تاریخ انتشار
سه شنبه ۳۰ تير ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۵۸
۰
کد مطلب : ۷۵۷۷

۲۸ رجب سالروز هجرت کاروان امام‌حسين(ع) از مدينه به مکه

۲۸ رجب سالروز هجرت کاروان امام‌حسين(ع) از مدينه به مکه
حرکت امام‌حسين(ع) و شماري از خاندان و اهل‌بيتش از مدينه به سمت مکه در ۲۸ رجب سال ۶۰ هجري قمري در شرايطي که حاکمان و زورمندان براي رسيدن به قدرت و تثبيت زورگويي‌هاي خود نيازمند گرفتن بيعت از تمامي مردم و حاکمان بودند، مي توانست مخالفت روشني باشد با آنانکه اهل بيت(ع) را همواره سد راهي براي خود مي‌دانستند.

در اين گزارش در صدد هستيم با بهره گيري از منابعي چون «وقايع عاشورا» نوشته سيد محمدتقي مقدم، «معالم المدرستين» نوشته سيد مرتضي عسکري، «لهوف سيد بن طاووس» ترجمه عقيقي بخشايشي، «وقايع الايام»، شيخ عباس قمي و «الارشاد»، شيخ مفيد چگونگي حرکت امام حسين(ع) از مدينه به سمت مکه در سال ۶۰ را تشريح کنيم.

پس از آن که معاويه بن ابي سفيان (نخستين خليفه اموي) در نيمه رجب سال ۶۰ قمري به هلاکت رسيد و فرزندش يزيد، به خلافت مسلمانان دست يافت؛ وي و درباريان اموي تلاش زيادي به عمل آورده تا از همه مردم بيعت بگيرند.

آنان، مشکل خاصي در گرفتن بيعت از اهالي شام، مصر، عراق و يمن نداشته و تنها دغدغه خاطرشان از حجاز، به ويژه از شهر مقدس مدينه بود؛ زيرا در اين شهر بزرگاني چون عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر، محمد بن حنيفه، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير زندگي مي کردند، که از جهات گوناگون بر يزيد برتري و در رسيدن به مقام حکومت، بر او ترجيح داشتند.

اما در ميان مخالفان يزيد در مدينه، وجود شخصيت ممتازي چون امام حسين(ع)، همانند خورشيد تابان و به عنوان تنها يادگار جدش حضرت محمد(ص) و جانشين پدر و برادر مظلومش حسن بن مجتبي(ع)، در رسيدن به مقام خلافت و رهبري مسلمانان، شايسته تر از همه بود و نگاه همگان به سوي او معطوف بود. بدين لحاظ، يزيد بيش از همه، از وي واهمه داشت و در صدد تسليم کردنش برآمد.

يزيد در نخستين اقدام خود، نامه اي به وليد بن عتبه، عامل خود در مدينه نوشت و ضمن يادآوري مرگ معاويه، به وي دستور داد از مخالفان سرشناس مدينه براي وي بيعت بگيرد.

مضمون نامه يزيد اينگونه بود: «اما بعد، بدون هيچ گونه نرمش و گذشت، از حسين بن علي(ع)، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير بيعت بگير و تابيعت نکردند، دست از آنان برمدار.»

در کتاب «وقايع عاشورا» نوشته سيد محمدتقي مقدم فرمان يزيد به وليد اينگونه بيان شده است: «اي ابومحمد (وليد بن عتبه)! نامه مرا به آنان ابلاغ کن، پس هر کس بيعت نکرد، سرش را به همراه پاسخ نامه برايم ارسال کن؛ والسلام.»

در «معالم المدرستين» نوشته سيدمرتضي عسکري در مورد ناکامي وليد در گرفتن بيعت از کساني که يزيد در نامه خود از آنان نام برده بود، آمده است: وليد، پس از دريافت نامه يزيد، تلاش زيادي به عمل آورد تا از مخالفان وي به صورت مسالمت آميز بيعت گيرد، وليکن تلاش هايش بي نتيجه ماند.

زيرا عبدالله بن عمر، مبناي خاص خودش را داشت و مي‌گفت: «با کسي بايد بيعت کرد که عامه مسلمانان او را پذيرفته باشند و من آخرين نفري هستم که با او بيعت خواهم کرد.»

شيخ مفيد نيز در کتاب خود «الارشاد» در مورد عبدالله بن زبير ديگر شخص مورد اشاره در نامه يزيد اينگونه روايت کرده است که عبدالله بن زبير، از بيعت امتناع کرد و شبانه به سوي مکه معظمه گريخت و نيروهاي حکومتي در پي او روان شده، ولي به وي دست نيافتند.

اما امام‌حسين(ع) بنا به دعوت وليد، به خانه اش رفت و پس از گفت و گو با يکديگر، به وي چنين فرمودند: «اي امير! ما خاندان نبوت و معدن رسالتيم. ماييم که فرشتگان به خانه ما آمد و شد دارند و خداوند متعال رحمت خود را با ما آغاز نمود و با ما نيز به پايان خواهد برد.

اما يزيد، فردي است فاسق، شراب خوار، خونريز، متجاهر به فسق و شخصي مانند من هرگز با فردي چون او بيعت نخواهد کرد، ولي شما امشب را به صبح برسانيد و ما نيز شب را به صبح خواهيم رسانيد. شما نيک بنگريد و ما هم تأملي در کار خود مي کنيم که کداميک از ما براي احراز مقام خلافت شايسته‌تريم؟»

امام‌حسين(ع) پس از بيان اين سخنان از خانه وليد بيرون رفت و در انديشه اقدامات بعدي خود برآمد.

روز بعد، مروان بن حکم که از بازماندگان و بزرگان بني‌اميه در مدينه بود، امام حسين(ع) را ديد و به وي گفت: «مي خواهم تو را سفارش کنم و سفارش من اين است که با يزيد بيعت کن، زيرا اين کار براي دنيا و آخرت تو بهتر است.»

امام‌حسين(ع) در پاسخ وي فرمودند: «ما همه از خداييم و به سوي او باز خواهيم گشت؛ هر گاه امت اسلام به حاکمي مانند يزيد مبتلا گردد، بايد فاتحه اسلام را خواند؛ من از جدم رسول خدا(ص) شنيدم که مي فرمود: خلافت بر فرزندان ابي سفيان حرام است.»

مخالفت امام حسين(ع) با خلافت يزيد، به سرعت در ميان مردم مدينه منتشر شد و آنان را در ميان دو راه متحير کرد.

وليد براي اخذ بيعت، مخالفان را تحت فشار قرار داد و تعدادي از معترضان، از جمله عبدالله بن مطيع را بازداشت و زنداني کرد.

اهالي مدينه با پشت گرمي از حمايت هاي امام‌حسين(ع)، از رفتار عامل يزيد، اظهار ناخشنودي کرده و به صورت آشکار با وي به مخالفت پرداختند و گروهي از معترضان به زندان وليد هجوم آورده و زندانيان را آزاد کردند.

اين همان بذر انقلاب و آزادي خواهي است که امام حسين(ع) در آخرين روزهاي زندگاني خويش در مدينه، در ميان اهالي اين شهر افشاند و از همين جا، حکومت سراسر تباهي يزيد را نشانه گرفت.

امام‌حسين(ع) که با درخواست هاي مکرر وليد و اصرار مروان بن حکم روبرو بود، در صورت باقي ماندن در مدينه، بايد يکي از دو گزينه را مي پذيرفت: يا با يزيد بيعت کند و يا مخالفت و سرانجام درگيري و کشته شدن در مدينه، بدون اين که به منظور اصلي اش که افشاي حکومت غاصبانه يزيد و ناحق بودن خلافت امويان بود، دست يابد.

اما آن حضرت، تصميمي ديگر گرفت و آن عبارت بود از هجرت از مدينه منوره؛ هجرتي بزرگ و سرنوشت ساز که درتاريخ اسلام و نهضت هاي اسلامي و عدالت خواهي، منزلتي بزرگ و بي‌مانندي پيدا کرد و شگفتي همگان را برانگيخت.

امام‌حسين(ع) به خانواده خويش و خاندان اميرمؤمنان(ع) آگاهي داد که قصد خروج از مدينه و هجرت از اين شهر مقدس را دارد؛ به همين جهت تمام خاندان اميرمؤمنان(ع) جز برادرش محمد حنفيه و فرزندانش، اعلام آمادگي کرده و براي هجرت و جهاد، در رکاب آن حضرت حضور يافتند.

امام‌حسين(ع)، در انتهاي شب يکشنبه، دو روز مانده به پايان ماه رجب سال ۶۰ قمري، به طور آشکار و به قصد عمره راهي مکه معظمه شد.

امام‌حسين(ع) هنگام خروج از مدينه، اين آيه شريفه را که در شأن حضرت موسي(ع) به هنگام فرار از ستم فرعونيان نازل شده بود، تلاوت مي‌کردند: «پس در حالي که هراسان بود، از شهر بيرون شد و در آن حال گفت: پروردگارا! مرا از دست گروه ستم کاران رهايي ببخش.»

آن حضرت آيه مزبور را مکرر تلاوت مي نمود و از راه عمومي و رسمي ميان مدينه و مکه حرکت کرد.

گروهي از همراهان عرض کردند: «اي پسر رسول خدا(ص)! اگر از راه معروف و شناخته شده نرويد و به مانند عبدالله بن زبير از بيراهه سفر کنيد، نيکوتر است و از گزند دشمنان ايمن خواهيد بود.»

امام حسين(ع) فرمودند: «سوگند به خدا نه، من از اين راه جدا نمي شوم تا خدا درباره ما آن چه خواسته است حکم نمايد.»

بدين گونه، آن حضرت به همراه خانواده و همراهان خويش، از مدينه راهي مکه معظمه شد.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما