تاریخ انتشار
جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۰۰:۲۷
۰
کد مطلب : ۱۳۱۵۸
احمد مسجدجامعی تأكید كرد:

ضرورت نگاه فرهنگی به تهران

ضرورت نگاه فرهنگی به تهران
چند سالی است كه شاهدیم، شهرداری تهران، فعالیت‌های دینی و فرهنگی گسترده‌ای را انجام می‌دهد و امروز بسیاری از كارشناسان مسائل دینی و فرهنگی معتقدند که از زمان انتخاب دكتر قالیباف در جایگاه شهردار تهران، دیگر نمی‌توان به شهرداری به چشم سازمانی كه تنها در زمینه ارائه خدمات شهری فعالیت می‌كند، نگریست؛ زیرا شهرداری آنچنان در زمینه فعالیت‌های دینی و فرهنگی فعال شده است كه در ارائه خدماتی همچون كمك به مساجد و احیای فرضیه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر گوی سبقت را از برخی سازمان‌های متولی انجام فعالیت‌های دینی ربوده است. هدف شهرداری و شورای اسلامی شهر تهران از ورود به فعالیت‌های دینی و مذهبی چیست؟

من برای اینكه به‌طور جامع به پرسش جنابعالی پاسخ بدهم، لازم است به مقدمه‌ای اشاره كنم. به مطالبی كه شما بدان اشاره كردید، از چند سال پیش در حوزه فرهنگ و در شورای فرهنگ عمومی كشور توجه شده بود. این موضوع که «ما سنت عزاداری را در شكل و شیوه‌های مختلف در كشور داریم.» در آن زمان، بحث ما بود؛ یعنی اگر واقعه سوء و نامطلوبی اتفاق بیفتد، همه كاركردها تعریف شده است. رنگ لباس مشخص است و مردم و سازمان‌ها نیز می‌دانند كه مراسم عزاداری را به چه نحوی برگزار كنند؛ اما ما هیچ تجربه‌ای در حوزه مسائل شادی‌آفرین در جامعه نداریم؛ به‌عبارت دیگر، ما وقتی می‌خواهیم، مجلس عزایی برگزار كنیم، از همه جزئیات آن آگاه هستیم؛ اما وقتی می‌خواهیم، جشنی برگزار كنیم، هیچ سنتی نداریم. در واقع ما فقط سنت برگزاری جشن نوروز را داریم كه آیین‌های جشن نوروز نیز بیشتر از اینكه جمعی باشد، خانوادگی است؛ درصورتی‌كه در حوزه‌ برگزاری مناسبت‌های شادی جمعی و گسترده نمی‌دانیم، به چه صورت باید كارها را انجام دهیم؛ بنابراین هنوز هم شاهد هستیم كه در برخی مجالس كف می‌زنند، در برخی مجالس دوانگشتی دست می‌زنند و در مجالسی نیز صلوات می‌فرستند.

دیگر اینكه ما مناسبت‌های شادی‌آفرین چندانی در جامعه نداشتیم و به همین علت با توجه به مناسبت‌های ملی و مذهبی شروع کردیم به تعریف مناسبت‌های شادی در طول سال و پس از تعریف‌كردن این مناسبت‌ها، فعالیت‌های اجرایی آن را نیز طراحی می‌كردیم.

لطفاً اشاره‌ای به برخی از این مناسبت‌ها بكنید؟

برای نمونه یكی از همین مناسبت‌هایی كه تعریف شد، «جشن رمضان» بود كه این جشن در حقیقت در قالب نمایشگاه قرآن كریم بود كه شكل جشن و جشنواره پیدا كرده بود. ما آن جشن را برای سنین مختلف طراحی كرده بودیم و در همین حال بخش‌های دیگری همچون صنایع‌دستی، خاطره‌نویسی، جوانان، دانشجویان، بانوان و بخش‌های مختلف و متنوع دیگری در قالب این جشن تعریف شده بودند.
در حقیقت می‌خواستیم که وقتی خانواده‌ای به این فضا وارد می‌شود، برای گروه‌های مختلف خانواده فعالیت‌هایی تعریف شده باشد؛ یعنی عضو كودك خانواده، فرزند دانش‌آموز یا فرزند دانشجو بخش‌های ویژه خود را داشته باشند و در حقیقت والدین و فرزندانشان بتوانند، خواسته‌های مختلف خود را در حوزه‌های مختلف هنری، علمی، پژوهشی، فرهنگی و ... دنبال كنند. در كنار این موارد ما حتی فضایی را برای پذیرایی طراحی كردیم و در حقیقت هدف ما از این فعالیت، طراحی فضایی مفرح با رویكرد امربه‌معروف بود.

چرا؟ آیا مجموعه این فعالیت‌ها نتیجه‌ای هم داشته است؟

چون همه، جمع می‌شدند، درباره معنا و موضوعی استعدادهای خودشان را شکوفا می‌کردند و هدف والایی بر عملکردشان حاكم بود. این جشن همچنین یك بخش فیلم داشت كه برخی فیلم‌ را تماشا می‌كردند و برخی در نقد فیلم‌ها شركت می‌كردند. در این جشن، شب شعری نیز وجود داشت كه عده‌ای در شعرخوانی و عده‌ای نیز در تحلیل و نقد شعرها شركت می‌كردند و فعالیت‌های بسیاری كه اشاره به همه آنها از حوصله این بحث خارج است؛ اما برگزاری این جشن‌ كه بازتاب‌های بسیار مثبتی داشت، این نتیجه را داشت كه از تجربیات به‌دست‌آمده توانستیم، در بسیاری از نمایشگاه‌ها و جشن‌های دیگر در گذر زمان استفاده كنیم و امروز شاهد هستیم كه این جشن به‌ خوبی در كشور ما جاافتاده و مورد قبول همه اقشار و سنین، از كودك و نوجوان گرفته تا میانسال و سالخورده، واقع شده است.

ما این فضا را به‌تدریج به برخی فعالیت‌های دیگر وارد كردیم و توانستیم مراسم‌ شادی‌آفرین را نام‌گذاری و مناسبت‌های دینی و ملی را بسط دهیم؛ البته ما در گذشته برخی مناسبت‌ها را همچون روز حافظ، روز سعدی و ... نام‌گذاری كرده بودیم؛ اما در كنار این مناسبت‌ها روزی را به نام روز علامه مجلسی و روزی را نیز به نام شیخ بهایی نام‌گذاری كردیم كه در واقع روز مهندسی ایران است و در واقع برای بسیاری از شخصیت‌های ملی و مذهبی مناسبت‌هایی را به‌وجود آوردیم.
در كنار این فعالیت‌ها برخی مناسبت‌های مذهبی را به یكدیگر مرتبط كردیم.

لطفاً اشاره‌ای هم به مصادیق آن داشته باشید؟

جشنواره رضوی یكی از این مصادیق است. ما از روزی كه منسوب به تولد حضرت معصومه (س) است تا روز تولد امام رضا (ع) را به نام «جشنواره رضوی» نام‌گذاری كردیم. در همان ابتدا نیز سعی كردیم كه مشاركت‌ها را برای برگزاری چنین جشن‌هایی جلب كنیم. من به یاد دارم كه جشنواره رضوی را ما فقط در تعامل با ناشران در مشهد برگزار می‌كردیم؛ ولی به‌تدریج این جشنواره را به جشن رضوی تبدیل كردیم كه متشكل از شعر رضوی، تئاتر رضوی، تجسم رضوی و ... بود كه خوشبختانه بسط پیدا كرد و همچنان نیز ادامه دارد. این جشن ابتدا از استان خراسان شروع شد؛ ولی در مرحله بعد استان‌های مسیر حركت امام رضا (ع) همچون استان‌های خوزستان، یزد، فارس و قم را قرار دادیم تا در نهایت در سال‌های بعد، یك جشن ملی شد؛ البته این جشن را ما با برنامه‌ریزی توسعه می‌دادیم و این طور نبود كه ما پول زیادی داشته باشیم و بخواهیم عجولانه كاری انجام دهیم؛ چون معتقد بودیم كه چنین فعالیت‌هایی به فكر و برنامه‌ریزی نیاز دارد و این فعالیت‌ها را نیز تقسیم می‌كردیم.

یكی دیگر از جشن‌هایی كه ما تعریف كردیم «جشن امید» بود كه فاصله زمانی ۲۷ رجب (روز مبعث حضرت رسول (ص) و نیمه شعبان را تشكیل می‌داد. این جشن از آن نظر اهمیت داشت که حضرت رسول (ص) خاتم پیامبران است و حضرت مهدی (عج) نیز خاتم ائمه ماست كه ما این دو مناسبت را از لحاظ معنایی به جشن امید نام‌گذاری كردیم؛ چون هم پیامبر (ص) نور امید است و هم حضرت ولیعصر (عج) امید بشریت. ما به همین علت نام این جشن را جشن امید گذاشتیم.

یكی دیگر از این جشن‌ها فاصله زمانی بین عید قربان تا عید غدیر بود كه آن را به نام «جشن آسمان» نام‌گذاری كردیم و در همین حال برخی از مناسبت‌ها را نیز كه در تقویم ما وجود نداشتند، به تقویم‌ اضافه كردیم؛ برای مثال تولد حضرت علی‌اكبر (ع) در تقویم نبود؛ ولی ما این مناسبت را در تقویم گنجاندیم كه بعدها به نام «روز جوان» نام‌گذاری شد. در حقیقت به این دلیل به این فعالیت‌ها اشاره می‌کنم كه بگویم ما مناسبت‌های شاد را تعریف و آنها را پیوسته كردیم؛ البته جشنی كه ما نام آن را به امید نام‌گذاری كرده بودیم، بعدها به «جشن شعبانیه» تغییر نام یافت و قسمت مربوط به پیامبر (ص) مغفول ماند كه من همچنان تأكید دارم كه این جشن از ۲۷ رجب شروع شود؛ حتی در سال‌هایی كه این جشن برگزار می‌شد، اصرار می‌کردیم كه اهل سنت نیز در این جشن شركت كنند و حتی در نخستین سالی كه ما جشن تولد حضرت علی‌اكبر (ع) را گرفتیم، به یاد دارم كه از كردستان، تركمن صحرا و مناطق مختلف، گروه‌هایی به كاخ سعدآباد آمدند و ما در حضور همه آنها از تابلوی حضرت علی‌اصغر (ع) استاد فرشچیان پرده‌برداری كردیم.

ما اصرار داشتیم كه این جشن‌های مذهبی، مناسبت‌های ملی ما هستند و شاهد هستیم كه امام حسین (ع) چهره‌ای ملی در ایران است و زرتشتی، مسیحی، ارمنی و ... با مناسبت‌های مرتبط با حضرت نسبت روحی برقرار كرده‌اند. وجود چنین احساسی را در بین اقشار غیرشیعی در كشورمان در مورد حضرت مهدی (عج) نیز احساس می‌‌كنیم؛ بنابراین ما اصل برگزاری جشن امید را ۲۷ رجب گذاشته بودیم و همان سال‌هایی كه این جشن‌ها را برنامه‌ریزی كردیم، شورایی نیز برای برگزاری این جشن‌ها تشكیل دادیم كه سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران، صدا و سیما و ... نیز عضو آن شورا بودند.

در حقیقت ما این جشن‌ها را به صورت ستادی و مردمی برگزار و احساس می‌كردیم كه فضای جامعه به نشاط و نوآوری حول مسائل مذهبی نیاز دارد. با همین رویكرد بود كه سمفونی «خسوف» را ساختیم كه راجع به حركت حضرت سیدالشهداء (ع) از مكه بود تا شب یازدهم. «خسوف» اولین سمفونی آیینی بود كه در تاریخ شیعه ثبت و ضبط شده است. بعدها بود كه سمفونی‌های دیگری ساخته شدند كه گویا به لحاظ كارشناسی، سمفونی خسوف همچنان از سایر نمونه‌های دیگر قوی‌تر است. من فکر می‌کنم، به این دلیل که در آن زمان كه ما سمفونی خسوف را ساختیم، كسی ما را تشویق نمی‌كرد و برای برگزاری آن نیز با مشكل روبه‌رو بودیم؛ ولی بعدها برگزاری چنین سمفونی‌هایی متداول شد كه در این مورد می‌توان به سمفونی امام رضا (ع) و سمفونی پیامبر (ص) اشاره كرد.

آن زمان كسی برای تشویق و بهره‌برداری مادی این كار را نمی‌كرد و حتی تلویزیون نیز سمفونی خسوف را پخش نكرد؛ ولی ما معتقد بودیم، همان‌طور كه در عزای حضرت سیدالشهداء (ع) همه عالم برای آن حضرت گریسته‌اند، باید اقداماتی نیز متناسب با زمانه انجام دهیم و حتی در طول پنج شبی كه سمفونی خسوف برگزار شد، تالار وحدت مملو از جمعیت بود. به یاد می‌آورم، ما تمامی لوازم موسیقیایی مورد نظر برای برگزاری سمفونی را نداشتیم و گروهی را از رومانی دعوت كردیم كه هم این ساز‌ها را داشتند و هم هزینه آن نسبت به سایر كشورهای اروپایی كمتر بود. این گروه رومانیایی این سمفونی را در چند جشنواره بین‌المللی نیز اجرا كرد كه به‌طور زنده نیز از بسیاری از شبكه‌های تلویزیونی جهان پخش شد؛ ولی سالی كه این سمفونی در ایران برگزار شد، كسی به برگزاری آن كمكی نكرد. این سنت در حقیقت در آن سال‌ها سیاست‌گذاری شد و تلاش شد كه به اجرا هم نزدیك شود كه بعضی از آنها نیز مثل جشن رضوی یا جشن رمضان اجرایی شده است.

هرچند نام برخی جشن‌ها مثل جشن امید به جشن شعبانیه تغییر یافته است و می‌تواند بسیار فاخرتر از آنچه امروز برگزار می‌شود، برگزار شود، مسئله اصلی اجرا شدن آن جشن‌ها در زمان حال است كه از سیاست‌گذاری ایجاد چنین فضایی و برگزاری آن در سال‌های اول ناشی می‌شود كه در آن زمان اختلاف‌نظرهایی نیز برای برگزاری این جشن‌ها وجود داشت و سازمان‌هایی مثل شهرداری و صدا و سیما كه از قدرت مالی و امكانات رسانه‌ای بیشتری برخوردار بودند، بسته به توانشان سمت‌‌وسویی‌ها در برگزاری این جشن‌ها ایجاد می‌كردند.

مسائلی كه من تاكنون به آنها اشاره كردم، مجموعه فعالیت‌هایی بود كه به منزله سیاست‌گذاری اجرا می‌شد و از همان زمان نمایندگان شهرداری تهران نیز در این فعالیت‌ها شركت داشتند.

حال كه امروز خودتان عضوی از شورای شهر تهران هستید، فكر می‌كنید كه ورود شهرداری به چنین فعالیت‌هایی چه تأثیراتی داشته است؟


به نظرم فعال‌شدن شهرداری در چنین فعالیت‌هایی عوارض و تبعاتی داشت که شهرداری را به یك قُلَك تبدیل کرد.

یعنی چه؟

یعنی به همان نسبتی كه شهرداری در این فعالیت‌ها وارد می‌شود، دستگاه‌های دیگر از وظایف خود عقب می‌كشند و این موضوع، یكی از مشكلات فعلی شهرداری است؛ برای مثال شهرداری امروز برای مساجد هزینه می‌كند؛ ولی نباید هزینه‌كردن شهرداری به اینجا منجر شود که سازمانی كه متولی رسیدگی به امور مساجد است، احساس كند، در این قضیه از آنها رفع تكلیف شده است. متأسفانه دستگاه‌های دیگر به شهرداری به چشم قلك نگاه می‌كنند كه باید با اقداماتی همچون قابلمه‌دادن، پرچم‌دادن، بلندگودادن و ... به هیئت‌ها آنها را تقویت كند؛ بنابراین ما برای توسعه این فعالیت‌ها، شوراهایی را طراحی كردیم كه با نظارت و مشاركت این شوراها، این فعالیت‌ها ادامه یابد و فعالیت‌های جدیدی را نیز تعریف كردیم.

مثلاً چه فعالیت‌هایی؟ لطفاً کمی هم درباره هدف این مجموعه از فعالیت‌ها توضیح دهید. منظورم این است که این فعالیت‌ها با چه هدفی در اولویت‌های شما قرار گرفته‌اند؟

مثلاً ما در شهرداری این‌طور احساس كردیم كه فضای ساخت‌وسازها به‌طور افراطی مجلل است؛ البته مجلل‌بودن خوب است و انصافاً ما باید در حوزه دین بناهای فاخر و مجللی داشته باشیم؛ چون سنت گذشتگان ما نیز این‌طور بوده است؛ ولی گسترش شهر، فضاهای دیگری را با کمترین امكانات ایجاب می‌كند. كسی كه می‌خواهد وظایف دینی خود را انجام دهد، به‌طور حتم به یك سالن باشكوه و آن‌چنانی نیاز ندارد؛ درحالی‌كه اکنون بسیاری از محلات و شهرك‌های جدید حتی یك نمازخانه و مسجد معمولی ندارند.

دلیلی ندارد ما وقتی می‌خواهیم یك مسجد بسازیم، به‌طور حتم گنبد، گلدسته، محراب، شبستان، سالن اجتماعات، بخش بهداری، كتابخانه عمومی و ... داشته باشد؛ چون ما باید در برنامه‌ریزی به مسئله زمان و هزینه نیز توجه كنیم؛ بنابراین ما با توجه به مدیریت زمان و مدیریت منابع تعاریف جدیدی ارائه كردیم كه مسجد می‌تواند، شبستان و وضوخانه را شامل شود و لازم نیست كه مسجدی كه ساخته می‌شود، به‌طور حتم عده‌ای آن را افتتاح کنند یا عده‌ای كلنگ ساخت آن را بزنند و تلویزیون نیز برنامه آن را پخش كند. ما برای نیاز کسی كه می‌خواهد، اعمال مذهبی و دینی خود را انجام دهد و مسجد نیز یكی از لوازم انجام‌دادن این فرایض است، حداقل‌ها را تعریف و سندی برای آن تنظیم كردیم.
پس از آن یك شورای معماری در شهرداری ایجاد كردیم تا ساخت‌‌وسازهایی كه در حوزه مساجد و حسینیه‌ها صورت می‌گیرد، از نظرات كارشناسی در حوزه طراحی و ساخت برخوردار باشد تا ضوابط معماری در آنها رعایت شود. در حقیقت سعی کردیم، چنین فضایی را در چارچوب كالبدی شهر به وجود بیاوریم. در کنار اینها جشن‌هایی را نیز كه مصوب بودند و سیاست‌گذاری شده بودند، در چارچوب برنامه‌های شهرداری گنجانده شده‌اند و شهرداری در حال انجام آنهاست.

با توجه به مسائلی كه بدان اشاره كردید، فكر می‌كنید چه ضرورتی دارد كه شورای شهر تهران در زمینه فعالیت‌های دینی و مذهبی ایفای نقش كند؟

در حقیقت تهران شهری فرهنگی است؛ ولی این موضوع امروز مغفول مانده است و همه فقط درباره ترافیك و آلودگی هوای تهران صحبت می‌‌كنند؛ ولی آیا شما دیده‌اید، كسی بگوید، باید به تهران نگاهی فرهنگی داشته باشیم؟

به‌تازگی این‌طور گفته می‌شود كه تهران باید «ام‌القرای جهان اسلام» شود.

بله؛ ولی این عبارت بیشتر بار سیاسی دارد تا فرهنگی؛ ولی من می‌خواهم بگویم كه تهران فارغ از سیاست، هویتی دینی-تاریخی دارد. تهران در دامان حضرت عبدالعظیم (ع) و شهر ری رشد كرده است كه لایه‌لایه تمدن در آن وجود دارد. اکنون شهر ری قسمتی از تهران است و قدیمی‌ترین آثاری كه در چنارستان یا روستای تهران دیروز بوده است، در حوزه امامزاده‌هاست؛ مثل امامزاده اسماعیل كه از فرزندان امام باقر (ع) است. تهران قدیم روستای خوش آب‌وهوایی بوده است. وقتی تهرانی‌های چندصدسال پیش خواسته‌اند، بهترین آثار خودشان را خلق كنند، همه همت، دقت، قوت و قدرت هنری خودشان را به پای یك امامزاده ریخته‌اند كه این کار معنادار است؛ حتی همین گنبد حضرت عبدالعظیم كه شما می‌بینید، قدیم‌ترین گنبد جهان و حتی قدیم‌تر از گنبد حرم حضرت امام رضا (ع) است؛ البته باید درنظر گرفت، شهر ری بارها با خاك یكسان شده؛ ولی این بنا مصون مانده است كه نشان می‌دهد، از دقت مهندسی و معماری بسیار بالایی برخوردار است.

این بناها نشان می‌دهند كه تهران هویتی دینی دارد. در مساجدی نظیر مسجد سپهسالار كه به لحاظ ساختاری نمونه شاخصی محسوب می‌شود، همه هنرهایی كه تا قرن سیزدهم در ایران به‌كار رفته است، دیده می‌شود. در برخی از این بناها دیده می‌شود كه سطح معماری برخی از آنها حتی از كاخ گلستان كه خانه شاه بود نیز بالاتر است.

تهران نه فقط بزرگ‌ترین شهر دانشگاهی كشور است؛ بلكه ظرفیت تولید هنر در آن نه فقط در كشور بلكه در سطح منطقه نیز بسیار بالاست. امروز هیچ مراسم هنری بزرگی در جهان وجود ندارد كه برگزار شود و چند اثر هنری مهم از تهران در آنجا حضور نداشته باشد. می‌خواهم بگویم كه توجه به این سابقه دینی و هنری نشان می‌دهد كه تهران شهری فرهنگی است كه هویت فرهنگی آن با دین آمیخته شده است. خاطرتان باشد، من گفتم كه امام حسین (ع) امروز فقط شخصیتی دینی نیست، بلكه شخصیتی ملی در ایران است و همان‌طور كه ایرانی‌ها عید و نوروز را جشن می‌گیرند در عاشورا نیز همه اقلیت‌های دینی كشور از زرتشتی گرفته تا كلیمی و ارمنی در سوگ شهادت حضرت عزاداری می‌كنند؛ یعنی در ایران دین و فرهنگ به هم آمیخته شده است و ما نیز در جایگاه شورای شهر تهران باید به این روح جمعی توجه كنیم.

آیا از اظهارات شما می‌توان استنباط كرد كه پیشینه دینی و فرهنگی تهران عاملی برای پرداختن شورای شهر تهران به فعالیت‌های دینی و فرهنگی بوده است؟


بله؛ ما كه در جایگاه اعضای شورای شهر نمی‌توانیم، فقط به كالبد و جسم شهر توجه كنیم. كالبد شهر هم متأثر از روح شهر است و در حقیقت روح شهر است كه به كالبد شهر شكل می‌دهد. شما وقتی بنایی را می‌سازید، آن بنا را متناسب با آنچه روحیه‌تان اقتضا می‌كند، می‌سازید. ما نیز باید شهر را براساس روح شهر بسازیم و روح شهر تهران نیز روحی دینی-فرهنگی است كه در طول تاریخ تبلور پیدا كرده است.

وقتی من می‌گویم، زمانی كه تهران روستایی بیشتر نبوده، تمام هنرش را به پای فرزند امام معصوم (ع) ریخته است، نشان‌دهنده همین حقیقت است. همین‌طور وقتی این شهر (روستا) تمام دقت و توان مهندسی خودش را در طراحی حرم حضرت عبدالعظیم به‌كار گرفته و زمانی كه همه بناها در این شهر فرو ریخته‌اند، این بنا همچنان استوار مانده است، نشان‌دهنده همین روح دینی، علایق و باورهای شهر است. طبیعی است ما در برابر این علایق، روحیه و باورها وظایفی داریم؛ ولی متأسفانه هنوز هم مسئله اصلی تهران، ترافیك است! در صورتی كه مسئله اصلی آن، ساكنان آن هستند. شهر با مجموعه مردمش شهر می‌شود؛ بنابراین ما تلاش کرده‌ایم، تا جایی که می‌شود، بگوییم و نشان دهیم كه شهر تهران شهری انسان‌گراست و لازم است كه در یك شهر انسان‌گرا به باورها، گرایش‌ها و مسائل انسانی بیشتر توجه شود.

با توجه به فعالیت‌های مثبتی كه اشاره كردید، در شورای شهر تهران انجام شده است، اگر بخواهید به بهترین فعالیت‌های شورای شهر در حوزه دین و فرهنگ اشاره كنید، از چه مواردی یاد می‌كنید؟
ببینید، شورای شهر كار اجرایی انجام نمی‌دهد و فقط سیاست‌گذاری می‌كند. در حقیقت ما بر كار مدیریت شهری نظارت و برنامه‌های آن را تدوین می‌كنیم یا جلوی برخی اقدامات را می‌گیریم؛ برای نمونه، نگاهِ كمّی داشتن در حوزه فعالیت‌های دینی، آسیبی برای تهران بود. به نظرم ما باید در جاهایی ارزیابی می‌كردیم كه مجموعه فعالیت‌های ما چه تأثیری در ذهن مخاطب دارد. اینكه ما تنها حرف‌های خوبی داشته باشیم، كافی نیست؛ اینكه حرف‌ها خوب شنیده شود نیز مهم است؛ یعنی گاهی اوقات ما هزینه می‌كنیم؛ ولی به دلیل اینكه مخاطب را نمی‌شناسیم، به‌طور عکس نتیجه می‌گیریم. در حقیقت ما باید این فعالیت‌ها را قاعده‌مند و قانونمند و میزان موفقیت این فعالیت‌ها را ارزیابی کنیم.

دوم اینكه ساختار این فعالیت‌های دینی و فرهنگی بسط پیدا كند؛ یعنی ما در قالب مدیریت محلات بتوانیم، ظرفیت‌ها را فعال كنیم؛ برای مثال ما در تهران تعداد زیادی هیئت داریم كه این هیئت‌ها در تهران در یك ساختار و یك مجموعه‌ تاریخی و بنابر ضرورت‌های زمانه شكل گرفته‌اند؛ به‌فرض زمانی مهاجرت به تهران زیاد می‌شود و کسانی كه به تهران می‌آیند، گرفتار نوعی سرگشتگی می‌شوند؛ چون كسی را در تهران نمی‌شناسند و احساس می‌کنند، غریبه هستند. در همین وقت این عده هیئت‌هایی را در تهران درست می‌كنند و زیر پرچم حضرت سیدالشهداء (ع) جمع می‌شوند؛ مثل میانه‌ای‌های مقیم تهران، مشهدی‌های مقیم تهران، شبستری‌های مقیم تهران و ... . این هیئت‌ها به‌طور خودجوش، خودشان را در كاركردهای اجتماعی پیدا می‌كنند و شما همین‌ها را در محلات می‌بینید؛ برای مثال می‌گویند، نوجوانان قنات‌آباد، جوانان حسن‌آباد، هیئت بین‌الحرمین و ... . اینها محلات تهران هستند؛ یعنی در تهران، آن محله‌ها كار شورای شهر را انجام می‌دادند كه از جنبه عاطفی نیز برخوردار بودند.

همین محلات، هیئت‌های عزاداری، جلسات قرآن زنانه و مردانه و ... داشتند كه ما نباید این ساختارها را برهم بزنیم؛ چون این ساختارها ریشه‌دار و خودجوش هستند. گاهی اوقات مدیریت شهری در رقابت با این ساختارها قرار می‌گیرد و فكر می‌كند كه باید ساختارهایی را در رقابت با اینها به‌وجود بیاورد و آن چیزی كه من در این فعالیت‌های شهری بسیار بر آن تأكید دارم، زیبایی این نهادهای كوچك است كه باید آنها را حفظ كنیم و نباید فقط به فكر آن باشیم كه این ساختار را از بین ببریم و ساختارهای بزرگی به‌وجود بیاوریم.

نکته جالبی است. لطفاً کمی بیشتر درباره ضرورت حفظ این نهاد‌های کوچک مذهبی و حفظ استقلال آنها توضیح دهید.


همین ساختارهای كوچك مذهبی هستند كه دوام دین و دینداری در شرایط دشوار را باعث بوده‌اند. اینها تجربه ده‌ها ساله دارند؛ یعنی از پیش از مشروطیت بوده‌اند، دوره قاجار، پهلوی اول و دوم را تجربه كرده‌اند و آب‌دیده هستند و بدون اتكا به دستگاه‌های اجرایی، باورها و ساختارهای خود را حفظ كرده‌اند؛ چون اگر وابستگی داشتند، با تغییر دستگاه‌های اجرایی این ساختارها نیز از بین می‌رفتند؛ ولی ما امروز همچنان می‌بینیم كه این ساختارهای مذهبی وجود دارند؛ بنابراین ما نباید این ساختارهای كوچك مذهبی را به نهادهای دولتی متكی كنیم و در عوض باید آنها را تقویت كنیم؛ ولی به نظرم این ساختارها امروز با كمك‌هایی بی‌دلیل تهدید می‌شوند.

ما باید به این ساختارها در سطوح كوچك هم توجه كنیم و فكر نكنیم، اگر یك ساختار مذهبی بزرگ به‌وجود بیاوریم، كار بهتری انجام داده‌ایم. ساختارهای بزرگ خوب هستند و تهران باید هم در سطح ملی و هم در سطح فراملی الگوسازی كند؛ اما نباید فكر كنیم، همه كارها را باید خودمان انجام دهیم؛ چون خود مردم سال‌ها آیین‌، دین، هیئت و مسجدشان را شكل داده‌اند؛ بنابراین ما باید ساختاری را در سطح كلان‌شهری و برنامه‌ریزی و نگاه شهری به‌وجود بیاوریم كه این امكان در آن باشد كه مردم بتوانند در این شرایط باورهای خودشان را حفظ بكنند.

گاهی اوقات ساختارهای ما شرایط حفظ این باورها را تهدید می‌كند؛ برای مثال ما زمانی در محلات زورخانه داشتیم؛ ولی امروز ورزشگاه داریم. ما در محلات، قهوه‌خانه داشتیم كه در آنها پرده‌خوانی بود، شعرخوانی بود و در جلوی در آنها نیز انگشتر و زیورآلات فروخته می‌شد؛ ولی همین ساختارها در قالب امروزی تغییر كرده است و برای مثال به پرده‌خوانی می‌گویند، نمایش و به قهوه‌خانه می‌گویند، كافی‌شاپ و آن كسی كه دیروز در مقابل قهوه‌خانه در جعبه كوچكی انگشتر و زیور‌آلات می‌فروخت، امروز فروشگاه محصولات فرهنگی را می‌بیند.

من نمی‌گویم که ما دوباره بیاییم و قهوه‌خانه راه بیندازیم، بلكه می‌گویم، نگاهی به روح شهر داشته باشیم. امروز دیگر دوره قهوه‌خانه نیست؛ ولی می‌توانیم روح شهر را حفظ كنیم تا صمیمیت و عاطفه انسانی كه مردم را دور یكدیگر جمع می‌كند، از بین نرود؛ چون منهای عاطفه نمی‌توان شهر را مدیریت كرد؛ چراکه شهر جایی است كه عاطفه در آن ظهور و بروز می‌كند و بیش از فعالیت‌ فرهنگی، فرهیختگی و فرزانگی را باعث می‌شود.

در اصل شهر این ویژگی را دارد كه ما بروز فرزانگی و فرهیختگی را در آن می‌بینیم. اینكه در گذشته بازارچه بوده و امروز سوپرماركت شده است، اشكالی ندارد؛ ولی من می‌خواهم بگویم كه گاهی اوقات ساختار شهری به حفظ و گسترش این عواطف كمك می‌كند و گاهی اوقات هم این ساختار را به‌هم می‌ریزد؛ درحالی‌كه حفظ این ساختارها مهم است و من فكر می‌كنم، شورای شهر باید این ساختارهای كوچك دینی را حفظ كند كه موفقیت در این مورد نگاهی ساختاری را نیازمند است و بر اساس ارزش‌ها و باورها بنا شده باشد.

حالا اگر این نگاه را مبنا قرار بدهیم، عملكرد شورای شهر می‌تواند در خلال دین‌باوری، بیشتر از پرچم‌دادن، برنج‌دادن و بلندگودادن به هیئت‌‌ها باشد؛ مسئله‌ای كه ما در حد خودمان تلاش داریم، شهرمان را به آن سمت ببریم و تعریفی به آن بدهیم كه با این عواطف، نسبتی برقرار كند؛ در عین حالی كه این دستآوردها را حفظ و به‌روز كنیم؛ چون این دستآوردها تاریخ شهر و ملت ماست كه باید آنها را حفظ و تقویت كرد و لازم نیست، ما بخواهیم همه كارها را خودمان انجام دهیم.

شما در اظهاراتتان بسیار به مسئله توجه به مخاطب اشاره می‌كنید و از سوی دیگر تأكید می‌كنید كه شورای شهر باید نگاه كلانی داشته باشد تا ساختارهای كوچك مذهبی را حفظ کند. فكر می‌كنید، چنین نگاهی چقدر در جذب جوانان به سوی دین ضروری باشد؟


بسیار زیاد؛ چون این ساختارهای كوچك مذهبی در شرایط مختلف شكل گرفته‌ و خودشان را حفظ كرده‌اند و از سابقه بسیار بالایی برخوردارند. هنوز هم شما شاهد هستید كه در روز عاشورا بسیاری دوست دارند، به فلان هیئت قدیمی تهران بروند و بسیاری هم به حسینیه ارشاد می‌روند. این دو مانع یكدیگر نیست، بلكه ما باید نهادهای تكمیلی را تقویت و ایجاد كنیم. می‌خواهم بگویم كه ببینیم، مردم در كجا به این حس و عاطفه می‌رسند. شهر ما اکنون ظاهر بسیار خشنی پیدا كرده است. در اصل نوع نگاه‌ها و رفتار تغییر كرده است و خشونت كلامی و فیزیكی موج می‌زند. در بسیاری از این ساختارهای كوچك مذهبی خاطرات مشترك وجود دارد و ما نباید بگذاریم، این خاطرات از بین برود؛ ولی اکنون بسیاری از این خاطره‌ها در حال از بین رفتن هستند. آنجایی كه ما بتوانیم به نگاه و خاطره‌ای مشترك می‌رسیم. ما امروز بیش از گذشته به چنین نگاهی نیاز داریم.

امروز شاهدیم كه برای مثال، كاشانی‌ها به هیئت خودشان می‌روند، قمصری‌ها به هیئت خودشان می‌روند، یزدی‌ها و اردكانی‌ها نیز به هیئت‌های خود می‌روند؛ چون در آنجا همان‌طور كه می‌گویند، شهر ما خانه ما، احساس می‌كنند كه در خانه خود هستند؛ چراکه در این هیئت جدا از اینكه نام بلند ابی‌عبدالله (ع) وجود دارد، احساس آشنایی و خویشاوندی شكل می‌گیرد. حركت ما نباید برای تضعیف این ساختارها باشد؛ ولی در همان حال می‌توانیم، ساختارهای جدید نیز ایجاد بكنیم؛ البته ساختارهای جدید ایجادكردن و به‌روزبودن نباید گرفتار مُدزدگی شود. ما به‌طور حتم باید برای اینكه به‌روز باشیم، بدانیم كه چه عقبه و سابقه‌ای داریم. در حقیقت ما در به‌روز بودن این معنا را می‌فهمیم كه سنتی از گذشته داریم كه باید آن را روزآمد كنیم؛ یعنی بتوانیم، ظرفیت‌های جدیدی را به آن اضافه كنیم تا دستآوردها را حفظ كنیم.

آیا شورای شهر تهران برای انجام فعالیت‌های دینی و فرهنگی خود با محدودیت‌هایی هم روبه‌روست؟
بله؛ اولین محدودیت ما در اجراست؛ زیرا ما اعتبار محدودی برای انجام این فعالیت‌ها داریم؛ درحالی‌كه به نظر می‌رسد، دستگاه‌های مسئول چندان برای تهران هزینه نمی‌كنند. تهران بسیار شهر فقیری است.

از چه نظر؟

از نظر سرانه فرهنگی هر شهروند. شما به هر شهری كه بروید، سرانه كتابخانه، فضای فرهنگی، مسجد و ... آن از تهران بالاتر است. اگر تهران را با توجه به جمعیت آن از نظر سرانه فرهنگی با سایر استان‌ها مقایسه كنیم، می‌بینیم، تهران بسیار فقیر است و بسیاری از سازمان‌ها، برای تهران هزینه نمی‌كنند و انتظار دارند، شهرداری كارهای زیادی را برای تهران انجام دهد. شهرداری چاه نفت كه ندارد. شهرداری باید به فعالیت‌های عادی خود بپردازد. شما اگر شهر كثیفی داشته باشید، هیچ ارزشی ندارد كه در آن فعالیت دینی انجام دهید؛ چون ما باید در ابتدا شهری پاكیزه و شاداب داشته باشیم تا بتوانیم بگوییم این شهر، شهری دینی است.

ما نمی‌توانیم از شهرداری انتظار داشته باشیم كه ایجاد فضای سبز، فعالیت‌های عمرانی و ... را نادیده بگیرد و فقط هیئت و دسته سینه‌زنی راه بیندازد، بلكه باید شهر آراسته و بانشاطی داشته باشیم كه امكان بروز فرزانگی و فرهیختگی در آن وجود داشته باشد و در همان حال، دینی هم باشد؛ بنابراین شهرداری باید در كنار این وجوه، به چنین فعالیت‌هایی نیز بپردازد؛ ولی متأسفانه به نظر می‌رسد، به دلیل فعالیت‌های شهرداری، برخی سازمان‌های متولی انجام فعالیت‌های دینی خودشان را كنار كشیده‌اند؛ درحالی‌كه ما برای جذب اعتباری در حوزه دین كلی با اعضای شورا چانه‌زنی می‌كنیم. آنها می‌گویند: «تهران نیازهای دیگری نیز دارد و مگر ما چقدر می‌توانیم، اعتبار محدودمان را به فعالیت‌های دینی و مذهبی اختصاص دهیم؟» كه البته درست می‌گویند.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما