تاریخ انتشار
شنبه ۱ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۲۷
۰
کد مطلب : ۱۳۷۵۴

کوثر ناب نبی

کوثر ناب نبی
کوثر

زمین هنوز
در خاطر خویش می‌کاود
و جز تو نمی‌یابد
که سزاوارترینی
ای مادر پدر
هم‌راز غصه حیدر
ای کوه استقامت
تندیس پاکی و عفت
تو آمدی که بگویی
این‌گونه پاک نیز می‌توان بود
ای پهندشت عاطفه
از طلوع مکه
تا غروب مدینه
چه گذشت بر تو
که یادت
چشم را به میهمانی باران می‌برد ...

کاظم کامران شرفشاهی

زهره ازهر

شده روشن از تو سرای دل، که تو شمع خلوت حیدری
به تو مانده چشم امید ما، که تو نور چشم پیمبری

تو مهی و چرخ تو چرخ دین، چو کواکب فلک برین
شده جمع دور تو حور عین، که تو رشک زهره ازهری

دو جهان ز نور دو عین تو، شده روشن از حسنین تو
که نهال دین چو حسین تو، بدهد ثمر که تو مادری

تو کجا و مسئله فدک، که گذشتی از فلک و ملک
چه بیان کنم؟ که فدیت لک، که چو مه به شام منوری

بفتاده بار خرد به گل، ز تو گشت ناطقه منفعل
چو پس از نبی تو به خون دل، همه دم زدی ز سخنوری

ز بهشت نسل رسول ما، چه گلی بود چو بتول ما؟
که ز دست رفته عقول ما، تو خود آن گلاب معطری

هله ‌ای تو پشت و پناه ما، چه غمی ز روی سیاه ما
که تویی شفیع گناه ما،‌ چو رسم به صحنه داوری

سخن تو حبل متین بود، دل و دیده بی‌تو غمین بود
همه افتخار من این بود، که توام شفیعی و یاوری

جلال افتخارزاده
اشک شفق / ۳۹۵


ای تولد بالغ هستی
ما با چشم اشک
و دست تمنا
روز تولد تو را
گرچه این روز هم باید رنج‌هایت را شماره کنیم
به امید تولد دوباره خورشید جشن می‌گیریم.
آیا امید تولدی هست؟
ای کوثر خدا
ای ادامه‌ نبی
ای همتای علی
زهرا جان!

سیدمسعود آقائی
چشمه در بستر / ۳۶۰
*گزیده‌ای از یک شعر بلند


غم‌های من

نامت
آب می‌کند
اندوه مرا
هنگام که هوا
هر ذره‌اش
کوهی‌ست از غم
در پیش پا
غم‌های من
همیشه
تو را می‌جویند
تو را!
یا زهرا!

عبدالعظیم صاعدی

گلفروش

امشب تمام آینه‌ها را خبر کنیم
شب غنچه‌پرور است، به شوقش سحر کنیم

از کوچه می‌گذشت کسی گلفروش بود
گل می‌خریم، پنجره را بازتر کنیم

وقت شکفتن است و نشاط و از این قبیل
دیگر چه لازم است که کاری دگر کنیم؟

فردا اگر نه دست کریمش مدد کند
ما و دل غریب چه خاکی به سر کنیم؟

گفتند گل برآمده و راست گفته‌اند
عشرت مفصل است سخن مختصر کنیم

محمدکاظم کاظمی
پیاده آمده بودم / ۶۲


سر مخفی لولاك


بهار سفره سبزی‌ست از سیادت تو
شب تولد هستی‌ست یا ولادت تو؟

تو سر مخفی لولاكی و جهان گم بود
اگر نبود گل‌افشانی ولادت تو

شهود، شمه‌ای از ربنای شعله‌ورت
حضور، گوشه‌ای از خلوت عبادت تو

تو نور نور علی نوری ‌ای تمامت نور
كدام ذره ندارد سر ارادت تو

به پاس رؤیت رویت ركوع كرده هلال
و یا شكسته قدش در شب شهادت تو؟

پناه گریه تنهایی علی(ع)بودی
قسم به خطبه مولایی رشادت تو

پر از جمال و جلال جمادی و رجبم
شب ولادت مولاست یا ولادت تو؟!

علیرضا قزوه

حصن تولا


بی‌یاد دوست عقده دل وا نمی‌شود
این کار جز به خلوت شب‌ها نمی‌شود

دامان اشک را بگذارم ز دست دل
کاین صخره جز به اشک مصفا نمی‌شود

در شرع ماست گرچه تولا فروع دین
دین معنی‌اش به غیر تولا نمی‌شود

داخل‌شدن به حصن تولای اهل‌بیت
جز از دری که هست تبرا نمی‌شود

آن دل که مرده است ز روح ولایشان
با معجز مسیح هم احیا نمی‌شود

ما را گل از محبت زهرا سرشته‌اند
گر مهر او جدا ز دل ما نمی‌شود

در جمع اولیا و رسولان خطیب عشق
جز در ثنای فاطمه گویا نمی‌شود

گر مادر زمانه بسی دختر آورد
یک از هزار مریم عذرا نمی‌شود

ور صد هزار مریم عذرا به مرتبت
دیگر یکی چو حضرت زهرا نمی‌شود

سیدرضا مؤید
ودیعـ‹الرسول/ ۱۲۱



نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما