کد مطلب : ۱۳۰۳۴
دیدگاه دین درباره هنرهای تجسمی
فتوای فقیهان در موضوع نقاشی و مجسمه، در مقدار تأکید و حدود سختگیری بر حرام بودن، تفاوت دارند.
گروهی از علما، مجسمه، عکس و نقاشی را به طور مطلق جایز دانستهاند و برای اثبات جواز، به آیه شریفهای استدلال کردهاند که داستان حضرت سلیمان را حکایت میکند: «یعملون له مایشاء من محاریب و تماثیل و…»؛ «برای وی، هر چه میخواست از بناهای بلند و تندیسها و ... میساختند.»
گویند تمثال عبارت است از هر شکلی که به صورت انسان یا حیوان ساخته شود و نیز گویند که حضرت سلیمان، انواع مجسمهها: از شیشه، مس و سنگ و مرمر داشت که برخی، مجسمه پیامبران گذشته و عالمان و صالحان بودند و بعضی مجسمه حیوانات.
نقلشده است، سلیمان (ع) بر تختی مینشست، استوار بر دو مجسمه که نیمتنه پایین آنها شیر و نیمتنه بالای آنها خروس بود. هرگاه بر تخت بالا میرفت، شیرها پاهای خود را دراز میکردند و هرگاه پایین میآمد، خروسها بالهای خود را میگستردند؛ پس اینها مجسمههای سادهای نبودند، بلکه حرکت معینی داشتند.
همانگونه که به کار سلیمان استدلال کردهاند، به کار مسیح (ع) نیز استناد جستهاند که قرآن، از زبان وی میفرماید: «انی اخلق لکم من الطّین کهیئه الطَّیر فأنفُخُ فیه فیکون طیراً باذن الله...»؛ «من برای شما از گِل، چیزی چون پرنده میسازم و در آن میدمم. به اذن خدا، پرندهای میشود.»
این حقیقت وجود دارد که هر فقیه و عالمی، در این موضوع، فتوای خاصی دارد که خود آن را پسندیده است و روایاتی موجود است که هرکسی برای اثبات نظریه خود، به آنها استدلال کرده است.
روایات
روایات هم شمارشان زیاد است و هم گفتوگوهای فراوانی درباره آنها صورت گرفته است.
از عایشه نقل شده است: «در خانه، پردهای آویخته شده بود که تصویرهایی داشت. پیامبر (ص) وارد شد و آن را کند. من پرده را پاره کردم و دو پشتی از آن ساختم و حضرت بر آنها تکیه میکرد.»
در این حدیث، واژه تصویر، به صورت جمع آمده است. آیا میتوان از روی قطع گفت که پیامبر (ص) پرده را نپسندید و پاره کرد، فقط به این دلیل که نقاشی داشت؟
ما که نمیتوانیم بپذیریم؛ زیرا خود حدیث میگوید: «تصویر در پشتیها بود و پیامبر (ص) بر آن تکیه میکرد.»
اگر کندن و نپسندیدن به دلیل نقاشی بوده است، میتوان گفت، فتوای بر حرامبودن، مورد دارد. اگر روایت دلالت میکرد که نقاشی پس از پارهشدن پرده، به طور کلی از بین رفت و یا بهگونهای قرار گرفت که از تصویر بودن خارج شد، حکم به حرامبودن پذیرفته است؛ ولی حدیث میگوید تصویر باقی بود و پیامبر (ص) بر آن تکیه میکرد؛ پس باید عامل دیگری را جست.
به نظر من، انگیزه واقعی آن بود که حضرت رفاهطلبی را دوست نداشت و میخواست منزلش از وسایل تزیینی و آسایش خالی باشد؛ نه آنکه آراستن منزل و داشتن پرده و فرش و مانند آن برای مردم حرام باشد، بلکه جایگاه پیشوایی پیامبر (ص) چنین اقتضا میکرد و سزاوار بود که از این وسایل استفاده نبرد.
بر این مطلب حدیث دیگری که مسلم از عایشه نقل کرده است، دلالت میکند.
او میگوید: «ما پردهای داشتیم که عکس پرنده داشت. چنان آویخته شده بود که هرگاه کسی وارد میشد، روبهروی آن قرار میگرفت. حضرت فرمود: «آن را تغییر بده، چون هرگاه وارد میشوم، دنیا به نظرم میآید.»
شماری از علی (ع) گفتهاند که برداشتن پرده و دستور آن حضرت به کنارنهادن لباس عکسدار از باب ورع بوده است؛ زیرا جایگاه پیامبری و رسالت، بلند است؛ پس این برخوردها، ارتباطی به نقاشی در این یا آن پرده ندارند.
ابوهریره میگوید: «پیامبر (ص) فرمود: «جبرئیل نازل شد و گفت: «شب گذشته آمدم، به دلیل مجسمه مردی که در منزل شما بود، به نزدتان نیامدم.»»»
در منزل پیامبر (ص) پارچه نازکی بود که مجسمه داشت و بچه سگی نیز آنجا بود. پیامبر (ص) دستور داد، سر مجسمه را بریدند و به شکل درخت درآمد و امر کرد، پرده را به تشک کردند که زیر پا نهاده میشد. امر فرمود، بچه سگ را بیرون کردند.
در حدیث صراحت دارد که جبرئیل به حضرت دستور داد، سر مجسمه را جدا سازد و پرده را تغییر دهد و سگ را بیرون کند؛ ولی به نظر ما این دستور جز برای آن نبود که حالت رفاهطلبی را که این چیزها، برای آن قرار داده شده بود، دگرگون سازد؛ زیرا پیامبر (ص) والاتر از آن است که به مظاهر رفاهطلبی و برتریجویی بپردازد که شیوه و ویژه فرمانروایان و حاکمان دنیاست.
تردیدی نیست که فرق است، بین برپابودن مجسمه مردی که بیانگر شکلی از شکلهای علاقهمندی و فزونیخواهی و تجملپرستی است و نگهداری بچه سگ، بدون هیچ نیازی، جز برای لهو و لعب نیست؛ زیرا نگهداری سگ نگهبان و همانند آن جایز است و اشکالی ندارد؛ اما نگهداری سگ از سر لهو و تظاهر به برتری، برخاسته از علاقهمندی خاص است که اسلام آن را نمیپسندد.
به همین دلیل این حدیث، ربطی به حرامبودن نقاشی و مجسمه و حرامنبودن آن ندارد.
از ابن عباس نقل شده است: «کسی آمد پیش من و گفت: «من، این تصویرها را نقاشی میکنم، نظر خود را درباره اینها ابراز بدار.» گفتم: «از رسول خدا شنیدم، فرمود: «هر تصویرگری در آتش است. خداوند، در برابر هر تصویری که تصویرگر کشیده است، چیزی میآفریند که او را در جهنم عذاب دهد؛ پس اگر ناگزیرید که نقاشی کنید، درخت و آنچه روح ندارد، نقاشی کنید.»»»این حدیث مورد اتفاق است.
از حدیث ابن عباس فهمیده میشود که بحث در مورد تصویر معینی بوده است؛ زیرا تصویرگر میگوید «من «این» نقاشیها را میکشم. در مورد آن برای من فتوا بدهید.» در این صورت، اینها تصویرهای معینی بوده و کلام بر مبنای آن جاری شده و حکم بر آن استوار شده است. شاید تصویرهایی بوده با شعارهای اعتقادی و مخالف اعتقاد مسلمانان چون (بت) که پرستیده میشود.
در روایتی دیگر آمده است که پیامبر (ص) درنوکی (چیزی شبیه حوله) را که عایشه داشت و تصویر اسبهای بالدار در آن بود، پاره کرد و از آن دو بالش ساخت.
این روایت، از گونه مشخص نقاشی بحث میکند که همانا اسب بالدار باشد. عادت به کشیدن فرشتگان بالدار معروف و رایج بوده است. این توصیف را از کتابهای دینی گرفته بودند، همانطور که خداوند متعالی میفرماید: «اولی اجنحه مثنی وثلاث وربا»؛ «فرشتگان دارای بال: دو و سه و چهار.»
به ذهن میآید که تصویر اسب بالدار، شکل فرشتگان و بالهایشان را تلقی میکند؛ پس گویا پیامبر (ص) جایز ندانست که بر موضوع فرشتگان بدون شناخت پرداخته شود؛ هرچند از دور؛ پس حضرت این نوع تصویرگری را نپسندید.
برخی روایات نیز از عذاب صورتگران خبر میدهند؛ مانند «ان اشد الناس عذاباً یوم القیامه المصورون.»؛ «عذاب صورتگران در قیامت، از همه شدیدتر است.»
ابوعلی فارسی در این موضوع میگوید مراد از تصویرگران که عذابشان در قیامت از همه سختتر است، «فرقه مجسمه»اند؛ کسانی که میگویند خداوند جسم است و خدا را به خلق تشبیه میکنند. این فرقه، با قرآن مخالفت کردهاند که میفرماید: «چیزی همانند خداوند نیست.» یا «کسی همتای خداوند نیست.»
این گروه، با این اعتقاد، مستحق عذاب سخت خداوند شدهاند؛ چراکه در امور اعتقادی به خداوند افترا زدهاند.
بر این اساس گمان نمیرود که مجردساختن مجسمه و نقاشی، بهطور مطلق، در نزد شارع شدیدترین عذاب اخروی را موجب شود.
خداوند در داستان قوم موسی (ع) به این نکته اشاره میکند که گوساله را خدا قرار دادند و میفرماید: «ان الّذین اتخذوا العجل سَیَنالهم غضب من ربهم وذلّه فی الحیاه الدنیا.»؛ «آنان که گوساله را برگزیدند، بهزودی به غضب پروردگارشان گرفتار خواهند شد و در زندگی این جهانی، به خواری خواهند افتاد.»
روشن است کسی که گوساله را بسازد یا بتراشد و یا هرگونه کاری روی آن انجام دهد، سزاوار خشم خداوند و در نزد مسلمانان، مستحق وعده عذاب نمیشود. [پس باید پرستش گوساله منظور باشد.]
این کارها قطع نظر از هر مطلب دیگر، ممکن نیست که سبب خشم خداوند شود. هرگاه کسی اشکال کند که این حدیث را چه میگویید که «ان اشد الناس عذابا یوم القیامه المصورون.» پاسخ او همان تأویلی است که در عبارت فوق آمده است.
تردیدی نیست که این دیدگاه، درخور توجه است و جهان در موضوع صورتگری به آن نزدیک میشود. در جهان قرن چهاردهم زمینه آماده میشود برای کسی که اطمینان ندارد به حرامبودن و یا ناگزیر میشود بسان ابوعلی فارسی، به توجیه روایات عذاب بپردازد.
تا اینجا روشن شد که استنباط حکم حرمت از احادیث پیامبر (ص) امری قطع و پایدار نیست و دیدگاههای سختگیرانه، برداشتی است از روایات پیامبر (ص) و ما برداشت دیگری داریم که با آن، ناسازگار است.
بررسی آیات
۱. برخی کلمه «الانصاب» را متعال که میفرماید: «انّما الخمر و المیسر والانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه.»؛ «همانا شراب و قمار و بتها و گروبندی با تیرها، پلیدی و کار شیطان است، از آن اجتناب کنید.» به «اوثان» تفسیر کردهاند؛ درحالیکه روشنترین تفسیر، آن است که انصاب، سنگهایی بوده که نصب و بر آنها قربانی میکردهاند.
هیچکس مخالفت نکرده است که بتگرفتن مجسمه و ساختن بت، ترویج شرک است و حرامبودن آن مورد اتفاق؛ ولی درست نیست که حکم به تحریم را بگسترانیم و همهگونه مجسمه را در زیر پوشش آن قرار دهیم؛ حتی آن مواردی که قصد ترویج بتپرستی نیست و این معنی از آن فهمیده نمیشود.
۲. خداوند در سوره سبأ از سلیمان و آنچه را که به او داده بود، چنین خبر داده است: «یعْمَلُونَ لَهُ مَا یشَاءُ مِنْ مَحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِیاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِی الشَّكُورُ»؛ «برای وی هرچه میخواست از بناهای بلند و تندیسها و کاسههایی چون حوض و دیگهای محکم میساختند. ای خاندان داود برای سپاسگزاری کاری کنید و اندکی از بندگان من سپاسگزارند.»
شماری از عالمان، با استناد به همین آیه، ساخت تمام گونههای مجسمه و صورتگری را جایز میدانند. کسانی که آن را منع میکنند، در تفسیر آیه میگویند که حکم جواز صورتگری، مربوط به شریعت دیگر، به جز شریعت ما بوده است و در دین اسلام، صورتگری حرام است!
بسیار بعید مینماید، خداوند چیزی را برای پیامبری از پیامبران، مباح کند و آن را چنین مورد ستایش قرار دهد و از جمله نعمتهایی بر شمارد که سبب سپاس عملی میشود و در پایان بگوید، اینها از اموری است که شریعت اسلام آنها را نسخ کرده است؛ زیرا شریعت اسلام نیامده است که مانند این موارد را نسخ کند.
روشن است مجسمههایی که برای حضرت سلیمان (ع) ساخته میشد، مجسمههای بت و شرک نبودند؛ وگرنه در هیچ دینی و در هیچ لحظهای جایز نمیشدند.
دلالت این آیه، برجواز روشن تر است تا بر حرمت و همانند است با آنچه در قرآن، از حضرت عیسی (ع) حکایت شده است: «انی اخلق لکم من الطّین کهیئـ‹ الطّیر فانفخ فیه فیکون طیراً باذن الله»؛ «من برای شما، از گل، چیزی چون پرنده میسازم و در آن میدمم؛ به اذن خدا، پرندهای میشود.» اگر انجام این کار از جانب انسانها زشت بود، خداوند به پیامبری از پیامبرانش اجازه نمیداد که آن را انجام دهد.
گفته نشود که این معجزه است و در خور شخصیتی چون حضرت عیسی (ع)؛ زیرا پاسخ این است که ساختن گِل به صورت مجسمه پرنده، معجزه نبود، بلکه دمیدن و تبدیل مجسمه، با اجازه خداوند، به پرنده، معجزه بود.
چگونه خداوند از مردم میخواهد که به شگفتیهای آفریدهها و به آفرینش دقیق و استوار، که در همه آفریدهها جلوهگر است، بیندیشند و بنگرند تا به ایمان به خداوند و یگانگی او دست یابند و سپس تصویرگران را از به تصویرکشیدن این چیزها یا نقاش را از نقاشی و مجسمهسازان را از ساختن مجسمه آنها بازمیدارد؟
آیا تمام اینها ستایش آفریدگاری خداوند و جلوهگر ساختن زیباییها به قلم موی هنرمند و ابزار پیکرتراش نیست؟
آیا تمام اینها با بیان شگفتیهای آفرینش خداوند به وسیله شعر که خود نیز هنر است، فرق میکند؟ اینها جز گفتوگو با عاطفه و احساسات نیست که یا از راه شنوایی صورت میگیرد، هرگاه شعر و نثری بگویید، یا از راه تصویر حاصل میشود، اگر نقاشی و مجسمهسازی و صورتگری کنید و از راه چشم پدید میآید، اگر در زمین سیر و درنگ کنید.