کد مطلب : ۱۳۶۱۹
کتاب، رسانه ماندگار
برنامهريزان و سياستگذاران عرصه کتاب با در نظر گرفتن آن به عنوان رسانه، باید به پرسشهاي متداول که در فعالیت رسانهاي وجود دارد، پاسخ دهند: چه کسانی ميتوانند از مجرای رسانهاي کتاب، با چه مخاطبانی و به چه شیوهاي و با چه تأثيری سخن گویند؟
به نظر ميرسد، ما ظرفیتهاي رسانهاي کتاب را بهخوبی نشناختهايم و در آسيبشناسي عرصه سیاستگذاری و برنامهريزی کتاب، فقط علل فرعی را در نظر آوردهايم. باید نظام ارزیابی و نظارت بر تولید و عرضه کتاب، متحول و بر اساس شاخصهاي علمی معین شود. لازم است که سياستگذاران، مخاطب هدف را در نظر گیرند و به این نکته توجه کنند که ما ميخواهیم کتاب چه تأثيری بر فضای فرهنگی جامعه داشته باشد و چگونه با دیگر رسانهها پیوند یابد؟ آثار مکتوب ما چگونه ميتوانند به فیلمنامه و متن برنامه رسانههاي دیگر تبدیل شوند؟ با استفاده از پیشرفتهاي فناوری چه محصولات جدید دیگری را ميتوان در نظر گرفت که به رابطه بیشتر مخاطب با کتاب کمک کند؟ تولید کتابهاي الکترونیکی برای دانشجویان و دانشگاهیان چه جایگاهی ميتواند داشته باشد؟ در کنار اینها باید با راهاندازی بنگاههای نشر و چاپ کتاب، از تولید فکر و اندیشه حمایت شود؛ بنابراین پايینبودن سرانه مطالعه در کشور ما، امری تکعلیتی نیست؛ در زمینههاي سياستگذاری، مخاطبشناسی، کتابشناسی، شناخت بازار ایران و دیگر کشورها مانند آسیای میانه که ميتوانیم از زبان فارسی برای بسط فرهنگی خود در آنها استفاده کنیم، برداشتن گامهاي بسیار لازم است.
سياستگذاری در عرصه کتاب به عنوان یک رسانه، دو بخش دارد؛ یکی ایجاد انتظار در مخاطب و بعد پاسخگفتن به آن انتظار. یکی از علل پايینبودن سرانه مطالعه کتاب در ایران همین است که برای اینکه کسي در دراز مدت مخاطب ما شود، مخاطبسازی خوبی صورت نگرفته است. استفاده از هیجانهاي زودگذر مخاطب برای فروش آنی و کوتاهمدت، آسیبی است که امروز نه فقط گریبانگیر عرصه چاپ و نشر که حتی سایر رسانهها شده است. گویی، در هر دوره سعی شده مخاطب را در همان لحظه به دست آورند؛ ولی یک جریان فعال فرهنگی و رسانهاي ماندگار به وجود نیاوردهاند؛ بهویژه در عرصه کتابهاي دینی-مذهبی که این ضرورت بیشتر احساس ميشود، هنوز مخاطب عام و بهویژه جوانان و زنان را که در معرض جذب به رسانههاي دیگر هستند، بهخوبی نشناختهايم. پراکندهکاری و نبود نظام مشخص رسانهاي آسیبی است که در این حوزه بیش از سایر بخشها به چشم ميآید.
سخن آخر اینکه، همه رسانهها ميتوانند در راه گسترش اهداف انقلاب و پیشی بر رسانههاي رقیب مؤثر واقع شوند؛ به شرطی که استعدادها و ظرفیتهاي آنها بهدرستی شناخته شود. کتاب هم ميتواند در حد و اندازه خود برای جریانسازی در جامعه و تغذیه دیگر رسانهها موفق باشد؛ اما نميتوانیم بخواهیم که در حجمه سنگین رسانههاي دیداری-شنیداری بهتنهایی مسئولیتي به عهده گيرد. دیگر رسانهها نیز باید به کمک کتاب بیایند و مکمل آن باشند؛ به گونهاي که همه رسانهها مانند یک سمفونی عمل کنند که ویولون اول کمر به قتل ویولون دوم نبندد و رهبر ارکستر هم همه سازها را به یکسان بنگرد.
*دانشجوی دکتری ژورنالیسم رادیویی