تاریخ انتشار
سه شنبه ۱ دی ۱۳۸۸ ساعت ۰۰:۲۳
۰
کد مطلب : ۱۳۰۲۴

شاعران ملی-مذهبی

گفت‌وگو با دکتر صادق آئینه‌وند
شاعران ملی-مذهبی
همان‌طور که شما فرموده‌اید: «خوارزمی در رنج‌نامه خود به شیعیان رنجدیده و اندوه‌رسیده نیشابور بر آن است که مشکلات قرن چهارم شیعیان نیشابور را به تاریخ سراسر مبارزه، حرکت و مقاومت شیعه در راه حفظ مکتب و اعتلای کلمه حق مرتبط سازد.» علاوه بر انگیزه آموزشی-پرورشی، آیا نگارش این نامه دلیل دیگری هم داشته است؟ آیا این نامه در جواب نامه‌ای از شیعیان نیشابور نگاشته شده است؟ لطفاً درباره پیشینه تاریخی و حواشی این نامه توضیحات بیشتری بفرمایید.

به احتمال قوی این نامه در جواب شیعیان نیشابور نوشته شده است؛ ولی نامه شیعیان نیشابور را به دست نیاورده‌ایم و معلوم نیست، پرسش و مباحثی که آنها مطرح کرده‌اند، چیست؛ البته با اشاره خوارزمی به این حدیث از امیرالمؤمنین (ع) که: «المِحَنُ إلی شیعَتَنا أسرعُ من الماء إلی الحَدُورِ»؛ «محنت‌ها بر شیعیان ما شتابان‌تر از آب به سوی ناودان است.» به نظر می‌رسد نامه شیعیان به ابوبکر خوارزمی بیان مشکلات آنها و یک شکواییه است. از فحوا و مقدمه نامه برمی‌آید که شیعیان از وضعیت خود شکایت داشته‌اند و خوارزمی در جواب می‌خواهد، به آنها تسلی دهد. می‌خواهد بگوید، اگر شما در این قرن، چنین وضعیتی دارید، ببینید، در طول سه قرن گذشته، چه بر شیعیان بزرگ و مقاوم گذشته است. در حقیقت می‌خواهد به آنها بگوید، مقاوم باشید که این وضعیت نه در حال حاضر که همیشه همین‌طور بوده است.

اشاره‌ کرده‌اید که بیشتر اشعار دیوان شعر خوارزمی از میان رفته است. آیا آن مقدار از اشعاری که باقی‌ مانده است، در دسترس هستند؟

خوشبختانه پایان‌نامه دکترای یکی از ادبای معاصر، تدوین اشعار ابوبکر خوارزمی است که انتشارات «میراث مکتوب» آن را چاپ کرده است. اگرچه عمده اشعار خوارزمی از بین رفته است و قبل از این به‌ صورت یک مجموعه درنیامده بود، در این پایان‌نامه سعی شده است، برخی اشعار از داخل متون معتبر و در دسترس جمع‌آوری شود.

محتوای عقیدتی آن اشعار چگونه است؟ آیا در زمره مواردی که در فصل‌های اول و دوم کتاب «ادبیات سیاسی تشیع» به آنها اشاره کرده‌اید، قرار می‌گیرند؟

خیر؛ بیشتر اشعار جمع‌آوری‌شده، ادبی هستند. متأسفانه بسیاری از اشعار سیاسی و کلامی شیعه در دسترس نیستند و اغلب از بین رفته‌اند.

به عقیده زکی مبارک -نویسنده معاصر مصری- ندرخشیدن خوارزمی در شاعری به دلیل هم‌عصری با شاعرانی چون شریف رضی، متنبّی، معرّی و ابوفراس که هیچ‌کس به گرد آنان نمی‌رسید، امری طبیعی و حتمی بوده است. آیا شاعران نام‌برده نیز در شمار «شاعران عقیده» هستند یا قدرت ادبی آنها، چیرگی به قواعد فنی شعر، خیال‌پردازی و ... خارج از محتوای عقیدتی اسلامی و شیعی است؟


درست است. شعرای بزرگی، هم‌عصر خوارزمی بوده‌اند که همگی از سرآمدان روزگار بوده‌اند. خوارزمی، همچون «بدیع‌الزمان همدانی»، ادیب و صاحب رسائل بود. آنها ادیب نثرنگار بودند و شاعری ویژگی دوم آنها بوده است؛ بنابراین از این حیث در مقابل شریف رضی، مهیار دیلمی و ... که شاعری ویژگی اول آنها بود، نمی‌درخشیدند.

خوشبختانه اشعار مهیار دیلمی، شریف رضی، ابوفراس، صنوبری و کشاجم که همگی از مدافعان حقوق اهل بیت (ع) و از پیروان آن بزرگواران بودند، موجود است.

دیوان ابن‌ هانی که به او «متنبی مغرب» می‌گویند، چاپ شده است. اشعار شریف رضی در دو مجلد چاپ شده است. «مهیار دیلمی» که زردشتی بود و به دست شریف رضی مسلمان شد،‌ همان کسی است که ایرانی‌بودن و عقیده‌اش را با هم جمع می‌کند و می‌گوید که من مجد و عظمت را با هم جمع کرده‌ام. دین من، دین اسلام است، همراه با مجد و عظمت ایران. من مجد را از بهترین پدر گرفته‌ام و دین را از بهترین پیامبر. مهیار دیلمی شاعری است که دفاع از ایران را در مقابل اسلام نمی‌داند. او از شاگردان شریف رضی و از ارادتمندان به اهل بیت (ع) است.

پس تفکرات «ملی و مذهبی» غنی و پیراسته قدمت زیادی دارد؟

احسنت! این شاعر یک «ملی و مذهبی» واقعی است. او می‌گوید که هیچ منافاتی ندارد، ما ایران را به مثابه یک ظرف و اسلام را مظروف داخل آن بدانیم. آنها با هم منافاتی ندارند. هرکس به ایران اعتقاد دارد، باید اسلام را مانند یک دُر و گهر بپذیرد. هرکس هم مسلمان است، نباید با ایران بیگانه باشد. ایران، استعداد و لیاقت پذیرفتن اسلام را داشت.

آیا این نوع نگاه بعد از مهیار دیلمی از سوی شاعران دیگر پی‌گیری شده است؟ آیا نفوذ فکری او تا حدی بود که دیدگاهش به یک مکتب تبدیل شود؟

من موردی را سراغ ندارم؛ البته تا قرن پنجم و ششم هم هیچ‌گاه نمی‌بینیم که ایران در مقابل اسلام قرار داده شود. شاید افکار به‌اصطلاح ناسیونالیستی از ۲ نقطه تاریخ شروع شده است؛ یکی حرکت «شعوبی‌گری» که از زمان «بشار بن برد طغارستانی» آغاز شد و شاعرانی ایرانی‌بودن را در مقابل اسلام قرار دادند. آنها در ابتدا اسلام را به معنای «عرب‌بودن» تعبیر می‌کردند و در نهایت به همان معنای اسلام از آن تعبیر کردند که البته کارشان نگرفت. دسته دیگر در قرن معاصر از عصر پهلوی شروع شد و در این زمان عده‌ای اندیشه‌های باستانی را در مقابل اسلام قرار دادند. جدا از این دو مورد، این اعتقاد چیره بوده است که ایران، سرزمینی است که استعدادها، لیاقت‌ها و درخشندگی‌هایی دارد و اسلام را که بهترین دین و پیروی از ائمه (ع) را که بهترین انسان‌های روی زمین بودند، انتخاب کرده و با این تفکر بهترین آثار را آفریده است؛ البته، نمی‌توان گفت که این مسائل به تبعیت از افکار مهیار دیلمی بوده است.

گفته می‌شود: «قرن چهارم تا ششم به عصر شکوفایی شعر و ادب شهرت دارد.» و چهره‌هایی نظیر صنوبری، کشاجم، ابوفراس، ابن هانی، شریف رضی، مهیار دیلمی، طلائع بن رزیک و ... شاعرانی هستند که در این دوره آثار ارزشمندی را در کارنامه ادبی خود دارند. با این مقدمه لطفاً درباره اختلافات شخصی و خودمحوری‌های ادبی و شعری که به فرمایش شما قرن چهارم هجری بدان مبتلا بوده است، توضیح بیشتری بفرمایید. (صفحه ۱۸۱، ذیل عنوان اندیشه و نگرش خوارزمی از خلال نگارش او)


بله؛ متأسفانه قرن چهارم به اختلافات شخصی و خود‌محوری‌های زیادی مبتلا بوده است تا جایی که حتی بین شعرای شیعه هم اختلاف وجود داشته است؛ برای نمونه خوارزمی با «بدیع‌الزمان همدانی» که شیعه بود، درگیری داشتند و همدیگر را هجو می‌کردند، خوارزمی با «صاحب بن عباد» نیز درگیری داشت.

متأسفانه با وجود اینکه طلیعه تمدن اسلامی در قرن چهارم دیده می‌شود؛ اما به‌ دلیل فقدان استراتژی و هدف روشن از یک حکومت دلسوز از آن استفاده نمی‌شود. در این عصر، شیعیان به علت حاکمیت گسترده عباسیان -که تنوع افکار و اندیشه‌ها، ملت‌ها و قومیت‌های مختلف را برنمی‌تافتند و تلاش می‌کردند، تفکر خود را با این عقیده که قوم عرب، برتر است، مسلط کنند- مشکلات زیادی داشتند. ظلم حاکمان، اختلافات شخصی و خودمحوری‌ها از مهم‌ترین مشکلات این دوره است.

گاهی به نظرم می‌رسد، وجود این اختلافات و خودمحوری‌ها مهم‌ترین ویژگی مسلمانان و متأسفانه شیعیان است. هیچ دینی مانند اسلام تا این اندازه منشعب نشده است و این همه فرقه و گرایش‌های مختلف در یک دین بی‌نظیر است.

بخشی از آن، تنوع فکری و ابتکار است. اتفاقاً این تنوع فکری به نوعی خیر و برکت است و در نتیجه آن بزرگ‌ترین دانشمندان در همین ۲ قرن پدید آمدند. همین تنوع فکری و سلیقه‌های اقوام مختلف از شرق جهان اسلام تا غرب جهان اسلام به تمدن بزرگ اسلامی منجر شد. رقابت بین افکار گوناگون، تمدن اسلامی را اوج داد؛ اما متأسفانه تمدن اسلامی‌ای که از قرن چهارم تا پنجم به اوج قدرتش رسیده بود، با یک استراتژی واحد و دلسوز ساماندهی نشد. خلافت عباسی به دنبال منافع و مقاصد خودش بود؛ بنابراین ترجیح می‌داد، با ایجاد اختلاف بین حکومت‌ها و متفکران باعث شود، آنها ضعیف شوند. در حقیقت بزرگ‌ترین دلیل سقوط تمدن اسلامی و ازهم‌پاشیدن آن، بعد از حمله مغول، وجود اختلافات بسیار و متراکم‌‌نبودن دانش به دلیل سیاست‌های نادرست حاکمیت بود.

در صفحه ۱۸۲ اشاره شده است: «نکوهش او (خوارزمی) از اخلاق ناپایدار و روحیه سودجو و طماع متنبی که شاعری را سرمایه این کار کرده بود، روزی می‌توانست سؤال و انتقاد را متوجه خود نیز بکند.»
به نظرم این عقیده با آنچه درباره شخصیت خوارزمی می‌دانیم و در کتاب به آن اشاره شده، در تناقض است. لطفاً در این باره توضیح بیشتری بفرمایید.


من این نکته را به دلیل انتقاد خوارزمی از «متنبی» که مرتب از درباری به دربار دیگر می‌رفت و بعد از مدح کسی تغییر عقیده می‌داد و او را ذم می‌کرد، گفتم؛ زیرا این انتقاد به‌نوعی به خوارزمی هم بازمی‌گردد؛ چون به‌ دلیل شرایط حاکم بر آن زمان و تنش‌های موجود بین حاکمان، خوارزمی هم ناچار بود، برای حفظ امنیت خاطر و افکارش از درباری به دربار دیگر برود و ناچار شرایطی مشابه برای او پیش می‌آمد. درست است که خوارزمی برای نان و قدرت به دربارها نمی‌رفت؛ اما اگر قرار بر این باشد، این رویه را ذم کنیم، فرقی نمی‌کند که این کار را متنبی انجام دهد یا خوارزمی.

لطفاً آنچه درباره نامه تاریخی و ادبی ابوبکر خوارزمی مهم است و از منظر سؤالات مغفول مانده، برای آگاهی کامل مخاطبان ماهنامه تشریح کنید.

این نامه باید به‌طور دقیق از حیث تاریخی بررسی شود. در این نامه نکات انتقادی‌ای درباره شیعیان مطرح می‌شود و نشانگر نقاط ضعفی در بین شیعیان است که بررسی آنها بسیار مهم است. صبغه شیعیان در قرن چهارم، زیدی است. آنها شیعیان ۱۲ امامی هستند؛ اما مشی و عملکردشان زیدی است. با وجود اینکه شیعه اثنی‌عشری بیشتر با حکمت، فکر و اندیشه، کلام و بیان و معرفت نسبت به قضایای مختلف عمل می‌کند، آنها بیشتر با شیوه تهاجمی و نفی و مقابله با دشمنان عمل می‌کنند. کمیت زید اسدی، ابوبکر خوارزمی و حتی فردوسی که شاعران بزرگی هستند، با اینکه شیعه ۱۲ امامی‌اند؛ اما مشی زیدی دارند و این موضوع باید بررسی شود. در طول تاریخ، شیعیان اغلب معتزلی و متفکرند. آیا مشی زیدی از الزامات قرن چهارم است؟ جالب است که آنها شیعه هستند و در همان حال معتزلی، زیدی و ۱۲ امامی‌اند. این موضوع مطالعه‌کردنی است. از قرن هشتم و نهم به بعد هم ما شیعیانی را می‌بینیم که صبغه اشعری دارند؛ در حالی که شیعیان اغلب حکمتی، فلسفی، معتزلی و در حقیقت پیشتاز در حوزه معرفت عمیق بوده‌اند. باید بررسی شود که چرا شیعیان قرن چهارم و پنجم آن‌گونه‌اند؟ چرا شیعیان قرن هشتم به بعد این‌گونه و چرا در میان شیعیان قرن دوازدهم به بعد نگاه اشعری سنتی و نگاه انقلابی زیدی ادغام شده است؟ این تطور فکری شیعیان از حیث نگاه، فکر و خط مشی،‌ باید بررسی شود.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما