تاریخ انتشار
سه شنبه ۱ دی ۱۳۸۸ ساعت ۰۰:۰۹
۰
کد مطلب : ۱۲۹۸۷

نمازی دیگر

نمازی دیگر
اسلام با «نه»ی محمد آغاز شد. لا اله؛ یعنی، همه الهه‌ها را باید دور ریخت. لات و هبل و عزّی را باید شکست. همه چیز را باید از پلیدی‌ها پاک کرد تا همگان پذیرای الله شوند. اسلام با «نه»ی علی امتداد یافت و اکنون آوردگاه حسین (ع) است. در زمانه‌ای که «الاسلام السلام»؛ «فاتحه اسلام را خوانده‌اند.»، در زمانه‌ای که بت‌های آدم‌نما بر جای بت‌های چوبین و گلین نشسته‌اند و پتک آهنین علی را شکسته‌اند. زمانه‌ای که نماز برپا می‌شود. اذان از مأذنه‌ها بلند است، حج برگزار می‌شود، زکات پرداخت می‌شود، روزه گرفته می‌شود، حسین (ع) هم می‌خواهد نماز گزارد؛ اما نماز حسین (ع) نمازی دیگر است. حسین (ع) بر مزار جدش به ملاقات می‌رود و برای حضور اجازه می‌خواهد.

حسین (ع) نماز آغاز می‌کند.
حسین (ع) نیت می‌کند. آهنگ حج، نیت نماز سرفراز اوست.
حسین (ع) تکبیر›‌الاحرام می‌گوید. احرام می‌پوشد و در تکبیر می‌کوشد. ندای حق را چه کسی چون حسین (ع) لبیک ‌می‌گوید و از این شراب می‌نوشد؟
حسین (ع) قیام می‌کند و برمی‌خیزد تا با «فاتحه‌خوانان بر اسلام» بستیزد.
حسین (ع) در نمازش حمد می‌خواند که «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِم یعْدِلُونَ»؛ «ستایش خدایى را كه آسمان‌ها و زمین را آفرید و تاریكی‌ها و روشنایى را پدید آورد؛ با این همه كسانى كه كفر ورزیده‏اند [جز او را] با پروردگار خود برابر مى‏كنند.»۱ چراکه آن روز نیز ناخدایی دعوی خدایی دارد.
حسین (ع) در نمازش سوره صف می‌خواند‌ و می‌گوید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ (۲) كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ (۳) إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الَّذِینَ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنیانٌ مَّرْصُوصٌ (۴)»؛ «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، چرا چیزی می‌گویید که انجام نمی‌دهید؟ نزد خدا سخت ناپسند است كه چیزى را بگویید و انجام ندهید. در حقیقت‏ خدا دوست دارد كسانى را كه در راه او صف در صف چنانكه گویى بنایى ریخته‌شده از سرب‏اند، جهاد مى‏كنند.»۲

آری؛ حسین (ع) با سوره خواندنش و با بزرگ‌یاران اندکش در برابر بیداد و استبداد صف می‌کشد. حسین (ع) در میدان با هزاران رجاله روبه‌روست. با گرگ‌هایی روبه‌روست که انسان می‌درند. می‌غرد و می‌جنگد تا به ضرب شمشیر دون‌مایگان، به رکوع می‌رود. دوباره قیام می‌کند. با نگاه به این قومِ حرام‌‌‌لقمه، حجت تمام می‌کند. هنوز در میدان اوفتان و خیزان است. هنوز هم حتی بر دنیا و آخرت این نگون‌بختان، نگران است. به قدری حرام خورده‌اند و از بیت‌المال برده‌اند که چشمانشان کور و گوش‌هایشان سنگین است. گرگ‌خویی‌شان به حدی است که خشونت و قساوت با گوشت و پوستشان عجین است و امروز دیگر دستشان به خون حسین (ع) رنگین است؛ حسینی که دیگر به ضربتی به سجده می‌آید. جبهه بر خاک می‌ساید و محاسن با خون چهره می‌آراید تا به پرواز در‌آید. با تشهد به شهادت می‌رسد و با سلام به صالحان ملحق می‌شود.

حسین (ع) در کربلا سراپا نماز است و سراسر نیاز.
این نماز حسین (ع) است؛ اما شمر هم نماز می‌گزارد. او نیز در پس كشتار كربلا در نماز و دعاست و چون ابو اسحاق او را ایراد می‌کند كه تو قاتل فرزند رسول خدایی، می‌گوید: «ما چه كردیم؟ امرای ما به ما دستور دادند كه چنین كنیم. ما نیز نباید با آنها مخالفت كنیم؛ چراكه اگر مخالفت می‌كردیم، از الاق‌های آبكش بدتر بودیم.»۳

امویانی که اطاعت مطلق می‌خواهند و مطیعانی که فردا در پیشگاه پروردگار شرمگین‌اند و در آغوش آتش می‌گویند: «و قالوا ربنا انا اطعنا ساداتنا و كبراءنا فضلونا سبیلا»؛ «و می‌گویند ما رؤسا و بزرگان خویش را اطاعت كردیم و ما را از راه به در كردند.»۴

این است سرگذشت آن نماز و اطاعت از خدا و این است سرانجام این نماز و اطاعت از ناخدا.

پی‌نوشت:
۱. سوره انعام، آیه ۱
۲. سوره صف، آیات ۲، ۳ و ۴
۳. کتاب «تاریخ سیاسی اسلام»، جلد ۲، صفحه ۵۶۳
۴. سوره احزاب، آیه ۶۷
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما