تاریخ انتشار
شنبه ۱ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۳۰
۰
کد مطلب : ۱۳۷۵۷

با خاطرات تعزیه‌خوانان

با خاطرات تعزیه‌خوانان
هانیه خاکپور

آغاز
من تعزیه را از یک خانه شروع کردم. پدر من مداح بود. هیئتی در رشت وجود داشت به نام هیئت «متوسلین به امام جواد (ع)» که یک ساعت مداحان در آن می‌خواندند و بعد از آن تعزیه‌خوانی انجام می‌شد. من در سن هفت سالگی کنار پدرم می‌ایستادم و مداحی می‌کردم. از همان طریق بود که به تعزیه‌خوانی وارد شدم و اولین تعزیه‌ای که خواندم، «دختر یزید» بود، از تعزیه حضرت رقیه (س).

مرارت‌ها
سختی‌ها کشیدیم. در مسجدها، سر قبرها و قهوه‌خانه‌ها خوابیدم. از اسب زمین خوردم. دست و پایم شکست. شمشیر خوردم. دست و صورتم بریده شد. یک‌بار ۲۵ روز در جایی ماندیم، فقط ۷ روز تعزیه خواندیم؛ زیرا باران اجازه تعزیه‌خوانی نمی‌داد. مجبور بودیم، ۲۵ روز در آن باران و گل‌ولای بمانیم.

نوستالژی
من یک نوار تعزیه علی‌اکبر خوانی دارم که مال زمان ۱۳ سالگی‌ام هست. امروز همه تعزیه‌خوانان آن مرده‌اند و فقط من زنده هستم. این نوار برای من یک دنیا خاطره است، اینکه چه شب‌هایی را با اینان صبح کردم؛ همدیگر را اذیت کردیم، شوخی کردیم، دریا رفتیم و ... . من با اینها زندگی می‌کنم.

انواع نسخ
برای تعزیه کتابی وجود ندارد. در قدیم نسخه تعزیه داشتیم که به چند صورت بود؛ یکی «جُنگ» بود؛ کاغذی بسیار بزرگ که یک یا چند تعزیه در آن نوشته شده و هرکسی نقش خود را از روی آن می‌نوشت. دیگری نسخه‌های کوچکی بود که تعزیه‌خوانان دست می‌گرفتند و می‌خواندند. نوع دیگر هم دفترچه‌ای بود؛ یعنی هر دو، سه نسخه تعزیه در یک دفترچه نوشته شده بود و تعزیه‌خوان‌ها آن را وسط می‌گذاشتند و هرکس قسمت مربوط به نقش خود را می‌نوشت.

تعزیه در صندوقچه
بعضی‌ها نسخه‌های تعزیه را دارند؛ اما دلشان نمی‌آید بدهند. من کسی را می‌شناسم که بنا به ادعای خودش نزدیک ۲۰۰ یا ۳۰۰ مجلس تعزیه از پدربزرگش به او رسیده و در صندوق آنها را نگه می‌دارد. چند بار هم به او گفتم، نسخه‌ها را در اختیار تعزیه‌خوانان بگذارد؛ اما قبول نکرد. تعزیه‌‌خوان دیگری در گیلان می‌گفت: «وقتی من مردم، نسخه‌های تعزیه من را با من خاک کنید!»

آرزو
دلم می‌خواهد، کتابی چاپ شود تا سابقه این تعزیه‌خوان‌های قدیم در آن نوشته شود، به همراه بیوگرافی و اینکه از کجا تعزیه را شروع کرده‌اند، به همراه عکس‌هایشان. بعضی‌ها هستند که برای تعزیه زحمت کشیدند و از دنیا رفتند؛ پس بهتر است که نقش ایشان با چنین کاری حفظ شود.

نسل جوان
امروز نسل جوان ما را غرور گرفته و فکر می‌کنند، تشویق‌های استادان برایشان کافی است؛ در حالی که این‌گونه نیست و حالاحالاها باید کار کنند و شاگردی کنند، در محضر استادان.

اعجاز
صمصام‌خان یکی از پیشکسوتان تعزیه‌خوانی بود که آخرین سالی که من با ایشان تعزیه خواندم، ۹۰ ساله بود و تا حدود ۹۸ سالگی تعزیه می‌خواند. یکی از اعجازهای سیدالشهدا(ع)این بود که ایشان سرطان حنجره گرفت و حدود دو سال نخواند. ما به عیادت او که رفته بودیم، می‌گفت، من فقط یک آرزو دارم و آن اینکه یک بار دیگر لباس تعزیه بپوشم و یک نسخه تعزیه بخوانم که همین اتفاق هم افتاد. عنایتی شد و صدایش باز شد. روز تعزیه حضرت زهرا(س)بود و ایشان آن را خواندند.

مدعیان
کسانی هستند که ادعای حضوری می‌کنند؛ اما وقتی پای صحبت آنها می‌نشینی، می‌بینی اصلاً نمی‌دانند، تعزیه چیست. تعدادی کتاب خوانده‌اند و فکر می‌کنند، تعزیه همین است. تعزیه عمل است.

بچه‌خوانی
اولین چیزی که تعزیه‌خوانان در گیلان می‌آموزند، محتشم‌خوانی است. پیش‌واقعه‌خوانی در اول تعزیه است که بچه‌خوانی است و نیم ساعت اول مجلس شیپورچی می‌زند و بچه‌ها می‌خوانند تا مردم جمع شوند و بعد از آن واقعه اصلی شروع می‌شود.

ما اکنون بچه‌خوان خوب نداریم. مردم هم وقتی می‌بینند، بچه‌ای اجرا می‌کند، شروع می‌کنند به گریه‌کردن. این درست نیست. در تعزیه قرار نیست، سر ببرند که مردم گریه کنند. در تعزیه باید آواز بخوانی، دل بسوزانی تا مردم گریه کنند.

شاگردی
بچه که بودم، جرئت نمی‌کردیم، تا زمانی که سرپرست تعزیه در اتاق نشسته، داخل اتاق برویم. ما باید می‌ایستادیم تا آنها ناهار می‌خوردند و بعد ما می‌ر‌فتیم. رختخواب‌ها را اول آنها برمی‌داشتند و بعد ما می‌رفتیم. اگر چیزی اضافه مانده بود، آنها را استفاده می‌کردیم. اگر نبود لباس‌های تعزیه را روی خودمان می‌انداختیم. ترس همراه با احترام داشتیم.

تنبیه
وسط تعزیه با پشت دست زدند، توی دماغ من. شروع کرد به خون‌آمدن، جرئت نداشتم به دماغم دست بزنم؛ چون یک ربع دیر رسیده بودم، رفته بودم چالوس، کفش بخرم. نوحه خوانده شده بودو من نبودم. در اجرای تعزیه ادبم کرد. در تعزیه، هم اشعار تعزیه را می‌خواند و هم در شعر و با کلمات من را دعوا می‌کرد.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما