تاریخ انتشار
سه شنبه ۱ دی ۱۳۸۸ ساعت ۰۰:۰۳
۰
کد مطلب : ۱۲۹۸۰

به هيئت مکتوب خوش آمديد

به هيئت مکتوب خوش آمديد
روضه

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم، لاحول ولاقو› الا بالله العلی‌العظیم. استغفرالله الذی لا اله الله هو، الحی القیوم، الرحمن الرحیم، ذوالجلال والاکرام و اتوب الیه. بالحجـ‹ الهی العفو، الهی العفو...
یا علام العیوب، یا غفارالذنوب، یا ستارالعیوب، یا کاشف الکروب، یا مقلب القلوب، یا طبیب القلوب، یا منورالقلوب، یا انیس القلوب، یا مفرج الهموم، یا منفس الغموم، سبحانک یا لا اله الا انت، الغوث، الغوث، خلصنا من النار یا رب

سـلام من به محرم، محرم گل زهرا
سلام من به محرم، به تشنگی عجیبش
سلام من به محرم به غصه و غم مهدی
سلام من به محرم به کربلا و جلالش
سلام من به محرم به حال خسته زینب
سلام من به محرم به دست و مشک ابوالفضل
سلام من به محرم به قد و قامت اکبر
سلام من به محرم به دست و بازوی قاسم
سلام من به محرم به گاهواره اصغر
سلام من به محرم به اضطراب سکینه
سلام من به محرم به عاشقی زهیرش
سلام من بـه محرم بـه مسلم و به حبیبش
سلام من بـه محرم بـه زنگ محمل زینب
سلام من به محرم، به شور و حال عیانش به لطمه‌های ملائک، به ماتم گل زهرا
به بوی سیب زمینِ غم و حسین غریبش
به چشم کاسه خون و به شال ماتم مهدی
به لحظه‌های پر از حزن غرق درد و ملالش
بــه بـی‌نـهـایـت داغ دل شکسته زینب
به ناامیدی سقا به سوز اشک ابوالفضل
به کام خشک اذان گوی زیر نیزه و خنجر
به شوق شهد شهادت، حنای گیسوی قاسم
به اشک خجلت شاه و گلوی پاره اصغر
به آن ملیکه، که رویش، ندیده چشم مدینه
به بازگشتن حُر و عروج ختم به خیرش
به رو سپیدی جوُن و به بوی عطر عجیبش
به پاره پاره تنِ بی سرِ مقابل زینب
سلام من به حسین و به اشک سینه‌زنانش





اِلهی كَفی بِی عِزّاً اَن اَكُونَ لَكَ عَبداً وَ كَفی بِی فَخراً اَن تَكُونَ لِی رَبّـاً اَنتَ كَما اُحِـبُّ فَـاجعَلنِی كَمـاتُحِبُّ.
خدایا! چه عزتی از این برتر که عبد تو باشم و کدام فخر از این برتر که تو مالک و پروردگارم باشی؛ تو چنانی که من می‌پسندم مرا نیز چنان کن که تو می‌پسندی.
سلام من به محرم به عاشقی زهیرش
به بـازگشـتنِ حُر و عروجِ ختم به خیرش

خوشا به حال حر، خوشا به حال با ادب‌ها
حضرت فرمود: «مادرت به عزایت بگرید! از ما چه می‌خواهی؟»

حر گفت: «اگر کس دیگری از عرب چنین می‌گفت، از جوابش نمی‌گذشتم؛ ولی من نمی‌توانم جز به نیکی نام مادر تو را ببرم.»۱
رفقا! خدا نکند که از ادب غافل شویم.
آدم بی‌ادب عاقبت به خیر نمی‌شود. جامعه بی‌ادب، جای مناسبی برای زندگی نیست.
آه! یا اباالفضل، قربان ادبت آقا
رفقا! حر از ادبش بود که عاقبت به خیر شد. از ادبش بود که توفیق توبه پیدا کرد و کربلایی شد.
حضرت خون صورت حر را پاک کرد و فرمود: «اَنتَ الحُرُّ كَما سَمَّتكَ اُمُّكَ وَ اَنتَ الحُرُّ فِى الدُّنیا وَ الآخِرَ›ِ»۲؛ «تو آزادی، همان‌گونه که مادرت تو را آزاد نامید؛ تو در دنیا و آخرت آزاد هستی.»
حضرت دید از سر مجروح حر، خون جاری است. با دستمال خود سر او را بست و او را با همان دستمال دفن کردند.
خوش به حال کسی که امام زمانش، دستی به سرش بکشد. خوش به حال با ادب‌ها.
یا امام زمان (عج) ادرکنی!
یا مهدی ادرکنی! عجل علی ظهوره!


عاقبت از غم هجران تو من می‌میرم
خواب چشمان تو با یوسف دل گفتم دوش
از سیه‌چاله تاریک زمین می‌ترسم
مرهمی نیست که بر زخم فراق تو زنم
لااقل کاش که پیغام رسد آخر عمر
نوش‌داروی من از پرده برون گر نشوی از غم دوری‌ات ای جان جهان می‌میرم
گفت در گوشه زندان تو من می‌میرم
از شعاع رخ پنهان تو من می‌میرم
چشم بر دیده احسان تو من می‌میرم
به وفاداری پیمان تو من می‌میرم
عن‌قریب از غم هجران تو من می‌میرم


مهاجر بن اوس پرسید: «چرا می‌لرزی؟»
حر گفت: «به خدا سوگند خود را در میان بهشت و دوزخ می‌بینم و به خدا قسم چیزی را بر بهشت برنمی‌گزینم؛ اگرچه مرا پاره‌پاره کرده و در آتش بسوزانند.»۳



یا امام زمان (عج)!
به خدا قسم، هر روز بین بهشت و دوزخ مخیریم.
به خدا قسم، اگر دست ما را نگیری، عاقبت به خیر نمی‌شویم.
به خدا قسم، نمی‌‌توانیم راه را از بیراه تشخیص دهیم.
به خدا قسم خیلی از این راهنماها، راه‌بلد نیستند.
به خدا قسم خیلی غریبیم، آقا!
به حق محبت آقا امام حسین (ع)، به حق همین مجلس، به حق همین دو سه قطره اشک، دست ما را بگیر. دستی بر سرمان بکش. یا امام زمان (عج) ادرکنی!

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبدالله، السلام علیک یابن رسول الله، السلام علیک یا خیر› الله وابن خیرته، السلام علیک...

پی‌نوشت:
۱. محمد باقر کمره‌ای، در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفس‌المهموم)، ص۲۳۴
۲. بحار‌الانوار، ج۴۵، ص۱۴
۳. علی نظری منفرد، قصه کربلا، ص۲۷۶
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما