تاریخ انتشار
شنبه ۱ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۰۰
۰
کد مطلب : ۱۵۲۶۱

آسيبي به نام توقف معرفتي

مجيد مبيني
آسيبي به نام توقف معرفتي
فرهنگ: يكي از اموري كه همواره مورد تأكيد دين بوده است مقولة «رشد» است. واكاوي بسياري از مفاهيم ديني و معارف آسماني نشان مي‌دهد كه مفهوم رشد همواره به عنوان يكي از مؤلفه‌هاي بنيادين دين مطرح بوده است. به عنوان مثال، مذموم بودن كبر و غرور و عجب، ناشي از آن است كه اين ويژگي‌هاي روحي باعث توقف حركت انسان مي‌شوند، چرا كه انسان متكبر يا مغرور، به تصور آنكه به نقطة اوج رسيده است، در همان مرحله متوقف مي‌شود و از پيمودن ادامة راه بازمي‌ماند، از اين رو در آموزه‌هاي ديني از اين صفات، به نام رذايل اخلاقي ياد شده و به شدت مورد مذمت قرار گرفته‌اند.

نمونه‌اي ديگر از اهميت رشد در نگاه ديني، سفارش پيامبر اعظم(ص) به اميرمؤمنان(ع) است: «هرگاه ثنايت را گفتند بگو اللّهمّ اجعلني خيرا ممّا يظنّون و اغفر لي ما لا يعلمون و لا تؤاخذني بما يقولون.»۱ (خدايا، مرا بهتر از آنچه مي‌انديشند قرار ده و از خطاهايي كه اينان بى‏خبرند درگذر و به آنچه مى‏گويند مؤاخذه‏ام مكن). اين روايت نشان مي‌دهد كه هرگاه امري بخواهد زمينة توقف آدمي را فراهم آورد، لازم است كه با درخواست از پروردگار براي رسيدن به نقطه‌اي بالاتر، مانع از پيدايش هرگونه رخوت و سستي در تعالي و رشد شد.

سيرة عملي و رفتاري پيشوايان ديني نيز چنين درسي را به همگان مي‌آموزد. تنها پيامبر زن، زينب كبري(س)، آن هنگام كه پيكر خونين برادر را در دست گرفت، رو به آسمان كرد و گفت: «اللهمّ تقبّل منا هذا القليل من القربان»۲ (خدايا، اين قرباني قليل را از ما بپذير). حماسه‌اي كه فخر آدميان و سجود آسمانيان و مدح خداي عالميان را برانگيخت، در نگاه زينب(س)، «قليل» ديده مي‌شود تا به مانعي در راه رشد معنوي كاروان اهل بيت(ع) تبديل نشود.

استاد علي صفايي حائري (عين صاد) مفهوم رشد را بسيار عميق‌تر از مفهوم تكامل دانسته و مي‌گويد: «رشد در زبان قرآن خيلى پربارتر و عميق‏تر از تكامل است. رشد در برابر خسر است و كمال در برابر نقص. آنچه كه به اوج خويش رسيد، مثلاً قدرت بازوها، قدرت فكرى، قدرت عقلى، قدرت روحى و ... هنگامى كه به اوج خود رسيدند و از نقص‏ها رها شدند، تازه همين‏ها همراه يكى از دو حالت رشد و يا خسر هستند. اگر با دستم و قدرت بازويم در جهت عالى‏تر كار كنم، رشد كرده‏ام وگرنه خسارت ديده‏ام و باخته‏ام. همين طور در قسمت فكرى و عقلى و روحى.»۳
هيئت‌هاي ديني كه رسالت دين‌گستري را برعهده دارند، بايد با الهام از آموزه و سيرة پيشوايان ديني، راهكارهاي رشدافزايي را در برنامه‌هاي خويش گنجانده و در سياستگزاري و برنامه‌ريزي، به اين مهم توجه‌اي خاص مبذول دارند.

اين برداشت، پريشان است
يكي از اموري كه باعث ركود و تخدير و توقف رشد در مجموعه‌هاي ديني است، برداشت‌هاي ناصوابي است كه در آن هيئت‌ها از مفاهيم ديني وجود دارد. اصلي‌ترين علت بروز اين آسيب، خالي بودن هيئت‌ از كارشناس ديني خبره است كه نتيجه آن، باورمند بودن اعضاي هيئت به پندارهايي پريشان و ويران از معارف ديني است كه همين امر زمينه‌ساز تخدير و توقف معرفتي خواهد بود.

استاد شهيد مرتضي مطهري، برداشت‌هاي نادرست ديني، به ويژه از مقولة امامت و ولايت را تخديرساز دانسته و مي‌گويد: «در مسئله ولايت و امامت، طرز فكر ما به صورت عجيب و معكوس درآمده است. آيا اين عجيب نيست كه ما مقتدايانى مثل اهل بيت پيغمبر داشته باشيم، على ابن ابى‏طالب داشته باشيم، حسن بن على داشته باشيم، حسين بن على داشته باشيم، زين‏العابدين داشته باشيم و همچنين ساير ائمه عليهم السلام، آنگاه به جاى اينكه وجود اين پيشوايان محرّك و مشوّق ما باشد در عمل، وسيلة تخدير ما و تنبلى ما و گريز ما از عمل شده است؟! تشيع و دوستى اهل بيت پيغمبر را وسيله قرار داديم براى اينكه از زير بار اسلام بيرون بياييم. حالا ببينيد اين فكر چقدر مسخ شده است! اين حقيقت عالى به شكل منكوس در فكر ما وارد شده، در ما نتيجه معكوس داده، وسيلة تنبلى شده، وسيلة هيچ كار نكردن با انتظار اينكه همة كارها را مولى‏ كرده، در قيامت هم مولى‏ مى‏كند.»۴
با اين وصف، اصلاح باورهاي نادرست دربارة مفاهيم ديني، از گام‌هاي اساسي است كه بايد براي تخديرزدايي و رشدزايي در يك هيئت صورت پذيرد.

اين داستان تكراري است
يكي ديگر از اموري كه باعث توقف رشد در هيئت‌هاي ديني مي‌شود، تكرار بي‌ضابطه و ملال‌انگيز برخي مباحث ديني است. اگرچه هر تكرار حرفي، لزوماً حرف تكراري نيست و بعضي مفاهيم بايد بازگويي و يادآوري شوند و اگرچه در شنيدن، اثري است كه در دانستن نيست؛ «تكرار» داراي ضوابطي است كه بي‌توجهي به آن، پيامدهايي نامطلوب را در پي خواهد آورد.

اگر مستمعين، بارها و بارها مطالبي تكراري را از كارشناسان مذهبي بشنوند، به اين توهم گرفتار مي‌شوند كه گويا با تمامي تعليمات انبياء و اوصياء آشنا شده‌اند و ديگر حرف جديدي در دين نيست كه آنان نشنيده باشند. اين توهم خطرخيز، در وهلة نخست باعث توقف رشد علمي و معرفتي مخاطبان جلسات ديني شده و در وهلة دوم، آن مخاطبان كه خود را كارشناس ارشد معارف اسلامي مي‌پندارند به ترويج يافته‌ها و بافته‌هاي ذهني خود در جامعه به عنوان معارف اصيل ديني خواهند پرداخت. برخي از كساني كه با به راه انداختن كاروان مريدان، خود را به مرادي تبديل كرده و جوانان را به ورطة انحراف معرفتي كشانده‌اند از اين وهم شروع كرده‌اند كه ما با همة دين آشنا هستيم و بلكه بهتر و بيشتر از روحانيان، دين را مي‌فهميم.

صفحات تاريخ سوگوارانه شهادت مي‌دهد كه بسياري از جريان‌هاي انحرافي ديني، ناشي از بضاعت علمي اندك فردي بوده است كه پندارهاي نادرست خويش را به نام انديشه‌هاي تئوريك شريعت، در جامعه طرح و بسط داده و روح جمعي از كيان جامعه را قبض كرده است.

اگر برخي سخنرانان مذهبي، به جاي توضيح الواضحات في شرح البديهيات، با همت و كار مضاعف به سراغ منابع ديني رفته و با رعايت اصول استنباط و اجتهاد - كه با تلاشي وصف‌ناپذير در مقطع درس خارج حوزه علميه آن را كسب كرده‌اند- به بيان مطالب مورد نياز مخاطب امروزين بپردازند، مانع از آن خواهند شد كه رشد علمي و معرفتي در مجالس ديني متوقف شده و انحرافات فكري و عملي پاي گيرد.

رهبر حكيم انقلاب، ضمن دعوت از كارشناسان ديني و روحانيان مذهبي به رشد علمي خود و مخاطبانشان، آنان را حتي از متوقف شدن در انديشه‌هاي كارشناسان خبره ديني نظير شهيد مطهري نيز برحذر داشته و مي فرمايند: «‌ما نمي‌توانيم در شهيد مطهري متوقف شويم، هر چند پس از گذشت ۲۵ سال از شهادت اين مرد بزرگ، كتاب‌هاي او جزو جذاب‌ترين و پرفروش‌ترين كتاب‌ها براي نسل‌هاي جوياي فكر متين و منطقي اسلام است و ما در حال حاضر بديلي براي مجموعه كتاب‌هاي شهيد مطهري نداريم، ولي نيازهاي فكري، روز‌به‌روز و نوبه‌نو مي‌شود و جريان ورود به چالش با افكار وارداتي، و نقادي علمي و تفكيك صحيح از سقيم آن، از وظايف مهمي است كه بايد ادامه پيدا كند.»۵
البته آشكار است كه اين خطاب پيشواي انقلاب، عام و فراگير نيست و اگر فردي به قدرت علمي اجتهاد و استنباط دست نيافته، بايد به انديشه‌هاي بزرگان حوزوي مراجعه كرده و مطالب مورد نياز نسل امروز را در گفتار و نوشتار آنان بيابد و نه آنكه به انگيزة يافتن حرفي نو، بدون داشتن تخصص لازم به سراغ قرآن و حديث رفته و با استنباطي ناقص و متعصبانه، زمينه‌ساز انحرافي ديگر گردد و در نتيجه خود و همراهانش از «صراط مستقيم» دور گشته و در گرداب «مغضوبين» و «ضالين» غرق گردند.

پي‌نوشت:
۱. تحف العقول، ص ۱۲
۲. جعفر الربعي النقدي، زينب الكبري بنت اميرالمؤمنين، ص ۹۴
۳. علي صفايي حائري، رشد، ص ۲۳
۴. مرتضي مطهري، مجموعه ‏آثار، ج‏۲۵، ص ۵۰۲
۵. پيام به كنگرة جهاني حكمت مطهر، ۶/۲/۸۳
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما