کد مطلب : ۱۳۵۰۷
شهربانو، مادر ۹ امام(ع) یا تحریف ملیگرایان
شهر بانویه
گشتوگذاری در منابع تاریخی به جستوجوی اعتبار ازدواج شهربانو، دختر یزدگرد با امام حسین(ع)
از طرفی گروهی وی را به دلیل نسبتش با یزدگرد، پادشاه ایرانی، بزرگزاده میدانند و از ادامه نسل امامت از طریق وی خشنودند و به آن مباهات میکنند. در اصول کافی آمده است: «امام محمد باقر(ع) فرمود: «چون دختر یزدگرد را به نزد عمر آوردند، دختران مدینه برای دیدن او بر بامها برآمدند.
چون او را به مسجد درآوردند، مسجد از شعاع روی او روشن شد. چون عمر خواست روی او را ببیند، صورت خود را پوشاند و گفت: «اف، بیروز (سیاهروز) باد هرمز.» پس عمر گفت: «این، مرا دشنام میدهد.» و قصد آزار او را کرد، امیرالمؤمنین(ع) او را گفت: «ترا نمیرسد که با وی چنین کنی. او را مخیر کن، هر که را از مسلمانان میخواهد، برگزیند و به حساب غنیمت او محسوب بدار.» پس او را مخیر گردانید. دختر آمد و دست خود را بر سر امام حسین(ع) گذارد. امیرالمؤمنین(ع) وی را گفت: «نامت چیست؟» گفت: «جهانشاه.» امیرالمؤمنین(ع) او را فرمود: «بلکه نامت شهربانویه باشد.» سپس به امام حسین(ع) فرمود: «ای اباعبدالله! او فرزندی برای تو بههم رساند که بهترینِ اهل زمین باشد.» پس علی بن الحسین(ع) را به وجود آورد و علی بن الحسین(ع) را ابنالخیرتین (فرزند دو برگزیده) میگفتند.»» [دایر›المعارف تشیع، جلد ۱۰، ص۱۲۰، ذیل عنوان شهربانو؛ همچنین، دانشنامه امام حسین(ع) البته با اختلاف جزئی در ترجمه، جلد ۱، ص ۲۶۶، ۲۶۷، ۲۶۸ و ۲۶۹ ذیل عنوان همسران] در الارشاد شیخ مفید نیز آمده است که «امیرالمؤمنین(ع)، حریث بن جابر حنفی را در یکی از بلادِ مشرق، والی گردانیده بود و او دو دختر یزدگرد، شهریار بن کسری را به سوی آن حضرت فرستاد. حضرت، شاهزنان را به فرزند خویش امام حسین(ع) داد که امام زینالعابدین از او بههم رسید و دیگر را به محمد بن ابوبکر داد و قاسم بن محمد بن ابوبکر – جدّ مادری حضرت صادق(ع) – از او ولادت یافت و حضرت سجاد و قاسم، پسرخاله هستند.» [دایر›المعارف تشیع، جلد ۱۰، ص۱۲۱، در ادامه عنوان شهربانو]محمد بن جریر طبری نیز گوید: «هنگامی که اسیران فارس را به مدینه آوردند، عمر خواست زنان آنها را بفروشد. علی بن ابی طالب آمد و گفت: «از پیامبر شنیدم که فرمود: «بزرگ هر قومی را گرامی دارید.»» عمر گفت: «آری، من نیز این را از پیامبر شنیده بودم که فرمود: «بزرگ هر قومی را گرامی دارید؛ حتی اگر مخالف شما باشند.»» علی(ع) گفت: «پس شایسته باشد که آنها را آزاد نمایی.» حاضران از مهاجرین و انصار، همه گفتند: «ما حق خویش را از اینها به تو بخشیدیم.» حضرت علی(ع) فرمود: «من نیز آنها را آزاد ساختم.» در این حال عدهای از آنان (مهاجرین و انصار) به ازدواج با آنها اظهار تمایل نمودند. حضرت علی(ع) فرمود: «این امر به اختیار خودِ آنها موکول است. پس دستور داد، (مانند بانوان) آنها را به پشت پرده ببرند و ابتدا علی(ع) از آنها پرسید: «آیا به ازدواج مایلید؟» آنها سکوت اختیار کردند و چیزی نگفتند. علی گفت: «این، نشانه رضایت آنهاست.» آنگاه حضرت، خواستگاران را به شهربانو عرضه نمودند و شهربانو به دست خود به حسین بن علی اشاره نمود. بار دوم نیز عرضه کردند، باز هم شهربانو به آن جناب اشاره کرد. در این حال حذیقه، خطبه عقد را ادا کرد و علی(ع) از نامش پرسید، گفت: «شاهزنان، دختر کسرایم.» فرمود: «تو شهربانو هستی و خواهرت مروارید نام دارد.» شهربانو به فارسی گفت: «آری.»» (بحارالانوار، ج۱۰۰/۵۶) [معارف و معاریف دایر›المعارف جامع اسلامی، جلد ۶، ص ۵۷۷، ذیل عنوان شهربانو]در کتاب دلایل الامامه نیز روایتی مشابه با داستان نقلشده در طبری، البته با تفصیل بیشتری بیان شده است که دانشنامه امام حسین(ع) آن را به طور کامل ذکر میکند.
در کنار این سه کتاب، کتب متعدد دیگری شرح ازدواج وی با امام حسین(ع) را با اختلافاتی جزئی بیان کردهاند؛ از جمله شیخ طوسی در «تهذیبالاحکام»، طبرسی در اعلام الوری، ابن شهرآشوب در «المناقب»، قطب راوندی در «الخراج» و بیهقی در «لباب الانساب» به نقل از دایر›المعارف تشیع و همچنین ربیع الابرار، عیون اخبارالرضا، محاضرات الادباء، المجدی، المناقب، رجال ابن داوود و لباب الانساب به نقل از دانشنامه امام حسین(ع).
برخی خاورشناسان که به دنبال علل گرایش ایرانیان به تشیع هستند، چنین داستانی را دلیل معقولی بر این گرایش میدانند و بر آن صحه میگذارند.
«آرنولد» در این باره چنین مینگارد: «ایرانیان در نسل حسین و شهربانو، وارثان شاهنشاهی، سنن ملیِ خود را میدیدند. توجیه علاقه شدید ایرانیان به خاندان علی(ع) و تأسیس تشیع به عنوان مذهب مستقل را میتوان در این احساسات جستوجو کرد.» [آرنولد، تاریخ گسترش اسلام، ص ۵۱]
کریسیتن سن نیز پس از بیان ازدواج امام حسین(ع) با شهربانو مینویسد:
«شیعیان بدین ترتیب، اولاد حسین(ع) را وارث فرّه ایزدی شاهنشاهان ایرانِ باستان محسوب داشتند و کریمالطرفین شناختند.» [کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص ۵۲۳]
اشپولر نیز مینویسد: «... بهزودی فکر برقراری ارتباطی بین سلسله امامان و خاندان ساسانیان بدین ترتیب آغاز شد که گفتند، امام حسین(ع) با شهبانویی از خاندان یزدگرد سوم ازدواج نموده و از این رو دارندگان مقام امامت، باید حق رهبری هر دو ملت عجم و عرب را داشته باشند؛ زیرا ایشان، هم از قریش و هم از خاندان پادشاهی ایران هستند.» [تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ص ۳۲۴ و ۳۲۵]
از طرفی دکتر سیدجعفر شهیدی با نوشتن کتاب «زندگانی علی بن حسین(ع)» تحقیق جامعی در زمینه زندگی امام سجاد(ع) و از جمله مادر ایشان انجام داده و معتقد است که داستان شهربانو، مصداق درست از این مَثَل تازی است که: «رُبَّ مشهورٍ لا اصل له.»؛ «چه بسیار مشهوری که ریشه ندارد.» و نتیجه گرفته است که این حدیث با وجود شهرت هزار سالهاش، صحیح و مطابق با واقع نیست.
محمد صحتیسردرودی در کتاب «تحریفشناسی عاشورا و تاریخ امام حسین(ع)» این مطالب را بیان میکند و میگوید که برای آنکه گرفتار قضاوت جانبدارانه نشود، به نوشته محمد مظفری که در نقطه مقابل دکتر شهیدی قرار دارد و این حدیث را صحیح میداند نیز رجوع کرده و با تطبیق و تطابق این دو، نظر شهیدی را ژرف و عمیق توصیف کرده و پذیرفته است. صحتی به دنبال علل چنین تحریفی معتقد است، تحریفگران میخواهند، امام حسین(ع) را داماد پادشاه ایران بدانند و با اشباع کامل وطنپرستیِ خود، نُه امام معصوم(ع) را از مادر ایرانی معرفی کنند. او بر این باور است، از آنجا که انوشیروان جدّ شهربانوست و به اعتقاد شیعه، امامان در ارحام پاک و مطهر و عاری از نجاسات جاهلی به وجود میآیند، لازمه صحیحدانستن چنین داستانی پذیرش عدالت و پاکی انوشیروان است. وی عدالت انوشیروان را با نص قرآن مخالف میداند و معتقد است، این تحریف از سوی کسانی است که او را عادل میدانند.
ایشان در صدد پاسخ به کسانی است که از این داستان برای اثبات عدالت انوشیروان استفاده کردهاند؛ اما این موضوع رابطهای با شهربانو ندارد. ظلم انوشیروان نمیتواند، نواده او را از مادریِ امام(ع) بازدارد. طرح بحث انوشیروان در مورد این ماجرا هیچ کمکی به رد یا اثبات این ازدواج نمیکند؛ چراکه حتی پاکیِ ارحام نیز فقط به مادر امام(ع) اختصاص دارد و نه سلسله اجداد وی. این استدلال همان است که مسیحیان درباره گناهِ آدم(ع) و ناپاکی نوع بشر بدان معتقدند.
صحتی هنگامی که میخواهد، در اثبات ادعای خود به سخنان استاد مطهری نیز استناد کند، بیان میدارد که دشمنان مکتب تشیع از این داستان برای کوبیدن شیعیان بسیار بهره بردهاند و ریشه مکتب تشیع را در زرتشتیگری و آتشپرستی نشان دادهاند. او همین مضمون را در مجموعه آثار شهید مطهری ذکر میکند که ایشان نیز خیالبافی و غرضورزی را در این باره دخیل میداند؛ با وجود این به نظر میرسد که نفی وقایع در صورت سوءاستفادهشدن، نمیتواند برخوردی منطقی با تاریخ باشد؛ چراکه دشمنان از مسَلمات تاریخی نیز سوءاستفاده میکنند؛ بنابراین برای رد این ازدواج، نمیتوان گفت که چون دشمن از آن بهره میبرد، آن را نفی کنیم.
در بخشی از استدلالهای محمد صحتیسردرودی و استاد مطهری نفی و رد این ازدواج از این منظر مشاهده میشود که چندان منطقی نیست. مرحوم مطهری در بخش دیگری از استدلالهای خود به مستندات تاریخی رجوع میکند که درخور توجه و اتکاست. وی معتقد است که این عقدِ ازدواج از نظر مدارک تاریخی سخت مشکوک است و مورخان عصر حاضر عموماً در این قضیه تشکیک میکنند و آن را بیاساس میدانند؛ حتی کسانی مثل ادوارد براون و کریستین سن داستان را مجهول و قضیه را مشکوک تلقی میکنند.
ایشان در ادامه به نقل این داستان در اصول کافی اشاره میکند. وی معتقد است، ضمن نبودِ انطباق مضمونِ روایت با تاریخ، در سند روایت دو نفر هستند که روایت را نامطمئن میکند؛ با وجود این، اظهار میکند که نمیداند، سایر روایاتی که در این مورد وجود دارد، از این قبیل است یا نه؟ دکتر شریعتی نیز در کنار بیاساس دانستن روایت به همان دلیل، معتقد است که لازمه اعتقاد به چنین داستانی آن است که امام حسین(ع) در سن ۱۵سالگی با شهربانو ازدواج کرده باشد، همچنین امام سجاد(ع)۲۰ سال پس از ازدواج آن دو بهدنیا آمده باشد که چندان منطقی جلوه نمیکند.
زمان و چگونگی وفات شهربانو
درباره زمان و چگونگی ولادت شهربانو خبری در دست نیست؛ اما درباره زمان و چگونگی درگذشتِ او مانند شرح ازدواجش اقوال متعددی وجود دارد که البته راحتتر میتوان در این زمینه به جمعبندی رسید.
به نقل از دایر›المعارف تشیع -که از تاریخ قم نقل میکند- شهربانو هنگام ولادت امام سجاد(ع) در ایام نفاس درگذشته است. این قولی است که در معارف و معاریف دایر›المعارف جامع اسلامی به نقل از «عیون اخبارالرضا» از شیخ صدوق نیز آمده است. برخی اقوال بیان میدارند که وی خود را به فرات انداخته و غرق شده است. عدهای دیگر نوشتهاند که هنگام عزیمت امام حسین(ع) به عراق، امام(ع) او را به ایران میفرستد؛ اما چون به شهر ری میرسد، فوت میکند و مقبره بیبیشهربانو در شهر ری متعلق به اوست.
دو نظر اخیر درباره فوت وی البته در هیچ منبع معتبری وجود ندارد؛ همچنین از سوی محققان معاصر با دلایل قطعی ثابت شده است که بقعه بیبی شهربانو -که در کوهستان شرق ری معروف به کوه بیبی شهربانو پدیدار است- هیچ ربطی با مادر امام(ع) ندارد و بنایی است که در قرون بعدی ساخته شده است؛ چنانکه تاریخِ ساخت صندوق منبتکاری آن سال ۸۸۸ ق را نشان میدهد و درب منبتکاری آن، کار عهد صفوی است و الحاقاتی از هنر دوره قاجاریه دارد. [شعوبیه، ص ۳۲۶]
در پایان تأکید میشود که از دیدگاه منابع معتبر، حضور مادر امام(ع) در کربلا منتفی است؛ حتی اگر اصل ماجرای شهربانو صحت داشته باشد؛ چراکه بنا بر هر یک از اقوال، وی پیش از واقعه کربلا از دنیا رفته بوده است.