کد مطلب : ۱۳۰۰۲
کارنامه عاشورانگاری
۲. فضل زیاره الحسین از ابوعبدالله محمد علوی شجری (م ۴۴۵)
آنچه درباره امام حسین (ع) در پنج قرن دوم، به صورت مستقل، نوشته شده و باقیمانده است (منابع اخیر یا دست دوم) فقط پنج کتاب است:
۱. مقتل الحسین، از خوارزمی (۵۶۸ م.)
۲. مقتل الحسین، از نویسندهای ناشناخته، اما جعال که آن را به ابومخنف نسبت دادهاند و در قرن ششم میزیسته است.
۳. الملهوف یا اللهوف، از سید بن طاووس (۶۶۴ م.)
۴. مثیرالاحزان، از ابن نما (۶۸۰ م.ح)
۵. رأس الحسین، از ابن تیمیه (۷۲۸ م.) که البته درباره مدفن سر امام حسین (ع) است.
جمع آثار متقدمان و متأخران درباره امام حسین (ع) (منابع دست اول و دست دوم) که نگاهداری شده است و موجود میباشد، هفت کتاب است. این امر، یعنی فاجعه؛ هم کمکاری شده و هم در نگاهداری، بیمبالاتی و برای اینکه دانسته شود که چقدر کمکاری و بیمبالاتی شده است، این رقم را مقایسه کنید با آثار مستقل و موجود در فقه، از همان ده قرن پیش که بسیار بیشتر است و شمارش آنها دشوار. آثار فقهی موجود در این ده قرن، صدها عنوان است و به نظر میرسد که از هزار عنوان بیشتر باشد؛ یعنی بیش از صد برابر کتابهای درباره امام حسین (ع).
باورنکردنی است؛ ولی حقیقت دارد که همه آثار مستقل و موجود درباره امام حسین (ع)، در طی هزار سال، فقط هفت کتاب است. میراث مکتوب ما درباره امام حسین (ع)، بسیار کمبرگ است و نه تنها قصور که شاید تقصیر شده است.
از قرن چهاردهم به بعد، با رواج صنعت چاپ و بیداری مسلمانان از خواب سیاسی و درک این نکته که امام حسین (ع) سنگری برای ظلمستیزی است، رویکرد به عاشوراشناسی بسیار شده است؛ هم کتابهای متعددی نوشته و هم اینکه محتوای آنها دیگرگون شده است. نگاه سیاسی به عاشورا جایگزین نگاه عاطفی شده است و حماسهنگاری، جانشین مرثیهنگاری.
در سده گذشته دوگونه کتاب درباره امام حسین (ع) نوشته شده است:
آثار مهم و نخبهخوان، آثار مفید و مردمپسند. آنقدر کتابهای ارزنده و آموزنده وجود دارد که فهرست آنها در این مختصر نمیگنجد.
این سخن هیچ منافاتی با این مسئله ندارد که بگویم کتابهای سست و سطحی درباره امام حسین (ع) نیز اندک نیست و حتی بیشتر از کتابهای ارزنده است. اکنون باارزشترین و بیارزشترین کتابها، آن دسته از آثاری است که درباره امام حسین (ع) منتشر میشود. در ذیل نام آن حضرت، هم کتابهایی نوشته میشود، تحقیقی و عمیق و بس پربرگ و هم کتابهایی بس سست و سخیف و بازاری. عجب از آثار تحقیقی درباره امام حسین (ع) نیست، بلکه عجیب این نکته است که به نام آن حضرت، آثاری عرضه میشود که نه تنها درخور نام آن امام (ع) نیست که زیبنده فرهنگ شیعه هم نیست.[...]
شیخ محمدباقر خراسانی نیز درباره کتابهای مقتل میگفت: «کتب مقتل رایج در این زمان، مصداق این شعر شده است: «الهت بنی تغلب عن کل مکرمـ‹/قصید› قالها عمروبن کلثوم.» این کتابها بسیار ضایع است و عذری نیست در قیامت برای کسی که از آنها نقل حدیث کند و مقتل بخواند.»[...]
احمد آرام نبود تا ببیند، اکنون عدهای، روضههای آن دسته از روضهخوانان را که حتی روضهنویس نبودند، منتشر میکنند. برخی روضهخوانان حریم نگه میداشتند و کتابی نمینوشتند و هیچ ادعایی جز روضهخوانی نداشتند؛ اما اکنون برخی، روضههای ضبطشده آنها را در بالای منبر، بهطور دقیق بر کاغذ آورده و منتشر کردهاند و بهصراحت عنوان روضههای ... و روضههای ... بر آن نهادهاند. روضههایی که کتاب «روضـهالشهداء» در برابر آنها چون یک متن مقدس مینماید. بیهوده نبود که دانشوری چون محمدتقی جعفری آرزو کرده و گفته بود: «حاضر بودم، تمام زندگیم را بدهم تا مردی چون ویکتورهوگو درباره امام حسین (ع) مطلب بنویسد.»
راست اینکه حماسه حسین (ع) را مردی چون فردوسی میتواند بسراید و مرثیه حسین (ع) را کسی چون هوگو؛ اما هرقدر که از اینها تنزل میکنیم، [...]به گفته سعدی: «بوریاباف اگرچه بافندهست/نبرندش به کارگاه حریر»
در چند دهه گذشته، کتابهایی درباره امام حسین (ع) نوشته شده است که موجب سرافکندگی میباشد. محتوای این کتابها چیزی نیست؛ جز چند خبر و قصه آمیخته به خرافه و مبالغه. آنچه در این کتابها دیده نمیشود، گزارش دقیق، تحلیل علمی، نتیجهگیری منطقی، منابع معتبر و نثر معیار است. شاید برخی از این آثار، مصداق کتابهای ضاله و انحرافی نباشد؛ اما از آنها زیانبارتر است. در این کتابها امام حسین (ع) بد عرضه شده و تصویری کج و معوج و دست و پا شکسته از قیام و شخصیت او ارائه گردیده است. اگر این کتابها که درباره پیشوای معصوم است، با کتابهای درباره شکسپیر و تولستوی و گاندی مقایسه شود، آشکار میشود که تا چه اندازه سست و سطحی است.
از این کتابها که بگذریم، به آثار نخبهخوان و مهمی میرسیم که در سالهای گذشته فراهم آمده است؛ ولی در این مقام نیز هنوز اندر خم یک کوچهایم و از مرحله تدوین به مرحله تحریر نرسیدهایم.
از سدههای گذشته تاکنون، اهتمام محققان به تدوین نصوص و اخبار درباره امام حسین (ع) بوده و هنوز کسی به تحریر اخبار نپرداخته است. در مقام تدوین، همهچیز گرد میآید: غث و سمین، سره و ناسره، راست و دروغ، درست و نادرست، حقیقت و افسانه؛ اما در مقام تحریر، همه اخبار جرح و تعدیل و ضعیف از قوی، جدا میشود و تاریخی فراهم میآید که تنقیح و تهذیب و تنزیه و تحقیق شده است.
فرهنگ ما قرنهاست که کولهبارش پر است از اخبار و گزارشهای درباره امام حسین (ع). این اخبار، از این کتاب به آن کتاب میرود؛ اما هیچگاه مشخص نشده است که چه مقدار آن معتبر است و چه مقدار آن بیاعتبار. کسی تاکنون کولهبار تاریخ را وارسی نکرده است تا معلوم کند که چه اندازه از موجودی آن را باید نگاه داشت و چه مقدار آن را باید دور افکند؛ در نتیجه، آنچه نوشته میشود، قطعی نیست و بر اساس اخباری است که ضعیف و قوی آن مشخص نشده است. آنچه قطعی است، شهادت امام حسین (ع) و زمان و مکان آن است.
بسیار ملاحظه میشود که نویسندهای، یک حدیث یا گزارش تاریخی را مبنا قرار داده و به تحلیل درباره امام حسین (ع) پرداخته است؛ اما تحلیل او بنایی است، بر مبنای چیزی که نمیداند قطعی است و فقط شهرت دارد یا در منابع آمده است. هنگامی که از او پرسیده میشود، آیا به صحت آن خبر اطمینان دارد، پاسخ مثبت نمیدهد؛ در نتیجه آنچه نوشته و تحلیل کرده است، بنایی است بر مبنای خبری که شاید درست باشد و شاید نه. اگر ضعف آن خبر مشخص شود، همه آن بنا فرو میریزد.
از اینگونه بناها در گرداگرد تاریخ امام حسین (ع) فراوان است؛ بناهایی که معلوم نیست، مبنی بر چیست؛ پس نخست باید مبنا را درست و بررسی کرد که اخبار ضعیف و قوی کدام است.
ما هماکنون دوره تدوین را سپری کردهایم؛ ولی حق ورود به دوره تحلیل را نداریم؛ مگر اینکه دوره تحریر را نیز سپری کنیم. نخست باید آنچه را تدوین کردهایم، تحریر کنیم و آنگاه تحلیل. تا هنگامی که اخبار موجود، تهذیب و صحیح و ضعیف آن جدا نشود، هرگونه تحلیل محتملالطرفین است؛ ممکن است درست باشد یا ضعیف. هیچ اطمینانی نیست.
سخنان عالمان اسلامی شنیدنی است؛ اما آنچه بیشتر شنیدنی است، «سخنان در گوشی» است. اینگونه سخنان که به مردم گفته نمیشود، بیشتر تأملبرانگیز است. یکی از این سخنان در گوشی، این مطلب است که «از امام حسین (ع)، آنچه قطعی میدانیم، شهادت ایشان در روز عاشورا و در کربلاست.»
این است همه آنچه در آن اتفاق است؛ اما آن حضرت چرا شهید شد؟ چگونه به شهادت رسید؟ با چه تعداد اصحاب؟ مخالفانش چه تعداد بودند؟ بدنش چگونه دفن شد؟ انگیزه مخالفانش چه بود؟ و دهها موضوعِ دیگر، از مسائلی است که تاکنون وفاق بر آنها نشده است و به ضرس قاطع نمیتوان چیزی گفت. آنچه مورد اتفاق است، همان شهادت است و زمان و مکان آن.
من این سخن در گوشی را از آنرو که فاش شده است، بر قلم آوردم، دکتر سیدجعفر شهیدی، پس از سالها تحقیق در تاریخ اسلام و مطالعه بیشتر کتابهای مقتل، آشکارا گفته است که درباره پرده آخر قیام امام حسین (ع) که دو لشکر با یکدیگر روبهرو شدند، اطلاعات قطعی ما اندک است: «بهقدری روایات با یکدیگر متناقض و یا ناسازگار است که میتوان گفت، تنها نقطه اشتراک آنان همین است که درگیری، روز دهم محرم سال شصت و یک هجری رخ داده و از همراهان امام (ع)، هرکس به سن بلوغ رسیده است، با وی به قتل رسیده است.»
ما نمیگوییم که عزاداری نه، ما میگوییم فقط عزاداری نه. ما میگوییم، پاکسازی عزاداری هم. ما میگوییم حماسهداری امام حسین (ع) هم. ما میگوییم، تاریخنگاری امام حسین (ع) هم.