تاریخ انتشار
شنبه ۱ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۰۰
۰
کد مطلب : ۱۴۹۰۰

نيمة ديگر سيب!*

عبدالرضا لطف‌الهي
نيمة ديگر سيب!*
جامعه: شب شعر عاشورا رسم خوشايندي شده است، هر سال کاروان غزل عاشوراي کشور همراه کاروان کوچک امام حسين (ع) حرکت مي‌کند و در اين ديار چکامه‌خيز خيمه مي‌زند، اگرچه سال قمري کنار نهر علقمه تازه مي‌شود و سال شمسي با محول الحول و الاحوال، اما هرگاه محرم با فروردين گره مي‌خورد حوالي فرات دستي گهوارة علي‌اصغر (ع) را تکان مي‌دهد و در عراق عجم کودکي سقا مي‌شود، آنجا زني در کربلا ايستاده بر فراز تل نظاره مي‌کند گودال قتلگاه را و اينجا زير گلدسته‌هاي امين ولايت چشم نرگس به شقايق نگران است، به اين ترتيب شاعران سرزمين خورشيدي گرد ماه‌هاي قمري مي‌گردند تا در محرم و صفرِ شيراز مثل سال‌هاي هجري خاطره شوند!

بيست و سه سال قبل غزل‌هاي نورسيدة عاشورايي در پاييز درختان قصيده‌ريز شيراز با رديف آب قافيه شدند، حالا زمستان است و در بيست و چهارمين يلداي گيسوسپيد خاطره‌ها و شبانه‌ها، پيالة خاطرات پيران ساقي‌مسلک در بزم تشنة جوانان خاطرخواه دور مي‌زند و از سبوي کهن سلسله تشنگان با هم قدحي تازه مي‌نوشند، پسران شعر امروز نيز به آيين قدرشناسي مضامين تازه‌دم تعارف مي‌کنند و با غمي شيرين قلب سرخ و قشنگ‌شان را مثل انار تازه دانه مي‌کنند و پيش مي‌کشند و نمک‌پاش دل خويشند در شرح آن يار سفر کرده.

و چه شاعراني! شاعران جوان و با معرفتي که انگار از کوچه‌هاي بني‌هاشم آمده‌اند؛ با محبت و کاربلد و خريدار شعر زخمي و اهل بيتي (ع) رفقاي وفاداري که محور رفاقت‌شان عشق به آل‌الله و موسيقي خطبه‌ها و دلبري‌هاي ميانة ميدان کربلاست و گاه به ناگاه خبر مي‌رسد کساني از جمع ما به کاروان لاله‌ها پيوستند؛ اي دريغا! رفيقان‌مان، شاعراني که بر تخته‌سنگي غزل شدند و اکنون در يادمان با صور خيال‌انگيز و قافيه‌هاي مختلف، ترجيع‌بندند، ذکر جميل‌شان در اجتماع سيب و صلوات‌ها کم مبادا! و ياد کنم از شاعر هميشه لبخند، با خلق و خوي کم‌نظير، بي‌ادعا، ساده، زلال چون يکي قطره باران استاد محمود شاهرخي (جذبه) که در پيش همين روزها واپسين غزلش را پرنده تخلص کرد و پريد، خدايش بيامرزد! و ياد کنم از آن شب‌ها که خانه‌اي در خيابان فلسطين گرم تصوير و تشبيه و کنايه مي‌شد. در پذيرايي و اتاق‌هاي مجاور منزل گپ و گفت و احوالپرسي انواع شعر سنتي بود و چون زير يک سقف نان و نمک مي‌خوردند نقد و نقل و نبات توأمان بود و يک جا صرف مي‌شد با ملاحظاتي مثل سن و سال و پيشکسوتي و غيره و غيره و نقدهاي شيرين و قندپهلو بود که مثل استکان‌هاي چاي هي پر و خالي مي‌شد، جوان‌ترها اما گوشه‌اي خلوت نبض شعر رفيق‌شان را مي‌گرفتند و في‌الفور نسخه‌اش را مي‌پيچيدند و گاهي قافيه‌ها تنگ که مي‌شد بزرگ‌ترهاي صبور وساطت مي‌کردند، باري تا گرگ و ميش هوا و آخرين سوسوي ستاره‌ها گفت‌وگوها در اتاق‌ها پرسه مي‌زدند و حوالي اذان که حرف‌ها پرنده مي‌شدند لب حوض، بچه‌ها وضو مي‌ساختند و با صداي گنجشک‌هاي تازه صبح به خواب مي‌رفتند.

و هنوز دست نوازشگر تعدادي پيشکسوت بر سر جوانان است و جوان‌هاي آن سال‌ها نيز خود مرشد جوانان امروز شعر عاشورايند و چه خوب! زيرا: برايش شعر آييني را بايد در همين خويشاوندي‌ها و شب‌زنده‌دلي‌ها تعقيب کرد و بي‌هيچ حب و بغضي نگاه کنيم به اين‌گونة شعر که در آغوش شيراز و همين شب‌ها به بار و بر نشست، به خاطر مي‌آورم دوستان شاعري که به ما عنادي نداشتند و البته از قيافه‌ها و قافيه‌هاي ما هم چندان خوش دل نبودند و هميشه محکومشان بوديم، چند نوبت دعوت کرديم، بالاخره آمدند نشستند و ديدند زمين گرد است و به دور خورشيد مي‌گردد، ‌چند نفري از ايشان خيال‌شان را متنبه کردند و امروز در شمار شاعران خوب سر به راه و موفق همين عرصه هستند!

و اما بعد ... پيش‌تر آينه‌هاي روبه‌رو در مجالس معارفة سيب سنگ‌تمام گذاشتند و اکنون شاعران در توديع دو نيمة سيب بيت‌هايي از بيت‌الاحزان ساخته و با سينه‌اي آکنده از بوي خوش سيب و کربلا، زائر شيرازند، امسال يک آسمان تماشا بر پيشاني بيست و چهارمين دورة شب شعر عاشورا طلايه‌دار سيب و زخم است، سيبي که مدام زخمي تيغ فراموشي و بيعت‌شکني شد: بيعت شکستند و بغض فروخورده را از دري گشودند که هنوز پهلوي تاريخ کبود مانده، از مدينه تا کوفه اين شهر اشباح تا کربلا و باز هم کوچه‌هاي کوفه در بدرقة رقيه (س) بانوي سه سالة حسين (ع) و عجب نيست ما دلبستة شعر عاشوراييم و شاعرش را دوست مي‌داريم، اينان سرايندگان زنده‌نگاري هستند که زنده زيستي شعر را نفس مي‌کشند با واژگاني پر از تازگي، حيات، حرکت، پر شور و اميد، پر از بانگ جرس و صدا؛ صدا! صداي کسي که مي‌آيد «کسي که مثل هيچ کس نيست» و هرگاه به سپيدخواني متن مي‌رسيم، نگاه مي‌کنيم؛ زندگي آية تاريکي نيست!.
شيراز - آذر ۱۳۸۸- محرم ۱۴۳۱

پی‌نوشت:
* از مقدمة يادوارة بيست و سومين مراسم شب شعر عاشورا
سعی کردیم این مطلب با نهایت حفظ امانت در نوشتار و ویراستاری کتاب آورده شود.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما