کد مطلب : ۱۴۶۴۴
بخشی از مقدمة کتاب درام اسلامی
احساسات ضد اسلامی زمینهساز نبود شناخت تعزیه در غرب
دان روبین*/ترجمة منا غلامي
نویسنده در این کتاب بعد از بیان مقدمهای در مورد جایگاه تعزیه در مطالعات و تحقیقات نمایشی جهان به بررسی ابعاد نمایشی آن در فصلهای مختلف کتاب میپردازد.
ملکپور در این کتاب بیشتر بر وجوه تئاترگونة تعزیه متمرکز شده و درصدد است که عناصر نمایشی تعزیه را به خواننده معرفی کند و از دل این پژوهش، تعزیه را به عنوان هنر نمایشی-مذهبی منحصربهفرد و تنها شکل از تئاتر مذهبی اسلامی که خاستگاهش ایران است، معرفی کند.
کتاب «درام اسلامی: تعزیه» مشتمل بر ۷ بخش است که در آنها به مباحثی چون «ایران، زادگاه تعزیه»، «اسلام و تعزیه»، «خاستگاه و توسعة تعزیه»، «نمایشهای تعزیه»، «اجرای تعزیه»، «تعزیه در جهان اسلام» و «تعزیه در دیروز، امروز و فردا» پرداخته شده است.
ملکپور در این کتاب اشاره میکند که تأثیر مذهب، سیاست، اسطورهشناسی، ادبیات، زبان شفاهی بر سنتهای نمایشی به ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح برمیگردد. او در این کتاب نفوذ و تأثیر فرهنگ فارسی، عربی-اسلامی و پیش از اسلام را بر تعزیه بررسی میکند.
«درام اسلامی» ارتباط بین جریانهای تاریخی و فضای معنوی، عرفانی و دراماتیک شیعة امروز ایران را آشکار کرده است.
نگارنده در فصل پایانی کتاب به تطابق تعزیه با نمایشهای قرن حاضر پرداخته و عملکرد آن در آینده را ارزیابی کرده است.
در ادامه ترجمهای از مقدمة این کتاب را میخوانید:
***
درام اسلامی ایران به عنوان تعزیه یا شبیهخوانی شناخته شده است. درامی دینی که بیانگر رنج و شهادت امام حسین، نوة پیامبر اسلام است. او را سربازان يزيد در سال ۶۸۰ میلادی همراه با خانوادهاش در دشت کربلا، نزدیکی بغداد، به شهادت رساندند.
این شکل از درام را پیتر بروک، کارگردان برجستة تئاتر، زمانی که او برای نخستینبار در سال ۱۹۷۰ اجرای تعزیه را در روستایی در شمال ایران دید، به عنوان شکلی بسیار قدرتمند از تئاتر توصیف کرده است. منتقدان بسیاری مانند دیوید ویلیامز معتقدند، تعزیه به شکلگیری اندیشة ساخت کارهای تجربی چون نمایشنامه «اُرگاست» (Orghast) و «کنفرانس پرندگان» (Conference of Birds) توسط پیتر بروک منجر شده است.
تکامل تعزیه در اثر پیوند عناصر بیشماری چون مذهب، اسطورهشناسی، فرهنگ عامه و شکلهای سنتی سرگرمی ایرانی با یکدیگر رخ داده است. این تحول طی یک دورة زمانی طولانی انجام گرفته؛ با این حال تعزیه در اواسط قرن ۱۸ کاملاً به شکل تئاتر درآمد.
اوج تکامل تعزیه در دوران ناصرالدین شاه قاجار (۱۸۴۸-۱۸۹۶) رخ داد؛ زمانی که تکیه دولت، این تماشاخانه باشکوه با فضای وسیع برای جایگاه تماشاگران به منظور برگزاری اجراهای تعزیه ساخته شد.
به تعزیه در قرن ۲۰، بسیاری جنبشهای طرفدار غرب و ملیگرایان که اجرای چنین درام مذهبی را موجب انحطاط اجتماعی میدانستند، حمله کردند.
حمايت تماشاگران، رمز بقاي تعزيه
این محدودیتها و مخالفتها با تعزیه باز هم افزایش یافت؛ به طوری که در سال ۱۹۳۰ اجرای آن را رژیم پهلوی ممنوع کرد و گروههای تعزیه برای فرار از دست مقامات دولتی به پناه بردن به نقاط دور و روستایی مجبور شدند؛ با وجود اين، حمایت تماشاگران وفادار -که اکثر آنها از طبقات پایین اجتماعی و اقتصادی بودند- و نیز جاذبة تئاترگونه، سادگی و در عین حال قدرت و سبک انعطافپذیر این شکل از درام، تعزیه را زنده نگه داشت و امروز شاهد اجرای آن در نقاط مختلف ایران هستیم.
تعزیه را با وجود اهمیتش کمابيش مورخان و منتقدان تئاتر غرب نادیده گرفتهاند؛ در حالی که در بيشتر کتابهايي که دربارة تاریخ تئاتر جهان نوشته شده، به نمایشهای مصائب مسیح در قرون وسطی به طور گسترده پرداخته شده و کتابهای تخصصی بسياري در مورد این نوع درام مذهبی نوشته شده؛ اما کمابيش هیچ اشارهای به درام مذهبی-اسلامی (تعزیه) نشده است؛ البته اینکه چرا چنین شکافی در تاریخ تئاتر جهان وجود دارد، مسئلهای است که باید به آن پرداخته شود.
اسلام دومین دین بزرگ جهان با یک میلیارد نفر پیرو در سطح جهان است؛ در نتیجه به نظر میرسد نبود شناخت درام اسلامی ایران به علت بيتوجه بخشی از مورخان تئاتر غربی است که گویا فقط علاقهمند به درام مسیحی مذهبی بودهاند.
با دیدگاهی بدبینانهتر میتوان چنین تلقی کرد که نبود شناخت تعزیه به دلیل احساسات ضد اسلامی است که جهان غرب برای مدتها درگیر آن بوده است.
استدلال دیگر این است که به دلیل انگیزههای سیاسی، غرب محیطی را فراهم آورده که در آن حتی دستاوردهای فرهنگی پیروان اسلام به طور کامل نادیده گرفته میشوند. چنین شکلی از تبعیض فرهنگی و نبود شناخت ناشی از آن، نهفقط تعزیه را متأثر ميسازد، بلکه به مشکلی بزرگتر در تجربة تئاتر آسیایی منجر میشود.
دانش اندک غربیان از تئاتر آسیایی
تعزیه و سایر اشکال تئاتر آسیایی، بیشتر با تعاریف و تفاسیر دیپلماتها و مسافرانی که به آسیا میآمدند، به غربیان معرفی شده بود. این عده هیچگونه آشنایی با تکنیکهای تئاتری موجود در تعزیه و دیگر اشکال تئاتر آسیایی نداشتند و این نمایشها را با دیدی فرهنگی-سیاسی و بیگانه نگاه میکردند؛ حتی اگر در میان آنها کسانی بودند که نمیخواستند از این نمایشها بهرهبرداری فرهنگی ببرند، بیشتر از دید یک نفر علاقهمند به نمادهای عتیقه به این نمایشها مینگریستند تا یک محقق تئاتر؛ به همین دلیل است که آنها تعزیه را نه به عنوان یک اجرای زنده و پرشور، بلکه به عنوان شکلی ناپخته از تئاتر که موفق به رعایت قیدهای زمان و مکان نیست، معرفی کردند.
این دیپلماتها و مسافران نمیتوانستند درک کنند که نادیدهگرفتن قیدهای نئوکلاسیک زمان و مکان در واقع یکی از نقاط قوت تعزیه است که هم به تماشاگران و هم به بازیگران، انعطافپذیری گذر از یک زمان و مکان به زمان و مکان دیگري را میدهد؛ حتی آن دسته از معدود متخصصان تئاتر غربی، مانند آنتونی آرتد (Antonin Artaud) و برتولد برشت (Bertold Brecht) که این نمایشها را دیدهاند، دانش کمی نسبت به تئاتر آسیایی داشتهاند؛ به طوری که برداشتهایشان بیشتر بر مبنای ادراکات عاطفی و رویاگونه بوده است تا دیدگاه علمی.
برای مثال آرتد (۱۸۹۶-۱۹۴۸) پس از دیدن فقط یک اجرا از گروه رقص بالیایی در سال ۱۹۳۱ به تئاتر شرقی متمایل شد و بسیاری جنبههای بحثبرانگیز کتاب خود را بر اساس آنچه از این نمایش درک کرده بود، قرار داد؛ اما مشکل با نظریة آرتد در مورد تئاتر آسیایی این است که نهفقط به ایجاد درک درستی از تئاتر آسیایی برای غرب موفق نشده است، بلکه میتوان گفت حتی این شکل از تئاتر را درکناپذيرتر از آنچه هست، جلوه داده است.
به طور مشابه، برتولد برشت (۱۸۹۸-۱۹۵۶) نیز متأثر از تئاتر آسیایی و توسعة تکنیک «فاصلهگذاری» (verfremdung) یا از خود بیگانگی قرار گرفته بود که تا حدی بر اساس درک ناقص او از تکنیکهای بازیگریِ به کار رفته در نمایش «میلنفنگ» (Mei Lan Fang) از نمایشهای چینی بود که او در سال ۱۹۳۵ در مسکو دیده بود.
به جز آرتد و برشت که دستکم به جهان غرب در مورد اهمیت تئاتر شرقی هشدار دادند، تعداد قلیلی هم که در مورد تئاتر آسیایی مطلب نوشتهاند، عمدتاً بر بحث در مورد تئاتر ژاپنی و چینی متمرکز شدهاند؛ در نتیجه بیشتر اشکال دیگر تئاتر آسیایی از جمله تعزیه نادیده گرفته شده است.
از غربیانی که نسبت به تعزیه علاقه نشان دادهاند، دو نفر درخور توجه هستند؛ اولین غربیاي که به درام مذهبی ایرانی توجه جدی نشان داد، «کنت دو گوبینو» (Counte de Gobineau) بود که در کتابش «ادیان و فلسفه در آسیای مرکزی» Les Religions et les philosophies dans lAsie Centrale (Paris,۱۸۶۵)، بخشی را به تعزیه اختصاص داد و این شکل از درام را به محققان فرانسوی معرفی کرد.
دومین نفر ماتیو آرنولد Mathew) Arnold) بود که در یکی از سخنرانیهایش (لندن، ۱۸۷۱) تعزیه را با نمایشهای مصائب عیسی در قرون وسطی مقایسه کرده بود؛ با این حال اینها و نوشتههای دیگر در مورد تعزیه از دیدگاه تئاتری نوشته نشده بودند؛ در نتیجه توجه اکثر کارشناسان غربی تئاتر را به خود جلب نکردند تا اینکه در سال ۱۹۷۰ تعزیه به تئاترشناسان غربی شناسانده شد.
پیتر بروک پس از دیدن یک نمایش تعزیه در سال ۱۹۷۰ شور و شوق خود را نسبت به ویژگیهای تئاتری این نوع درام ابراز کرد. بدون شک پیتر بروک بزرگترین سهم را در معرفی تعزیه به عنوان شکلی از تئاتر به محققان غربی و از همه مهمتر به هنرمندان تئاتر داشت؛ اما میتوان گفت با وجود کمک بروک در این زمینه، غرب تا حد بسياري در مورد تعزیه بیخبر باقی مانده است.
من در این پژوهش کوشیدهام، با دیدگاهی تئاتری، ریشهها و گسترش تعزیه را ردیابی و مورد بحث قرار دهم؛ به جز اين سعی کردهام رهنمودی برای کسانی که مایل به انجامدادن تحقیقات بیشتر در مورد تعزیه در آینده هستند، عرضه کنم و بر همین اساس، کتابشناسی گستردهای از منابع، هم در زبان فارسی و هم انگلیسی به این کار ضمیمه کردهام.
باید دانست تعزیه فقط نوع درام مذهبی برگرفته از اسلام است. به گفتة منتقدان تئاتر جهان عرب، در هیچ کشور اسلامی بهجز ایران، درام مذهبی اسلامی وجود ندارد. در دایر›المعارف جهان اسلام مدرن از آکسفورد آمده است: «نمایش مصیبت شیعه به نام تعزیه، يگانه درام جدی است که تا کنون در جهان اسلام به جز تئاتر معاصر غرب توسعه یافته است.»
از این ادعا در نقد عبدالله احمد بدوی که در تئاتر و درام عرب چاپ شده، حمایت شده است. بدوی مینویسد: «تعزیه بهراستي یگانه چشمانداز دراماتیک از یک ماهیت تراژیک است که ما در جهان اسلام، قبل از تماس فرهنگیاش با غرب با آن روبهرو میشویم.»
در نهایت، لازم است توضیح دهم که تعزیه، تفسیر شیعه از آنچه را در سالهای اولیه اسلام رخ داده، منعکس میکند و این تفسیر تا حدودی در تضاد با آن چیزی است که محققان اهل سنت ثبت کردهاند.
با این حال این منازعات به تحقیق من مربوط نمیشود؛ زیرا من تعزیه را به عنوان شکلی از هنر در ارتباط با تخیل و داستان و نه واقعیت و تاریخ مورد مطالعه قرار دادهام.
بدون شک، مطالعة علمی در مورد اهمیت درک صحیح از درام اسلامی مدتهاست که انجام نشده است و پروفسور ملکپور به گونهای مؤثر جایگاه تعزیه را درون گفتمان زنده تئاتر و آیینهای مذهبی مشخص میکند.
او به وضوح تلاش کرده است، ارزش نمایشی تعزیه را نشان دهد و من معتقدم که او در رسیدن به این هدف موفق بوده است.
* ویرایشگر دایر›المعارف جهان معاصر تئاتر