کد مطلب : ۱۳۷۴۶
پدیدارشناختی پدیده چنار خونبار الموت قزوین
آیا اینكه گفته میشود، درخت چناری در منطقه الموت قزوین، روزهای عاشورا خون گریه میكند، صحت دارد؟ یا این موضوع نیز همانند سایر شایعاتی است كه عوامالناس هر از چندگاهی منتشر میکنند.
بر فرض وقوع حادثه، آیا آنچه از درخت ترشح میكند واقعاً خون است؟ اصولاً آیا خون انسان است؟ به تعبیر مفرطانه آیا خون امام حسینaاست كه از درخت میجوشد؟ یا نوعی صمغ است؟
آیا ماده مترشحه یا به تعبیر مشهور در منطقه «خون» فقط روز عاشورا از درخت جاری میشود یا نه، این ترشح همواره وجود دارد؛ اما به علت توجه بیشتر مردم در ایام عاشورا، این روزها مشاهده میشود.
آیا از سایر درختها و به تعبیر اخصتر آیا سایر چنارها نیز ماده ترشح میكند یا این پدیده منحصر به درختی است كه در كنار مرقد امامزاده علی اصغر(ع)در روستای زرآباد واقع است؟
سابقه تاریخی حادثه چنار خونبار چیست؟ مردم از چه زمانی متوجه شدهاند كه این چنار روزهای عاشورا خون گریه میكند؟
حادثه چنار خونبار در اسناد مكتوب چگونه انعكاس یافته و پیشینه تاریخی این پدیده به چه دوره تاریخی برمیگردد؟
مردم منطقه چه نگرشی درباره این پدیده دارند؟ در ذهنیت توده مردم پیرامون چنار خونبار، این حادثه چگونه متصور میشود؟ به تعبیر پدیدارشناسانه «مثالواره» زائر امامزاده كه به عشق دیدار «چنار خونبار» به منطقه آمده، چیست؟ نمونه یك نفر اَلموتی یا زرآبادی به لحاظ ذهنیت و باورداشت عمومی چگونه است؟
چه نسبتی میان امامزاده علیاصغر(ع)و چنار خونبار واقع در جوار آن وجود دارد؟ كدامیك اصالت دارد؟ و كدامیك برای زائران از جذابیت بیشتری برخوردار است؟
چه تغییراتی در باورداشتهای مردم نسبت به چنار خونبار و امامزاده رخ داده است؟ آیا میتوان تغییراتی را در ذهنیت زائران ردیابی كرد؟ آیا اصولاً چنین چیزی ممكن است؟
معمولاً پدیدههای مذهبی بهویژه انواع شگفتانگیز آنها با اسطورههای تاریخی همراه است؟ چه اسطورههای تاریخیای در مورد پدیده چنار خونبار وجود دارد؟ [...]
روش پژوهش
[...] الف) گفتوگو: عمدهترین تكنیك در این پژوهش گفتوگو بود که به صورت نیمهساختیافته انجام میگرفت؛ یعنی محور سؤالات دقیقاً مشخص بود؛ اما لحن سؤالات و تعداد آنها بر مبنای اطلاعات و سایر متغیرهای موجود در گفتوگوشونده، تغییر پیدا میكرد. در كل بیش از ۶۰ گفتوگو صورت گرفت كه در تجزیه و تحلیل نهایی ۵۰ گفتوگو ارزیابی شد. احساس میشد، مصاحبهشوندگان روز عاشورای سال ۱۳۸۴ متأثر از هاله زمانی عاشورا، احساساتیشده و با جبههگیری پاسخ میدهند؛ از اینرو، برای حذف تأثیر اینگونه عوامل، گفتوگو در مكانها و زمانهای مختلف صورت گرفت. تعدادی از گفتوگوها در دوم، سوم و چهارم فروردین سال ۱۳۸۵ و تعدادی نیز از آگاهان محلی در شهر قم انجام گرفت. [...]
ب) مشاهده: طی ۲ سال متوالی شبهای عاشورا، همچنین ایام عید سال ۱۳۸۵ در جوار مرقد امامزاده علیاصغرaو چنار خونبار حضور یافته، فضای فیزیكی، اسناد و مدارك مكتوب، الگوهای رفتاری زائران و ... مشاهده شد؛ البته به صورت مخفی و آشكار در هر سه مقطع زمانی از موارد مذكور فیلمبرداری و بازبینی علمی شد. برای جلب همكاری، مشاهده در مقاطعی به صورت مشاركتی صورت پذیرفت. اینگونه رفتار در جلب اعتماد آگاهان محلی نقش بهسزایی داشت. [...]
ج) آزمایش: پاسخ دقیق و علمی به برخی سؤالات نیاز به آزمایش (Experiment) علمی داشت كه این كار با وسواس علمی کامل صورت گرفت. در عاشورای سال ۱۳۸۴ از آزمایشگاه بوعلی قزوین لولههای آزمایش تهیه و آنها را به ماده ضدانعقاد خون مجهز کردیم. برای اتقان عمل و انجام مراحل نمونهگیری یك كارشناس علوم آزمایشگاهی را با خود همراه كردیم. در سال اول كه شب عاشورا بارانی بود، موفق شدیم، نمونهگیری کنیم و به آزمایشگاه بوعلی تحویل دادیم. مطالعه میكروسكوپی و آنالیز روی صمغ صورت پذیرفت.
تا آنجا كه بررسیهای ما نشان میدهد، قبلاً آزمایش علمی روی این ماده صورت نگرفته است. برخی فرضیات نیز طی فرایند پژوهش به ذهن ما خطور میكرد كه به آزمایش نیاز داشت؛ از قبیل اینكه:
۱. اگر به این چنار به حد كافی آب بدهی، پس از سیرابشدن از برخی شاخههای آن صمغ ترشح میكند که به روش تجربی آزموده شد.
۲. برخی از مصاحبهشوندگان محلی گفتند، روزهای دیگر نیز اگر مخلصانه عزاداری شود، از این درخت خون جاری میشود؛ از این روی این فرضیه حاصل شد كه شاید این درخت به موسیقی بلند حساسیت دارد؛ بنابراین ناچار شدیم با بلندگو، صدای عزاداری و طبلزنی پخش کنیم كه نتیجهای در بر نداشت؛ فرضیه جایگزین این بود كه شاید به موسیقی زنده حساسیت دارد كه منتظر شدیم، «مشاهده» مستقیم صورت گیرد تا این فرضیه نیز آزمون شود.
د) بررسی اسناد: هرچند مطالعه به صورت میدانی (field study) انجام پذیرفت كه نقطه ثقل آن بر گفتوگو و مشاهده متمركز است، برای كشف برخی ابعاد پدیده اجتماعی به بررسی اسنادی نیاز بود كه در سه حوزه صورت گرفت:
۱. مطالعه كتب و مقالات: پدیده چنار خونبار در كتابهای قدیمی نیز منعكس شده و این امر نشان میدهد که این پدیده، همانند سایر شایعات عوامفریب نیست، بلكه ماهیت دیگری دارد. تلاش شد، قدیمیترین اسناد و كتب كه به این مقوله پرداخته است، جستوجو شود. نحوه انعكاس حادثه در این كتب در بحث پیشینه تاریخی درج خواهد شد.
۲. مطالعه عریضهها و یادداشتها: برای نزدیكشدن به حقیقت و اینكه زائران در تهنشستهای ذهنی خویش چه نگرشی نسبت به درخت چنار و امامزاده دارند، همه اسنادِ در دسترس، مثل دیوارنبشتهها، درخواستهای زائران از امامزاده به شکل دقیق و علمی مطالعه شد.
۳. در حد امكان سعی شد، فیلمها و تصاویری كه در سالهای اخیر از مراسم عزاداری روز عاشورا و حادثه خونچكیدن گرفته شده، بازبینی شود. تكنیكهای حصول به نتیجه در بخش گزارش و نتیجهگیری نهایی متناسب با هریك از گزارهها توضیح داده خواهد شد.
چنار خونبار زرآباد در اسناد مكتوب
تبارشناسی پدیده چنار خونبار نشان میدهد كه سابقه تاریخی این موضوع به دوره صفویه برمیگردد. اسناد مكتوب كه همگی آنها به دوران قاجار تعلق دارد، حاكی از شهرت پدیده چنارِ خونبار در دوران صفویه بهویژه در عصر شاهسلطان حسین است. در ذیل به منابع عمده اشاره؛ سپس تجزیه و تحلیل خواهیم کرد.
بیشترین استناد در این نوع مقولات به كتاب «اسرارالشهاده» نوشته ملا آقا معروف به فاضل دربندی (متوفی ۱۲۸۶ه.) است. وی در اینباره مینویسد، از جمله حكایات غریبه و آثار عجیب كه تا روز قیامت تداوم دارد، آن چیزی است كه در یكی از روستاهای قزوین رخ میدهد.
[...] شهرت پدیده «چنار خونبار» به مرور باعث شد، حكم فقهی این نوع خونِ مورد سؤال از فقها قرار گرفته شود و به كتب فقهی راه یابد. آیتالله مرعشی نجفی در تعلیقه «عرو› الوثقی» با عنوان «الغایـه القصوی لمن رام التمسك بالعروه الوثقی» پنجمین مورد از خونهای پاك را خونهای جاریشده از درختان میداند و مینویسد: «كالخارج من الشجر› الموجود› فی قریـه- زرآباد- من قری بلد› قزوین و نحوهما» (مرعشی نجفی، بیتا، ص ۹۲)
شیخمحمد مظفری در كتاب «ایضاح الحجـ‹ فی شرح العرو›» ضمن اشاره به فتوای آیتالله مرعشی نجفی داستان چنار خونبار را به تفصیل ذیل نوشته است. [...]
یكی از کتابهای جدید كه در ترویج حوادثی همانند «پدیده چنار خونبار» نقش داشته، كتاب «اجساد جاویدان» است كه با حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۷۴ به چاپ رسیده است. نویسنده كتاب پس از استناد به منابع پیشگفته مینویسد: «در شب عاشورای ۱۴۱۲ه . آقای حاج سید فخرالدین زرآبادی كه اینك مقیم تهران است، از جد خود مرحوم حاج سیدمحمد مجتهد نقل فرمود كه ایشان در ایام اقامت خود در نجفاشرف به ایران آمده بود و مدتی در زادگاه خود «زرآباد» اقامت داشت. در آن ایام یكی از نوجوانان زرآباد امامزاده را در خواب دیده بود، به ایشان فرموده بود كه: «ریشه درخت مرا اذیت میكند» آن شخص رؤیای خود را به مرحوم حاج سیدمحمد گفته بود، به دستور ایشان جمعی از افراد صالح در حضور ایشان به امامزاده رفته، قبر را شكافته بودند و دیده بودند ریشه درخت همانند بالشی زیر سر امامزاده قرار دارد و بهتدریج ریشه رشد كرده، فضای لحد را در قسمت زیر سر پر كرده است. آنگاه ریشه درخت را بریده قبر مطهر را پوشانیده بودند.
نگارنده این داستان را از جمعی از كهنسالان زرآباد پرسید، همگی از این داستان آگاه بودند و ضمن تأیید آن گفتند: آن نوجوان كه این خواب را دیده، و جسد مطهر امامزاده را نیز مشاهده كرده، اكنون در قید حیات است. ما را به منزل آن شخص راهنمایی كردند، پیرمردی بود در حدود ۹۰ ساله و از امراض مختلفی رنج میبرد و به خود میپیچید. فرزندش او را از سبب رفتن ما به دیدار او آگاه ساختند، حالی پیدا كرد و نشاطی در چهرهاش ظاهر شد و این چنین آغاز كرد: «من اینك در سرازیری قبر هستم، آنچه با چشم خود دیدهام برای شما میگویم، اگر دروغ بگویم چشمانم كور باد. آقای سیدمحمد مجتهد زرآبادی بودند، من شبی امامزاده را خواب دیدم، آن وقت من حدوداً ۱۵ ساله بودم، به من فرمود: ریشه درخت مرا آزار میدهد. من خواب خود را به آقا سیدمحمد مجتهد گفتم، ایشان چند نفر را انتخاب كردند و به من فرمودند: تو نیز بیا. بیل و كلنگ و اره و مقداری گچ و آجر مهیا كرده، شبی به بقعه امامزاده رفتیم، درِ بقعه را بستیم و قبر مطهر را شكافتیم، ریشه درخت زیر سر امامزاده همانند بالش قرار داشت، ریشه بالا آمده بود و صورت امامزاده به سقف لحد نزدیك شده بود. نظر به اینكه من خواب را دیده بودم، به من امر فرمودند كه دستهایم را زیر سر امامزاده بگذارم، و سر مبارك را روی دستم نگهدارم، تا ریشه را با اره ببرند. جسد امامزاده تر و تازه بود، به نظر میرسید كه ۱۴ الی ۱۵ سال داشته باشد، تازه جای سبیلها سبز شده بود. بر سر مباركش جای ضربتی بود، كه گویی همین الآن خونش بند آمده است. سر مقدس آن قدر باطراوت بود كه من احساس میكردم، امامزاده به حمام رفته و تازه از حمام بیرون آمده و هنوز بدنش را خشك نكرده است.» (مهدیپور، ۱۳۷۴ش، ۹۹)
[...] در یك جمعبندی از مستندات مكتوب در این زمینه میتوان گفت، این حادثه حدود ۱۷۰ سال پیش در كتب تاریخی و به تبع آن در كتب فقهی انعكاس یافته است. [...]
گزارش توصیفی پدیده چنار خونبار روستای زرآباد در شمال شرقی قزوین در منطقه الموت قرار گرفته و اكنون فاصله میدان قریبکش قزوین تا روستای زرآباد دقیقاً ۷۲ كیلومتر است. شهرت روستای زرآباد به امامزاده علیاصغرaاست كه میگویند، امامزاده واجبالتعظیم و فرزند امام موسی بن جعفرaاست. در جوار قبر امامزاده چندین چنار بوده كه به چنار خونبار معروف است. این چنارها به مرور زمان خشك شده و یكی از آنها اكنون در صحن امامزاده در قید حیات است. در زمانهای گذشته، امامزاده ضریح كوچكی در كنار چنارها داشته كه پس از خشكشدن چنارها ضریح را توسعه داده و برای امامزاده حرم ساختهاند.
باورداشتها و اسطورههای مردم، حول ۲ محور یعنی امامزاده علیاصغرaو چنارهای اطراف آن دور میزند.
[...] مردم منطقه معتقدند، امامزاده علیاصغرaفرزند امام موسیكاظمaو برادر كوچك امام رضاaاست. امامزاده، جوان بوده و ۱۶-۱۵ سال سن داشته است. جنازه
علیاصغرaهنوز نپوسیده و تر و تازه است؛ حتی کسی خواسته بود، سربند امامزاده را به یادگاری بردارد. همین كه دستمال را باز كرده بود، خون از جای زخم، جاری شده بود. برخی از اهالی مدعی هستند، بارها معجزه امامزاده را مشاهده کردهاند. در عالم رؤیا بارها بالای مرقد امامزاده نور مشاهده كردهاند. (ابراهیم آگاه، ۵/۱/۱۳۸۵) هیچ سالی نیست كه عدهای از مردم به وسیله امامزاده شفا پیدا نكنند. مردم مصادیق بسیاری از شفایافتگان گزارش میكنند.
مردم معتقدند، امامزاده حاجتهای آنها را برآورده میكند. به صورت شفاهی و كتبی به امامزاده عرض ارادت میکنند و خواستار برطرفشدن مشكلات خویش هستند. در سال ۱۳۸۴ نابینایی از كویت با طناب خودش را به ضریح امامزاده بسته و خواستار شفای چشمان نابینای خویش بود. تعداد کسانی كه در كنار ضریح به بست نشسته بودند، بسیار و از تنوع مكانی برخوردار بود.
مردم با امامزاده بسیار صمیمی هستند؛ به نحوی كه با «امام زنده» هرگز نمیتوانند، آنگونه صمیمی باشند. دردهای نهان خویش را به امامزاده بازگو میكنند. نامهنوشتن به امامزاده از عادتهای مرسوم زائران است. معمولاً کسانی كه درخواست كتبی از امامزاده دارند، به شاخه چنار نیز دخیل میبندند. در مجموع از درخواستهای مردم، میتوان به نتایج ذیل اشاره کرد:
حاجتمندان با امامزاده بسیار صمیمی هستند و نهانترین اسرار خویش را با وی در میان میگذارند.
بدون تكلف در كاغذهایی كه به انسان زنده نمیتوان نشان داد، عرض حال میكنند. هر كاغذی كه در دسترس باشد، روی آن حاجتهای خویش را مینگارند.
مردم مشرك نیستند. امامزاده را در حاجتدادن مستقل نمیدانند، بلكه وی را شفیع قرار میدهند.
به لحاظ فراوانی، درخواستهای جنس مؤنث از بیشترین تعداد برخوردار است. ۷/۷۴ درصد نامهها به زنان و دختران تعلق دارد.
معمولاً حاجتهای نهان و حلنشدنی در اینگونه درخواستها طرح میشود.
خواستههای جنسی از قبیل ازدواج و ... به لحاظ فراوانی در درجه اول قرار دارد؛ بهویژه دخترانی كه به علت هنجارهای اجتماعی نمیتوانند، تمایلات خودشان را به نحو مطلوب خودشان عرضه کنند، از امامزاده استمداد میجویند.
بیشترین باورداشتهای مردم به «چنار خونبار» معطوف است. گزارش بدوی برای زائری ناآشنا درباره «چنار خونبار» به قرار ذیل است:
روز عاشورا از یكی از شاخههای درخت «خون» جاری میشود. آن شاخه معمولاً برای سال بعد خشك میشود؛ البته در زمانهای قدیم بیشتر خون جاری میشد؛ ولی اكنون به علت ضعیفشدن اعتقادات مردم، كم شده است. در قدیم همانگونه كه در منابع مكتوب بود، به اندازه ذبح مرغی خون جاری میشد.
این خون فقط روز عاشورا جاری میشود؛ البته عاشورای واقعی، نه عاشورای تقویمی كه گاهی با واقعیت تطابق ندارد. خادم امامزاده میگوید: «گاهی مردم شب عاشورا میآیند. بدون اینكه خون جاری شود، مأیوسانه برمیگردند؛ در حالی كه توجه ندارند، جریان خون بر حسب تقویم واقعی است. شما میبینید، بعد از پراكندهشدن مردم خون جاری شد. معلوم میشود، ما در تشخیص عاشورای واقعی اشتباه كردهایم.» (سیدرضا موسوی، ۴ فروردین سال ۱۳۸۵) سیدقدیر موسوی هم در سال ۱۳۸۴ عصر تاسوعا میگفت: «احتمالاً عاشورا گذشته است؛ زیرا روز هفتم من دیدم كه از درخت خون جاری میشد.»
مردم به درخت چنار دخیل میبندند و از آن حاجت میطلبند؛ همانگونه كه برخی شاخههای در دسترس چنار محفوف به پارچههایی است كه بیشتر سبزرنگ هستند. رنگ سبز در مذهب تشیع نماد سیادت و خوشیمنی است. به لحاظ فراوانی پس از سبز، رنگ مشكی قرار دارد كه نماد غم و شهادت است؛ البته رنگهای دیگر نیز در خور توجه است.
مردم با درخت بهمثابه موجودی زنده و بالاتر از آن «انسان» تعامل دارند. شاخههای درخت را هرگز نمیكَنَند و حتی شاخههای خشكیده آن را نمیسوزانند، بلكه شاخههای خشكیده و كندهشده را دفن میكنند. نقل میكنند؛ حتی زمانی كه درختهای اصلی خشكیده بود و میتوانستند برای توسعه حرم، ریشههای خشكیده را بكَنند، كسی جرئت نكرد. گفتند، باید سادات ریشهها را ببرند. عدهای از سادات این كار را انجام دادند.
یكی از تابوها درباره چنار، بالارفتن روی شاخههای درخت است. كسی نمیتواند از شاخههای درخت بالا برود که این عمل با مقاومت شدید اهالی روبهرو خواهد شد. یكی از مشكلاتی كه در بدو ورود به منطقه در سال ۱۳۸۴ با آن روبهرو شدیم، این بود كه اگر خون از شاخههای بالا جاری شود، چگونه میتوانیم، نمونهگیری کنیم؛ زیرا متولیان گفتند، مردم به هیچ وجه اجاره نمیدهند، شما از شاخههای درخت بالا بروید. این عمل توهین به مقدسات است؛ البته آن سال خون (صمغ) از شاخه خشكیده پایین جاری شد. یكی از مصاحبهشوندگان، پیرمرد ۸۸ ساله زرآبادی، میگوید: «زمانهای قدیم بالای چنار زنبوران عسل کندو میسازند و عسل درست میكنند. عموی ما كربلایی نجف میرود بالای درخت، میخواهد عسل بیاورد. میچسبد به درخت و نمیتواند پایین بیاید. برادرش خلیل (عموی دیگر من) گوسفند قربانی میكند تا برادرش از درخت كنده شود.» (گفتوگو با سیدخلیل طایفه)
برگهای «چنار خونبار» نیز از تقدس بهسزایی برخوردار است. مردم برگها را نمیسوزانند و به حیوانات نیز نمیدهند، بلكه برگها را جارو و دفن میكنند. روی برخی برگها اسامی مقدس نوشته شده است. اسامی منقش روی برگها عبارتاند از: یا حسین، حسین، یا الله، لا اله الا الله، محمد، علی، یا زهرا، یا فاطمه، حسن، یا محمد.
تاریخچه كشف این پدیده نیز تا حدودی مشخص است. پیرمرد ۸۵ ساله زرآبادی كه به قول خودش، خویشتن را وقف امامزاده كرده، میگوید: «من جوان بودم. از شمال تعزیهخوانها در محوطه امامزاده مشغول تعزیهخوانی بودند. حدود یك ماه در زرآباد حضور داشتند. یكی از تعزیهخوانها، برگی از زمین برداشت و به سینه خود چسباند و گفت: «مردم! من از شما مزد نمیخواهم. مزد مرا امام حسینaداد.» بعد معلوم شد، روی برگ نوشته شده است «یا حسین». از آن پس مردم در میان برگها جستوجو میكنند. از هزار برگ یكی، رویش اسامی مقدس نوشته شده است.» (سیدقدیر حسینی)
پیرمرد ۸۸ ساله زرآبادی معتقد است، کسانی که مورد عنایت باشند، از این برگها پیدا میكنند. زمانی برگی از درخت افتاد كه رویش نوشته شده بود، «حسنی». روضهخوانی آمده بود كه اسمش حسنی بود. گفت: «این برگ مال من است.» و برداشت، برد. (سیدخلیل طایفه)
داستان این برگها زبانزد روستاییان بود؛ اما در سال اول به اینگونه برگها دسترسی پیدا نكردیم. در ایام عید سال ۱۳۸۵، ۲ برگ پیدا شد كه تصاویر آنها در بخش ضمایم درخور توجه است. این تصاویر شبیه تست ررشاخ هستند و چندان شفاف نیستند؛ البته اهالی محل مدعیاند، تصاویر بسیار شفافی پیدا شده است. نمونهای از آن روی پوسترهای تبلیغاتی اداره كل اوقاف و امور خیریه استان قزوین موجود است؛ البته مجموعه اسامی الله، فاطمه، علی، محمد، حسن و حسین روی برگی نبوده، بلكه این تصاویر در كنار هم چیده شده است.
اهالی محل معتقدند، نباید شاخههای درخت را كند؛ آنها میگویند: هیچكس نبوده كه از شاخههای درخت بكند و سالم به مقصد خود برود. حتماً ضرر میبیند. خادم حرم كه به هشت سال خدمت خود در جوار مرقد علی اصغرaافتخار میكند، میگوید: «من هرگز ندیدهام، كسی را كه شاخه درخت را كنده باشد یا به درخت چنار توهین کند؛ مگر اینكه به «توبه» درآید و ضرر شدید متحمل شود.» (سیدرضا موسوی، چهارم فروردین ۱۳۸۵)
باورداشتهای اهالی در ادبیات محلی نیز وارد شده و در ترویج این باورها نقش دارد. تكرار برخی اشعار در ایام محرم با ریتم و آهنگ حزین به زائران شوق دیدار و به اهالی زرآباد «احساس هویت» میبخشد. برخی از این نوحهها به ترجیعبند تبدیل شده و هر ساله در خلال مناسك طولانی عزاداری شب عاشورا بارها تكرار میشود. تكرار این اشعار با نوای بسیار هنرمندانه و زیبا در سوقدادن اذهان به بعد احساسی نقش بهسزایی دارد. [...]
گزارش تحلیلی پدیده چنار خونبار
[...] الف) تحلیل عینی [...]
۱. در محرم ۱۳۸۴، روز عاشورای حسینیaاز ماده مترشحه نمونهبرداری شد. در شب بارانی، از شاخه خشكیده درخت كه بهسادگی در دسترس بود، قطرات مادهای قهوهایرنگ ترشح میکرد. با تلاش فراوان و با كمك بیدریغ نیروی انتظامی و مسئولان اداره اوقاف قزوین، چند سیسی در لولههای آزمایش كه به ماده ضدانعقاد خون مجهز بود، ریخته شد. در همان روز، نمونهها به آزمایشگاه بوعلی قزوین تحویل شد؛ نتیجه آزمایشها به قرار ذیل است:
ویژگیهای نمونه ارسالی از درخت چنار زرآباد قزوین
ویژگیهای فیزیكی: مایعی قهوهای و شفاف و منعقد نشده (در لولهای معمولی)
ویژگیهای شیمیایی با یوری یاب:
ph = ۶.۸
SG = ۱.۰۰۸
Glucose : Negative
(با تست بنزیدین تأیید نشد.)
Blood: ++
ویژگیهای میكروسكوپی:
۱. مستقیم: مشاهدهنکردن هرگونه پارتیكل و سلول
۲. رنگآمیزی: وجود اجسام بیشكل و با رسوباتِ بهشدت رنگپذیر
ماده مترشحه كه در سال ۱۳۸۴ ملاحظه شد، به غلظت خون نبود و مایع رقیقی بود و آزمایشها نشان داد كه ماهیت خونی ندارد؛ البته همانند سایر صمغها كه معمولاً از درختان جاری میشود نیز نبود؛ زیرا خلاف سایر صمغها پس از جاریشدن خشك میشود.
۲. در صورتی میتوان بین دو متغیر A و B علیت قائل شد كه دارای چهار شرط باشد. این چهار شرط به زعم ناگل عبارتاند از:
الف) رابطه بین دو متغیر باید بدون تغییر و یکنواخت باشد، این بدان معناست که برای رابطه مزبور باید همیشه ثابت باشد. در مطالعه ما اگر برخی سالها از چنار خون جاری نشود، نمیتوان رابطه عِلّی برقرار ساخت.
ب) رویدادها باید از حیث فاصله مجاور هم باشند؛ یعنی B باید بیدرنگ بعد از A باشد؛ پس اگر چند روز پس از عاشورا خون جاری شود، نمیتوان رابطه علی برقرار ساخت.
ج) این روابط باید دارای ویژگی زمان هم باشند؛ بدین معنا که A باید به لحاظ زمانی قبل ازB رخ دهد؛ پس اگر جاریشدن خون قبل از حلول عاشورا باشد، دیگر رابطه علی برقرار نیست.
د) روابط مذکور باید نامتقارن باشد؛ یعنی اگر A علت B است، دیگر B نمیتواند علت A باشد؛ بدین معنی که نمیتوان هر روزی را که خون جاری شد، عاشورا نامید. (کوهن، ۵۴،۱۳۷۰)
بدون وجود شرایط مذكور نمیتوان، گفت، عاشورا علت جریان «صمغ» از چنار خونبار است. با کمی تنزل و دستبرداشتن از برقراری رابطه علی در صورتی میتوان همبستگی (Correlation) قائل شد كه ترشح ماده با عاشورا همزمان باشد و هر ساله روز عاشورا این ماده ترشح کند. در صورتی كه در سایر ایام سال نیز ترشح ماده مشاهده شود، نمیتوان رابطه علی و حتی همبستگی برقرار کرد.
هرچند ناظران در سالهای مختلف ترشح ماده را مشاهده کردهاند، ترشحنکردن در سایر ایام سال رصد نشده و تحقیقات ما نشان میدهد، این ماده به صورت نامنظم در سایر روزها نیز ترشح میكند. سیدقدیر حسینی میگوید: «تهران بودم. روز دوشنبه یعنی هفتم محرم به اینجا (زرآباد) آمدم. روز سهشنبه رفتم حرم، گردش كردم.
هیچكس هم نبود. دیدم خون میچكد روی زمین. زیرش یك قوطی گذاشتم، از امامزاده بیرون آمدم. پسر عمویم گفت: «خون را میبینی؟» گفتم: «من قبل از شما دیدهام.»»
وی اضافه میكند: «بنده چندین دفعه هم دیدهام، روزهای دیگر خون بیاید. پسر عموی ما كه طلبه بود، اینجا بود. میبینند، در یك روز عادی خون میآید و گاو قربانی میكنند.» وی نتیجه میگیرد: «من فكر میكنم، این درخت همیشه خون گریه میكند.» (شب عاشورا، ۲۰/۱۱/۸۴)
در روزهای عادی نیز ترشح ماده مشاهده شده است. خانم شریفهآزاد، ۵۲ ساله، دختر مشهدی خلیل میگوید: «تا جایی كه یاد دارم، از این درخت خون جاری میشود. حدود سال ۱۳۷۵، وسطهای تابستان كه محرم و صفر نبود، خون ریخته بود روی روسری خواهرم كه هنوز هم آن روسری را نگه داشته است. خواهرم میگوید: «از زیر درخت رد میشدم، دیدم چیزی روی سرم ریخت (تابستان بود، حدوداً بین خرداد و شهریور) دست بردم، دیدم خون است. نگاه كردم، دیدم بالای درخت داره خون میآید؛ ولی محرم و صفر نبود. فقط تابستان بود.»» (سوم فروردین سال ۱۳۸۵)
۳. در گزارش توصیفی به برگهای منقش به اسامی پنج تن آل عبا اشاره شد. همه اهالی از وجود چنین برگهایی خبر میدادند؛ ولی برای عرضه سند با مشكل روبهرو میشدند. سرانجام ۲ برگ که به نظر میرسد، تصاویر منقش روی برگها تصویری همچون «تست ررشاخ» است، پیدا شد.
برای رسیدن به مشاهده ناب و رعایت اصل فراغت ارزشی و پرهیز از پیشداوری، این ۲ برگ را در مورخه ۱/۱۲/۱۳۸۵ به دو گروه دانشجویان رشته اقتصاد و فلسفه دانشگاه مفید قم نشان دادم و از آنها درخواست كردم، نوشته روی برگ را به صورت صحیح بخوانند؛ البته آنها هیچكدام از «چنار خونبار» آگاه نبودند و نوشتن نام دانشجو در پاسخنامه اجباری نبود؛ بدین ترتیب تأثیر آثار هالهای روی آنها حذف میشد.
از حدود ۶۰ دانشجو، ۳۸ نفر پاسخ دادند. ۳۸ فیش به دست آمد كه ۲ روی آن، برگ شماره ۱ و ۲ را تفسیر كرده بودند. حدس بیشترین آنها یعنی ۲۰ مورد خوانش مذهبی بود و این نشان میدهد، ذهنیت ایرانی صبغه مذهبی دارد و تمایل به قرائت مذهبی در میان آنها چیره است. از این ۲۰ مورد، ۲ مورد استثنایی وجود داشت؛ یكی از آنها به نام سیدوحید حسینینژاد درست همان پاسخی را نوشته بود كه اهالی زرآباد از آن سخن میگفتند؛ یعنی برگ شماره یك «محمد» و برگ شماره ۲ «یا الله» است. مورد دوم دانشجویی بود كه نوشته بود: «برداشت من از این برگه، برگ درخت چناری است كه در ماه محرم، روز عاشورا از آن خون میآید و رمز نوشته مربوط به حادثه محرم است.»
بقیه دانشجویان نتوانسته بودند، قرائت صحیحی عرضه کنند. [...]
۴. چهارمین باورداشت، درباره چنار خونبار به كندن شاخههای درخت و بیاحترامی به آن مربوط میشود. بر اساس این باورداشتِ عامیانه هركس از شاخههای درخت بشكند، سالم به مقصد خود نمیرسد. برخی به صورت شفاف میگفتند، بیش از ۲ كیلومتر نمیتواند صحیح و سالم از زرآباد خارج شود.
در نیمههای شب عاشورای سال ۱۴۲۶ قمری در حالی كه با كمك نماینده اداره اوقاف قزوین به پشتبام حسینیه رفتیم و شاخههای بالایی درخت را رصد میكردیم، به دور از چشم دیگران، شاخهای را كندم و به شهرستان منتقل کردم. در واقع، خودم را سپر بلا قرار دادم و ادعای مذكور را آزمودم.
ب) تحلیل پدیدارشناسانه [...]
۱. تمایل به پذیرش
بیشتر زائران از اینكه پدیده «چنار خونبار» اصالت نداشته باشد، واهمه داشتند. همه آنها به نحوی خواهان اثبات موضوع بودند و تمایل قلبی آنها این بود كه پدیده چنار خونبار به عنوان واقعیت معجزهآسایی وجود داشته باشد؛ یعنی هر زائری كه عزم سفر به زرآباد دارد، آرزو دارد با پاسخ مثبت روبهرو شود و گریه خونین چنار را مشاهده کند. كمتر زائری پیدا میشود كه بیطرف و بدون تمایل قلبی باشد. انگار زائران به وجود چنین پدیدهای نیاز دارند و از تحقق خارجی آن «لذت» میبرند؛ از این روی بیشتر مصاحبهشوندگان قبل از شب عاشورا در پاسخ به این سؤال كه «اگر امشب از چنار خون نیاید چه كار میكنید؟» شوكه و غمگین میشدند و برخی خانمها میگفتند: «ای وا! خدا نكند.»
۲. ابطالناپذیری
شاید با كمی تسامح بتوان ادعا کرد كه پدیدههای مذهبی خلاف گزارههای علمی بهسهولت به اصل «ابطالپذیری» تن نمیدهند؛ از این روی گزاره مذهبی همواره اجزا و عناصر خود را بازسازی میکند و به حیات خود ادامه میدهد؛ مثلاً درباره «چنار خونبار» بازسازی تئوریكی بسیاری ابداع شده كه همه آنها برای صیانت از اصل ادعاست. در ذیل به برخی از این موارد اشاره میشود:
اهالی در پاسخ به این سؤال كه چرا این ماده را خون تلقی میكنند، توجیه میكنند كه نباید توقع داشت، خون درخت همانند خون انسان باشد. تعبیر علمایی «كل شیءٍ بحسبه» كه از زبان یكی از مردان ساده روستایی صادر شد، نشان میدهد كه تئوری مذهبی بهمرور زمان بازسازی میشود؛ پس آنچه درخت ترشح میكند، خون است؛ ولی نه خون انسان، بلكه خون درخت است.
جریان صمغ در سایر روزهای سال، تقارن عاشورا با خونباری چنار را نقض میكند. در این مورد تلاش میشود، برای سایر ایام نیز شأن مقدس پیدا شود؛ مانند اینكه گفته میشود در ایام صفر، روز شهادت حضرت علیaو شهادت حضرت زینبhخون جاری میشود و گاهی این امر را به عزاداری مخلصانه عدهای از زائران منتسب میكنند؛ در نهایت تئوری عامتری تولید میشود که «این درخت همیشه خون گریه میكند.»
گونه ایدهآل پدیده این است كه هر ساله روز عاشورا از درخت خون جاری شود؛ اما برخی سالها این قاعده نقض میشود؛ همانند سال ۱۳۸۵ كه در شب عاشورا خلاف عاشورای سال ۱۳۸۴ خون جاری نشد. در توجیه این امر، میگویند، این خون فقط عاشورا میآید؛ اما نه عاشورای تقویمی، بلكه عاشورای واقعی؛ همانطوری كه در ایران ما در تشخیص اول ماه مبارك رمضان مشكل داریم. ممكن است عاشورا را نیز به طور دقیق تشخیص ندهیم.
در پاسخ به این سؤال كه چرا در سالهای اخیر میزان ترشح خون كاهش پیدا كرده و در سال ۱۳۸۴ با وجود بارانیبودن هوا، فقط توانستیم چند سیسی از قطرات رقیق صمغ به دست بیاوریم، مردم پاسخ آمادهای داشتند. میگفتند، باورها و اعتقادات مردم ضعیف شده و بسیاری زائران با نگاه توریستی به زرآباد میآیند؛ نه مخلصانه و به قصد زیارت.
در ایام عاشورای سال ۱۳۸۵، پس از آنكه مردم با گریهنکردن چنار روبهرو شدند؛ جوانی زرآبادی با حیات قائلشدن به چنار میگفت: «شما اگر عزیزترین كسانتان هم بمیرد، جلوی چشمان دیگران گریه نمیكنید. شما پروژكتور را میاندازید، بر شاخههای درخت و هزاران چشم نامحرم به آنها دوخته شده است. درخت چگونه میتواند گریه كند؟» (گفتوگو، عاشورای ۱۳۸۵)
پس از اینكه، داستان شكستن شاخه درخت و بردن آن بدون تحمل ضرر به اهالی بازگو میشد؛ آنها میگفتند، ناممكن است؛ حتماً كسی كه شاخهها را برده، قصد خیر داشته و صدقه داده است. در نهایت میگفتند، آنکس نظركرده است و حتی این توجیه را به پیش میكشیدند كه ضرر فقط جانی و مالی نیست. برخی مضرات معنوی از اینها شدیدتر است.
درباره برگهای منقش به اسامی مقدس قرارداد نانوشتهای در میان اهالی وجود داشت، مبنی بر اینكه این برگها نصیب مؤمنان و نظركردهها میشود؛ پس اگر برای یك جستوجوگر، پس از كنكاش بسیار، یك برگ مقدس شفاف حاصل نیامد، دلیل بر این است كه او مؤمن واقعی نیست.
۳. بازسازی تئوریك
در پدیدههای مذهبی، خلاف مدعیات علمی که اعتبار خویش را به ابطالپذیری مبتنی میكند، اصل بازسازی تئوریك حاكم است؛ یعنی تئوری «نمادهای مذهبی» با توجه به دگرگونیهای محیطی به منظور صیانت از اصل ایده، خودش را بازسازی میكند و همین «سازوكار/ مكانیسم» تئوری مذهبی را از ابطالپذیری مصون نگه میدارد.
یك طلبه زرآبادی میگفت: «من شنیدهام، شهید مطهری داستان پرندگان خونینبال را رد میكند؛ به این علت كه چگونه پرندگان از كربلا به مدینه و از آنجا به زرآباد آمدند؟ اما ملا احمد اردستانی این داستان را تأیید میكند. امروز تلویزیون گاهی پرندگان مهاجر را نشان میدهد كه فرسنگها مهاجرت میكنند؛ پس هیچ استبعاد ندارد، پرندهای از كربلا به زرآباد مهاجرت کند.» همچنان كه ملاحظه میشود، «یافتههای جدید» تئوری پرندگان خونینبال را بازسازی میكند.
۴. اصل تسری
اصولاً در مورد یك پدیده یا اسطوره اصیل، اسطورهها و پدیدههای فرعی شكل میگیرد. پدیده چنار خونبار قزوین و مناسك قالیشویان مشهد اردهال پیوند ناگسستنی با حادثه جانگداز كربلا دارند. (خانمحمدی، ۱۳۸۵، ۷۱) در خلال مناسك دینی این حالت دیده میشود؛ مثلاً زنی خودش را نماینده حضرت علیاصغرaمعرفی میکرد، مریضها را شفا میداد و در قبال آن نذرهای مردم را جمع میكرد. به نظر میرسد «واسطهخواهی» جزو تمایلات مردم است؛ از این روی عدهای به جای بردن نیازها به صورت مستقیم به امامزاده، به آن زن متوسل میشدند.
نمونه دیگر اینكه مردی میانسال در حالی كه یك مهر نماز را در مچ خود به دیگران نشان میداد، مدعی بود كه مهر را ۴۰ سال پیش، پدربزرگش، هنگام تعمیر ضریح امام حسینaمستقیماً از خاک مرقد امام حسینaگرفته و «مهر» هر سال روز عاشورا خونین میشود. جالب اینكه یكی از زائران فوراً به مهر اشاره كرد و گفت: «آری؛ من در حاشیه مهر، سرخی خون را میبینم.» (فیلم این ادعا نزد نگارنده موجود است.) به هر حال کسانی كه حول و حوش این حوادث تقدس کسب میکنند و شأن خود را ارتقاء میدهند، بسیارند.
۵. اصل هویت
در عصر ارتباطات از آنجا که نمادها و مناسک مذهبی در معرض دید دیگران (جهانیان) قرار میگیرد، صبغه هویتی پیدا کرده است؛ یعنی در صورت تضعیف جنبه باوری نیز، مردمان محلی خودشان را با آن مناسک تعریف میکنند و احساس تعلق میکنند. دستکم چنین وانمود میکنند که تعلق خاطر بسیار بالایی دارند؛ از این رو، مداخله در اینگونه موارد بهویژه از سوی دستگاههای دولتی و اجرایی، مخاطرهآمیز است.
خلاصه و نتیجهگیری
بررسی پدیدارشناختی پدیده چنار خونبار از ابعاد مختلف، به نتایج زیادی رهنمون میشود که به اهم آنها اشاره میشود:
۱. پدیده چنار خونبار قدمت تاریخی دارد. از زمان شاهسلطان حسین صفوی به این سوی معروف بود و در دوره قاجاریه شهرت بسیاری پیدا کرد.
۲. این پدیده خلاف برخی پدیدههای شبهمذهبی که تصنعی بوده و شیادان به آن دامن میزنند، پدیدهای طبیعی است و ایجاد تقارن بین چنار خونبار و عاشورا منشأ سودجویانه ندارد.
۳. مایع رنگین که از چنار جاری میشود، ماهیت خونی ندارد؛ البته همانند سایر صمغها نیز نیست، بلکه این صمغ پس از جریان همانند خون بهزودی خشک میشود.
۴. مردم منطقه علاقه دارند، بین جریان صمغ و عاشورا رابطه عِلّی برقرار باشد؛ از اینرو ابطالپذیری را برنمیتابند و به توجیه تئوریک روی میآورند.
۵. مطالعه طولی ما درباره پدیده مذکور نشان میدهد، مابین چنارخونبار و عاشورا هیچگونه رابطه علی برقرار نیست، حداکثر یک تقارن correlation است.
۶. برخی مدعیات درباره چنار خونبار، همانند وجود برگهای منقش به اسماء الهی با چنار رابطه معنیدار ندارد.
۷. با کمی تسامح زائران به دو بخش عوام و تحصیلکرده تقسیم میشوند؛ عوامالناس به چنار بیشتر اهمیت میدهند؛ اما تحصیلکردهها برای امامزاده بیشتر اهمیت قائلاند.
۸. پدیده چنار نوعی «اسطورهسازی» بر اساس الگوی عاشوراست، خود نیز حالت تسری دارد و به پدیدههای حاشیهای خرافی تسری پیدا میکند. پدیده «واسطهگری» و «مهر خونین» از زمره این خرافات است.
منابع
برای مطالعه منابع این مقاله به اصل مطلب در سایت خیمه به آدرس armaneheyat.ir مراجعه کنید.