کد مطلب : ۱۳۴۹۳
مروری بر شاهکارهای نقاشی قهوهخانه و نقاشی پشت شیشه
خیالی نگاران
برخی هنرمندانِ شاخصِ حاضر در آن حسین قوللرآغاسی، محمد مدبر، فتحالله قوللرآغاسی، حسن اسماعیلزاده، عباس بلوکیفر، حسین همدانی، محمد حمیدی، علیاکبر لرنی، احمد خلیلی و محمد فراهانی هستند. از این هنرمندان فقط محمد فراهانی و علیاکبر لرنی در قید حیات هستند که در آیین افتتاح حضور داشتند. از آنجا که نخستین بار است که کمابیش همه آثار یا دستکم مهمترینِ آثار این سبک، یکجا به نمایش درآمده، این امکان برای هر بینندهای فراهم شده تا این سبک را در جامعیتِ خود بشناسد؛ یعنی داوری و سنجش برای هنرشناسان و هنرپژوهان امکانپذیر شده است.
در آیین افتتاح نمایشگاه، محمود شالویی، مدیرکل دفتر امور تجسمی وزارت ارشاد و مدیر موزه هنرهای معاصر تهران، گفت: «هنر نقاشی قهوهخانه و نقاشی پشت شیشه، هنری است اصیل و ایرانی که آهستهآهسته گرد فراموشی روی آن تلمبار شده است و خوشحالیم فرصتی پیش آمد که در آخرین روزهای سال ۸۸ موزه، میزبان نمایشگاه بسیار قویای از آثار نقاشی قهوهخانه و نقاشی پشت شیشه باشد.» وی در پایان گفت: «ما با تأسیس آموزشگاههای آزاد [نقاشی] قهوهخانهای به هیچ وجه نمیگذاریم، این هنر از یاد برود. این هنر، هنری است که ریشه در اعتقادات و باورهای ایران اسلامی ما دارد.»
در ادامه هادی سیف، نویسنده و پژوهشگر هنر قهوهخانه و نیز عضو شورای هنری نمایشگاه خیالینگاران، گفت: «پس از بیش از دو دهه که از تألیف کتاب «نقاشی قهوهخانهای» و نقد و ارزیابی صادقترین مکتب خیالی نگارگری میگذرد، باورم نمیشد که روزی آثار این هنر و مکتب گرانبها در موزه هنرهای معاصر چشم دلها را روشن کند و ما به تماشای آثاری ماندگار و چه بسیار نادیده و ناشناخته از خیل نقاشان بیادعای خلق بنشینیم.» سیف افزود: «افسوس که طی دهههای گذشته، آینه دل نقاشان خیالیساز یکی پس از دیگری شکست و آنها چشم از جهان فرو بستند و این مکتب را بییار و یاور گذاشتند.ای کاش آنها بودند و امروز شاهد چنین رویداد عظیمی بودند و دلتنگ از همه بیاعتناییها که بر هنرشان رفت، به عالم ابدی کوچ نمیکردند.»
درباره سخنان محمد شالویی مبنی بر تأسیس آموزشگاه نقاشی قهوهخانهای، عبدالمجید حسینیراد، عضو هیئت علمی دانشگاه و از اعضای شورای هنری این نمایشگاه در گفتوگویی با خبرگزاری مهر گفته: «به نظر میرسد روزگار نقاشی قهوهخانهای سپری شده است. بیشتر استادان اصلی آن از دنیا رفتهاند یا تعداد محدودی از آنها باقی ماندهاند.»
وی همچنین درباره تمایل جوانان به یادگیری نقاشی قهوهخانهای عنوان کرد: «به نظر نمیرسد که نسل جوان خیلی مشتاق باشند، این مسیر را ادامه دهند. شاید آموزش، یکی از راههای ترویج آن باشد؛ اما فکر میکنم، پیش از دایرشدن آموزشگاههای تخصصی باید به بررسی این هنر بپردازیم.... باید موضوعها و نحوه ارتباط نقاشی قهوهخانهای با جامعه ایرانی شناخته شود تا بتوانیم شناخت جوانان را به هنرهای ملی خودمان بیشتر کنیم؛ وگرنه تا زمانی که شناختی از ابعاد این نقاشی نداشته باشیم، انگیزه لازم هم از سوی جوانان انجام نمیشود.»
او همچنین به تغییرات اجتماعی و فرهنگیِ رخداده در جامعه شهری اشاره کرد و گفت: «امروز قهوهخانهها و میادین شهرها، نقش سابق را ندارند و به همین دلیل بستری که بتواند چنین موضوعی را بپروراند، دیگر مانند گذشته وجود ندارد؛ برای همین معتقد هستم، با توجه به این شرایط، آموزش، خیلی نمیتواند جلوی نابودی یکی از هنرهای ملی ما ما را بگیرد.» به این ترتیب و با وجود اینکه هم مدیر موزه هنرهای معاصر یعنی محمود شالویی و هم دبیر این نمایشگاه یعنی امیر عبدالحسینی بر تأسیس سریع آموزشگاه یا مدرسه نقاشی قهوهخانه و تجدید دوباره آن تأکید میکنند، برخی اهل فن، مانند حسینیراد با این قضیه محتاطانه برخورد میکنند.
نقاشی قهوهخانه جریانی در هنر معاصر ایران است که در زمره هنر عامیانه یا مردمی قرار میگیرد. این جریان برخلافِ جریانهای نقاشی نوین یا دانشگاهی شکل گرفت که از دوره صفویه با بهبود وضعیت معیشتی و اقتصادی مردم و شکلگیری جریانی موازی جریان هنرِ درباری در میانِ عامه مردم آغاز میشود و در اواخر دوره قاجار و همزمان با جنبش مشروطیت با پیدایش آزادیهای ابتدایی جامعه و به وجودآمدنِ قهوهخانه به عنوانِ «پاتوق» و نهادی به رسانهای برای بیان باورها و عقاید مذهبی و ملی تبدیل میشود؛ به عبارت دیگر، نقاشیِ هنریِ روایی یا روایتگر محسوب میشود و از این جنبه در عصری که سنت و مدرنیسمِ وارداتی در کشاکش هستند، به شکل خودجوش و حتی در تقابل رسمی و حکومتی شکل یافته و درونمایههای آن، برگرفته از رخداد کربلا، شاهنامه، قصههای قرآن و خمسه نظامی است.
صفت «خودجوش» یا «مردمی» درباره این آثار بیهیچگونه مبالغه، سزاوار آن است. برخی از این آثار بدون دستمزد و صرفاً از روی دوستی و رفاقت (برای نمونه نقاشیهای حسین قوللرآغاسی برای صفر اسکندری، قهوهخانهدار) کار شده است یا نقاشان «موضوعها را مطابق با شرحی که از زبانِ نقال، تعزیهخوان، مداح و روضهخوان میشنید و همانگونه که در ذهن مردم کوچه و بازار وجود میداشت، به تصویر میکشید.»
(پاکباز، ۱۳۸۰: ۲۰۱)
این نقاشان برای آنکه خود را از نقاشانی که به بازنمایی واقعیتِ عینی میپرداختند، متمایز کنند، کار خود را «خیالیسازی» مینامیدند و عنوانِ «نقاشی قهوهخانه» به سبب آنکه بیشتر آثار آنها در قهوهخانهها به نمایش درآمده، به آنها داده شده است؛ به هر روی، این سبک در قالبهای دیگری مانند پرده نقالی و پرده درویشی نیز متجلی شده است. اگرچه پردههایی که این نقاشان در قهوهخانهها هم تصویر کردهاند نیز برای نقالی و پردهخوانی بوده، پرده درویشی یا نقالی برای درویشان و نقالانِ دورهگردی بود که جا و مکان مشخصی نداشتند و لازمه آن امکان لولهکردن و حمل آسان بود.
سفارشدهنده با توجه به محل نصب پرده، موضوع آن را سفارش میداد؛ مثلاً «روز عاشورا» برای تکیهها و حسینیهها و «جوانمرد قصاب» برای قصابی. تقسیمبندی انسانها و اشیا به خیر و شر و در نظر گرفتن این نگره بر کل کار نقاش قهوهخانه چیرگی دارد. این امر سبب میشود که در طراحی برای نمایش انسانها از پرسپکتیو مقامی، یعنی نمایش بزرگتر انسانهای مهمتر یا اصلی استفاده شود. این دوگانهگرایی در ترکیببندی و رنگآمیزی هم رعایت میشود؛ یعنی اشقیا با چهرههای زشت، کریه و وقیح ترسیم میشدند.
منبع:
پاکباز، رویین، ۱۳۸۰، نقاشی ایران: از دیرباز تا امروز، تهران، نشر نارستان