کد مطلب : ۱۳۱۱۷
معنا و نسبت سیاست و دیانت
به یک اعتبار سیاست را مىتوان به دو قسم: مشروع و غیر مشروع تقسیم کرد. سیاست غیر مشروع، یعنى خدعه، نیرنگ و فریب. متأسفانه بیشتر اوقات از واژه سیاست همین معنا متبادر مىشود.
سیاست مشروع، سیاست اصولى و منطقى است که برای اصلاح جامعه و حفظ نظم از آن بهره گرفته مىشود. امام خمینی (ره) در تعریف سیاست مشروع مىگوید: «اما سیاست به این معناست که جامعه را ببرد، هدایت کند، به آنجایى که صلاح جامعه و مردم است. این [تعریف] در روایات ما براى نبى اکرم (ص) با لفظ سیاست ثابت شده است.» (۴) «و انبیا شغلشان سیاست است و دیانت، همان سیاستى است که مردم را از اینجا حرکت مىدهد [و به] تمام چیزهایى که به صلاح ملت و مردم است، هدایت مىکند.» (۵)
رابطه دین و سیاست
درباره رابطه و نبود رابطه دین و سیاست دو دیدگاه عمده وجود دارد:
۱. جدایى دین از سیاست: برخى عقیده دارند که دین با سیاست ارتباط ندارد؛ زیرا دین آمده است که نیازهاى معنوى انسان را پاسخگو باشد و در امور دنیا دخالت نمىکند؛ اما سیاست به امور دنیایی میپردازد.
۲. پیوستگی دین و سیاست: بیشتر دانشمندان اسلامى عقیده دارند که دین با سیاست همگرایى دارد. طرفداران این دیدگاه معتقدند که دین به صورت مجموعه قوانین الهى، بر اساس نیازهاى دنیوى و اخروى انسان تشریع شده است و در تمام صحنههاى سیاسى و اجتماعى و ... حضور دارد. اگر دین نتواند نیازهاى دنیا و آخرت انسانها را تأمین کند، ناقص است.
جمله «دین ما همان سیاست ماست و سیاست ما همان دیانت است.» به دیدگاه دوم ناظر است. این جمله از مرحوم سیدحسن مدرس است که از طرفداران همگرایی دینی و سیاست میباشد. حق نیز با این گروه است؛ زیرا دین با سیاست رابطه دارد.
متأسفانه واژه سیاست مانند برخى واژگان دیگر از معناى اصلى خود تحریف و به معناى خدعه و نیرنگ تفسیر شده است. سیاست پس از تحریف، بدین معناست که نه تنها دین با آن همگرایى ندارد، بلکه با آن تضاد دارد و مبارزه میکند؛ اما سیاست به معناى مشروع آن با دین همگرایى دارد و یکى از بایستههاى جامعه است. سیاست به معناى مشروع را اندیشمندان از ضروریات زندگى دانستهاند و اولیاى خدا از آن بهره مىگرفتند.
در زیارت جامعه در وصف امامان معصوم (ع) آمده است: «... و ساسـ‹ العباد و ارکان البلاد...» سیاست به معناى مشروع یعنی برخى صاحبان اندیشه عقیده دارند که نسبت دین و سیاست مانند روح و بدن است. شهید مطهرى گفت: «تنها در یک صورت است که مىتوان مسئله حکومت را از دین در آیین اسلام جدا کرد و آنهم هنگامى است که بتوان پیوند جسم را از روح آدمى گسست و با این وصف او انسانی زنده و منشأ اثر باشد!» (۶)
بزرگان دین بین سیاست مشروع و غیر مشروع مرزبندى کردهاند و هیچگاه از سیاست غیر مشروع بهره نمىگرفتند. امام على (ع) در دوران حکومت خود از سیاست مشروع بهره گرفت؛ از اینرو یکى از مشکلات حضرت، صداقت در سیاست بود که دشمنان حضرت آن را برنمىتابیدند. (۷)
برخى اصحاب به ایشان عرض کردند که در سیاست این میزان صداقت شرط نیست. امام (ع) فرمود: «آیا به من دستور مىدهید که براى پیروزى خود از ظلم در حق کسانى که بر آنها حکومت مىکنم، استمداد جویم؟! به خدا قسم! تا خورشید طلوع مىکند و ستارهها در آسمان چشمک مىزنند، چنین کارى نمىکنم.» (۸) به دلیل بهرهنبردن على (ع) از سیاست غیر مشروع بود که مردم تصور مىکردند، معاویه از على (ع) سیاستمدارتر است. امام على (ع) در برابر چنین تصورى فرمود: «قسم به خدا! معاویه از من سیاستمدارتر نیست؛ ولى او نیرنگ مىزند و مرتکب گناه مىشود. اگر نیرنگ خصلت زشتى نبود، من سیاستمدارترین مردم بودم.» (۹)
سیاست غیر مشروع با دین تضاد دارد که مانند سیب سالم در کنار سیب فاسد قرار مىگیرد؛ اما سیاست به معناى مشروع، مقدس است و با دین همگرایى دارد. تقدس و نبود تقدس سیاست موجب شده است که برخى بزرگان درباره رابطه دین و سیاست، نخست به تعریف سیاست پرداختهاند. مرحوم کاشفالغطاء مىنویسد: «اگر مفهوم سیاست خیرخواهى، خدمت، راهنمایى، جلوگیرى از فساد و خیانت، نصیحت زمامداران و توده مردم، برحذرداشتن آنان از گرفتارشدن در زنجیر استعمار و بندگى و جلوگیرى از افکندن دامها بر گردن ملتهاست، آرى ما تا فرق سر در آن غرقیم.» (۱۰)
دلایل و شواهد نیز نشان میدهد که دین با سیاست همگرایى دارد و نگرش جدایى دین از سیاست، رویه استعمار است که از سوى جاهلان و یا مغرضان طرح شده است؛ از اینرو امام خمینی (ره) عقیده دارد که یکى از عوامل جدایى دین از سیاست، استعمارگران هستند. امام راحل (ره) فرمود: «آنکس که خیال مىکند، دین از سیاست جداست، ناآگاه است که نه اسلام را شناخته است و نه سیاست را.» (۱۱)
تشکیل حکومت توسط پیامبر اسلام (ص) و امام على (ع) بهترین دلیل بر همگرایى دین و سیاست است. اگر دین با سیاست مانند سیب سالم در کنار سیب خراب بود و سیاست با قداست دین منافات داشت، چرا پیامبر (ص) و على (ع) حکومت تشکیل دادند؟! امام راحل (ره) فرمود: «سنت و رویه پیامبر اکرم (ص) دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است؛ زیرا اوّلاً خود، تشکیل حکومت داد، به اجراى قوانین و برقرارى نظامات اسلام میپرداخت، به اداره جامعه برمیخواست، والى به اطراف میفرستاد ... و قاضى نصب میکرد.» (۱۲) از سوى دیگر ائمه (ع) درصدد تشکیل حکومت بودند و حکومت را حق خود مىدانستند. (۱۳) از اینرو حاکمان ستمگر آنان را شکنجه و شهید میکردند. در کلمات معصومان (ع) هم به ضرورت تشکیل حکومت سفارش شده است (۱۴) و هم به رابطه دین و سیاست.
منابع:
(۱) مجمع البحرین، ج ۴، ص ۷۸، تاج العروس، ماده «ساس»، لسان العرب، ماده «سوس»، القاموس، ماده «سوس»
(۲) ترجمه المنجد الطلاب، ص ۲۶۳
(۳) عبدالوهاب فراتى، رهیافتن بر علم سیاست، ص ۲۳
(۴) روزنامه جمهورى اسلامى، ۱۳۷۳/۵/۱۰، ص ۱۵
(۵) رساله نوین، ج ۴، ص ۴۶، ولایت فقیه، ص ۱۵۱
(۶) امامت و رهبرى، ص ۳۲
(۷) مرتضى مطهرى، سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام ص ۲۸
(۸) الغارات، ج ۱، ص ۷۵، شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید، ج ۸، ص ۱۰۹
(۹) نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰، منهاج البراعـ‹، ج ۱۲، ص ۳۶۶
(۱۰) روزنامه کیهان، ۱۳۷۳/۵/۱۱
(۱۱) تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۲۳۴
(۱۲) صحیفه نور، ج ۳، ص ۵، ولایت فقیه، ص ۲۴
(۱۳) ارشاد مفید، ص ۲۰۵
(۱۴) نهجالبلاغه فیضالاسلام، خطبه ۱۲۵، علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۸۳، بحارالانوار، ج ۶، ص ۶۰
ناشناخته مشهور
مدرس تاكنون در ایران بیشتر در جایگاه یك سیاستمدار شناخته شده است؛ اما مدرس فقط همین نیست. مدرس پیش از آنكه سیاستمدار و سیاستشناس باشد، یک دانشمند اصولی سترگ و فقیه برجسته و بزرگی است؛ درست همردیف اصولیان و فقهای بزرگی همچون كمپانی، نائینی و امثال آنان و شاید انسان بتواند به خودش جرئت بدهد و بگوید از نظر آشنایی به مبانی علم اصول (و نه از جنبه نوآوری در این رشته) در حدی نزدیك به مقام اصولی مرحوم شیخ مرتضی انصاری كه معلم همه اصولدانان متأخر است؛ اما متأسفانه مدرس به این صفت بارز خود، یعنی علم و دانش و فقاهت هنوز شناخته نیست؛ به این علت كه ایشان ناشناختهای مشهور هستند و بعد فقهی و مقام علمیشان نیز همینطور است.
كدام سیاست؟ كدام دیانت؟
مدرس درباره چگونگی ارتباط این دو مفهوم با یكدیگر، در یكی از جلسههای مجلس چنین میگوید:
«... ممالك اسلامی، سیاست و دیانت را از هم جدا كردهاند؛ ولی ممالك دیگر، سیاستشان عین دیانتشان یا جزو آن است. لهذا در ممالك اسلامی، اشخاصی كه متدین هستند، دوری میكنند، از كسانی كه داخل سیاست هستند. آنها كه دوری كردند، ناچار همه نوع اشخاص، رشته امور سیاست را در دست گرفته و لهذا رو به عقب میرود...» مدرس در ریشهیابی دلیل انحطاط مسلمانان در اداره كشورها و سرزمینها، یكینبودن آیین اعتقادی ادارهكنندگان با شیوههای علمی اجرای سیاست و پیشبرد آن را به مثابه عاملی اصلی تلقی میكند و تلفیق اعتقاد و عمل و دین و سیاست را به منزله عامل رهایی از انحطاط موجود برمیشمارد.
رضاشاه برای مدرس پول میفرستد!
«سرلشكر خدایار از طرف رضاخان نزد مدرس آمد و با كمال تواضع و احترام گفت: «رضا شاه میگوید که خوب است شما به درس و بحث خود بپردازید و از دخالت در امور سیاسی خودداری كنید. رضاشاه میل دارد، به هر طبق كه بپسندید با شما روابط حسنه داشته باشد و همه اوامر شما را در امور مملكتی اطاعت خواهد كرد. در ضمن مبلغ یكصد هزار تومان برای شما فرستاده است تا در هر راهی كه صلاح میدانید، به مصرف رسانید.» مدرس گفت: «به رضاخان بگویید كه من وظیفه شرعی دارم كه در امور مسلمانان دخالت كنم. اسم آن را سیاست بگذارید یا چیز دیگر، هرچه باشد، فرق نمیكند. سیاست در اسلام چیزی جداشدنی از دین نیست. در اسلام دین و سیاست با هم است. این پولها را هم ببر كه اگر اینجا بماند، همه آن به مصرف نابودی رضاخان خواهد رسید.» خدایار مأیوسانه از خانه مدرس، به همراه پولها بیرون رفت.» مدرس، ج ۱، ص ۲۰۹
نایب مردم
یكی از پیروان و دوستداران مدرس كه مردی محترم بود، در مجالس و محافل گفته بود كه من خواب دیدم و اعتقاد دارم، مدرس، نایب امام زمان (عج) است. سخنان او به گوش مدرس رسید. با او ملاقات کرد و بدون مقدمه به او گفت: «چرا حرفی میزنی كه اثبات آن مشكل است؟ بگو مدرس نایب مردم است كه هم دلایل كافی برای اثبات آن داشته باشی، هم سخنی بهجا و درست باشد.»
مدرس با وجود شخصیت و نفوذ معنوی و سیاسیای که در میان توده مردم داشت، هیچگاه از احساسات مذهبی مردم سوءاستفاده نكرد و آن را وسیلهای برای رسیدن به مقاصد شخصی خود قرار نداد. او همواره خود را نایب و خدمتگزار مردم میدانست و این مسئله از اساسیترین و زیربناییترین شاخصهای استقرار و تشكیل جامعه مدنی است؛ جامعهای كه در آن قانون و خواست ملت حكومت میكند.
نباید اسیر لغزش در اصل سیاست و دیانت شویم
سؤال: میانه ما و اصل برگشتناپذیر «سیاست ما عین دیانت ماست.» در این ایام، چگونه است؟
جواب: این اصل همیشه در لغزشگاه است؛ لغزش در این اصل به این علت است كه سیاست و دیانت ۲ مقولهای هستند كه باید همواره با هم باشند و در ادواری كه لغزش كم بوده یا نبوده، این دو همراه هم بودهاند؛ البته ببینید در حركت، این حادثه پیش میآید. در فیزیك هم شما حساب كنید، ۲ چرخ ماشین با هم هستند؛ ولی در عین اینكه با هم هستند، از هم جدا هستند و نیز در عین اینكه با هم حركت میكنند، سر پیچ كه میرسند، یكی باید دور چرخش بیشتری داشته باشد، ولو در یك لحظه.
آن لحظه را باید بهطور دقیق شناخت تا عبور از پیچ به سلامت انجام شود. سیاست با دیانت كه کنار هم قرار میگیرند، یكی میرود جلو، یكی عقب میماند. این مسئله، آفت است. وای به آن وقتی كه راننده آن ماشین یك پیچ را نشناسد.
ما باید درباره ۲ گروه یعنی «سیاستمداران» و «سیاستمجریان» در موضوع اخلاق، حواسمان را خوب جمع كنیم تا پیچها را بتوانیم بشناسیم و اسیر لغزش در اصل سیاست و دیانت نشویم.
حجت الاسلام والمسلمین طباطبایی در گفتوگو با همشهری