تاریخ انتشار
شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۰۰:۱۶
۰
کد مطلب : ۱۳۳۲۹
جادویی‌شدن، جادوزدایی و جادویی‌شدن مجدد در جامعه مدرن

کلیشه جذاب

کلیشه جذاب
دکتر محمدسعید ذکایی*:جادوزدایی دو جنبه متفاوت دارد كه هر یك در دیگری مستتر است. دنیایی شدن و افول جادو و مقیاس و قدرت فزاینده عقلانیت رسمی مبتنی بر وسیله-هدف در علم و بوروكراسی و قانون.

اولی به طور یقین در قلمرو فرهنگ قرار می‌گیرد و دومی به تحولات تاریخی در عرصه سازمان و سیاست جوامع مربوط می‌شود؛ اگر چه این تصویر، خود به‌نوعی پدیده‌ای فرهنگی است.

از زمانی كه وبر، نخستین بار به طرح این اندیشه پرداخت، تجربه نشان داده است كه فرایند جادوزدایی به صورتی ناموزون پیش رفته و گاه اصلاً پیش نرفته است. یكی از موانع عمده‌ای كه بر سر فرایندهای مربوط به سیاست و برنامه‌ریزی رسمی-عقلانی وجود دارد، طیف متنوعی از جادویی‌شدن‌ها است كه در تضاد با روند جادوزدایی عمل می‌كنند.

برای مثال می‌توان به رواج مفاهیم شانس و تقدیر، بازگشت به اعتقادات سنتی، مصرف مواد مخدر و الكل، قومیت و ملی‌گرایی، انفعال در برابر تولیدات تلویزیون، لذت‌گرایی فرهنگی مبتنی بر مصرف، اعتقادات جایگزین یا به اصطلاح مربوط به عصر جدید (مثال Big bang و موارد مشابه) اشاره كرد. روشن است كه سیاست و برنامه‌‌ریزی خود می‌توانند جادویی یا ناقل «نیروی محركه» جادویی شدن مجدد شوند. در ذیل دو وجه جادوزدایی را به اختصار مورد بحث قرار می‌دهیم:

عقلانیت و بوروكراسی

«وبر» ناامیدی خود را از تنگناهای روزافزون بر ابعاد ظاهری زندگی اجتماعی انسان، نتیجه اجتناب‌ناپذیر روال عقلانی‌شده‌ای، می‌دانست كه بوروكراسی و نظام‌های قدرت مطالبه و ایجاد می‌كردند و این فشارها و تنگناها را با تعبیر آشنای «قفس آهنین» یاد می‌كند؛ آنچه به طور یقین می‌توان مطرح كرد این است كه اگر چه در چنین قفسی هستیم، لااقل خود تا حدودی مسئول زندانی كردن خویش هستیم؛ البته بر تعبیر قفس آهنین بوروكراتیك وبر، انتقاداتی نیز وارد شده است؛ از جمله اینكه:

- وبر ظرفیت انسان‌ها را برای مقاومت یا كنار زدن عقلانیت‌های بوروكراتیكِ رسمی دست‌كم می‌گیرد. (هم از جهت اهداف و هم روش‌ها)
- دیگر اینكه رسمی بودن و غیررسمی بودن تنها به لحاظ مفهومی از یكدیگر متمایزند و هر كدام همزمان در دیگری حاضر و غایب است و فهمیدن هر یك، مستلزم تعهد به دیگری است.
- نكته دیگر این است كه هر چیزی قابل كمی‌سازی است و هر چیزی در معرضِ (تابع) عقلانی شدن رسمی نیست.
- اندازه پیچیدگی سازمان‌ها در شكل‌گیری یا عدم شكل‌گیری قفس آهنین مؤثر است. عقلانی شدن در سازمان‌های بزرگ دشوارتر است.
- عقلانیت رسمی ویژگی‌هایی را از جهات مهارت‌های شناختی و اجتماعی از كنشگران طلب می‌كند.
- و سرانجام اینكه حتی در بوروكراسی‌هایی كه عقلانیت بسیار كارآیی دارد، ابعاد غیرعقلانی زندگی اجتماعی (نماد) سمبل‌گرایی و اسطوره، مفاهیم مربوط به تقدیر و شانس، گرایش‌ها و رفتارهای جنسی، ایدئولوژی‌های دینی و غیردینی بر رفتار سازمانی تأثیرگذار است. علاوه بر این خود بوروكراسی‌ها نیز به مثابه نهادها یا مؤسساتی با مرزبندی‌های عضویت‌پذیری مشخص و شكل‌دهنده طیف گسترده‌ای از جادویی شدن‌ها هستند. (مثلاً در مناسك فوتبال حلقه اتحاد و دعای مكزیكی‌ها)

افول جادو

به نظر می‌رسد «وبر» از مفهوم جادوزدایی دو تفسیر در نظر دارد؛ یكی آنكه وحدت شناختی و تفسیری كه مشخص‌كننده جهان‌بینی‌های جادویی‌شده ماقبل مدرن بود، از بین می‌رود. به نظر او، ارزش‌های غایی و برتر Sublime از زندگی عمومی رخت بربسته یا به عرصه شهودی (استعلایی) Transcendental زندگی صوفیانه كشیده شده‌اند یا در غالب ارزش‌های برادری و پیوندهای مستقیم انسانی درآمده‌اند. در این تصور، معانی دیگر در اعتقادات و درك‌های مشترك و عمومی كه یك اجتماع اخلاقی و شناختی Epistemic را شكل دهند، قرار ندارد. علاوه بر این، «وبر» توجه ما را به افول جادو و این فرض كه در اصل، دیگر رمز و رازی باقی نیست، جلب می‌كند. هر چیزی در قالب واژگان و استدلال‌های قابل قبول برای عقلانیت علم، تبیین‌پذیر جلوه می‌كند.

صرف‌نظر از اینكه برداشت فوق را بپذیریم تشخیص وبر از ابعاد جادوزدایی با چالش‌هایی روبه‌رو شده است. انتقاد نخست بر همگونی در وحدت در اعتقادات دنیای جادویی‌شده بازمی‌گردد. به نظر می‌رسد فرایندی طولانی را از جادوزدایی در معنای تكثر شناخت‌شناسی در بسیاری از نقاط جهان می‌توان یافت. تشكیك و تكثرگرایی به وضوح قابل رؤیت است. علاوه بر این، این توافق در میان انسان‌شناسان وجود دارد كه «جامعه ابتدایی» تخیلی است كه منعكس‌كننده مفروضاتی درباره مدرنیته است.

علاوه بر این باید نسبت به تكثر هنجاری‌شناختی جهان جدیدتر مشكوك بود. برای مثال، در اشاره به مفهوم فرایند متمدن شدن Civilizing Process «الیاس» كه آن را باید نسخه بدیلی برای جادوزدایی دانست «الیاس» اشاره می‌كند كه با ظهور تدریجی جامعه مدرن، جهان‌بینی‌ها از یگانگی و اتحاد بیشتری برخوردار شده‌است. به همان‌سان، تحلیل گلنر Gelner از ناسیونالیسم که یكی از پیامدهای رایج جامعه صنعتی و واكنشی به نیازهای آن است نیز خود نسخه‌ای از این مدل در تاریخ اروپاست.

از منظر دیگری نیز می‌توان استدلال كرد كه جهان مدرن از جهاتی همگن‌تر شده است؛ شباهت‌هایی كه نوگرایی در جلوه‌های معماری تكنولوژی، مدیریت و موارد مشابه ایجاد كرده است. (وقتی از هواپیما در نیویورك، دبی، فنلاند ایران و دیگر كشورها خارج می‌شوید، شباهت‌ها به اندازه تفاوت‌ها تعجب‌برانگیز است؛ البته شباهت‌ها همه از جنبه تكنولوژیك نیست. جهانی شدن تجارت، توریسم و تا اندازه‌ای فرهنگ و سیاست پدیده‌ای تأمل‌برانگیز است.)

از نظر ارزش‌ها و مفروضاتِ تأثیرگذار بر زندگی روزمره، همان‌قدر كه فرهنگ‌های جهانی تفاوت و شكاف نشان می‌دهند، شباهت هم دارند؛ با این حال، منكر این حقیقت نیز نمی‌توان شد كه پلورالیزم و تكثرگرایی صورتی واقعی یافته‌اند. تز جادوزدایی انتظار (پیش‌بینی) این شرایط ما بعد مدرن را داشته است؛ با این حال، چنان كه «هانرز» نیز اذعان دارد، منظومه جهانی دربرگیرنده همپوشی (همگرایی) و تنوع Polycentrie نیز هست. توجه به این پارادوكس‌ها ما را وادار به پذیرش پیچیدگی جهانی می‌كند كه نه كاملاً جادویی شده و نه جادوزدایی شده است.

شاید بتوان گفت كه كنار گذاشتن اسرار در برابر دانش عینی ـ كه وجه اصلی جادوزدایی است ـ در زمان «وبر» بیش از زمانِ حاضر قابل دفاع بوده است؛ همان‌طور كه تصور از علم با قاطعیت بیشتری همراه بود. در واقع معلوم نیست كه آیا دانش‌های عینی عرضه‌شده توسط علم، واقعی هستند یا سنت‌های علمی غربی جهان ممكن است اسرارآمیزتر شده باشد؛ علاوه بر این، شواهد زیادی در مورد افول جادو در دست نیست؛ برای مثال، قطعیت‌های پزشكی و علمی مورد تشكیك قرار گرفته‌اند. در زندگی روزمره مفاهیمی مثل تقدیر یا شانس بسیار اهمیت دارند. درمان‌های جایگزین بسیار مورد توجه هستند، می‌توان به طیف وسیعی از جادویی‌شدن‌ها اشاره كرد كه به طور مشخص مدرن به شمار می‌آیند. اسطوره‌سازی‌های تبلیغاتی، سینما، توسعه، توریسم، شیطان‌پرستی‌های جدید، فال‌بینی‌های روزنامه‌ای، سبك‌های زندگی جایگزین، فلسفه‌های رشد فردی و بسیاری موارد دیگر مصادیق آن به شمار می‌آیند و به تبع آن نمادگرایی غیردینی Secular-Symbolism همچنان رشد می‌كند.
از جمله جنبش‌های مدرن جادویی‌شدن مجدد، انباشت و رشد دیدگاه‌ها و رفتارهایی است كه در پوشش رمانتیسم قرار می‌گیرند كه در آن نوعی دلتنگی و آرزو برای یك گذشته اسطوره‌ای، غیرمدرن و غیرعقلانی به چشم می‌خورد. تولیدات فرهنگی و فكری این جنبش، خود به یك تجارت بزرگ تبدیل شده‌اند. صنایعی مثل سینما، تلویزیون و میراث فرهنگی عاملان معاصر اصلی اندیشه رمانتیك به شمار می‌آیند؛ از دیگر نمونه‌ها می‌توان به جنبش‌های رشد فردی و سبك‌های فكری جایگزین مانند كارلوس كاستاندا و پائلو كوئیلو اشاره كرد.

تنش بین رمانتیسم و تعقل‌گرایی بر شكل‌گیری هویت و چشم‌انداز رشته‌هایی مثل باستان‌شناسی و مطالعات فرهنگی، تاریخ، ادبیات، نقد ادبی و انسان‌شناسی نیز سایه انداخته است.

علاوه بر این، موفقیت مدرن جادوزدایی از جهات دیگر نیز محل تردید قرار گرفته است. (مثلاً چالش‌های وارد شده به جهانی شدن ایدئولوژی عقلانی غرب در قالب توسعه و محیط زیست) در سیاست جهانی نیز كاریزما همچنان مطلوبیت خاص خود را داراست كه پیدایش چهره‌های كاریزماتیك جهانی، مصداق آن به‌شمار می‌رود. بدین ترتیب، به‌رغم موفقیت و تداوم پروژه عقلانی شدن به‌ویژه در وجوه اقتصادی و سازمانی آن، عقلانی‌شدن تنها فرایند تاریخی قابل تشخیص در مدرنیته نیست. جهانی‌شدن هم فرایند دیگری است كه خود با عقلانی شدن پیوند دارد.

بدین ترتیب از یك طرف نمی‌توان منكر واقعیت و اثربخشی عقلانی‌شدن و قلمرو رو به گسترش آن شد و از سوی دیگر به نظر می‌رسد عقلانی‌شدن شكاف‌های زیادی را در خود جای می‌دهد؛ اگر چه علم موفقیت‌های زیادی كسب كرده و «دنیایی‌شدن» یكی از جنبش‌های اصلی در جوامع مدرن در دو سده گذشته بوده‌است؛ افول جادو -چه نوع سنتی یا مدرن‌تر آن- كمتر قابل اثبات است. اگر چه جادوزدایی سرنوشت جهان بوده است؛ اما خود، دریچه‌ای را برای جادویی‌شدن مجدد ایجاد كرده است. جادویی‌شدن مجدد هم به اندازه جادوزدایی میراث مدرنیته است.

در مجموع باید گفت روابط پیچیده‌ای بین فرایندهای سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی جدید دولتی و ظهور صورت‌هایی از جادویی‌شدن مجدد وجود دارد. فهم بهتر رابطه عقلانی شدن و سازماندهی (سازمان) جادویی‌شدن مجدد در تولید و مصرف فرهنگی می‌تواند به فهم بهتر مدرنیته بینجامد. در پایان از جمله محورهای موضوعی پیشنهادی كه رابطه فرایندهای سابق‌الذکر را با آن می‌توان شناخت و می‌تواند برای مطالعات و تحقیقات گسترده‌تر مناسب باشد، می‌توان به مواردی همچون هنرها، مسائل محیط زیست، آموزش و پرورش، دانشگاه، قومیت و ملی‌گرایی، فولكلور مدرنیته توریسم و میراثِ فرهنگی، فعالیت‌های فراغتی، رسانه‌ها، پزشكی، جنبش‌های جدید اجتماعی پست‌مدرنیسم، فرقه‌های دینی و اعتقادی و خرده‌فرهنگ‌ها اشاره كرد.

* مدیر‌گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما