کد مطلب : ۱۳۹۳۸
نگاهی به فیلم طلا و مس
سهل و ممتنع
البته ساده بودن داستان طلا و مس به دلیل نداشتن پیچیدگیهای لازم برای خلق یک فیلم تامل برانگیز نیست. نوع روایت طلا و مس در واقع یادآور سبک سهل و ممتنع در ادبیات فارسی است. یعنی در عین داشتن ظاهری ساده و روایتی معمولی اما هر کدام از برخوردها و شخصیتهای موجود در فیلم و حتی دیالوگهای کوتاه گویای مفاهیم بسیار والایی است که با یک بار تماشای این فیلم نمیتوان به درک و شهود آن رسید.
همایون اسعدیان کارگردان فیلم با دستمایه قرار دادن زندگی یک طلبه جوان که برای ادامه تحصیل به همراه خانوادهاش به تهران آمده است نه تنها به کندوکاو در میان مفاهیم انسانی میپردازد بلکه از این طریق به بهترین شکل ممکن الگوی اخلاقی بسیار باورپذیری را پیش روی تماشاگر قرار میدهد.
این طلبه جوان که همسرش مبتلا به بیماری ام اس شده است از این طریق در آزمونی سخت و دشوار قرار میگیرد. آزمونی که در پایان سربلند از آن بیرون میآید.
اشاره به درس کلاس اخلاق که سیدرضا مرتبا از رفتن به آن باز میماند. این تصور را ایجاد میکند که سیدرضا در این درس موفق نخواهد شد اما با گذر زمان و اتفاقاتی که پیش میآید، مشخص میشود که اگر سیدرضا از درس اخلاق بازمیماند و ممکن است در آزمون این درس موفق نباشد اما در آزمونی بزرگ و سرنوشت ساز که همان اخلاق در زندگی است سربلند بیرون آمده است و از این طریق با وجود تمام سختیها و مشکلات پیش رو آرامش را در خانوادهاش حفظ کرده است و مشکلات را با اخلاق خوب خود به زانو درآورده است.
طلا و مس تصویر جدیدی از روحانیت به نمایش میگذارد. تصویری بسیار واقعگرا و بر خلاف بسیاری از فیلمهایی که در گذشته بیشتر سعی در نمایش تصویر غلو آمیز از عادات خشک مذهبی روحانیت داشتهاند. در این فیلم سعی شده است که واقعیت امر به تماشاگر نشان داده شود و به شکلی نزدیک تر و ملموس، تماشاگران با قهرمان فیلم که یک طلبه جوان است و زندگیاش دستخوش مصائب و مشکلاتی شده است همراه میشود و با او همذات پنداری میکند.
سیدرضا در ابتدای امر و با مواجهه با مشکلات گاهی دچار نگرانی می شود و همین باعث برخوردهایی میان او و همسرش زهراسادات میشود. زهراسادات هم به دلیل ترس و نگرانی از وضعیت جدیدی که برایش پیش آمده است گاهی نسنجیده و تند برخورد میکند. همین موضوع باعث میشود که فیلم در پارهای موارد بسیار تلخ باشد. اما در ادامه بدون شعارزدگی و با روندی بسیار منطقی و با کمک نیروی دوست داشتن و عشق هر دو بر این مشکلات فائق میآیند. در واقع بیماری زهرا سادات باعثمی شود که سیدرضا بیش از گذشته همسرش را بشناسد و ارتباط صمیمانهتری میان او همسرش ایجاد شود. زهرا سادات هم بیش از گذشته متوجه عشق همسرش به خانواده و زندگیاش میشود و بنابراین با امید بیشتر به مبارزه با بیماری لاعلاج خود میپردازد.
استفاده از استعاره آن هم در شکلی ساده و بیتکلف، بسیار است. به طور مثال میتوان بافته شدن قالی توسط سیدرضا که در ظاهر برای امرار معاش و گذران زندگی است را تبدیل شدن تار و پود وجودی این شخصیت از مس به طلا دانست.
قبل از این نیز بزرگان ادب و عرفان در ایران مهمترین راه سعادت هر فردی را داشتن اخلاق نیکو دانستهاند و در این فیلم نیز شاهد هستیم که کیمیای سعادت و آن چیزی که وجود آدمی را از مس به طلا تبدیل میکند اخلاق نیکو معرفی شده است.
همایون اسعدیان به بهترین شکل پیام اخلاقی خود را در فیلم بیان میکند به شکلی که به هیچ وجه آزاردهنده نیست و تا پایان مخاطب را با خود همراه میکند و در بسیاری از موارد نیز با قهرمانان همذات پنداری میشود.
فیلم با نشان دادن امید به آینده و داشتن روحیه بالا به شکلی رفتار و منش روحانیت را در مقابله با مشکلات نشان میدهد و این را الگویی برای جامعه معرفی میکند. جامعه پیچیدهای که این روزها بسیار نیاز به این الگوها دارد.
به غیر از مواردی که در بالا به آنها اشاره شد حضور یک تیم قوی و تاثیرگذار بازیگری در این فیلم که علیرغم اینکه جزء ستارگان خوش آب و رنگ این روزهای سینما نیستند اما با بازی روان و زیبای خوب خود کمک شایانی به موفقیت این فیلم داشتهاند نیز قابل تامل است. نکتهای که در نوع خود برای بسیاری از کارگردانان سینمای ایران میتواند الگو باشد.