تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۱۴:۴۷
۰
کد مطلب : ۶۷۳

هدايت و تبليغ در گفتار و رفتار امام صادق(ع)

نويسنده: محمد عابدی
هدايت و تبليغ در گفتار و رفتار امام صادق(ع)
آموزه‏های الهی گويای اين است که يگانه رسالت انبياء الهی و جانشينان آنها هدايت مردم به سوی پروردگار است. خداوند متعال به پيامبرش فرمود: «وَما اَرْسَلْناکَ اِلاّ مُبَشِّرا وَ نَذيرا»؛(1) «و ما تو را نفرستاديم مگر به عنوان بشارت‌دهنده و انذارکننده.»

و پيامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند:«رَحِمَ اللّه‏ُ خُلَفائی، فَقیلَ یا رَسُولَ اللّه‏ِ مَنْ خُلَفائُکَ؟ قالَ: اَلَّذینَ یُحْیونَ سُنَّتی وَیُعَلِّمُونَها عِبادَ اللّه‏ِ؛(2) خدا جانشینان مرا رحمت کند. سؤال کردند: یا رسول اللّه‏! جانشینان شما کیستند؟ فرمود: کسانی که روش مرا احیا می‏کنند و به بندگان خدا یاد می‏دهند.»

امام صادق علیه‏السلام که خود به دلیل مقام امامت دارای شأن هدایتگری است، همین شأن را برای عالمان دینی نیز قائل است و می‏فرماید: «الرّاوِیَةُ لِحَدیثِنا یَشُدُّ بِهِ قُلُوبَ شیعَتِنا اَفْضَلُ مِنْ اَلْف عابِدٍ؛(3) کسی که احادیث ما را روایت و دلهای شیعیان ما را به وسیله آن محکم کند، از هزار عابد بهتر است.»

از این روی، اینک که در آستانه شهادت آن امام هدایت قرار گرفته‏ایم، شایسته است نگاهی گذرا به شیوه‏های هدایتگری آن حضرت بیندازیم؛ شیوه‏هایی که سایه به سایه قرآن کریم پیش رفته و به پیروی از قرآن کریم هدایت را در شکلها و شیوه‏های متناسب به مسلمانان عرضه نموده است.

ناگفته نماند که شیوه‏های امام در هدایت و تبلیغ و تبشیر و ارشاد و دعوت و... که در راستای وظائف و شأن امامت انجام می‏شد، تأثیرات عمیقی در جامعه آن روز برجای گذاشت.

به گونه‏ای که علی رغم فراهم نبودن امکان برای اقدامات نظامی و براندازی علنی، همین دست فعالیتهای تبلیغی و هدایتی حضرت، خلفای وقت را به شدت هراسان ساخته و ارکان حکومت آنان را لرزان کرده بود.

از این روست که در مقابل اقدامات این امام هدایت، خلیفه وقت (منصور) می‏گوید: «وکانَ اَمْرُهُ وَاِنْ کانَ مِمَّنْ لا یَخْرُجُ بِسَیْفٍ اَغْلَظُ عِنْدی وَ اَهَمُّ عَلَیَّ مِنْ اَمْرِ عَبْدِاللّه‏ِ ابْنِ الْحَسَنِ فَقَدْ کُنْتُ اَعْلَمُ هذا مِنْهُ وَمِنْ آبائِهِ عَلی عَهْدِ بَنی اُمَیَّةَ؛کار جعفر بن محمد اگرچه با شمشیر قیام نمی‏کند، اما برایم سخت‏تر و مهم‏تر است از قیام عبداللّه‏ بن الحسن. من این را از او و پدرانش در زمان بنی امیه می‏دانم.»


شیوه‏های هدایتگری امام صادق علیه‏السلام
1. استفاده از تشکیلات و انسجام و تربیت و تخصص
خط مشی تشیع، ایجاد تشکلها با هویت شیعی و... این انسجام را عمق بخشید. نمونه‏ای از این انسجام و استفاده از متخصصین را به نقل از هشام بن حکم می‏خوانیم:

«مردی از اهالی شام وارد شد و به امام صادق علیه‏السلام گفت: می‏خواهم چند سؤال بکنم. پرسید: درباره چه می‏خواهی بپرسی؟ گفت: از قرآن، حروف مقطعه، سکون، رفع، نصب و جر. امام فرمود: ای حمران! تو جواب بده.

مرد گفت: می‏خواهم با خودتان بحث کنم. امام فرمود: اگر بر او غلبه کردی، بر من پیروز شده‏ای. مرد شامی آن قدر سؤال کرد و پاسخ صحیح شنید که خسته شد و به امام گفت: حمران مرد توانایی است. هرچه پرسیدم، جواب داد. آن گاه حمران به اشاره امام سؤالی پرسید که او جوابی نداشت.

مرد این بار تقاضای پرسش درباره نحو کرد. امام او را به «ابان» حواله داد و در فقه به «زرارة بن اعین» و در کلام به «مؤمن الطاق» و در استطاعت به «حمزة بن محمد» و در توحید به «هشام بن سالم» و در امامت به من معرفی کرد و او در همه مغلوب شد.

امام چنان خندید که دندانش ظاهر شد. مرد شامی گفت: گویا می‏خواستی به من بفهمانی که در میان شیعیان چنین مردمی داری؟ امام فرمود: همین طور است. آن مرد به جرگه شیعیان پیوست.»(1)

این رویداد ایجاد انسجام و اقدام گروهی توسط امام صادق علیه‏السلام را به تصویر می‏کشد.


2. ذکر آثار و نتایج
روش دیگری که امام صادق علیه‏السلام در مسیر هدایت استفاده می‏کند، ذکر آثار و نتایج مثبت و منفی کارها و نعمتها و... است. در سیره و سخن امام صادق علیه‏السلام چنین روشی به روشنی دیده می‏شود. از جمله، در وصیتش به ابن جندب می‏فرماید: «یَا ابْنَ جُنْدَبٍ لَوْ اَنَّ شیعَتَنا اِسْتَقامُوا لَصافَحَتْهُمُ الْمَلائِکَةُ وَلاَءَظَلَّهُمُ الغَمامُ وَلاَءَشْرَقُوا نَهارا وَلاَءَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحتِ اَرْجُلِهِمْ وَما سَأَلُوا اللّه‏َ شَیئا اِلاّ اَعْطاهُمْ.

ترجمه: ای پسر جندب! اگر شیعیان ما استقامت کنند، ملائکه با آنان مصافحه می‏کنند و ابرها بر آنان سایه می‏اندازند و همانند روز روشن می‏درخشند و از بالا و پایین روزی می‏خورند و چیزی از خدا نمی‏خواهند، مگر اینکه به آنها عطا می‏کند.»

آن حضرت آثار «نیکی به مؤمن و ادای نماز» و اثر منفی ترک آنها را نیز چنین توضیح می‏دهد: «یَا ابْنَ جُنْدَبٍ اِنَّ لِلشَّیْطانِ مَصائِدَ یَصْطادُبِها فَتحامُوا شِباکَهُ وَمَصائِدَهُ، قُلْتُ یَابْنَ رَسُولِ اللّه‏ِ وَماهِیَ؟ قالَ اَمَّا مَصائِدُهُ فَصَدُّ عَنْ بِرِّ الاِْخْوانِ وَاَمّا شِباکُهُ فَنَوْمٌ عَنْ قَضاءِ الصَّلَواتِ الَّتی فَرَضَهَا اللّه‏ُ. اَما اِنَّهُ ما یُعبَدُ اللّه‏ُ بِمِثْلِ نَقْلِ الاْءَقْدامِ اِلی بِرِّ الاِْخْوانِ وَزِیارَتِهِمْ. وَیْلٌ لِلسّاهینَ عَنِ الصَّلَواتِ، النّائِمینَ فی الْخَلَواتِ، اَلْمُسْتَهْزِئینَ بِاللّه‏ِ وَآیاتِهِ فِی الْفَتَراتِ. اُولئِکَ الَّذینَ «لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الآْخِرَةِ وَلا یُکَلِّمُهُمُ اللّه‏ُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَلا یُزَکّیهِمْ وَلَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ».

ترجمه: ای پسر جندب! شیطان مکانهایی برای شکار دارد؛ پس مواظب دامها و شکارگاههای او باشید. عبداللّه‏ می‏گوید: پرسیدم: ای پسر رسول خدا، آنها چیست؟ فرمود ابزار شکارش باز داشتن از نیکی به برادران و دام او خفتن از انجام نمازهای واجب است. آگاه باش! همانا خداوند به چیزی مانند گام برداشتن در راه نیکی به برادران و دیدار آنها بندگی نمی‏شود. وای بر کوتاهی کنندگان بر نمازها، خواب رفته‏گان در خلوتها و آنها که در زمان ضعف دین، خدا و آیاتش را مسخره می‏کنند. آنها هیچ بهره‏ای در آخرت ندارند. خداوند در روز قیامت با آنها سخن نمی‏گوید و آنها را نمی‏بخشد و برای آنها عذابی دردناک است.»

آن حضرت اثر ترک دنیا محوری را نیز چنین یادآور می‏شود: «اِنْ اَحْبَبْتَ اَنْ تُجاوِرَ الْجَلیلَ فی دارِهِ وَتَسْکُنَ الْفِرْدَوْسَ فی جَوارِهِ فَلْتَهُنْ عَلَیْکَ الدُّنْیا وَاجْعَلِ الْمَوْتَ نَصْبَ عَیْنِکَ وَلا تَدَّخِرْ شَیْئا لِغَدٍ وَاعْلَمْ اَنَّ لَکَ ما قَدَّمْتَ وَعَلَیْکَ ما اَخَّرْتَ.

ترجمه: اگر دوست داری در درگاه الهی با خداوند همنشین شوی و در بهشت در جوار او مسکن گزینی، باید دنیا در نظرت بی‏مقدار باشد و مرگ را همواره جلوی چشمت داشته باشی و برای فردا چیزی نیندوزی و بدان، آنچه قبلاً تقدیم داشته‏ای برای توست و به خاطر کارهای [نیکی] که به تأخیر انداخته‏ای ضرر خواهی کرد.»


3. تحریک عواطف انسانی
داستانی زیبا از امام صادق علیه‏السلام را بشنویم که در آن حضرت از روش تحریک عواطف سود برده است: شقرانی فردی شراب‏خوار بود و نمی‏توانست به دلائلی از دربار منصور دوانیقی سهم و حقوق خود را بگیرد.

اما امام که برای کاری نزد منصور رفت، سهم او را نیز گرفت و به وی داد و هنگام دادن حقوقش با لحنی ملاطفت‏آمیز به او فرمود: «کار خوب از هر کسی خوب است، ولی از تو بهتر و کار بد از هر کسی بد است، ولی از تو به خاطر انتساب به ما زشت‏تر.» بعد از آنکه امام از نزد شقرانی رفت، او شدیدا متأثر شد و خود را ملامت کرد.

در موضعی دیگر امام صادق علیه‏السلام سعی کرد با نشان دادن عمق نفرت خود از همکاری با بنی عباس، یکی از شیعیان را از همکاری با آنان باز دارد؛ لذا فرمود: «ما اُحِبُّ اِنّی عَقَدْتُ لَهُمْ عُقْدَةً اَوْ وَکَیْتُ لَهُمْ وِکاءً وَاَنَّ لی ما بَیْنَ لا بَتَیْها، لا وَلا مَدَّةً بِقَلَمٍ إنَّ أعْوانَ الظَّلَمةِ یَوْمَ الْقِیامَةِ فی سُرادِقٍ مِنْ نارٍ حَتّی یَحْکُمَ اللّه‏ُ بَیْنَ الْعِبادِ.

ترجمه: من دوست ندارم برای آنها (بنی عباس) گِرهی بزنم، یا درِ مشکی را ببندم. هرچند در برابر آن ثروت زیادی به دستم برسد، نه، حتی دوست ندارم قلمی برای آنها بر صفحه‏ای بکشم. همانا کمک کنندگان به ستمگران در روز قیامت در سراپرده‏ای از آتش قرار داده می‏شوند تا خداوند بین بندگان حکم کند.»


4. بیدار سازی وجدانها
آموزه‏های الهی نشان می‏دهد که انسان هرچند ممکن است در ظاهر حقایق را فراموش کند، اما از درون هرگز دچار فراموشی حقایق نمی‏شود و با مخاطب قرار دادن درون و فطرت او می‏توان او را نجات داد و به خود آورد.

خداوند می‏فرماید: اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را خلق کرد و خورشید و ماه را به تسخیر درآورد، به یقین می‏گویند خدا؛ «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَالاْءَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللّه‏ُ».

ترجمه: و نیز اگر بپرسی چه کسی از آسمان آب می‏فرستد که زمین را بعد از مرگش زنده کند، به یقین می‏گویند خدا؛ «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الاْءَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها لَیَقُولُنَّ اللّه‏ُ»

این روش را در سیره امام صادق علیه‏السلام هم می‏بینیم؛ روشی که در آن، امام از مخاطبش می‏خواهد خود را در موقعیت فرض شده ببیند و ببیند فطرتش چه می‏جوید و چه می‏خواهد.

مردی به خدمت امام صادق علیه‏السلام آمد و گفت: ای زاده رسول خدا! مرا با خدا آشنا کن. خدا چیست؟ مجادله کنندگان بر من چیره شده‏اند و سرگردانم کرده‏اند. امام فرمود: «یا عَبْدَ اللّه‏ِ هَلْ رَکِبْتَ سَفینَةً قَطٌّ؟ قالَ نَعَمْ. قالَ: فَهَلْ کَسرَ بِکَ حَیْثُ لا سَفینةَ تُنْجیکَ وَلا سَباحَةَ تُغْنیکَ؟ قالَ: نَعَمْ، قالَ: هَلْ تَعَلَّقَ قَلْبُکَ هُنالِکَ اَنَّ شَیْئا مِنَ الاَْشْیاءِ قادِرٌ عَلی اَنْ یُخَلِّصَکَ مِنْ وَرْطَتِکَ؟ قالَ: نعم. قاَلَ: فَذالِکَ الشَّی‏ءُ هُوَ اللّه‏ُ الْقادِرُ عَلَی الاِْنْجاءِ حَیْثُ لا مُنْجِیَ وَعَلَی الاِْغاثَةِ حَیْثُ لا مُغیثَ.

ترجمه: ای بنده خدا! آیا تا به حال سوار کشتی شده‏ای؟ گفت: آری. فرمود: آیا شده که کشتی بشکند و کشتی دیگری برای نجات تو نباشد و امکان نجات با شنا را هم نداشته باشی؟ گفت: آری. فرمود: آیا در چنین حالتی به چیزی که بتواند از آن گرفتاری نجاتت دهد، دلبسته بودی؟ گفت: آری. فرمود: آن چیز همان خداست که قادر بر نجات است؛ آنجا که نجات دهنده‏ای نیست. او فریاد رس است؛ آنجا که فریادرسی نیست.»


5. ارائه الگو و نمونه
قرآن کریم دوبار ابراهیم علیه‏السلام را به عنوان الگو معرفی می‏کند و همچنین درباره پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّه‏ِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»

ترجمه: «رسول خدا برای شما الگوی نیکویی است.» و حتی زن فرعون را نمونه معرفی می‏کند: «ضَرَبَ اللّه‏ُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ».

ترجمه: «خدا برای مؤمنین همسر فرعون را مثل می‏زند.» و... این همه برای آن است که مخاطبانِ کلام الهی بتوانند الگویی درک کردنی از انسان مطلوب الهی را بشناسند و بفهمند که آنچه خدا می‏خواهد، در عالم واقع و خارج چگونه باید باشد. امام صادق علیه‏السلام ، قرآن کریم، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، امام علی علیه‏السلام و شیعیان واقعی را به عنوان الگو معرفی می‏کند.

مثلاً می‏فرماید: «عَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ، فَما وَجَدْتُمْ آیَةً نَجابِها مَنْ کانَ قَبْلَکُمْ فَاعْمَلُوا بِهِ وَما وَجَدْتُمُوهُ هَلَکَ مَنْ کانَ قَبْلَکُمْ فَاجْتَنِبُوهُ.

ترجمه: «بر شما باد قرآن! هر آیه‏ای را یافتید که گذشتگان با [عمل به] آن آیه نجات یافتند، شما هم به آن عمل کنید و هر آیه را دیدید که بیانگر هلاکت پیشینیان است، شما هم از آن بپرهیزید.»

«اَلْحافِظُ لِلْقُرآنِ اَلْعامِلُ بِهِ مَعَ السَّفَرَةِ الْکِرامِ الْبَرَرَةِ. کسی که حافظ قرآن و عمل کننده به آن باشد، همراه با سفیران والا مقام و نیکوکار [الهی [خواهد بود.»

آن حضرت در کلامی دیگر پیرامون راز ماندگاری و جاودانگی و میثاق عمل بودن قرآن تا قیامت چنین می‏فرماید: «لاَِنَّ اللّه‏َ تَبارَکَ وَتَعَالی لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمانٍ دُونَ زَمانٍ وَلا لِناسٍ دُونَ ناسٍ فَهُوَ فی کُلِّ زَمانٍ جَدیدٌ وَعِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ.

ترجمه: «برای اینکه خدای تبارک و تعالی آن را برای زمان یا مردم خاصی قرار نداده است، پس در هر زمان تازه است و نزد هر قومی شاداب است تا روز قیامت.»
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما