کد مطلب : ۱۳۴۹۰
مرثیههای عاشورایی
مرثیهسرایی از آغاز زبان و ادبیات فارسی رواج داشته و اصولاً به دو گروه تقسیم میشود؛ «مرثیههای غیر مذهبی» و «مرثیههای مذهبی.»
مرثیههای غیر مذهبی بیشتر از مرثیههای مذهبی تنوع دارند. شاعران ایرانی در طول تاریخ مرثیههای بسیاری را برای عزیزان از دست رفته، ممدوحان و دوستان خود سرودهاند که از آن میان میتوان به مرثیههای رودكی، خاقانی، جامی، نظامی و حتی حافظ اشاره کرد. مرثیههایی که درباره انسان خاصی باشد؛ همچنین مرثیههای دیگر که در سوگ وطن، جنگل، بنا و... سروده شده، در دسته مرثیههای غیرمذهبی جا میگیرند.
مرثیههای مذهبی نیز در فرهنگ ما به دو گروه تقسیم میشوند:
۱. مرثیههایی که در سوگ امامان(ع) و بزرگان دین سروده شدهاند.
۲. مرثیههایی که خاص حضرت امام حسین(ع)، عاشورا و صحرای كربلا هستند.
این تقسیمبندی به دلیل این است که مرثیههای عاشورایی گویای حماسۀ بزرگ تاریخی، احساسی و الهیای هستند که این حُب را نمیتوان در مورد مرثیههای دیگر مشاهده كرد؛ بهویژه وقتی از مرثیههای عاشوایی صحبت میكنیم، در كنار آن واژه حماسه نیز آورده میشود؛ همچنین است، وقتی از حماسه صحبت میكنیم، میتوانیم واقعه عاشورا یا به عبارت دیگر حماسه عاشورا را با حماسههای دیگرِ جهان تطبیق دهیم؛ البته درست است كه حماسه عاشورا، حماسه و واقعهای تطبیقناپذیر است؛ ولی برای اینكه حقیقتِ این حماسه را درک کنیم، از این تطبیق ناگزیر هستیم.
اولین حماسۀ بشری حماسه «گیلگمیش» است. حماسههای دیگری مانند حماسه هند و باستان، ایلیاد و ادیسه هومر و... نیز در تاریخ و ادبیات جهان وجود دارند که موضوع همه آنها جنگ است؛ مثلاً در حماسه یونانی ایلیاد و ادیسه همه جنگ بر سر دزدیدن زنی به نام «هلن» است. در حماسه «گیلگمیش» نیز موضوع مرگ وجود دارد؛ اما همه این حماسهها با وجود اینکه از نظر ویژگیهای ادبی، زیبا و شاهکار هستند، چیز دیگری در بطن ماجرا ندارند؛ در حالی که در حماسه عاشورا که جنگ نابرابر بین خیر و شر است، جنگ بر سر درونیات انسان نیست، بلكه جنگ هدفمند و فی سبیلالله است. جنگی است كه خیر در مقابل شر قد علم میکند و در آن، مهم این است كه اندیشه قهرمان جامه عمل بپوشاند؛ به همین دلیل مضامین تاریخ عاشورا در هیچ حماسه دیگری دیده نمیشود.
میتوان به برخی از این مضامین اشاره کرد؛ مثلاً همه قهرمانان در پشت جبهه جنگ به هدایت جنگ میپردازند؛ اما امام حسین(ع) خود در قلب این جنگ نابرابر قرار میگیرد. در حماسههای دیگر خانواده قهرمانان از آسیب به دور نگه داشته میشوند و در محلی دور از نقطه جنگی اسکان مییابند؛ در حالی که در حماسه و واقعۀ عاشورا فرزندان و نزدیکان امام حسین(ع) در کنار دیگر یاران وی قرار میگیرند. نظیر این موارد است که وقایع عاشورا را به حماسهای متفاوت تبدیل میكند.
این مقدمه را گفتم كه مشخص شود، اگر میگوییم، حماسه مذهبی به دو شكلِ حماسه عاشورایی و به جز آن تبدیل میشود، به دلیل این است كه همه شاعران پارسیگوی از زمان كسایی مروزی و سنایی غزنوی گرفته تا صفویه در نوع مرثیهسرایی عاشورایی بسیار موفقتر عمل کردهاند. كسانی كه در این نوع ادبی تحقیق دارند، متوجه هستند كه صولت و شوكت دوازدهبند مرثیه «محتشم كاشانی» به دلیل مصراع نخست و بیت نخست آن است که میگوید: «باز این چه شورش است كه در خلق عالم است» محتشم در این مرثیه همه عالم را مشمول این مصیبت میكند.
طبعاً بعد از صفویه ما نشانههای مرثیهسرایی را در دورههای بعدی مانند افشاریه، زندیه و قاجاریه نیز میبینیم؛ اما در دوره و روزگار معاصر ما نیز مرثیههایی سروده شده كه نه فقط چیزی كمتر از مرثیههای روزگار صفویه ندارند، بلكه چند گام هم فراتر رفتهاند. مجموعه آنها را من در كتاب «شكوه عشق» بررسی کردهام؛ اما در این مقال من به مروری خلاصه بر تاریخ سرایش مرثیههای عاشورایی میپردازم:
اولین کسی كه دربارۀ سیدالشهدا(ع) مرثیه سرود، كسایی مروزی (شاعر قرن چهارم) بود؛ پس از وی، سیف فراهانی است كه سرودههایی را در سوگ سیدالشهدا(ع) و واقعه عاشورا دارد. در روزگار آل بویه در قرن چهارم دستور داده میشود که بازارها تعطیل شوند و مردم برای حضرت سید الشهدا(ع) عزاداری کنند. این نخستین نشانه و برش در تاریخ است که پس از واقعه عاشورا مردم به صورت رسمی و جدی به عزاداری مشغول میشوند؛ بنابراین نخستین سوگوارهها و عزاداریها نیز از نیمه دوم قرن چهارم پدید آمدند.
در قرن پنجم تا هشتم ما بازتابهای مفصلی از مرثیهسرایی و عزاداری در تاریخ ادبیات نداریم. این بازتابها کموبیش در آثار شاعرانی همچون سنایی غزنوی دیده میشود؛ همچنین پس از قرن ششم است که نمادها و سنبلهای عاشورایی را در شعر میبینیم و ادبیات ما شکل و ریخت عرفانی به خود میگیرد. در ادامه به مقتلگونههایی از سنایی غزنوی در كتاب «حدیقـ‹ الحقیقه» میرسیم كه نشانگر توانمندی این شاعر است؛ زیرا فصلهایی از تاریخ را در شعرش بازتاب داده است؛ به هر روی در قرن پنجم ما هیچ شکوفاییای در مرثیهسرایی نداریم؛ اما از قرن نهم به بعد با عمان سامانی و محتشم و همه کسانی که به استقبال مرثیه او رفتند، میتوانیم رگههایی از موفقیت و شکوفایی در مرثیهسرایی را مشاهده کنیم. این روند تا روزگار قاجار نیز با مرثیههای «ایرج میرزا» ادامه مییابد.
مرثیۀ ٩ بیتی «ایرج میرزا» بهترین مرثیهای است كه در طول تاریخ ادبیات فارسی دربارۀ واقعۀ عاشورا و حضرت سیدالشهدا(ع) سروده شده است. من همه سرودهها دربارۀ عاشورا و امام حسین(ع) را از نظر گذراندهام؛ اما مرثیۀ ایرج میرزا چیز دیگری است. ایرج میرزا از اول مثل تصویربرداری به خانهای داخل میشود كه فرزند جوان خانه فوت شده و آنچه در خانه رخ میدهد، روایت میكند و بعد ذهنش را به دیار نینوا میبرد و در سه بیت، همه واقعۀ عاشورا را احساسمندانه و با اشاره به تاریخ عاشورا بهدرستی بیان میكند. یكی دیگر از ویژگیهای این مرثیه آن است كه ایرج در این شعر به نوعی رئالیسم اجتماعی میرسد؛ اما مرثیۀ ایرج از این قرار است:
رسم است هر كه داغ جوان دیده دوستان
رأفت برند حالت آن داغدیده را
یك دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وان یك ز چهره پاك كند اشك دیده را
آن دیگری بر او بفشاند گلاب قند
تا تقویت شود دل محنتكشیده را
یكچند دعوتش به گل و بوستان كنند
تا بركنندش از دل، خار خلیده را
جمعی دگر برای تسلای او دهند
شرح سیاهكاری چرخ خمیده را
القصه هر كس به طریقی ز روی مهر
تسكین دهد مصیبت بر وی رسیده را
تا اینجا تصویرهای ایرج در خانۀ جوانی كه فوت شده است، روایت میشود. حال میرویم به داستان نینوا:
آیا كه داد تسلیت خاطر حسین
چون دید نعش اكبر در خون تنیده را
آیا كه غمگساری و اندوهبری نمود
لیلای داغدیدۀ محنتكشیده را
بعد از پسر دل پدر آماج تیغ شد
آتش زدند لانۀ مرغ پریده را
به هر روی ذکر این نکته خالی از لطف نیست که در مرثیههای عاشورایی نباید به دنبال هیچ واقعهای بگردیم؛ زیرا جنبه حسی شعرهای عاشورایی بر جنبههای علمی و تاریخیشان میچربد و بهتحقیق، شعر عاشورا در بین شعرهای مذهبی از هنریترین ژانرهای شعر آیینی است. به نظر من، مرثیه خوب مرثیهای است تأثیرگذار؛ یعنی شعری که در ذهن و روان مخاطب رسوب کند