تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۲۰
۰
کد مطلب : ۱۳۵۸۳

مثل من آرام اشک بریزید*

مثل من آرام اشک بریزید*
رویش را؟ سیمای مادر را؟ باشد، باز می‌کنم، هر چند که دل من دیگر تاب دیدن آن چهره نیلی را ندارد. وای، مهتاب چه می‌کند با این رنگ روی مهتابی!

اینقدر صدا نزنید مادر را! او که اکنون توان پاسخ گفتن ندارد، فقط نگاهش کنید و آرام اشک بریزید.
اما نه، انگار این دست‌های اوست که از کفن بیرون می‌آید و شما را در آغوش می‌گیرد.

این باز همان دل مهربان اوست که نمی‌تواند پس از وفات نیز ندای شما را بی‌جواب بگذارد. تا کجاست مقام قرب تو فاطمه‌جان!

شما را به خدا بس کنید بچه‌ها! برخیزید!
این جبرئیل است که پیام آورده، برخیزید!

جبرئیل می‌گوید: روح این بچه‌ها مفارقت می‌کند از جسم، بردارشان.

جبرئیل می‌گوید: عرش به لرزه درآمده، بردارشان، شیون ملائک آسمان را برداشته، بردارشان، تاب و تحمل خدا هم ... علی جان! بردارشان.

برخیزید بچه‌ها! چه شبی است امشب خدایا! لاحول و لا قوه الا بالله.

برخیزید بر مادرتان نماز بخوانیم، نماز آراممان می‌کند، نماز تسلایمان می‌بخشد.

حسن جان! بگو بیایند، به آن چند نفر بگو آرام و مخفیانه و بی‌صدا بیایند.

همه کار همین امشب باید تمام شود، وصیت مادرتان زهراست.

صبور باش حسین جان! دلت را به خدا بسپار. در این مصیبت عظمی از او کمک بگیر.

اِنّا لِلّهِ وَ اِنّـا اِلَیهِ راجِعُون ...
وَ اِنّا اِلی رَبّنا لَمُنْقَلِبُون ...

علیکم السلام، خدا پاداشتان دهد، اینجا بایستید، پشت سر من، صبور باشید. آرام گریه کنید. وصیت دختر پیامبر را از یاد نبرید، به صدای گریه‌تان، دیگران را هشیار نکنید، همین شما فقط باید در نماز شرکت کنید. دل‌هایتان را به یاد خدا آرامش ببخشید.

لا حَوْلَ وَ لا قُوَّ›َ اِلّا بِالله اَلْعَلِی الْعَظیم

خدایا من از دختر پیامبر تو راضی‌ام، اکنون که او گرفتار وحشت است تو همدم او باش.
خدایا! مردم از او بریده بودند تو با او پیوند کن. خدایا بر او ظلم کردند، تو برایش حکم کن که بهترین حاکمان توئی.

الصلوه ... الصلوه
الله اکبر

* گزیده‌ای از کتاب «کشتی پهلو گرفته» نوشته سیدمهدی شجاعی
- این گزیده با ویرایش چاپ بیست و پنجم کتاب، بدون تغییر آمده است.

نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما