تاریخ انتشار
شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۰۰:۲۹
۰
کد مطلب : ۱۳۳۵۰

مظاهر یا تظاهر دین در سینما؟

مظاهر یا تظاهر دین در سینما؟
رضا صائمی: بنابراین به همین علت در ابتدای ورود سینما به ایران بسیاری از افراد مذهبی نسبت به آن بدبین بوده و اگر یادتان باشد پیش از انقلاب، خانواده‌های مذهبی فرزندان خود را از رفتن به سینما منع می‌كردند یا در خانه خود تلویزیون نداشتند؛ اما وقوع انقلاب اسلامی و جمله معروف امام خمینی (ره) كه ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم، موجب شد تا سینما در یك دگردیسی فرهنگی غسل تعمید شود و از این ابزار در بستر ارزش‌های فرهنگی خود بهره بگیریم. به تدریج این نگاه عمیق‌تر شد و با تولد ژانر سینمای دفاع مقدس و سینمای معناگرا سینما كاركردهای آموزشی و فرهنگ‌سازی خود را در حوزه دین گسترش داد و مباحت تئوریك و نظری درباره این موضوع مورد توجه جدی قرار گرفت؛ البته چالش‌های موجود بر سر مفهوم سینمای دینی آنقدر زیاد و پیچیده‌است كه نمی‌توان در این یاداشت به همه ابعاد آن پرداخت؛ مثلاً اینكه آیا اساساً سینمای دینی وجود دارد و می‌توان دین را به عنوان یك پسوند به سینما اضافه كرد و از آن نوع خاصی از فیلم‌ها را انتظار داشت و ... .

ما در این یاداشت با فرض وجود سینمای دینی فارغ از انكار و اثبات آن، می‌خواهیم موانع و چالش‌های موجود بر سر این مفهوم پرمناقشه را بازشناسی كنیم.

در یك نگاه كلی می‌توان سینمای دینی را به دو نوع عمده تقسیم‌بندی كرد: یكی فیلم‌هایی كه به تاریخ دین یا سرگذشت یكی از بزرگان دین می‌پردازند و به نوعی شخصیت‌محور هستند و دوم آثاری كه مفاهیم و انگاره‌های دینی و برخی باورها و اعتقادات دینی را دست‌مایه كار خود قرار می‌دهند كه در اینجا مرز سینمای دینی و سینمای معناگرا به هم نزدیك می‌شود و در جاهایی قابل تفكیك نیست.

چه بسا فیلمسازی داعیه ساخت فیلم دینی نداشته باشد؛ اما سوژه‌ای كه برگزیده و داستانی كه روایت می‌كند، در ساحت تجربه دینی می‌گنجد و اگر مفهوم‌سازی‌های موجود را معیار قرار دهیم می‌توان آن را جزیی از سینمای دینی قرار داد؛ حتی اگر سر و شكل فیلم و ژانر آن با این مفهوم جور نباشد. خیلی از فیلم‌های طنز را می‌توان دینی‌تر از آثاری دانست كه برچسب معناگرایی به خود زده‌اند.

آنچه معیار و محك واقعی برای ارزشیابی دینی بودن یك اثر سینمایی است، بیش از آنكه در مدعای كارگردان، دیالوگ‌پردازی و فضاسازی‌های دینی قابل اثبات باشد در شیوه روایت و چگونگی انتقال پیام به مخاطب است. چالش عمده در سینمای دین دست‌كم در كشور ما دقیقاً در همین نقطه شكل می‌گیرد؛ جایی كه یك فیلم پیام اخلاقی یا مفاهیم دینی خود را با زبانی گل‌درشت و بیانی شعاری به خورد مخاطب می‌دهد و تصویری اغراق‌گونه از داستان یا شخصیت قصه خلق می‌كند و از قهرمان داستان خود اسطوره‌ای دست‌نیافتنی می‌سازد كه اساساً تجربه آن در عالم واقع برای هیچ یك از مخاطبان امكان‌پذیر نیست.

مشكل اصلی سینمای دینی در ایران تناقض بین تظاهر به نمایش دین و روایت درست مظاهر دینداری است.

در فیلم دینی معقول سعی می‌شود تا مظاهر دینی و نمادها و نشانه‌های آن به زبان سینمایی و هنری به مخاطب منتقل شود و این كار با نهایت ظرافت در لایه‌های پنهان اثر و با نشانه‌شناسی و رعایت روانشناسی مخاطب صورت گیرد تا در پایان فیلم نتیجه عكس ندهد و به جای دلربایی مخاطب، به دلزدگی او نینجامد. چه بسا فیلمسازانی كه تصور می‌كنند؛ اگر در فیلم خود از مظاهر و نمادهای دینی مثل مهر، تسبیح، انگشتر، نماز، مسجد و ... استفاده كنند، یك فیلم دینی ساخته‌اند؛ در‌حالی‌كه ممكن است یك فیلم سرشار از این نشانه‌ها باشد، اما نتوان نام فیلم دینی بر آن گذاشت.

اتفاقاً ساخت فیلم‌های دینی به علت پیش‌فرض‌هایی كه مخاطب از قبل درباره آن در ذهن دارد و اساساً تقدس دین، بسیار دشوارتر از ژانرهای دیگر است و خطر لغزیدن در سراشیبی شعارزدگی و پیام‌زدگی به شدت در این گونه سینمایی وجود دارد. روانشناسی مخاطب به ما می‌گوید كه اساساً تماشاگران از زبان نصیحت‌گونه و اندرزمآبانه گریزانند و دوست ندارند كه فیلمی از ابتدا تا انتها بخواهد آنها را ارشاد كند؛ بنابراین مرزی باریك بین هدایت و روایت در سینمای دینی وجود دارد كه هنر كارگردان عبور هنرمندانه از این لبه تیز است.

سینمای دینی باید فرق بین تظاهر به دین و روایت هنرمندانه مظاهر دین، اخلاق‌گرایی و پیام‌زدگی، شعار و شعور دینی و ... را بداند و رعایت كند. ساخت فیلم دینی با سخنرانی مذهبی در مسجد فرق دارد. در سینمای دینی قصه‌گویی و روایت هنری آن و چگونگی سرگرم كردن مخاطب است كه حائز اهمیت است و فرم بر محتوا تقدم دارد. یكی از ضعف‌های عمده سینمای معناگرا در ایران همین است كه كارگردان فكر می‌كند كه حتماً باید حرف‌های مهم و بزرگی بزند و قصه عمیق و پیام مهمی را به مخاطبانش منتقل كند. در حالی كه در سینما فرم و ساختار روایی و بصری اثر بر محتوا و مضمون آن تقدم دارد و سینمایی بودن آن باید حفظ شود. سینمای دینی، منبر نیست كه در آن دیگران را نصیحت كنیم و پند و اندرز بدهیم یا صرفاً قصه ائمه و بزرگان دین را تعریف كنیم. سینمای دینی قرار نیست ابزار تبلیغاتی صرف باشد؛ حتی اگر چنین كاركردهایی از آن انتظار می‌رود در درجه اول باید هنر بودن خود را حفظ كند و به زبان سینما سخن بگوید، آن‌گاه تأثیر آن از منبر، سخنرانی و دیگر شیوه‌های مبلغان دینی مؤثرتر و كارآمدتر است. بزرگ‌ترین چالش و خطر سینمای دینی در همین مرز باریك قرار دارد كه بازنمایی هنرمندانه مظاهر دینی را با نمایش متظاهرانه دین اشباه بگیرد.

آنچه معیار و محك واقعی برای ارزشیابی دینی بودن یك اثر سینمایی است بیش از آنكه در مدعای كارگردان، دیالوگ‌پردازی و فضاسازی‌های دینی قابل اثبات باشد در شیوه روایت و چگونگی انتقال پیام به مخاطب است.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما