کد مطلب : ۱۵۲۸۵
در تنعیم، میان ناعم و نعیم چه گذشت؟
مصادره
آیا امام (ع) اموال یزید را مصادره کرد؟
آنچه «تنعیم» را برای تاریخنگاران عاشورایی مهم ساخته، اتفاقی است که در این منزل رخ داده است اگر چه رخداد آن همانند بسیاری وقایع تاریخی، در پردهای از ابهام است.
«طبری» در تاریخ مشهور خود که «ابوالقاسم پاینده» برگردانده است، مینویسد: «گوید: آنگاه حسین برفت تا به تنعیم رسید و کاروانی را آنجا دید که از یمن میآید و بحیر بن ریسان حمیری که از جانب یزید عامل یمن بود برای وی فرستاده بود بار کاروان روناس و حله بود که پیش یزید میبردند، حسین کاروان را بگرفت و همراه ببرد، پس از آن به شتربانان گفت: «شما را مجبور نمیکنم، هر که خواهد با ما به عراق آید کرایة او را میدهیم و مصاحبتش را نکو میداریم و هر که نخواهد و همینجا از ما جدا شود کرایة او را به مقدار مسافتی که پیموده میدهیم.»
گوید هر کس از آنها که از وی جدا میشد حساب کردند و حق او را بدادند و هر کس از آنها که همراه وی برفت کرایة وی بداد و جامه پوشانید.» [جریر طبری، ۱۳۸۵، ۲۹۶۸و ۲۹۶۹]
رسول جعفریان نیز در «تاریخ خلفا» نوشته است: «امام حسین در تنعیم با کاروانی از یمن روبهرو شد که هدایایی از سوی حاکم امویان در یمن برای یزید میبرد. حضرت آن را تصرف کرد و از افراد آن خواست اگر مایلند میتوانند همراه او به کوفه بروند و اگر نميخواهند آزاد هستند. چند نفر همراه امام شدند که در نهایت سه نفر آنها تا کربلا کنار امام ماندند.» [جعفریان، ۱۳۸۳، صفحة ۴۷۶]
در کنار طبری و سایر تاریخنویسانی که این اتفاق را مصادرة اموال یزید توسط امام حسین ميدانند، برخی دیگر بر این باورند که اگر چه رخدادی در منزل تنعیم رخداده است؛ اما این ماجرا تنها مواجهه امام با کاروانی از سوی یمن است که در پی این مواجهه، امام از آنان تقاضا میکند تا شتران خود را به امام کرایه دهند. شیخ مفید در الارشاد میگوید: «و سار حتی اتی التنعیم فلقی عیراً قداقبلت من الیمن، فاسأجر من اهلها جمالاً لرحله و اصحابه، وقال لاصحابها: من احب ان ینطلق معنا الی العراق و فیناه کراه، احسنا صحبته، و من احب ان یفارقنا فی بعض الطریق، اعطیناه کراه علی قدر ماقطع من الطریق، فمضی معه قوم وامتنع آخرون.»؛ یعنی، «حضرت از آنجا به تنعیم آمد و با کاروانی از یمن ملاقات نمود چند شتر برای بارهای خود و اصحابش از آنها کرایه کرد و به جمالان پیشنهاد فرمود هر یک از شما که بخواهید میتوانید با ما به عراق بیایید و ما ملتزم میشویم که کرایة شما را بپردازیم و به بهترین وجهی با شما همراهی بنماییم و هر کس هم که خواست میتواند از وسط راه برگردد و به اندازهای که با ما همراهی کرده کرایه او را خواهیم داد.» [شیخ مفید، ۱۳۸۲، صفحة ۴۱۶]
همچنین غلامحسین زرگرینژاد در «نهضت امام حسین و قیام کربلا» مینویسد: «... امام پس از دور شدن از مکه، در سه یا چهار میلی مکه، به جایی موسوم به تنعیم رسید. گفته شده است که در این منزل بود که امام شترانی از اهل قافلهای که از یمن میآمدند، اجاره کرد و آنگاه خطاب به همراهان خود گفت: آن کس که قصد همراهی با ما را دارد کرایهاش را میدهیم و تا با ما همراه است در حق وی نیکویی میکنیم؛ اما آن کس که قصد جدا شدن از ما را دارد، بهتر است که از همین جا بازگردد. به دنبال این سخن جمعی از ادامة همراهی با امام خودداری کردند.» [زرگرینژاد، ۱۳۸۶، ۱۷۷ و ۱۷۸]
در این میان صاحبان مقاتل در کنار تأیید ضمنی مصادرة اموال، به بیان دلایلی برای این کار پرداختند. مثلاً سید بن طاووس در مقتل خود آورده است که: « ثم سار حتی مر بالتنعیم، فلقی هناک عیرا تحمل هدیه قد بعث بها بحیر بن ریسان الحمیری عامل الیمن الی یزید بن معاویه فأخذ الهدیه لان حکم امور المسلمین الیه ثم و قال لاصحاب الجمال من احب ان ینطلق معنا الی العراق و فیناه کراه و احسنا معه صحبته، و من احب ان یفارقنا اعطینا کراه به قدر ماقطع من الطریق، فمضی معه قوم و امتنع آخرون.»؛ یعنی، «سپس اباعبدالله به راه ادامه داد تا به منزل «تنعیم» رسید. در آنجا قافلهای را ملاقات کرد که هدیة «بحیر بن ریسان» والی یمن را برای یزید بن معاویه میبردند. چون حاکم واقعی امور مسلمانان حسین بود، هدیه را گرفت و به شترداران فرمود: هر که مایل است با ما به عراق آید کرایة او را میپردازیم و با او نیکویی میکنیم و هر که میخواهد تا مقدار راهی را که آمده است کرایة خود را بگیرد و بازگردد. جمعی از آنان با حسین رفتند و عدهای هم امتناع نمودند و بازگشتند.» [سید بن طاووس، ۱۳۷۸، ۸۴ و ۸۵ و۸۶]
سید بن طاووس معتقد است که امام حاکم واقعی مسلمین است و به همین اعتبار اجازه دخل و تصرف در هدایای یزید را دارد.
اما در این میان عدهای روایت متفاوتی از این ماجرا دارند. صاحب کتاب «نامهها و ملاقاتهای امام حسین» ضمن تأیید چنین مصادرهای، از جانب امام بر مصادرهای دیگر از سوی ایشان در دوران معاویه سخن به میان آورده و معتقد است که در حقیقت امام حسین اساساً ابایی از این کار نداشته و در دوران پدر یزید نیز به چنین اقدامی مبادرت ورزیده است.
وی در کتاب خود مینویسد: «كاروانى از یمن، اموال و زینتآلات و عنبر و عطریات را به دمشق حمل مىكرد، امام حسین (ع ) اینها را ضبط نمود و به معاویه نوشت كه: «كاروانى از یمن، عطریاتى را به دمشق حمل مىكرد كه تو آنها را در خزائن دمشق ذخیره نمائى تا تشنگان اولاد پدرت را مكرر سیراب كنى، من به آن اموال نیازداشتم، لذا آنها را مصادره كردم.»» [نظری منفرد، ۱۳۸۱، صفحة ۲۷]
وی در ادامه به بیان مصادره دوم از جانب امام در دوران یزید پرداخته و میگوید: « علامه بحرالعلوم این اخبار را صحیح نمىداند و مقام امام معصوم (ع) را بالاتر از اینها مىداند كه اموال حكومت را ضبط نماید و بین محتاجین تقسیم كند.» [همان، صفحة ۲۷]
نظری منفرد سپس دلایل سهگانهای را برای موجه بودن این اقدام ارائه میکند که البته بی شباهت به دلایل سید بن طاووس نیست. وی مینویسد: « اولا: پیامبر(ص) اموال مشركین را مصادره كرده است، هنگامى كه اصحاب خود را جمع كرد و حتى براى رفتن قرعه هم مىانداختند و از یكدیگر سبقت هم مىگرفتند.
... و ثانیاً: بنىامیه و بنىعباس همگى غاصب و تصرفات آنها غیر شرعى و حرام بوده است و حتى بر طبق روایات اسلامى، ترافع و تخاصم در نزد آنها حرام است. بنابراین، خلیفه هر عصر، امام معصوم همان عصر است و سایر تصرفات و مداخلات باید به اجازه آنها باشد و در عصر غیبت، با اذن فقهاى عادل مىباشد.
و ثالثاً: امام (ع) بدینوسیله عدم مشروعیت حكومتهاى غاصب را مىرساند و اعلان مىكند كه این اموال، مربوط به بیتالمال است و امثال معاویه و یزید، حق تصرف در این اموال را ندارند. مضافاً كه اصحاب ائمه (ع ) در آن عصر، همین تلقى را داشتند و متوجه بودند اموالى را كه از طریق دستگاه بنىامیه و بنىعباس به دست مىآورند، باطل است و حق تصرف ندارند، لذا آنها را به خدمت ائمه (ع) مىآوردند، چون معتقد بودند زمین و آنچه در آن است از آن امام معصوم (ع) است.» [همان، صفحة ۲۸]
از طرفی صحتی سردرودی در کتاب «تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین» بر ساختگی بودن اصل ماجرا تأکید دارد. وی معتقد است که اصل روایت از دیدگاه شیعیان ارزش سندی ندارد و اول بار چنین روایتی را ابوجعفر محمد طبری نقل کرده و دیگران به اعتبار او و از کتاب او نقل کردهاند. وی تلاش میکند تا نشان دهد که طبری از آنجا که سنی مذهبی متعصب است و این تعصب توانسته است تحریفاتی در تاریخ وی وارد کند، چندان قابل اطمینان نیست. صحتی همچنین از قول تاریخ نویسی معاصر تأکید میکند که طبری به سبب دیدگاه فقهیاش غالباً از جناح حاکم و خلفای اموی و عباسی طرفداری کرده است. نویسندة کتاب «تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین» بیان میدارد که سید ابن طاووس، اخطب خوارزمی، ابن نما حلی و... به نقل از طبری این داستان را آوردهاند. وی همچنین دلایل پنجگانهای را برای اثبات ساختگی بودن این ماجرا ارائه میکند که خوانندگان را به مطالعه آن ارجاع میدهیم.
حال با این فرض که این اتفاق افتاده باشد، چه این حرکت امام را مصادره اموال بدانیم و یا کرایه کردن شتران (که مورخان شیعه که اصل ماجرا را قبول دارند، بر این باورند) گروهی در توجیه آن معتقدند که در شرایط جنگی که امام قرار داشت، نیازمند تقویت خویش از نظر اقتصادی و در مقابل تضعیف دشمن بود و چنین عملی به دلیل شرایط خاص جنگ ناگزیر بود. به همین دلیل عدهای بر این باورند که امام با این کار آغازگر جنگ بوده است. از طرفی گروهی از مخالفان اهلبیت همین حرکت امام را دستاویز قرار داده و تضاد یزید را با امام حسین به چنین ماجرایی تقلیل دادهاند. آنان بر این باورند که اگر چه یزید با حسین مشکل داشت؛ اما این حرکت امام حسین آتشی بود که در خرمن این مشکلات افتاد. به هر روی باید دانست که پیش از این اتفاق، بارها و بارها والیان یزید در مکه و مدینه به دنبال گرفتن بیعت اجباری از امام بودند و حتی در مکه با وجود «حرم» بود در صدد ترور ایشان برآمدند و کار به جایی رسید که امام خود فرموده بود که اگر با ایشان بیعت نکند دیر یا زود به شهادت خواهد رسید و چه بهتر که این اتفاق بیرون از مکه بیفتد تا حرمت کعبه حفظ شود.
به همین دلیل اگر آغاز جنگ را پرتاب اولین تیر بدانیم، به صراحت تاریخ و با تأکید عمر سعد این کار از سوی وی اتفاق افتاده است و اگر آغاز مخاصمه را درگیریهای خارج از میدان جنگ بدانیم، باز هم آغازگر مخاصمه کسی جز یزید نیست بنابراین مصادرة اموال در صورت صحت تاریخی به دلیل شرایط جنگی ناصواب نیست؛ به همین دلیل برخی از آن به «تاكتيكهاى نظامى، تبليغى» تعبیر کردهاند. باید تأکید کرد که شرایط جنگی اجازه رفتار خارج از اخلاق و دین را به انسان نمیدهد و نمونهای از این کار را در ماجرای مسلم و عدم ترور ابن زیاد مشاهده کردیم اما آنچه در این شرایط مجاز است نه کاری خلاف اخلاق و قانون بلکه حرکتی در جهت تضعیف اقتصادی دشمن و تقویت خویش است و در رسیدن به این هدف نیز هیچ کجا خلاف عرف و اخلاق و دین رخ نداده است؛ به عبارت دیگر در پای این هدف پاک هیچ ناپاکی سرنزده است.
نه از دماغ کسی خونی سرازیر شد و نه حتی دستمزد شتربانان که حقوق و جایگاهشان متفاوت از یزید بود، تضییع شد تا جایی که این رفتار نیکو باعث شد سه نفر از شتربانان تا کربلا با امام همراه شوند. اینها هدایایی بود که تنها به خاطر نشستن در جایگاه خلافت آن هم برخلاف تعهدات صلحنامه و به شکلی غاصبانه، نصیب یزید میشد و امام با مصادرة آن باز هم بر عدم مشروعیت خلافت وی تأکیدی دوباره داشت؛ به هر ترتیب باید توجه داشت که برخی از مورخان بر دروغ بودن ماجرا از اساس تأکید دارند و همچین گروهی که اصل ماجرا را تأیید میکنند، واقعیت داستان را کرایة شتران و نه مصادرة اموال میدانند اما در مقابل یزید بی هیچ تردیدی و با هر منطقی، اسلام و خلافت اسلامی را به ناحق، به نفع خود مصادره کرد. و الله اعلم.
منابع:
جریر طبری، محمد (۱۳۸۵)، تاریخ طبری تاریخ الرسل و الملوک، ترجمة ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات اساطیر
جعفریان، رسول (۱۳۸۳)، تاریخ سیاسی اسلام(۲) تاریخ خلفا، قم، انتشارات دلیل ما
حسینی دشتی، سید مصطفی (۱۳۷۹)، معارف و معاریف دایر›المعارف جامع اسلامی، جلد سوم، تهران، مؤسسه فرهنگی آرایه
زرگری نژاد، غلامحسین (۱۳۸۶)، نهضت امام حسین و قیام کربلا، تهران، انتشارات سمت
طاووس حلی، رضیالدین علی بن موسی بن جعفر بن محمد (۱۳۷۸)، لهوف سید بن طاووس، ترجمه، تعریب و تصحیح عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام
محمد بن نعمان، ابوعبدالله محمد (۱۳۸۲)، الارشاد، ترجمه و شرح محمد باقر ساعدی خراسانی، تهران، انتشارات اسلامیه
نظری منفرد، (۱۳۸۱)، نامهها و ملاقاتهای امام حسین، گردآوری ابوالقاسم عالمی دامغانی، قم، مؤسسة معارف اسلامی
صحتی سردرودی، محمد (۱۳۸۶)، تحریفشناسی عاشورا و تاریخ امام حسین، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بینالملل