تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۰۰:۲۴
۰
کد مطلب : ۱۳۲۷۰

عقل و عرش

خردگرایی از منظر علی (ع) و بازتاب آن در اندیشه شاعران
عقل و عرش
مهری اتیوند*:اصلی‌ترین عامل تغییر هدفمند زندگی بشر، دستمایه‌های عقلانی اوست. قرآن کریم راه‌های شناخت حقیقت را به سه دسته تقسیم می‌کند:

۱. راه عقل و اندیشه
۲. راه عرفان
۳. راه وحی [برای اطلاع بیشتر از راه وحی، می‌توان به «تفسیر المیزان»، علامه طباطبایی، ج ۱۴، ص ۴۹۲، انتشارات اسلامی، قم ۱۳۶۴ مراجعه کرد.]

مفسران در تفسیر آیه هشتمِ سوره حج که خداوند می‌فرماید: «و من الناس من یجادل بغیر علم ولاهدی و لاکتاب منیر» به این تعبیر اشاره کرده‌اند. آنان از علم به عقل و از هدی به کشف و شهود عرفانی و از کتاب به وحی تعبیر کرده‌اند.
امام علی (ع) ارزش اعمال انسان را به بهره‌گیری از عقل و تفکر می‌داند و معتقد است که خداوند به اندازه عقل آدمی او را بازخواست می‌کند. ایشان ارزش اعمال آدمی را به ارزش خردورزی و شناخت آگاهانه می‌داند. نگاه امام (ع) به دنیای پیرامونش نگاهی وسیع و گسترده است و دنیا در نظر ایشان ابزاری برای رسیدن به اهداف متعالی است.
امام (ع) عقلانیت را به سوی ارزش‌گرایی سوق می‌دهد و معیارهای اخلاقی را دارای ارزش عقلانی می‌داند.
بازتاب تفکر و اندیشه امام (ع) در ذهن و کلام مردان بزرگ تاریخ چنان فروزان و تابناک است که برای محققان جای شک و تردید باقی نمی‌گذارد و پیوند آنها را با این حقیقت زنده، آشکار می‌سازد. حکیم بزرگ، فردوسی، یکی از آنهاست.

فردوسی شاهنامه را با نام خداوند خرد آغاز می‌کند و به‌ قول دکتر زرین‌کوب با براعت استهلالی زیرکانه، به تاریخ هم رنگ فلسفه می‌زند.

کلید ورود به دنیای شاهنامه خرد است که با آن دنیای شاهنامه روشن می‌شود و چون قلب در پیکر انسان زندگی را برای او امکان‌پذیر می‌سازد و حیات را تداوم می‌بخشد. شاید منظور فردوسی از این کار ذکر این نکته باشد که ساختار شاهنامه ساختاری عقلانی است و کلید آن به وسیله عقل گشودنی است، آنجا که می‌گوید:

از این نامور نامه شهریار
بمانم به گیتی یکی یادگار
تو این را دروغ و فسانه مخوان
به یکسان روشن زمانه مدان
از او هرچه اندر خــورد با خرد
دگــر بر ره رمـز و معنی برد

دستمایه اصلی فردوسی در بحث خردگرایی تفکر شیعی او و تأثر او از نهج‌البلاغه است. شاخص‌های خرد در مقدمه شاهنامه برگرفته از سخنان امام (ع) در خطبه توحید است. امام (ع) می‌فرماید: «ولا ینالُهُ غوص الفطن» عمق اندیشه خداوند یگانه را درنمی‌یابد و فردوسی می‌گوید:

نه اندیشه یابد بدو نیز راه
که او برتر از نام و از جایگاه

امام (ع) می‌فرماید:

«خَیر المَواهبٍ العقلُ»؛ «بهترین بخشش‌ها خرد است.»

خرد بهتر از هرچه ایزدت داد
ستایش خرد را به از راه داد

سعدی در عصری زندگی می‌کند که حرکت‌های خردستیز سامان‌یافته‌اند و نظامیه مرکز حرکت‌های خردستیز مأوای عالمان است.

سعدی اصول اخلاقی را می‌پسندد و از بُعد تربیتی عقلانیت را تشویق و ترغیب می‌کند. وی با الهام از کلام امام (ع) که می‌فرماید: «صدر العاقل صندوق سره»؛ «سینه خردمند صندوق اسرار اوست.»، می‌گوید:

دل است ای خردمند زندان راز
چو گفتی نیاید به زنجیر باز

در عصر حافظ حرکت‌های خردستیز نهادینه شد و تنش‌های زیادی جامعه را فراگرفت، خردمندانه‌ترین محور شعر حافظ شخصیت رند و شیوه رندی است. رند خردمند، حرص را به زندان می‌افکند و از فتوای عقل پیروی می‌کند:

سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم

باید اضافه کرد که فردوسی، حافظ، سعدی به عقلانیت اهتمام خاص نشان داده‌اند. فردوسی به‌طور صریح و آشکار در بُعد فردی و اجتماعی به آن توجه کرده است. سعدی آن را در تربیت اخلاقی لحاظ کرده است و حافظ به شکلی عمیق در غزل‌های رندانه یا غزل سیاسی-اجتماعی از آن بهره جسته است.

دلیل این توجه اهمیتی است که عقل در موضع نقادی دارد و ابزار اصلی تجزیه و تحلیل منتقدان اجتماعی به‌شمار می‌رود.

حضرت علی (ع) درباره شناخت خداوند و تفکر و اندیشه در این راه می‌فرماید: «با خرد، شناخت خداوند پایدار شود و با اندیشه، حجت‌هایش به اثبات رسد.»۱

و آن را خلعت ایزدی می‌دانند و درباره این موضوع فرموده‌اند: «العقل احسن حلیه»۲
فردوسی پیامش را در بیتی چنین می‌گوید:

خرد مرد را خلعت ایزدی است
سزاوار خلعت نگه کن که کیست۳

فردوسی در بیتی دیگر به خرد و بندگی اشاره داشته است. طبق کلام مولا علی (ع) که می‌فرمایند: «اَطِعْ ربک تُسَمی عاقلا»؛ «از خداوند پیروی کن تا خردمند نامیده شوی.»۴

خرد یافته مرد یزدان‌شناس
به نیکی ز یزدان شناسد سپاس۵

همچنین سعدی در دو اثر بزرگ خود یعنی گلستان و بوستان که از سرمایه‌های گرانقدر ادب فارسی است، از مواعظ حکمی، خطابه، پند و اندرز و حتی سخنان ادبی امام علی (ع) بهره برده است. این اقتباس گاهی مستقیم و گاهی غیرمستقیم است؛ از جمله در مواردی که سعدی از کلام مولا اقتباس کرده است، می‌توان به آن اشاره کرد: «کوشش کسی که از غیرخدا یاری خواهد، به هدر رفته است.»۶

«یکی از پادشاهان پارسایی را دید. گفت: هیچت از ما یاد نمی‌آید؟

گفت: بلی؛ هر وقت که خدای را فراموش [می]‌کنم.

هر سو دَوَد آن‌کس ز بر خویش براند
و آن را که بخواند، به در کس ندواند»۷

با نگاه به تعبیر حافظ نظر او درباره عقل برگرفته از کلام خداوند در قرآن است. او عقل کل را الهامی غیبی می‌داند که ارزش الهی دارد و جایگاهش بام عرش است. ارتباط عقل و عرش در جایی دیگر در این بیت دیوان آمده است:

صبحدم از عرش می‌آمد سروش عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از برمی‌کنند۸

با این مقدمه، آموزه‌‌های دینی هم می‌تواند راه‌گشای زایش اندیشه و هم بازدارنده حرکت آن باشد. این بازمی‌گردد به این نکته که آیا به رشد معرفت عقیده داریم یا خیر؟ و آیا به دستاویز دین، سدی بر سر راه عقل نهاده‌ایم که راه رشد را به‌طور دائم بر او ببندیم و آن را از حرکت بازداریم؟ یا اینکه بنا به حرکت و رشد آن است؟

اسلام چراغ بودن و نشان دادن راه را ترجیح داده است و در جامعه اسلامی ما نیز باید چنین باشد. رشد آزاد معرفت نیز گرچه مطلوب است، شکی نیست که باید از قربانی‌شدن بیهوده اذهان نیازموده هم جلوگیری کرد و در توزیع و مصرف اندیشه قائل به زمان بود.

آنچه مهم است، در حرکت بودن کاروان اندیشه و در جریان بودن جویبار اندیشگی است و نریختن قیمتی در اندیشه در پای جاهلان؛ چه، این زیباترین نعمت خداوند نباید در راه زشت‌ترین اهداف تقسیم و تضییق شود تا از برکت پاره‌پارگی آن جاهلان مسرور شوند و عاقلان سردر گلیم کشند.
مولوی چنین می‌سراید:

ایـن سخن و آواز اندیشه خــاست
تو ندانی بحر انــدیشه کجــاست
لیک چون موج سخن دیدی لطیف
بحر آن دانی که باشـد هم شریف
فکــر ما تیریست از هـو در هــوا
در هـــوا کـــی پـاید آید تا خدا
طالــب این ســراگر علامه‌ایست
نک حسام‌الدین که سامی‌نامه‌ای است!۹

* دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی


منابع و مآخذ:

۱. تحف‌العقول، ص ۶۲
۲. غرر الحکم و ... ، ۸۱۳، ج ۱، ص ۲۰۴
۳. شاهنامه، ج ۸، ص ۱۳۹، ب ۱۴۴۱
۴. اصفهانی، ابی‌نعیم احمد بن عبدالهش، حلیـ‹ اولیاء و طبقات الاصفیاء، ج ۶، ص ۳۴۵، انتشارات دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، بی‌تا
۵. شاهنامه، مسکو، ج ۶، ص ۲۱۰، ب ۷۷۱
۶. نهج‌البلاغه، حکمت شرح دکتر خزایلی، ص ۳۵۶
۷. گلستان، باب دوم، ص ۹۲
۸. دیوان حافظ
۹. دفتر اول مثنوی معنوی مولوی
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما