگرانی آن را به حرکتی بشری؛ قابل الگوبرداری و هنجار ساز تعبیر کردند.
تفاسیر متفاوت از یک واقعه تا زمانی که روشمند و متدیک باشند نه تنها قابل نقد نیستند بلکه توصیه شدنیاند چرا که این تفاسیر متعددند علاوه بر کمک به حیات و حضور یک واقعه در طول تاریخ؛ به روشن شدن بیشتر و بهتر آن واقعه نیز کمک میکنند. به گمان نگارنده هیچ واقعهای از تفاسیر متعدد و حتی متضاد – با فرض روشمند بودن آنها – ضرر نمیکند بلکه آن چه به یک واقعه آسیب می زند ریختن آن تفسیر در یک قالب و تاکید بر مشروعیت تنها آن قالب ویژه است.
محرم و حسین(ارواحنا له الفداء) از تفاسیر آسیب جدی ندید بلکه آن چه به این واقعه ضربه زد و در جهان جدید بیشتر زمینهساز ضربه دیدن آن را فراهم کرده و میکند مرحله گذر از تفسیر و تقریر آن در قالب قالبهاست.
تناسب وقایع و قالبها یک امر سترگی است که اگر به درستی تعریف نشوند و پس از تعریف درست، مدیریت صحیح نشوند میتوانند به ضد خود تبدیل و محتوا و تفسیر را به انحراف بکشانند.
واقعه عاشورا، با کمال تأسف باید گفت به این بلیه دچار شده و قالبهای آن در حال پیشی گرفتن از محتوایش است و به گونهای مدیریت میشوند که محتوا و پیام را به حضیض میبرند.
عاشورا قالبهای چندی را با خود وارد منظومه اندیشه و عمل شیعی کرد که البته در ماندگاری آن واقعه و انتقال آن به آیندگان نقشی ژرف داشته و دارند. مرثیهسرایی یا مداحی؛ سوگ دههای یا سوگ هدفمند؛ شبیهخوانی یا شبیهسازی؛ سینهزنی یا عزاداری قالبی؛ منبر یا رابطه مونولوگی در انتقال و... همه یا زائیده عاشورایند یا با عاشورا قوام و دوام یافتهاند.
این قالبها قرار بود در خدمت محرم باشند و حسین(ع) و مثل همه قالبهای دیگر به صورت استقلالی و ذاتی ارزشی نداشته باشد اما به نظر میرسد پس از چندی همین قالب از یک هویت ذاتی برخوردار شده و چنان مورد توجه قرار گرفت که به مانند اصل واقعه و پیامهای آن تقدس پیدا کرده و ارزش معرفتی یافت.
در این میان نمیتوان از دو قالب مهم و عمومیتر همانند مجالس مرثیه سرایی، سینه زنی، زنجیرزنی، منابر حسینی و روضه خوانی به راحتی عبور کرد و بر آسیبهای موجود در هر یک از آنها نگریست.
منابر حسینی که برای تبیین پیام حسین و ترویج تفاسیر پیشینیان از واقعه عاشورا تعریفشده و این قالب ارزشش را از این شیوه باید کسب میکرد چنان اهمیت و ارزش ذاتی یافته است که میتواند با تولید جهل و ترویج خرافه و اشاعه خشونت به تحریف آن واقعه سترگ بپردازد، اتفاقی که در حال رخ دادن است.
این هشدار را حتی اخباریگرایانی هم چون محدث نوری نیز درک کرده و روضهخوانان را از این که در زمره کاسبان و تجار یا دروغگویان و خیانت کنندگان و مشرکین قرار بگیرند تحذیر داده و آنان را به رعایت دو اصل اساسی در روضهخوانی یعنی اخلاص و راستگویی توصیه کرده است.[2]
محدث نوری در ذیل مبحث راستگویی در ذکر مصائب و وقایع عاشورا به «داستانی در به زور گریاندن مردم» اشاره میکند و رفتار روضهخوان داستان را به سخره میگیرد که در پاسخ اعتراض وی گفته: این جماعت به غیر از این قسم عمل " پرتاب سنگ از بالای منبر بر سر و صورت مردم" گریه نمیکنند. [3]
واقعیت آن است که پیامهای حسین(ع) و عاشورا را چه امر به معروف بدانیم و چه اصلاحطلبی بخوانیم؛ چه دعوت به رهایی و آزادگی بنامیم و چه ترویج اخلاق عزت و انسانگرایی بشماریم با بسیاری از منابری که به نام حسین(ع) برگزار میشود قابل جمع نیست.
جهان جدید و حضور سهمگین ابزارهای ارتباط جمعی همانند ماهوارهها و فضاهای مجازیِ در اختیار همگان؛ تبعات این آسیبها را افزایش داده، به گونهای که برخی از همین منبرها را به قالبی تبدیل کرده است که به جای دعوت به حسین(ع) به ایجاد فاصله بین حسین(ع) و نسل معاصر مشغول است.
ظاهراً بر خلاف آن چه محدث نوری آورده است[4] فلسفه وجودی این قالب (منبر) گریاندن مردمان نیست بلکه بیش و پیش از آن پردهبرداری از چهره کریه و زشت خشونت به صورت عام و خشونت برآمده از فهم غلط از دین(خشونت مقدس) به صورت خاص است.
منابر و مجالس روضهخوانی نه میتینگ سیاسیاند و نه میدان رقابت در جعل و وضع در آموزههای دینی و مصائب امام حسین(ع) هستند. منبر حلقه وصل نسل هر عصری با حسین(ع) و عاشوراست و باید دید کاربردیترین شکل این وصل چیست و از همان بهره گرفت. توهین و تحقیر؛ بداخلاقی و درشتگوییها حتی به منتقدان این واقعه عظیم از کسی پذیرفتنی نیست تا چه رسد به بهرهگیریهای ایدئولوژیک و سیاسی از این ظرف برای رسیدن به قدرت یا معیشت.
فاجعهبارتر از آن چه در عرصه منبر حاکم است وضعیتی است که بر حوزه مداحی گری و مرثیهسرایی حاکم شده است. مداحان که قرار بود در ظل و ذیل تفاسیر عالمان از این واقعه از یک سو و تبیین و عرضه آن تفاسیر توسط اهل منبر از سوی دیگر به فعالیت بپردازند چنان دچار توهم استقلال شدند که خود را تئوریسینهایی دیدند که باید جای هر دو رکن قبلی یعنی عالمان مفسر و منبریهای منتقل را پر کنند و سینهزنی و مجالس مرثیهسرایی را به گونهای مدیریت کنند که دیگران را وادار به همراهی با خویش کنند.
واقعیت آن است که مداحیگری و مرثیهسرایی هویتی ذاتی و درون دینی ندارد به عبارت دیگر مداحیگری نه تنها توصیه دینی را به عنوان پشتوانه مشروعیتی خویش ندارد بلکه بر عکس مناهی فراوانی را نیز به دنبال دارد[5] و تنها در خصوص این واقعه تراژیک و عمیق است که با توجه به عمق فاجعه رخ داده شاید بتوان برای مشروعیت مشروط آن محملی یافت.
مداحی به ویژه در این دو دهه آلوده به اموری شده است که نه تنها خطر ایجاد گسست بین نسل جدید و این واقعه مهم یعنی عاشورا را هشدار میدهد بلکه در مسیری در حال حرکت است که میتواند اصل این واقعه –(عاشورا ) را با بحران مشروعیت مواجه کند.
ورود مداحان به رقابتهای اجتماعی و سیاسی؛ نگاه معیشت اندیشانه برخی از ایشان به این جایگاه؛ ابتلای پارهای از مداحان به آلودگی اخلاقی؛ اهتمام ایشان به جعل و وضع محتواهای سخیف[6] و شکلهای سخیفتر و...برخی مشکلات دیگر حکایت ابتلای مداحیگری به بحران هویت و بحران مشروعیت است که باید برای آن تدبیری اندیشید.
پایان سخن آن که اگر عالمان و دانشمندان دغدغه کنترل و مدیریت مداحیگری را دارند و به آسیبهای این قالب واقفاند همانگونه که برخی از حضرات مراجع عظام نیز هشدار دادهاند، باید تلاش کنند تا از تولید و تکثیر دههها جلوگیری کنند و برخی ساده اندیشان را از دعوت به افشاندن بذر دهه سازی در سرزمین لغزنده و آماده برای غالیگری بر حذر بدارند چراکه اینگونه دهه سازیها بدون وجود محتوا، به جعل و وضع میانجامد و از جعل هم جهل تولید میشود آن هم جهل مقدس که بسیار خطرناک است.
[1] . برای تفاوت تراژیک و تراژدی ر.ک.به: (فرهادپور، مراد؛ «گفتوگـويي دربـارة تـراژدي»، در كتـاب سـروش (مجموعـه مقـالات 3 / تراژدي(1377). گردآوري حميد محرميان معلم. تهران: سروش. )
[2] . محدث نوری؛ لوء لوء و مرجان؛ مقدمه کتاب.
[3] . همان؛ ص 281 – 282.
[4] . وی در کتاب لوء لوء و مرجان در موارد متعددی به این نکته اشاره می کند از جمله: «مخفی نماند که گریانیدن مؤمنین و واداشتن ایشان به گریستن و ناله کردن بر مصائب وارده بر حضرت ابی عبدالله(ع) و سایر اهل بیت به خواندن مراثی و ندبه کردن و ذکر کیفیت آن مصایب و ذکر کیفیت آن مصایب، از عبادات ممدوحه مستحسنه است که برای آن ثوابهای جزیله و اجرهای جمیله مقرر فرمود..» یا «..اصل مقصد که گرینیدن باشد ...»(مقدمه لوءلوء و مرجان) اگر چه وی تلاش کرده این وظیفه را از جعل و خرافه گرایی بزداید.
[5] . همانند آن چه از پیامبر نقل شده که گفته اند: به صورت ستايشگران چاپلوس خاك بپاشيد. مجلسى،بحار الانوار.
[6] . سال گذشته که در مجلسی سخنرانی داشتم؛ مداحی دعوت شده بود که قضیه جعلی که مرحوم مطهری در تحریفات عاشورا چهار دهه پیش به نقد کشیده و آن را رد کرده را به تفصیل نقل و وقتی مورد اعتراض قرار گرفت به پیشکسوتان خویش در امر مداحی حوالت داده و گویا فعل اینان مشروعیت ساز است
مرجع : خیمه