کد مطلب : ۱۳۷۱۴
مولودی
اَيْنَ کُنْتَ، اَيْنَ کُنْتَ، اَيْنَ کُنْتَ۲
خداي من کجايي! محبوب من، مهربانم!
***
وعده که گفتي شبي با تو به روز آورم
شب بگذشت از حساب روز برفت از شمار
دور جواني گذشت موي سيه شد سپيد
برقي يماني بجست گرد بماند از سوار۳
***
خدايا توفيق شناخت بده!
خدايا توفيق بندگي بده!
برگ درختان سبز در نظر هوشيار
هر ورقش دفتريست معرفت کردگار۴
خوش به حال هوشيارها، خوش به حال بامعرفتها!
***
يَابْنَ الشَّبيِبْ! «اِنْ سَرَّکَ اَنْ تَکونَ مَعَنا في الدَّرجاتِ العُلي مِنَ الْجَنان فاحْزُنْ لِحُزنِنا وَ افْرَحْ لِفَرَحَنا وَ عَلَيْکَ بِوِلايَتَنا فَلَو اَنْ رَجُلاً اُحِبَّ حَجَرَاً لَحَشرَهُ الله عَزَّوَجلَّ مَعَهُ يَوْمَ القِيامه.»
فرمايش علي بن موسيالرضاaاست: «پسر شبيب! اگر ميخواهي در درجات بالاي بهشت با ما اهل بيتaباشي، چند کار را انجام بده:
۱. با عزاداري و حزن ما، شما هم محزون باشيد.
۲. با شادي ما، شادي کنيد.»
چه شادياي فرحبخشتر از ميلاد «ام ابيها» و چه چيزي بهجتفزاتر از توسل به خانم فاطمة زهراh.
***
«يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يَا غَايَـ‹َ آمَالِ الْعَارِفِينَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِ الصَّادِقِينَ وَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَأَ فَتُرَاکَ سُبْحَانَکَ يَا إِلَهِي وَ بِحَمْدِکَ تَسْمَعُ فِيهَا صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ فِيهَا بِمُخَالَفَتِهِ وَ ذَاقَ طَعْمَ عَذَابِهَا بِمَعْصِيَتِهِ وَ حُبِسَ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا بِجُرْمِهِ وَ جَرِيرَتِهِ وَ هُوَ يَضِجُّ إِلَيْکَ ضَجِيجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ وَ يُنَادِيکَ بِلِسَانِ أَهْلِ تَوْحِيدِکَ وَ يَتَوَسَّلُ إِلَيْکَ»۵
خدايا! تو را به زبان يگانهپرستانت ميخوانيم.
«سُبحانَ ذِى الْعِزِّ الشّامِخِ الْمُنيفِ سُبْحانَ ذِى الْجَلالِ الْباذِخِ الْعَظيمِ سُبحانَ ذِى الْمُلْكِ الْفاخِرِ الْقَديمِ سُبحانَ مَنْ لَبِسَ الْبَهْجَـ‹َ وَ الْجَمالَ سُبحانَ مَنْ بِالنُّورِ وَ الْوَقارِ سُبحانَ مَنْ يَرى اَثَرَ النَّمْلِ فى الصَّفا سُبحانَ مَنْ يَرى وَقْعَ الطَّيْرِ فِى الْهَواءِ سُبحانَ مَنْ هُوَ هكَذا لا هكَذا غَيْرُهُ و سيّد»۶
***
«يا فاطمه! يا وجيهـهً عندالله
تسبيح تو منظومة توحيد الاه
هر دل که به يادت بتپد ميگويد
سبحانه، سبحانه، سبحانهالله»۷
«پيک الهي دمبهدم اين مژدگانم ميدهد
از آن کلام دلنشين ورد زبانم ميدهد
شب از سحر بگذشته است وقت اذانم ميدهد
با يک اشاره بر دلم نطق و بيانم ميدهد
زآن هاتف غيبي مرا روح جوانم ميدهد
عيسيصفت روحالقدس طبع روانم ميدهد
بر دست من از چنطهاش تير و کمانم ميدهد
از سرو طوباي کسي نام و نشانم ميدهد
گويد که اي آرام دل دنيا دگر غوغا شده
غوغا زمين و آسمان تا عالم بالا شده
امشب عجب غرق شعف باشد قلوب شيعيان
هر محفلي پا مينهم باشد پر از پير و جوان
بر گرد هم بنشستهاند شاديکنان و کفزنان
بوسه زنند بر روي هم از شوق همچون عاشقان
تبريک گويند يکبهيک با يکدگر اين دوستان
زيرا که امشب گلستان باشد همه کون و مکان
از رحمت پروردگار بر خاتم پيغمبران
روحالامين همراه خود آورده زهرا ارمغان
اين تحفه آرام دل است از قل هول الله احد
چون فاطمه نوري بود از نقش الله الصمد
فردا زمين و آسمان پر از هياهو ميشود
خيل ملک شاديکنان از هر سر و سو ميشود
از بهر زيبا گوهري قرآن ثناگو ميشود
آنسان که از بويش فضا خوشرنگ و خوشبو ميشود
بار دگر شقالقمر با تيغ ابرو ميشود
يعني که نور فاطمه منشق ز ياهو ميشود
قلب تمام شيعيان روشن از آن رو ميشود
از هر دلي خيزد نوا والله دلجو ميشود
زيرا که شد آرام دل محبوبة حق فاطمه
هم اين جهان هم آن جهان باشد خدا را قائمه۸
پينوشت:
۱. فراز ۸۳ دعاي جوشن کبير
۲. دعاي کميل
۳. سعدي
۴. سعدي
۵. فرازي از دعاي کميل
۶. بخشي از نماز حضرت زهرا (س)
۷. محمد صحتي سردرودي
۸. گزیدهای از یک شعر بلند از احمد آروني