تاریخ انتشار
سه شنبه ۱ تير ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۳۱
۰
کد مطلب : ۱۳۹۰۳

«ابن‌حسام خوسفی» و قدیم‌ترین منظومه دینی «خاوران‌نامه»

«ابن‌حسام خوسفی» و قدیم‌ترین منظومه دینی «خاوران‌نامه»
منصور رضایی آدریانی: وی از منقبت گویان خاندان رسالت شمرده می‌شود. مهم‌ترین اثر او منظومه خاوران‌نامه است که موضوع آن داستانی مربوط به سفرها و حملات علی(ع)به سرزمین خاوران به همراهی مالک اشتر و ابوالمحجن و جنگ با قباد پادشاه خاور زمین و امرای دیگری مانند طهماسب‌شاه و جنگ با دیو و اژدها و امثال این وقایع خیالی است. ابن‌حسام سرودن خاوران‌نامه را در سال ۸۳۰ ه‍ .ق برابر با ۱۴۲۶ میلادی به پایان رسانید. وی در دیوان قصاید خود از شیوه شعرای اواخر قرن ششم پیروی کرده است. وفاتش به سال ۸۷۵ ه‍ .ق برابر با ۱۴۷۰ م اتفّاق افتاده است.» (صفا، ۱۳۷۴: ص ۵۸۱)

اصحاب تذکره نام و نسب او را محمّد ابن حسام‌الدین بن حسن بن شمس‌الدین محمّد گفته‌اند؛ ولی اشتهارش به «ابن‌حسام» است و خود در دیوان شعر و در پایان قصیده مدحیه‌اش که در منقبت رسول اکرم(ص)سروده است، چنین اشاره می‌کند:

نامی که جز به نام تو نامی نمی‌شود
نام محمّد ابن حسام محمّد است

یا در جای دیگری درباره نام و نسب و مولد خود می‌گوید:

محمّدابن‌حسام و محمّد‌ابن‌حسن
که هست خاک قهستان تو را مقام و وطن

از مطالعه و تفحص در اشعار و به ویژه دیوان و مثنوی خاوران‌نامه چنین برمی‌آید که وی در دانش‌های مختلفی همچون: نجوم، تاریخ، علم رجال، تفسیر و حدیث و نیز در صرف و نحو و معانی و بیان و دقایق ادبی و سنت‌های شعری گذشتگان تبحر کافی و وافی داشته است. او شاعری آزاده و آزاداندیش است که شعر را نه به علت بهره‌مندی‌های مادی و تمتع دنیوی بلکه به جهت نیاز درونی و اعتقادی و احساس رسالتی که بر دوشش سنگینی می‌کرده سروده است. این شاعر دیندار و آرمان‌گرا شعر را وسیله فروکش کردن غلیان درونی خود می‌داند نه واسطه‌ای برای راه‌یابی به دربار حکام و سلاطین. او وارسته‌ای است که با وجود فضل وافر و ذوق سلیم و طبع روانش که می‌توانست نظر امرا و بزرگان عصر خود را به خویشتن معطوف سازد، قناعت پیشه بوده و از آمیزش با ابنای روزگار به تنگ آمده است از این‌رو صلاح کارش را در آن می‌بیند که گوشه انزوایی اختیار کند و به قرصی نان قناعت کند تا منّت سفره اردشیر را نکشد.

همه سال و مه روی در گوشه‌ای
قناعت نمودم به کم توشه‌ای
به یک قرص جو تا شب از بامگاه
قناعت کنم همچو خورشید و ماه
شکم چون به یک نان توان کرد سیر
مکش منّت سفره اردشیر

او همچون انسانی پاک‌باز و مؤمن، سحرگاهان به بانگ مؤذن از خواب برمی‌خیزد و پس از راز نمودن و اظهار نیاز کردن، با خدایش پیمان می‌بندد که تا پایان روز در کسب روزی حلال بکوشد و تراوشات ناب اندیشه‌هایش را بر دسته بیل بنویسد و آن‌گاه شب را در تهجد و عبادت به بیاض رساندن پیش‌نویس‌هایش به روز برساند.
او از جمله بزرگ‌ترین شاعران شیعی مذهب عصر خویش بوده و در اعتقادات مذهبی‌اش تعصب فوق‌العاده‌ای به خرج می‌داده است اشعار او از معانی و مفاهیم اعتقادی شیعه و دل بستگی او به رسول اکرم(ص)و خاندان عصمت و طهارت پر است به ویژه اعتقاد و ارادت به حضرت علی(ع)و امام حسین(ع)در قصاید او و مثنوی خاوران‌نامه قابل توجه است.

آثار شعری ابن‌حسام را در سه بخش زیر می‌توان بیان کرد:

۱. دیوان اشعار: شامل نعت خداوند و قصاید و ذکر مناقب رسول اکرم(ص)و ائمه اطهار(ع)به ویژه حضرت علی(ع)، امام حسین(ع)، امام رضا(ع)و حضرت مهدی(عج)و نیز غزلیات و ترجیعات، ترکیب‌بندها، لغز‌ها، مثنوی‌ها، اشعار عربی، ملمعات و رباعیات.

۲. نثر الّلالی: این مثنوی مشتمل بر ترجمه کلمات قصار مولا علی(ع)است که به شیوه منظومه «مطلوب کل طالب من کلام علی‌ابن‌ابیطالب» معروف به صد کلمه از رشیدالدین وطواط است و منحصراَ در نسخه بیات دیوان اشعار ابن‌حسام به طور ناقص دیده می‌شود و فقط ۴۸ کلمه از کلام امیرالمؤمنین علی(ع)در این نسخه آمده است و افسوس که بقیه ابیات آن در دست نیست.

۳. خاورنامه یا خاوران‌نامه: شامل ۲۲۵۰۰ بیت در بحر متقارب به تقلید از شاهنامه که موضوع اصلی آن شرح مسافرت‌ها و بیان رشادت‌های علی(ع)و حملات آن حضرت است به سرزمین خاوران به همراهی مالک اشتر، ابوالمحجن و عمر وامیه و دیگر بزرگان سپاهش و جنگ با قباد پادشاه خاور زمین و امرای بت‌پرست دیگر همچون تهماسب‌شاه و صلصال‌شاه و جنگ با دیوان و اژدها و امثال این وقایع. این مثنوی گرانقدر از قدیم‌ترین منظومه‌های حماسی دینی در ادب فارسی است و در نوع خود کم‌نظیر و به لحاظ سبک و ارزش شعری از مقام والایی برخوردار است.

درباره منظومه دینی و حماسی خاوران‌نامه باید گفت که علاوه بر هنرنمایی‌ها و ذوق‌آزمایی‌ها، آنچه برای ابن‌حسام فضلی جداگانه به حساب می‌آید، این است که او نخستین شاعری است که درباره شرح و توصیف جنگ‌های حضرت علی و سردارانش به سخن‌سرایی پرداخته است و به نوشته محققان خاوران‌نامه آخرین تقلید مهم و قابل ذکری است که از شاهنامه فردوسی به عمل آمده است. ابن‌حسام مدعی است که منشأ و مأخذ منظومه‌اش را از یک منبع تازی گرفته است:

چنین گفت دانای تازی‌سرای
که چون حیدر آن شاه کشورگشای ...

درباره وجه تسمیه کتاب و این که اسم اصلی آن خاوران‌نامه یا خاورنامه است اقوال مختلفی وجود دارد؛ ولی خود ابن‌حسام در پایان منظومه‌اش آن را خاوران‌نامه نامیده است:

مر این نامه را خاوران‌نامه نام
نهادم که در خاوران شد تمام
(مقدمه تازیان‌نامه پارسی، ص ۳-۱۳)

در اینجا برای آشنایی بیشتر خوانندگان عزیز و ارجاع آنان به منظومه ارزشمند این شاعر توانا قسمت‌هایی از آغاز داستان را نقل می‌کنیم:

نکات اصلی و داستان‌های مسلسل این مثنوی از اینجا شروع می‌شود که آن خردمند دانایی که نژادش به تازیان می‌رسد از زبان گذشتگان خود چنین باز می‌گوید که:

روزی رسول اکرم(ص)و به قول شاعر «آن مسجد آرای اقصی خرام» موقع پگاه در مسجد نشسته و اصحابش گرد او حلقه زده بودند که خطاب به آنان می‌فرماید: اگر موافق باشید بر سر تربت گذشتگان خود رویم تا از این طریق روح و روان خود را نیرو و حیات بخشیم. پیامبر با برخی از یاران روانه مقصد می‌شوند در این اثنا، میان تعدادی از اصحاب که مانده بودند چه کسی از میان پهلوانان دلاورتر است نزاع روی می‌دهد:

یکی گفت کز نامور مهتران
به پیکار از این کار دیده سران
چو عمرو بن معدی کرب مرد نیست
به میدان جنگش هماورد نیست
در این انجمن نیست همتای او
که دارد به مردانگی پای او
به پاسخ بدو سعد وقاص گفت
که شب را به خورشید باید نهفت
به جایی که مالک بود جنگجوی
تو از مردی عَمرو معدی مگوی۱
مرا نیز در نامه نام یلی است
همیدون شرابم ز جام علی است۲
چو ماهی چو تیر اندر آرم به شست
به رخسار ماه اندر آید شکست
چو آمد سخن دربلندی ز پست
درآمد عمر تازیانه به دست
چنین گفت کای مرد پرخاشجوی
میالای لب را بدین گفت‌وگوی
تو را نیست باری در این جوی آب
تو یک ذره خاکی چو آتش متاب
بدو گفت سعد این چه آشفتنی است
نگفتم حدیثی که ناگفتنی است
بدین‌سان که دارم سخن را فروغ
اگر راست خواهی نگفتم دروغ
نشسته دلیران بدین‌جا بسی
خود از عَمروِ معدی چه گوید کسی
عمر زان سخن‌ها برآشوفت سخت
یکی تازیانه فرو کوفت سخت
چو آن فتنه خفته از جای خاست
جوانی کمر بسته بر پای خاست
جوانی به بالا چو سرو سهی
در ابروش پیدا شکوه مهی
کشیده ز پرگار خط سیاه
معنبر یکی دایره گرد ماه۳
پلنگ ژیان بسته چنگ او
نهنگ اوفتاده در آهنگ او
به خارا اگر برزدی گرز را
فروریختی از هم البرز را
چو تیرش کمان را بیاراستی
ز هر گوشه آوای زه خاستی۴
کسی کش علی باشد آموزگار
هنرمند گردد به کم روزگار...۵
(خلاصه خاوران‌نامه، ص ۶۸-۶۹)

۱. عمرو = در نوشتن کلمه‌های عُمر و عَمر به علت اینکه خواندن این دو کلمه با اشتباه نشود به کلمه عَمر یک واو اضافه می‌کنند در حالی که این واو خوانده نمی‌شود و عَمرو= عَمر می‌باشد.
۲. همیدون = همچنین
۳. معنبر = عنبرآلوده-چیزی یا کسی که به بوی خوش عنبر آلوده شده باشد.
۴. زه = کلمه تحسین به معنی آفرین و مرحبا
۵. کش = که اش-که او را-که آموزگارش

منابع:
۱. تازیان‌نامه پارسی (خلاصه خاوران‌نامه ابن‌حسام خوسفی)، تصحیح حمیداله مرادی، چاپ اول، مرکز نشر دانشگاهی تهران، ۱۳۸۲.
۲. گنج سخن، دکتر ذبیح‌الله صفا، چاپ دهم، انتشارات ققنوس، تهران، ۱۳۷۴.
۳. فرهنگ عمید، حسن عمید، چاپ هفتم، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۵.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما