کد مطلب : ۱۴۵۶۵
گفتوگو با پرويز فارسيجاني
ضرورت بازتعریف انتظارات دستگاهها و مردم از رسانۀ ملی
فرزانه نزاکتی
تعريف شما از رسانة ديني چيست. آیا میتوان صدا و سيمای ما را رسانهای دینی خواند؟
اگر بپذيريم که رسانه ابزاري است که با توجه به ظرفيت و کارکردش ميتواند در خدمت اهداف ما قرار گیرد، ابزارهايي مثل سينما و راديو و تلويزيون ميتوانند از نظر ظرفيت براي پرداخت به موضوعات ديني بررسي شوند. اين بحث کارشناسي بسيار مهمي است و نظريات مختلفي هم در اين موضوع بيان شده؛ اما بهاجمال میتوان گفت که راديو و تلويزيون ميتواند از جنبههاي مختلف و به اندازة ظرفيت خود به موضوع دين بپردازد و پيام دینی را به مخاطبان خود ابلاغ کند.
کارکردهايي که در دنياي غرب براي راديو و تلويزيون تعريف کردهاند، بیشتر تفريح و سرگرمي و در نهايت اطلاعرساني و تبليغات است؛ اما ما ميتوانيم بگوييم که استفادة مضاعفِ سومي هم از اين ابزار داريم و آن بهرهگيري از مفاهيم قدسي و ديني و معنوي در رسانه است.
حضرت امام (ره) تعبير «دانشگاه عمومي» را برای رسانه بهکار بردهاند که هم ميتواند در آن تفريح و سرگرمي باشد، هم اطلاعرساني و تبليغات و هم بحث مهم تأثيرگذاري معنوي؛ بدین ترتيب رسانة ملي يا صدا و سيما در کشور ما از راديو و تلويزيونهاي دنيا ممتاز ميشود. آنها عمدتاً در همان دو هدف خودشان را مصرف ميکنند و از اين رسانه براي غفلتزدايي بهره نميبرند؛ حتی در نگاه منتقدان، همة اين ترفندها برای اين است که جامعه را به غفلت وادارند تا بگذارد حاکمان منويات خود را با آرامش دنبال کنند.
آيا اين جعبة شيشهاي و راديو ميتواند به مخاطبي که آن را نميبيند و نميداند چطور اين رسانه را استفاده کند، در چه سن و حال و هوايي است، در کجاي اين کشور است و چه سليقهاي دارد، پیام دینی ابلاغ کند؟ مقام معظم رهبري مأموريت اصلي رسانه را مديريت فکري و فرهنگي جامعه ميداند؛ اما ما بايد بهخوبي رسانه را ظرفيتشناسي کنيم، مخاطب خود را در جامعة ايراني خوب بشناسيم و از طرفي بايد بدانيم، چه پيامهايي را با چه ساختارهايي و چه شيوهاي ابلاغ کنيم؛ در نهایت ببينيم اين اثرگذاري در طيف مخاطبان انجام شده است يا نه.
اين مأموریت، کار جديدي است که در رسانة ملي ما شروع شده است. کار بسيار دشواري هم هست؛ چراکه ما مدلي در دنيا نداشتيم.
اين رسانه در کشور ما مديريت ويژهاي دارد که زیر نظر مقام عظماي ولايت فقيه اداره میشود. در هيچ جاي دنيا رهبر نظام به این میزان به رسانه توجه ندارد. در کنار مخاطبان ما، مراجع بزرگوار، علما، نخبگان و فرهيختگان دانشگاهي با حساسيتهايي که روی اين مجموعه دارند، آن را رصد میکنند. در چنين رسانة ملياي بايد دين را عرضه کنيم.
شما بهدرستی به لزوم ظرفيتشناسی رسانه اشاره کرديد. برای فعالیت رسانهای موفق، ما به جز شناخت مخاطب، محيط و رقبا بايد به ظرفيت آن رسانه هم اشراف داشته باشيم؛ مثلاً بدانيم آن رسانه تا چه حد جاي برنامههاي تبليغي است. آيا انتظاري که در حال حاضر از رسانة ملي در جامعة ما وجود دارد، انتظار واقعبينانهاي است؟
این انتظار گاهي بيش از حد و ظرفيت رسانه است. شايد ناآشنايي با اين ظرفيتها یا کمکاری دستگاههاي هنري، فرهنگي و تبليغي ما در این بخش است که بار رسانه را سنگين ميکند. از نظري هم توانمندي رسانه در اثرگذاري در جامعه سبب شده که دستگاههاي ديگر احساس کنند، چون صدا و سيما توانمندترين مجموعة رسانة ديني است، بايد هميشه پيشگام باشد و بار تبليغي و ديني بيشتري نسبت به دستگاههاي ديگر به دوش بکشد که به نظر من دیدگاه درستی نيست. بهتر است که رسانه در حد توان و مأموريت خود با رعایت اعتدال بتواند مأموريتها و اهداف خود را انجام دهد و دستگاههاي ديگر هم به سهم خود کمک کنند.
از سوی دیگر، ما در دنيايي زندگي ميکنيم که رسانههاي مختلف ديجيتالی به شکلهاي مختلف عرض اندام ميکنند و مخاطب خودشان را هم دارند. اينترنت، انواع نرمافزارهاي ديجيتال، ماهواره و شبکههاي کابلي داخل کشور ميتوانند ابزارهاي خوبي باشند و کارکردهاي خودشان را داشته باشند.
اين درست نيست که بگوييم همة اينها رقيب رسانة ملي هستند. انتظارات از رسانۀ ملی باید بر اساس مأموریتها، اهداف و شرایط و مقتضیات جدید بازتعریف شود.
یعنی رسانههاي ديگر همکاري کنند و بخشي از بار تبليغات ديني را که بر دوش صدا و سيما گذاشته شده، به دوش بکشند.
درست است.
بحث به جاي خوبي رسيد. اتفاقاً ميخواستم بپرسم، نظر شما راجع به شبکههای تلويزيوني ماهوارهاي که در حوزة دين شروع به فعاليت کردهاند، مانند شبکة «ولايت» که ۱۳ رجب افتتاح شد یا شبکه «امام حسين (ع)» که مدتی است فعالیت ميکند، چيست؟
چند نوع شبکة ديني در خارج از کشور داريم. بخشي از آنها از اديان غير ابراهيمي هستند که با زبانهاي مختلف برنامه پخش میکنند. آنها نتوانستند در کشور ما مخاطبان جدي به دست آورند؛ مثل شبکههايي که در مورد بودیسم و شنتوئيسم و بهائيت و... فعالیت ميکنند.
بخشي هم مبلغ اديان ابراهيمي هستند؛ مثل زرتشت و يهوديت و مسيحيت که آنها هم به زبانهاي مختلف برنامههايي دارند؛ فارسي و عربي و انگليسي و.... بخشي هم در حوزة اسلام هستند که بعضیشان به برادران اهل سنت مربوط ميشوند و بعضي از آنها به وهابيت و سلفيگري برميگردند. بخشي از آنها هم که بهتازگي خوب رشد کردهاند، در حوزة تشيع و ترويج دين اهل بيت (ع) هستند.
در حوزة مسیحیت شبکههاي مختلف به زبان فارسي مثل «محبتتيوي» و «نجاتتيوي» و... فعالانه کار ميکنند که جامعة فارسيزبان و ايراني را به سمت خود بکشند. بیشتر اينها به صورت مستقيم تبليغ ديني ميکنند؛ اما بعضی هم از ابزارهاي ديگر مانند فيلم و سريال و انيميشن و مستند استفاده میکنند.
در حوزة اسلام، تهديد جدي از طرف شبکههايي است که وهابيت و سلفيگري راه انداختهاند؛ مثل شبکة «نور» که به زبان فارسي است و صريح و بيپرده عليه تشيع و انقلاب اسلامي ايران فعالیت میکند. اين شبکه با پشتوانة کشورهاي خارجي -گاه اسلامي و غير اسلامي- به طور جدي فعال است.
ورود شبکههاي ماهوارهاي از طرف تشيع در همة جهان اسلام مبارک و ميمون است؛ ولي بايد حسابشده باشد. متأسفانه بعضی شبکهها هماهنگ با اهداف و منش حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبري عمل نميکنند؛ مثل شبکة «سلام» که شبکهاي شيعي است؛ ولي با افراطيگري از وحدت غفلت ميکند. من فکر ميکنم شبکههايي مثل «سلام» اصلاً ساخته و پرداختة دشمنان اسلام است و پشتوانۀ آن با چند واسطه به بيگانهها برميگردد.
طبق يکي از تحقيقات محرمانه، انگلیسیها دو گونه با تشيع مبارزه میکنند؛ يکي به صورت مستقيم و يکي هم از درون خود تشيع با افراطيگري. مشابه این کار را در حوزة تسنن انجام دادهاند و با القاعده و طالبان چهرة مخوف و خشني از اسلام ايجاد کردند که مردم جهان فکر کنند، اسلام ديني خشونتزاست؛ در حالي که اين ترفندي استکباري است.
حامی مالی شبکة «سلام» کيست؟ و برنامههايش کجا توليد ميشود؟
گويا از کارشناسان دينياي که در عراق، لبنان و ايران ساکن هستند، استفاده ميکنند. مسئول آن طلبهاي ايراني است؛ ولي تحليل برنامههاي آنها بیانگر اين است که خواسته يا ناخواسته با پشتوانة بيگانه و دشمنان مديريت ميشوند و ابزاري براي ستيز با شيعه از درون شيعه شدهاند.
برآيند اين افراطيگری هم این است که به جاي اينکه هر روز مشتريان بيشتري داشته باشند، مخاطبانشان را از دست دادهاند و به لحاظ اهداف هم متأسفانه با ابتداي کار شبکه فاصلة بسياري پيدا کردهاند. بسیاری از بزرگاني که با آنان همکاري داشتهاند هم به دلیل افراطهايشان در حوزة سياسي و ديني با اين شبکه قطع ارتباط کردهاند.
در مقابل، شبکههايی مثل «الولايه» و «امام حسين (ع)» و «ثامن» و «اهل بيت» و... شبکههاي بسيار خوبي هستند. خوشحالم که اين دغدغه ايجاد شده که از ابزار رسانة تصويري مثل تلويزيون براي تبليغ پيام تشيع در دنيا بهينه استفاده ميشود.
طبق نظرسنجي که از طريق مرکز تحقيقات صدا و سیما در کشور انجام داديم، يکي از اولويتهاي آشنايي با دين برای جوانان کشور ما تلويزيون است؛ يعني کتاب، دوم و کارشناس، سوم است. اين نشان ميدهد که جوانان ما با برنامههای بصري بهتر پيام ديني را دريافت ميکنند و اثرگذاري در اين حوزه بيشتر است.
آيا اين شبکههاي ماهوارهاي که برنامههای دینی توليد و پخش ميکنند، نيازمند هماهنگي با صدا و سيما یا وزارت ارشاد و... هستند؟
براي پشتيباني و تقويت کارشان با ما ارتباط دارند. ما هم تجارب و محصولاتمان را در اختيارشان ميگذاريم.
براي تأسيسشان چطور؟
نه؛ چون داخلي نيست. براي تأسيس به مجوز از داخل نياز ندارند. مرکز پخش همة آنها خارج از ايران است و طبعاً نيازمند رعايت قوانين آن کشورهاست؛ ولي از نظر پشتيباني برنامهاي، محتوايي و سياستگذاري با ما ارتباط دارند. ما هم با کمال ميل در حد توانمان و با رعایت ملاحظات نظام و رسانه با آنها همکاري ميکنيم.
بعضی کارشناسان رسانه و ارتباطات معتقدند که بهتر است رسانة ديني از رسانة ملي جدا باشد که دين متأثر از سیاست و دولت نباشد. با توجه به اینکه شاهد تأسيس شبکههاي ماهوارهاي ديني هستیم، آيا ميتوانيم چشماندازی از جداشدن رسانة ديني از دولتی داشته باشیم و تأسیس این شبکهها را مقدمۀ اين امر تلقی کنیم؟
بين ظاهر رسانه با اهداف پنهاني آن تفاوت هست. همة شبکههاي حرفهاي دنيا حتي آنها که بهظاهر هيچ بحث دينياي پخش نميکنند، با سياست و راهبردي پنهاني براي تعارض با دين يا تأييد و تبليغ غير مستقيم دين عمل ميکنند.
من فکر ميکنم هيچ شبکهاي را در دنيا پيدا نميکنيد که نخواهد خود را در مسائل ديني حالا يا به صورت غير مستقيم يا مستقيم بياثر بداند؛ علت آن هم اين است که مديريت رسانه با انسان است و انسان با هر طرز تفکري هرچه باشد، باور و اعتقادی دارد که به ردههاي مختلف آن شبکه منتقل ميشود.
آخرين لاية آن تهيهکننده است؛ مگر ميشود تهيهکننده، برنامهاي بسازد که عقل و تدبير و روح و جانش در آن ديده نشود؛ اما باید بین برنامهای که پیام مستقیم دینی ميدهد، با آنکه پیام غیر مستقیم میدهد، تفاوت قائل شد. تأکيد مقام معظم رهبري در حکم اخيري که به مهندس ضرغامي داد، بر اين بود که در حوزة ديني از روشها و قالبهاي غير مستقيم استفاده شود؛ اما حتي بخش تبلیغ مستقيم دين را هم نمیشود از رسانة ملي حذف کرد. اين بيتوجهي به فطرت انسانهاست.
اصلاً محال است که ما در حوزة ديني نخواهيم کاري کنيم. وجود شبکههايي که در تبليغ بوديسم و مديتيشن و... هستند، نشان میدهد که در خارج از کشور هم به همين نتيجه رسيدهاند. مخاطب بسياري مواقع حاضر است، برای شبکههاي خصوصي و کارتي هزينه پرداخت کند؛ اما برای نياز معنویاش پاسخ دريافت کند.
قبل از انقلاب راديو و تلويزيون ملي ايران بود. اکنون هم بسياري کشورهاي اسلامي شبکة خنثي ديني دارند که يا نسبت به دین بيتفاوتاند يا حدود شرعي را رعایت نمیکنند؛ اما آنها نتوانستهاند اثرگذار باشند و اهداف و آرمانهاي اسلامی را برآورده کنند. خود مردم اصرار دارند که حتي برنامههاي مستقيم مثل دعاي ندبه، روضهخواني در ايام محرم، سخنراني و قرآن در ماه مبارک رمضان پخش شود.
اين دو با سؤال شما در تعارض است؛ يعني حتي کشورهاي سکولار هم نميتوانند پيام ديني نداشته باشند و قطعاً در ميانمدت و بلندمدت به يک ريزش جدي مخاطب خواهند رسيد. اگر شبکهاي رقيب آنها شود و حوزة ديني را با شکل مطلوبي عرضه کند، قطعاً بدانيد که مخاطبانش بيشتر از آن شبکة سکولار و خنثي خواهد شد.
معني سؤال من اين نبود که نبايد رسانة ديني وجود داشته باشد.
نه؛ ميخواهم بگويم که تفکيک اين دو، اينطور که شما گفتيد، اصلاً نشدني است؛ فقط شيوهها گوناگوناند که ممکن است قالب مستقيمگويي داشته باشند یا غير مستقيمگويي. پيداکردن شيوة مناسب، همان نظر مقام معظم رهبري است و ما هم دنبال توفيق در همين موضوع هستيم.
گفتة شما قبول که جامعهاي که بيشتر مردم آن ديندار هستند، مسلماً نيازمند رسانة ديني براي اطلاعرساني، تبليغ و جذب مخاطب است؛ اما همانطور که ميدانيد مخاطب رسانة ملي ما ناهمگون است و از آنجا که ما راديو و تلويزيون خصوصي در کشور نداريم، رسانۀ ملی آن دسته از مخاطباني را که کمتر خواستار دیدن برنامههاي ديني و قرارگرفتن در معرض تبليغات ديني هستند، از دست ميدهد.
نظر کارشناسان هم اين است که ميشود رسانههاي خصوصي ديني از جمله راديو و تلويزيونهاي بسيار قوي داشت که مخاطب خاص خود را هم داشته باشند؛ منتها آن رسانهاي که اسمش رسانة ملي است، به نحو جامعتری ساماندهي شود و مخاطب بيشتري را پوشش دهد.
اين هم نظري کارشناسانه است؛ يعني حتي رسانة ملي ميتواند حدود ديني را رعایت کند؛ اما وظيفة تبليغ دينياش را به رسانههاي همکار که حالت خصوصي دارند، واگذار کند؛ به این ترتیب، مخاطبی که علاقهمند به مباحث دینی است، ميتواند خودش به سراغ آنها برود.
بله؛ اين شدني است؛ اما با تأکید دوباره بر اینکه هیچ رسانهای، از جمله رسانۀ ملی نمیتواند از تبلیغ دینی، چه مستقیم یا غیر مستقیم عاری باشد؛ اما معتقدم که باید از همة ظرفیتهاي ارتباطی و رسانهای روز بهره ببریم. تلویزیونهاي ماهوارهای نیز فرصتی است که نباید از آن غافل باشیم؛ اما این موضوع حتماً باید کارشناسی شود و ابعاد و جوانب آن سنجیده شود.
به نظرم در مجلس شوراي اسلامي و شوراي عالی انقلاب فرهنگي باید به طور ويژه به اين موضوع پرداخته شود؛ بهويژه که در حال حاضر، حجم مأموريتهاي واگذارشده به رسانة ملي به قدري بالاست که کار بسيار سخت و دشوار شده است. اين مأموريتها ميتواند با تدبيري مثل واگذاری برخی مسئوليتها به رسانههاي همکار توزيع و تعدیل شود.
براي اين کار، با همين قانون فعلي، به اين تدبير رسيدهايم که «شبکههاي مستقل مجازي» داشته باشیم؛ مثلاً در حوزة مستند، شبکهاي تأسيس کردهايم که البته فعلاً فقط در تهران دريافت ميشود؛ اما بهزودي در کل کشور پخش میشود که برنامۀ مستند مثل مستندهاي علمي، طبيعت و... پخش ميکند.
شبکة تلويزيوني؟
شبکة تلويزيوني مستند.
الآن راهاندازي شده است؟
بله؛ در تهران راهاندازي شده و ۲۴ ساعته برنامه پخش ميکند؛ البته يک بخش آن تکرار است. شبکة ورزش هم بهزودي راهاندازي خواهد شد و ورزشهاي مختلف را صبح تا شب پخش ميکند و شبکههای مخصوص برنامة کودک و نوجوان و فيلم و سريال هم در اولويت هستند که انشاءالله بهزودي اگر بودجهاش از طرف دولت یا مجلس پرداخت شود، انجامشدني است.
برخي «شبکههاي پخش مجازي» هم خواهیم داشت که مخاطب در بعضي مناسبتها مثل تابستان میتواند در طول شبانهروز از بين پنج شبکة ملي، هر لحظه از روز يک سريال يا مستند را ببينيد؛ يعني فقط با تغيير کانال این امر ممکن است. اينها تلاشهايي در ارائة برنامههاي تفریحی و سالم، براي جذب مخاطبی است که نمیخواهد در معرض پیامهای تبلیغی مستقیم دینی قرار بگیرد.