کد مطلب : ۱۳۹۹۱
آنکه یک عمر...
پرونده ویژه بررسی زندگی و اندیشههای مذهبی شیخ احمد کافی (۱۳۵۷-۱۳۱۵)
زندگینامه فکری کافی
شیخ احمد ضیافتی معروف به «کافی خراسانی» و «کافی تهرانی» در اول خرداد ماه سال ۱۳۱۵ در شهر مشهد و در خانوادهای روحانی به دنیا آمد. شمار زیادی از اقوام و بستگان کافی که سالیانی قبل از یزد به مشهد آمده بودند، در کسوت روحانیت قرار داشتند. او دروس مقدماتی را در مکتبخانه و مدرسه گذراند و در حالی که دوازده سال بیشتر نداشت، به حوزه علمیه مشهد وارد شد و تقریباً هجده ساله بود که برای ادامه تحصیل به نجف اشرف رفت. در نجف، در محضر درس استادانی چون آیتالله العظمی سیدابوالقاسم خوئی، حاج شیخ حسین راستی و سیداسدالله مدنی به تحصیل پرداخت. او در نجف تحت تأثیر شماری از عالمان قرار گرفت؛ چنانکه به عنوان نمونه، بارها خاطراتی از توصیههای مَعارفی علامه امینی را بازگو میکرد. مرحوم کافی در سالهای حضور در نجف، در جمع طلاب و زائران به مرثیهخوانی میپرداخت. در دوران تحصیل در نجفاشرف، از طرف آیتالله سیداسدالله مدنی، یکی از استادانش، به خواندن دعای کمیل در شبهای جمعه در صحن حرم امام حسین (ع) و دعای ندبه صبحهای جمعه در مدرسه سیدکاظم یزدی مأمور شد.
شیخ احمد کافی پنج سال در نجف به تحصیل پرداخت و از سال ۱۳۴۳ برای آغاز فعالیتهای پیگیر مذهبی خود در تهران اقامت گزید و در این مسیر بیش از همه وعظ و خطابه را به عنوان فعالیت اصلی تعیین کرد؛ مسئلهای که خود از سالیان قبل به آن اهتمام ورزیده و استعداد خویش را در آن دریافته بود. نقطه عطف فعالیتهای کافی در وعظ و خطابه، تأسیس بنایی مستقل برای این امر بود. برخلاف عرف رایج که چنین بناهایی را «حسینیه» مینامیدند، کافی این بنا را «مهدیه» نام نهاد؛ اما مهدیه در حقیقت بیش از یک حسینیه و یا چیزی شبیه آن بود. مهدیه پایگاه اصلی فعالیتهای کافی بود. وی با مرکزیت مهدیه تهران، ۲۰ مهدیه در شهرستانها ایجاد کرد. او درصدد تأسیس ۷۲ مهدیه در ایران بود. اما مهدیه تهران مکانی فراتر از محل برای برگزاری جشنها و سوگواریهای مذهبی به حساب میآمد. کمک مالی به فقرا، صندوق قرضالحسنه، ارائه خدمات درمانی، تأسیس داروخانه، برپایی حوزه علمیه، اسکان معاودین عراقی، خریداری مشروبفروشیهای مجاور مهدیه و تبدیل آنها به کتابخانههای اسلامی برخی از خدمات اجتماعی مهدیه تهران بود. (مدرسی ۱۳۸۶ الف: ۷۹، کافی ۱۳۸۶: ۹۱-۲۹)
کافی در وعظ و خطابه کاملاً پرکار بود. وی درباره کثرت مجالس وعظ و خطابه در سالهای پایانی عمر گفته: «ماه رمضانِ تهران غیر از جاهای دیگر است. ماه رمضان که میشود سه تا منبر میروم. بعد از نماز تا غروب شب هم که میشود، بعد از افطار میروم تا ساعت ۱۲ یا ۲ نصف شب ... حالا خیلی ضعیف شدم ... هفت، هشت، ده سال پیش ... ساعت ۵/۲ بعد از ۱۲ شب که مجلس من تمام میشد، به مسجد قندی خانیآباد میرفتم، یک مجلس ۵-۴ هزار نفری داشتیم. ساعت ۵/۲ بعد از ۱۲ شب تا ساعت ۴ صبح، سی شب رمضان در آنجا احیا میگرفتیم.» (کافی ۱۳۸۷ الف: ۱۰۱) او برای اجرای برنامه وعظ و خطابه به شمار زیادی از شهرهای کشور سفر کرد و در بسیاری از شهرها سنگبنای مهدیهها را بر زمین زد و یا از آنها بهرهبرداری کرد. کافی پا را از این فراتر نهاد و به محافل جماعتهای شیعی کشورهای همسایه راه یافت. او مجالس متعدد مذهبی در عراق، افغانستان، پاکستان، سوریه، بحرین و لبنان برگزار کرد. درونمایه سخنرانیهای کافی اساساً باورهای اسلامی، احکام شرعی، تاریخ اسلام، سیره معصومین (ع) و اخلاق اجتماعی بود. تلاش برای افزایش توجه شیعیان به امام زمان (عج) و برگزاری پرشور آیینهای نیمه شعبان نیز از ویژگیهای فعالیتهای مرحوم کافی به شمار میرفت. او در کنار این مفاهیم از یک سو وضعیت اجتماعی ایدهآلی را تصور میکرد و مردم را به رعایت این موازین شرعی دعوت میکرد و از سوی دیگر از حکومت وقت برای بیتوجهی به این امور انتقاد میکرد. این انتقادها بارها برای کافی دردسرساز شد. کافی بارها از سوی دستگاههای امنیتی دستگیر ش و مورد بازجویی قرار گرفت. حتی برای ادامه برگزاری منبر یک بار مجبور به تعهد کتبی به ساواک شد؛ به عنوان نمونه، به علت انتقادات از رژیم پهلوی، کافی به سه سال تبعید در شهر ایلام محکوم گردید که پس از طی دو سال به وساطت برخی مراجع تقلید به تهران بازگشت. کافی در ۳۰ تیر ۱۳۸۰ که مصادف با نیمه شعبان بود، هنگامی که از تهران با اتومبیل شخصی خود به مشهد میرفت، در نزدیکی مشهد، به صورتی مشکوک تصادف کرد و درگذشت. تشییع جنازه و دفن کافی با دخالت مستقیم ساواک و دستگاههای امنیتی پهلوی همراه بود و در عمل به صحنه تظاهرات و درگیری مخالفان رژیم پهلوی با دستگاههای امنیتی تبدیل شد. مراسم بزرگداشت او نیز به صحنه مخالفت با رژیم شاه بدل شد. در این تظاهرات چند نفر کشته و شماری مجروح شدند.
مرحوم کافی بارها وصیت کرده بود، اگر مرگش در روزی غیر از جمعه اتفاق افتاد، پیکر او را تا روز جمعه به خاک نسپارند و در صبح جمعه پس از قرائت دعای ندبه بر دور پیکرش و گفتن چند «یا صاحبالزمان (عج)» او را به خاک بسپارند. (ولی ابرقوئی ۱۳۸۵: ۱۳) همانگونه که زندگی کافی با ترویج امام زمان (عج) و گسترش آیینهای نیمه شعبان همراه بود، مرگ وی در نیمه شعبان نیز ارتباطش با این مفهوم را بیش از پیش در ذهن علاقهمندانش تثبیت کرد. تا آنجا که در وصف زندگی و درگذشت او سروده شد: «آنکه یک عمر گفت مهدی جان/داد در روز عیدِ مهدی، جان»
کافی به عنوان یک فعّال اجتماعی
مرحوم کافی به عنوان یک عالم دینی، همچون عالمان راستین سلف خود، به فعالیتهای اجتماعی عامالمنفعه وسیعی دست زد. این فعالیتها که بر پایه دستورات دینی و بر اساس مقتضیات زمان خود صورت میگرفت، افزایش رفاه مردم و رفع مشکلات ایشان را هدف قرار داده بود. یکی از فعالیتهای وی که به طور کامل جنبهای اجتماعی و نیز دینی داشت، تأسیس مهدیه تهران بود. به نظر میرسد، مرحوم کافی از تأسیس مهدیه تهران دو هدف عمده را در نظر داشت. این دو هدف را میتوان انجام فعالیتهای دینی و نیز اجتماعی به سبکی که خود در نظر داشت و نیز فعالیتهای عامالمنفعه با مرکزیتی مشخص دانست. فهم اهداف مرحوم کافی از تأسیس مهدیه تهران، بدون فهم دیدگاههای او که شماری از آنها در اواخر این مقاله ذکر خواهد شد، ممکن نیست. او با تأسیس مهدیه تهران و مهدیههای دیگر در شماری از شهرستانهای کشور، ایجاد جامعهای دیندار و متعالی را در نظر داشت. جامعه ایدهآل او بر اساس باوری عمیق و نه سطحی به دینورزی میپردازد. وی در اینباره با صراحت میگوید: «ما مهدیه را برای دعای ندبه درست نکردیم. ما مهدیه را برای گریه [بدون شناخت و معرفت] درست نکردیم، ما مهدیه را برای اسلام درست کردیم. ما مهدیه را برای قرآن درست کردیم.
ما مهدیه را برای عقیده پیداکردن به آل محمد (ص) درست کردیم.» (کافی ۱۳۸۷ب: ۱۰۶) بر این اساس او تلاش میکرد تا بهترین امکانات را برای مهدیه تهران فراهم آورد. حسن کافی، برادر مرحوم کافی، تأسیس مهدیه تهران را چنین روایت میکند: «مسئله تأسیس توسط برادرم مطرح و با استقبال تجار بازار و مردم روبهرو شد. پس از طرح این مسئله در اولین فرصت زمین مهدیه خریداری و ساختمان فعلی در آن ساخته شد که بیش از پانزده هزار نفر گنجایش دارد. مهمترین هدف شیخ احمد از تأسیس مهدیه جلب توجه مردم به مسجد و گردآوری کمک برای مستضعفان بود که خوشبختانه بسیار موفقیتآمیز بود.» (کافی ۱۳۸۷ الف:۲۶۶) علاوه بر آنچه در بخش «زندگینامه فکری کافی» درباره فعالیتهای عامالمنفعه وی نقل شد، گزارش حسن کافی نیز در اینباره جالب توجه است: «از جمله این اقدامات [عامالمنفعه] ... عبارت است از تهیه خاکه ذغال زمستان به مقدار هزار تا دو هزار خروار و کمک مستمر و ماهانه به هزار و پانصد خانواده بیسرپرست، لولهکشی آب برای هفتاد و دو خانواده در یکی از شلوغترین محلات جنوبی تهران. یکی دیگر از این اقدامات این بود که هر سال در نیمه شعبان مصادف با میلاد حضرت قائم (عج) پنج هزار دست کت و شلوار مردانه و لباس و کفش زنانه تهیه میکرد و به عنوان عیدی بین مستضعفان تقسیم میکرد.» (کافی ۱۳۸۷الف: ۲۶۸). مرحوم کافی این اقدامات عامالمنفعه از جمله تأسیس درمانگاه را در سالهای تبعید در ایلام نیز به انجام میرساند.
دامنه اینگونه اقدامات مرحوم کافی به خارج از مرزهای ایران نیز کشیده شده بود؛ برای نمونه میتوان به اقدامات عمرانی ایشان در میان شیعیان عربستان سعودی اشاره کرد.
کافی به عنوان واعظ
وعظ و خطابه را باید یکی از پرسابقهترین سنتهای فکری در تاریخ اسلام دانست. از نظر فکری، کسانی که آگاهی بیشتری از تعالیم اسلامی دارند، در تلاشاند تا این آگاهی را برای شمار بیشتری از مردم فراهم آورند. این تلاش برای آگاهیبخشی، صورتهای گوناگون فرهنگی میپذیرد که تجمعات انسانی در روزهای مقدس اسلامی نمونههایی از آن است. عبارت زیر گزارش جالب توجهی از تاریخ فکری وعظ و خطابه در اسلام است: «در تمدن اسلامی، انواع و اقسام خطابه وجود داشته است که مهمترین و متداولترین آن خطابههایی است که به صورت وعظ در مساجد و بر روی منبر انجام میشد. در اینگونه خطبهها، خطیب نخست آیهای از آیات قرآن کریم را که دارای مضمونی دینی و اخلاقی است، عنوان و آن را گزارش و تفسیر میکرد و سپس از احادیث حضرت رسول (ص) و سخنان بزرگان، شاهد و مثال میآورد و مردم را به رضایت و خشنودی خداوند، در روز پاداش امیدوار میساخت و از عذاب و کیفر الهی آنان را میترساند. در جوامع شیعی به شهادت حضرت امام حسین (ع) در پایان سخن اشاره میشد تا مردم او را اسوه و نمونه کسی از برای خود قرار دهند که برای نشر حق و حقیقت و اعتلای کلمه توحید و مبارزه بر ضد کفر و باطل از همه چیز خود گذشته و جان خود و کسان و فرزندان را در این راه داده است.» (محقق ۱۳۸۲: ۱۶) چنانکه خواهیم دید این ویژگیها به خوبی در مواعظ مرحوم کافی مصداق یافته است.
در کنار عنصر وعظ و خطابه در بررسی عملکرد مرحوم کافی، باید به عنصر مکانی در این فعالیتها نیز اشاره کنیم. با وجود اینکه مرحوم کافی به طور وسیع در ایران و خارج از ایران به وعظ و خطابه میپرداخت، پایگاه اصلی اجتماعی او شهر تهران بود. به نظر میرسد، بدون شناخت وضعیت فرهنگی و اجتماعی شهر تهران و شهرهای در حال رشد ایرانِ آن زمان، نمیتوان تحلیلی عمیق از موعظههای مرحوم کافی به دست داد. با اینکه در این نوشتار به دنبال فهم تاریخ اجتماعی-فرهنگی تهران در فاصله سالهای ۱۳۵۷-۱۳۳۲ نیستیم، از این گزاره نمیتوان گذشت که تهران در آن روزگار یکی از مهاجرپذیرترین شهرهای خاورمیانه بوده است. از سوی دیگر تهران در معرض برنامههای توسعهای و تجددی فراوان قرار داشت و نهادهای مدرن بسیاری در این شهر در حال تأسیس و یا در مسیر توسعه بود. حضور مهاجران فراوان روستایی که برای تأمین معیشت و به امید فراهم آوردن زندگی بهتر به تهران مهاجرت کرده بودند، هویتهایی قومی و محلهای در تهران به وجود آورده و با وصف این تهران به شهری چندفرهنگی تبدیل شده بود؛ اما در این میان عناصر دینی تهران قدیم که به طور عمده در هسته اصلی شهر، واقع شده بودند، هویتی مذهبی داشتند که بیش از همه خود را در بازار، مساجد بازار و اماکن مقدسی چون امامزادهها متمثل میکردند.
این هسته اصلی شهری، با گسترش کالبدی تهران به جنوب شهر تبدیل شد. از نظر اقتصادی نیز این هسته، سرنوشتی مشابه یافته بود و در عمل از نظر اقتصادی نیز به «جنوب» تبدیل شده بود. پایگاه فعالیتهای مذهبی مرحوم کافی و مهدیه تهران در جنوب شهر بود و عمده مخاطبان ایشان نیز در همان منطقه سکونت داشتند. مرحوم کافی خود نیز از مهاجران به شمار میآمد. دکتر مهدی محقق درباره حضور وعاظ غیر تهرانی در تهران آن زمان، چنین مینویسد: «گذشته از منبریانی که اهل تهران بودند، برخی از اهل منبر شهرهای دیگر پس از آنکه به اوج کمال خود میرسیدند، برای اقامت دائم یا موقت، راهی تهران میشدند و این تعبیر در میان آنان شایع بود که تهران شهری است که هر متاعی در آنجا مشتری خود را دارد و استقبال میشود.
از این روی منبریان زمان ما در تهران برخی بومی و برخی دیگر از شهرستانها آمده بودند.» (محقق ۱۳۸۲: ۱۹) او در ادامه و به عنوان نمونه اسامی شماری از وعاظ تهران را چنین ذکر میکند: «حاج میرزا عبدالله سبوحی تهرانی، شیخ فضلالله ملک، شیخ محمدتقی فلسفی، شیخ علیاکبر تبریزی، حاج میرزا علی هستهای، حاج شیخ مهدی واعظ خراسانی، شیخ محمود حلبی، شیخ علیاکبر مدقّق، حاج سید یحیی یزدی، شیخ غلامرضا طبسی، شمسالدین پورداد تهرانی، سلطانالواعظین شیرازی، اعتمادزاده تهرانی، نظامرشتی، سیدمحمدباقر سبزواری، سیدمصطفی سرابی، شیخ محمدتقی اشراقی، کمالی تبریزی، حضرت آیتالله وحیدخراسانی، شیخ حسینعلی راشد» (محقق ۱۳۸۲: ۲۰-۲۱) چنانکه خواهیم دید، مرحوم کافی نیز نسبت به عنصر تهران در مواعظ خود توجه داشت و تفکیکی جالب میان مواعظ خود در تهران و شهرهای دیگر قرار میداد.
گونهشناسی وعظ کافی
اساساً باید دانست که هر یک از وعاظ و خطبا دارای ویژگیهایی در القای مطالب به مخاطبان خود هستند که آنها را از دیگر فعالان این عرصه متمایز میسازد. وعاظ تهرانی در دوره اوج فعالیتهای مرحوم کافی، به صورتهای متفاوتی درنظر گرفته میشدند: «هر یک از [وعاظ تهرانی]... ممیزه خاص خود را داشتند. برخی از آنان همچون حاج شیخ مهدی واعظ و حاج شیخ عباسعلی محقق تسلط زایدالوصفی به اخبار و احادیث داشتند. برخی دیگر همچون سید محمدباقر سبزواری و حاج سید یحیی یزدی از لحن و آهنگی دلنشین برخوردار بودند و آن را با روشی خاص که آن را «تکیه به صوت» مینامند، ادا میکردند. شیخ غلامرضا طبسی و شمسالدین پورداد از جوانی و گرمی صوت و آهنگ و خوشسیمایی برخوردار بودند که مورد قبول خاص و عام قرار میگرفتند. شیخ محمدتقی فلسفی تسلطی بر مسائل و مباحث اجتماعی داشت و آن را با روشی انتقادآمیز در منابر به ویژه در مجالس ترحیم، خطاب به اولیای امور عنوان میکرد ... کمالی سبزواری که از ذوقی عرفانی برخوردار بود، بیشتر به ابیات مولانا استشهاد میکرد و به قول عوام به مردم «حال» میداد ... شیخ حسینعلی راشد و سید مصطفی سرابی که از مطالعات جدید نیز برخوردار بود، رادیو را هم برای خود «منبری عام» قرار داده بود. حاج میرزا عبدالله سبوحی هم که پیش از اینها در عرصه میدان منبر وارد شده بود، خود را شیخالطایفه به شمار میآورد و مورد احترام اقران بود.
شیخ علیاکبر تبریزی هم برای آذربایجانیها و حاج میرزا علی هستهای برای اصفهانیها و شیخ محمدتقی اشراقی برای قمیها و نظامرشتی برای گیلانیها مطلوب و سخنانشان برای عامه، به ویژه همشهریها بسیار دلنشین بود.» (محقق ۱۳۸۲: ۲۲-۲۰) به عقیده نویسنده این سطور، از ویژگیهای وعظ مرحوم کافی، بیش از همه، میتوان مخاطب دانستن توده متوسط شهرنشین، تمرکز بر جوانان و انتقاد اجتماعی اشاره کرد. مرحوم کافی برای جامه عمل پوشاندن به اهداف خود، نسبت به هر یک از این امور، استراتژیهای خاصی را درنظر داشت. برادر وی، درباره مواعظ مرحوم کافی برای عامه مردم میگوید: «هنگامی که مرحوم کافی به منبر میرفتند، نگاه به مستمعان میکردند و تشخیص میدادند که آنها در چه سطحی هستند؛ بنابراین ایشان در سطح مستمعان صحبت میکردند. اکثر پامنبریهای ایشان جوانان بودند؛ چه دختر چه پسر ... سبک منبر مرحوم کافی اینگونه بود که بر اساس روحیه مخاطبان صحبت میکرد و گاهی لابهلای سخنانش داستان و جوک تعریف میکرد.
این کار باعث میشد که اگر هم پامنبریها خسته میشدند یا به قول معروف چرت میزدند، به سر وجد آورد؛ پس خاطرخواه زیاد داشت. این مسئله به خشک نبودن منبر ایشان بازمیگشت. از سوی دیگر در سطح مخاطبان صحبت میکرد و عامه مردم سخنان ایشان را درک میکردند. البته مرحوم کافی همواره پس از بیان لطیفه و سخن نغز، کوبنده صحبت میکرد تا مخاطب را همچنان جذب خودش نگه دارد.» (مدرسی ۱۳۸۶ ب :۸۱) رسول جعفریان، مورخ، این ویژگی کافی را بسیار برجسته میداند: «ویژگی عمده مرحوم کافی از همان آغاز، سخن گفتن به زبان عامیانه برای تودههای مردم بود. در واقع مخاطبان او بیشتر مردم عامی و اقشار گوناگون بودند و به همین مناسبت خواسته یا ناخواسته موضوعات انتخابی و استدلالهای او هم در حد همان مخاطبان بود. بحثها عبارت از ریشتراشی، مشروبخواری، قماربازی و از این قبیل احکام شرعی بود که او مرتب روی آنها تأیید میکرد.» (جعفریان ۱۳۸۷: ۷۷۸)
بهکارگیری عنصر طنز در منبر از ویژگیهای مخصوص مجالس موعظه کافی به حساب میآمد. او خود در اینباره میگوید: «سبک منبر من این است، یک کمی راه میروم، اعصابت را خسته میکنم و سرت داد میزنم، وقتی میبینم خسته شدی، یک چیزی میگویم که حالت بیاورم و دوباره حرفهایم را بزنم.» (کافی ۱۳۸۷ الف: ۱۶۷) وی در اینباره میافزاید: «من گاهی در این منبرها دلم میخواهد که یک شوخی بکنم، حالا خودم را بکشم، نمیتوانم شوخی نکنم؛ اما یک شوخی میکنم که از آن بهرهبرداری تبلیغی هم بشود.» (کافی ۱۳۸۷ الف: ۱۵۷)
جوانان، طیف دیگر از مخاطبان مرحوم کافی به شمار میآمدند. نحوه برخورد کافی با جوانان منعطفتر بود. او درباره رویکرد مخصوص خود نسبت به سخنرانی در جمع جوانان که شوخی و طنز ممیزه اصلی آن بود میگوید: «بالای منبر که جای فکاهی گفتن نیست؛ اما این جوانی که یک ساعت میرود در سینما و تماشاخانه مینشیند، کرکر میخندد آنجا، این اگر یک ساعت بیاید اینجا، من اخمهایم را بکشم درهم، هی تهدید در مغزش بزنم، اعصابش را خورد کنم [دیگر به این مجلس نمیآید]. یک دقیقه یک چیز میگویم با زبان خودش میخندد، ۵۹ دقیقه هم قال الصادق در مغزش میخوانم ... باید یک طوری با او حرف زد، دو ساعت که نشسته پای منبر، وقتی من میگویم عرایضم تمام شد، غصهاش بشود که چرا منبرم تمام شد؛ نه اینکه هی ساعتش را دربیاورد و بگوید کاشکی زودتر تمام بشود، برویم.» (کافی ۱۳۸۷ب: ۱۸۷) به هر صورت برخی معتقدند که درصد بیشتری از سخنان کافی معطوف به جوانان بوده است: «بیشتر صحبتهای ایشان هم مربوط بود به جوانان و نصایحی همچون پدر و فرزند و مسائل اجتماعی» (مدرسی ۱۳۸۶ ب:۸۱)
تأکیدات اجتماعی مرحوم کافی، اما، آخرین ویژگی عمده سخنرانیهای عمومی ایشان را نشان میدهد. دیدگاههای اجتماعی کافی که در سخنرانیهای عمومی ابراز میشود، بیشتر اجتماعی بود و تا اندازهای حکومت وقت و چنانکه خواهیم دید، بیشتر عملکردهای روزانه مردم را دربر میگرفت. یکی از دلائل شهرت فوقالعاده کافی در زمان خود، همین انتقادات اجتماعی بوده است. برادر وی، حسن کافی، بر این اعتقاد است که «شاید یکی از دلایل منبرهای پرشور کافی جَو آن دوران بود. آن دوران فضای انتقادی بر ضد رژیم میتوانست این نفوذ را در میان مردم به وجود بیاورد.» (مدرسی ۱۳۸۶ب: ۸۲) به هر صورت این سه ویژگی در مواعظ کافی را باید از اموری دانست که با فرهنگ جامعه ایران در ارتباطی تنگاتنگ است؛ چنانکه تا به امروز و بعد از گذشت سه دهه از درگذشت او، ویژگیهای موعظه و روشهای القای مطلب توسط کافی، مورد تقلید شمار زیادی از اصحاب وعظ و خطابه قرار گرفته است.
از حیث محتوا و موضوع سخنرانیهای کافی باید گفت که موضوعات منبرهای او اساساً مبتنی بر تاریخ و عقاید اسلامی به صورتی درهم تنیده بود. کافی سخنرانیهای خود را با سپاس از خداوند و برشمردن موجز نعمات و اعتراف به وحدانیت و اعتقاد به صفات ایشان آغاز میکرد و بیشتر آیهای از قرآن یا حدیثی از معصوم (ع) را میخواند و درباره آن به بحث میپرداخت. به این ترتیب باید گفت که کافی در منابر خود به طور عمده درباره واقعهای اسلامی به بحث میپرداخت و نکات عقایدی و اخلاقی آن را یادآوری و شواهدی از امور روزمرهای را که به نحوی از انحاء با آن مفهوم مرتبط میشد، ذکر میکرد و در همه حال، تغییر وضعیت فکری مخاطبان خود به سوی باورهای اسلامی را در سر میپروراند. پایانبخش منبرهای کافی، همواره ذکری از واقعه کربلا بود. واقعه کربلا به عنوان پایانبخش سخنان کافی، شامل ابعادی از این واقعه میشد که بر مخاطبان به طور عمیق تاثیرگذار بود. وی ماجراهای نبرد کربلا را با صدایی حزین و همراه با شعر بر مخاطبان خود میخواند و به این صورت سخنان خود را به پایان میبرد.
کافی مفاهیم فوق را با ذکر جزئیات و به صورتی گیرا و گاه به همراه شعر۱ برای مخاطبان خود تعریف میکرد. از آنجا که شمار زیادی از ماجراهایی که مرحوم کافی در منبر نقل میکرد، نتیجه مطالعات وی در متون دینی به زبان اصلی بود، برای مخاطبان او که بسیاری مواقع از طبقه متوسط شهری بودند، جدید و ناشنیده به نظر میآمد. این ناشنیدگی به همراه توانایی والای وی در نقل این ماجراها، توجه حداکثری مخاطبان به گفتههای وی را باعث میشد.
دیدگاهها
بررسی دیدگاههای مرحوم کافی مستلزم بررسی دقیق تمامی سخنرانیهای وی در ارتباطی تامّ با زمینه فرهنگی مخاطبان او در کنار تطبیق با شرایط اجتماعی زمان القای سخنرانیهاست. روشن است که هدف این مختصر تحقق این امر نیست؛ اما در سادهترین صورت میتوان گفت که نقد برخی اقدامات اجتماعی وقت که از نظر کافی بیش از همه در برخی سیاستهای فرهنگی انعکاس مییافت، از مهمترین ابعاد سخنرانیهای مرحوم کافی بود. البته هرچه زمان به پیش میرفت و ابعاد اعتراضات مردمی به رژیم پهلوی گسترش مییافت، کافی نیز بر حجم انتقادات از دولت وقت میافزود. رسول جعفریان، مورخ، معتقد است: « [کافی] طبعاً به دلیل شرایط فسادآمیز آن روزگار، به اعتراض به وضع موجود مجبور بود و این چیزی بود که سبب میشد تا سخنرانیهای وی صبغه سیاسی پیدا کند و با مقامات دولتی و امنیتی رژیم پهلوی درگیر شود.» (جعفریان ۱۳۸۷: ۷۷۶) اما بیش از آن و البته کاملاً مغفولمانده، آن دسته از انتقادات اجتماعی است که کافی از مؤمنان انجام میدهد. کافی از بیاخلاقیهای اجتماعی همچون کمفروشی، اشتغال به قمار، اتلاف وقت و زندگی، رسوم جاهلانه، ریاکاری، ظاهرگرایی در امر دین، خشونت فراگیر، خرافهپرستی و اموری اینچنین بارها در حضور انبوه مردم انتقاد میکرد.
وی در سخنرانیهای خود که شمار عمدهای از آنها در روزهای مقدس اسلامی که دارای توالی هفتگی، ماهانه و سالانه است، به دنبال نمونههایی برای ارجاع به وضعیت کنونی مخاطبان خود بود؛ برای مثال او به «حر» و توبه او از مسیر جنگ با امام حسین (ع) و تبدیل شدن وی به یکی از یاران ایشان سخن میگوید و مخاطبان خود را به توبه و بازگشت به مسیر زندگی الهی تشویق میکند و یا از شیوه تشبیه در ذکر وقایع مهم تاریخ اسلام بهره میبرد. به این ترتیب که برای مثلاً نشان دادن مصیب شهادت فرزند نوزاد امام حسین (ع)، احتمال وقوع برخی مصایب برای نوازادانِ مخاطبان خود را یادآور میشود. نقل خاطراتی که حاوی برخی نکات آموزنده برای مخاطبان در راستای اثبات یا تحکیم دیدگاههای عرضه شده را داشته باشد، همواره در دستور کار سخنرانیهای کافی بوده است.
بررسی مقدماتی موضوعاتی که کافی در سخنرانیهای خود مورد اشاره قرار داده، نشان میدهد که از نظر او تاریخ و اعتقادات شیعه ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. او در سخنرانیهای خود به ماجراهای تاریخی-اعتقادی زیادی اشاره میکرد و درباره هر یک به تفضیل سخن گفت. ماجراهای شهادت امامان معصوم (ع) که در سخنرانیهای کافی ترکیبی از دروس اعتقادات، بیان تاریخ و روضهخوانی مییافت، بخش مهمی از سخنرانیهای او را شامل میشود. علاوه بر طرح ماجرای شهادت امامان معصوم (ع)، سفارشات خدا به حضرت موسی (ع)، ماجرای حضرت مسلم و ماجرای طفلان حضرت مسلم نمونههایی از این رویکرد کافی در سخنرانیهای خود است. سرگذشت مؤمنان از امتهای پیشین و پیشامدهای آموزنده برای برخی از مردم بخش دیگری از سخنان وی را شامل میشد؛ برای نمونه در این زمینه میتوان به داستانهای اورینب، اسکندر و سطیطه، ابوذر غفاری، اصحاب کهف، مورچه و سلیمان (ع)، سلمان فارسی، حضرت موسی (ع)، امتحانات حضرت ابراهیم (ع)، معاد و اوضاع قیامت و جواب دو اشکال شیخیه، اصحاب فیل، زمامداری حضرت امیر (ع)، دختر گرگانی و معجزه امام رضا (ع)، طرماح بن عدی، تولد حضرت عباس (ع)، برصیصای عابد، اسلام آوردن دختر ارمنی و ماجرای جوان خارکن اشاره کرد.
امام زمان (عج)، ماجراهای ولادت و حیات ایشان، تشرفات مؤمنان و شرح برخی وقایع در ارتباط با امام زمان (عج) که به طور عمده شرح وقایعی بود که سالها قبل به وقوع پیوسته و در کتابهای معتبر نقل شده بود، بخش دیگری از سخنرانیهای کافی را شامل میشود.
ولادت امام زمان (ع)، دیدارهای افرادی همچون مقدس اردبیلی، مرد کاشانی، محمد بن عیسی بحرینی، عبدالحمید قزوینی، علی بن مهزیار اهوازی و علامه بحرالعلوم و نیز ماجرای ابوبغل کاتب نمونههایی از موضوعات سخنرانیهای ایشان در اینباره است.
در ادامه گزینگفتههایی از کافی در موضوعات اجتماعی را که به طور عمده به نقد برخی اخلاقیات اجتماعی زمان خود ناظر بوده، ذکر میکنیم؛ برای نمونه، کافی منتقد مکانیسمهای همسریابی در زمان خود بود و در اینباره در یکی از سخنرانیهای خود خطاب به مخاطبان خود میگوید: «یک وقت توی سر دخترت نزنی و بگویی باید این پسر را بخواهی. اگر دختر در وقت اجرای صیغه عقد، به طور جدی اعلام رضایت نکند، عقد باطل است ... مثل اینکه تو زن میخواهی و مورد علاقهات باشد، دختر هم همینطور. چیزی که هست مواظب او باش که در دَه تا جوان، جوان دینی را انتخاب کند. حالا این جوان دینی آبلهروست. یک جوان دینی خوشگل میخواهد. یک جوان دینی خوشگل برای او بگیر.» (کافی ۱۳۸۷ الف: ۶۰)
مرحوم کافی تلاش داشت تا دینی بودن و دینی دانستن را از برخی فرایندهای ریاساز رها سازد؛ بنابراین در سخنرانی خود به طور علنی میگوید: «بعضیها قیافه دینی دارند؛ ولی یک ذره دین ندارند. بعضیها هم قیافه دینی ندارند؛ ولی اینقدر متدین هستند [و] روی حساب [دینی] کار میکنند که حد ندارد.» (کافی ۱۳۸۷ الف: ۸۰)
تغییرات اجتماعی سریعی که در جهت تخریب سنتها حرکت میکرد، مورد انتقاد وی بود؛ برای نمونه او به صورتی همهفهم چنین ابراز میکند: «آی تازه به دوران رسیدهها، آی خانم دختری که ازدواج کردهای و چشمت به یک شوهر جوان افتاده است، مادر کهنسالت را به باد استهزاء و مسخره گرفتهای و او را از خانه بیرون میکنی تا از شوهرت دلجویی بشود. شوهرداری سرجایش، پدر و مادر هم سرجایش. حساب دارد. هر چیزی روی مرز خودش. هیچکدام را نفروشید. به حدّش کار کنید.» (کافی ۱۳۸۷ الف: ۱۰۶)
حرکتهای دینی ظاهرگرا یکی دیگر از نقاط انتقاد کافی از جامعه زمان خود بوده است. او به جای این رفتارها، ترویج باورهای متقن را مفیدتر میداند: «من یکوقت توی تهران گفتم، توی شاهرود نمیگویم ... گفتم دیگر مسجد ساختن بس است. ترا به حضرت عباس (ع) دیگر وجب به وجب مسجد نسازید. به جای آنکه بروید مسجدساز درست کنید. وجب به وجب مسجد ساختید. در مسجدهای بزرگ وقتی آدم میرود، سه تا و نصفی پیرمرد و یکی و نصفی هم پیرزن هست. نمازخوانها چطور شدند؟ کاسبها کجا هستند؟ تاجرها کجا هستند؟ نمازخوانها کجایند؟ متدینها کجایند؟ عجب سرکیسه را باز کردید و دم کیسه را گرفتید.» (کافی ۱۳۸۷ الف: ۱۰۸)
او این امر را در برخی گرایشات عامیانه نیز تشخیص میدهد: «وقتی به بعضی از خانهها یا مغازهها یا تجارتخانهها میروی، میبینی یک تابلوی بزرگ زدهاند یا قالیچه است و یا تابلوی نقاشیشده ... تابلوی امیرالمؤمنین (ع)، عکس علی (ع) است؟! اولاً به خدا قسم اگر امیرالمؤمنین اینجوری باشد، اینها ساختگی است و درستکردنی! اینها دروغ است، عکسی که برای امیرالمؤمنین کشیدند یک پارچه حریر انداخته روی سرش، سینهاش را هم اینجوری گرفته، بازوهایش را هم اینطوری گرفته، یک شمشی دو سر هم گذاشته روی زانویش، اخمها به هم کشیده: «اگر چپ نگاهم کنی، چشمهایت را درمیآورم.» امیرالمؤمنین (ع) این قیافهاش نبوده...» (کافی ۱۳۸۷ الف: ۲۱۵)
دعوت به مطالعه و برنامهریزی زندگی یکی دیگر از دغدغههای وی نسبت به جامعه جوان زمان خود بوده است: «چرا عمرتان را به بطالت گذراندید و چیزی از این عالم ندانستید؟ کتابخانهها را برای چه درست کردهاند؟ این کتابها را برای که نوشتهاند؟ این قلمها را برای که به دست گرفتند؟ جوانهای عزیز چرا حرام شدید؟ چرا حرام میشوید؟ چرا؟» (کافی ۱۳۸۷ ب: ۱۶)
این نوشتار را با نقل یکی از گفتارهای مرحوم کافی به پایان میبرم: «آقایان اهل علم! سربازهای حجت بن الحسن! رفقای عزیز! به شما میگویم این ساعتهای آخر شب یادتان نرود. هر جا هستید این ساعتها یادتان نرود. نزدیک سحر بلند شو، بگو: یابن العسکری! کمکم کن! موفقیتم را زیاد کن! یک عمر با برکتی به من بده! پیشرفت امور تحصیلی و دینی و دنیایی نصیبم کن!»
پینوشت:
۱- از مرحوم کافی اشعاری نیز باقی مانده است. وی در این شعر درباره ولادت حضرت محمد (ص) سخن میگوید: «نور حق کرد تجلی چو ز بطحا امشب- عرش روشن شد از این توده غبری امشب- بلکه آفاق پر از لؤلؤ لالا امشب- یوسف از خجلت خود روی به صحرا امشب* چونکه آمد به جهان خسرو طه امشب* مرکب عشق روان گشت به اقلیم وجود- دید شاهش ز تضرع به زمین کرده سجود- گفت قربان شوم این ساجد و هم این مسجود- ساجدی احمد مسجود خداوند ودود* آری آمد به جهان دلبر موسی امشب»
و یا در این شعر درباره حضرت مسلم بن عقیل سخن میسراید: «جان ختم المرسلین در کوفه جا دارد، ندارد/ بهتر از روحالأمین در کوفه جا دارد، ندارد/ آسمان کوفه امشب گریه کن بر حال مسلم/ اختر قرآن ببین در کوفه جا دارد، ندارد/ مسلم بیخانمان در کوچهها میگردد امشب/ یک جهان ایمان و دین در کوفه جا دارد، ندارد/ امتحان حق نگر از آن مسلمانان و مسلم/ مسلم استای مسلمین در کوفه جا دارد، ندارد.» (کافی ۱۳۸۷ب: ۸۴)
منابع:
جعفریان، رسول، ۱۳۸۷، «شیخ احمد کافی»، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران از روی کار آمدن محمدرضاشاه تا پیروزی انقلاب، ویراست جدید با اصلاحات و افزودهها، تهران، خانه کتاب
محقق، مهدی، ۱۳۸۲، «پیشگفتار»، زندگینامه و خدمات مذهبی و فعالیتهای سیاسی مرحوم حاج شیخ عباسعلی محقق خراسانی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
کافی، احمد، ۱۳۸۷الف، نغمههایی از بلبل بوستان حضرت مهدی عجلالله تعالی فرجهالشریف، جلد ۲، تنظیمکننده علیاکبر محدث شوشتری، قم، ام ابیها
کافی، احمد، ۱۳۸۷ب، نغمههایی از بلبل بوستان حضرت مهدی عجلالله تعالی فرجهالشریف، جلد ۲، تنظیمکننده علیاکبر محدث شوشتری، قم، ام ابیها
کافی، مهدی، ۱۳۸۶، کافی واعظ شهیر، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
مدرسی، فرید، ۱۳۸۶ الف، «شهرت بر فراز منبر: بازخوانی دغدغههای شیخ احمد کافی»، شهروند امروز، ۱۴ مرداد ۱۳۸۶
مدرسی، فرید، ۱۳۸۶ب، «کافی مسجد جمکران را مطرح کرد: گفتوگویی با حسن کافی مدیر عامل مهدیه تهران»، شهروند امروز، ۱۴ مرداد ۱۳۸۶