کد مطلب : ۱۵۲۸۶
گفتوگو با محمد جواد محدثین
اصالت نداشتن به معناي بياهميتبودن نيست
مهدی احمدی - سید غلامرضا هزاوهای
همة اینها چه ربطی به خیمه، امام حسین (ع) و مناسک آیینی دارد؟ راستش خودم هم نمیدانم؛ اما چندان هم بیربط نیست. دکتر فرهاد علاءالمحدثین که در این شماره فرصت گفتوگو با ایشان دست داد تا مقطع كارشناسي در رشتة مهندسي مخابرات تحصیل کرده است و کارشناسی ارشد و دكتري الهيات و معارف اسلامي دارد.
ایشان در مدت دو سال همزمان با تحصیل در رشته الهیات به كار نقد و نويسندگي در حوزة دين اشتغال داشته و در رسانههای مکتوب و مجازی دست به قلم برده است. وی با نگارش حدود ۱۰ مقاله در مجله گلستان قرآن و نوشتارها و نقدیهایی با عنوان «حكومت پيامبر و امام علی» در سه شماره در روزنامة شرق در نقد مقالة «مردم و مشروعيت حكومت» صابر اداك استاد تاريخ و مقالة «وحدت به كلام نيست» در نقد مقالهای از یکی از اساتید دانشگاه سوريه در موضوع وحدت در روزنامه ايران در عرصه پاسخ به شبهات دینی فعالیت داشته است. وی همچنین دو مقالة « تلاش بیثمر گنجی در انکار امام زمان (عج)» و «کتابی که بهانه دست اکبر گنجی شد» را که در سایت تابناک منعکس شده به فهرست پاسخ به شبهات خویش افزوده است. ما در این شماره تا حدودی به یکی از آرزوهای دیرین خود که همانا طرح مفاهیم مختص شیعه و پاسخ به برخی شبهات مشهور در این حوزه بود، به مدد این استاد دانشگاه جامة عمل پوشاندیم.
آيا ضريحي که بر بارگاه متبرک ائمة هدي (ع) و امام زادگان و... ساخته ميشود، از منظر ديني داراي اصالت است؟ و آيا براي ساختن چنين سازهاي دلايل نقلي اعم از قرآن و حديث وجود دارد يا دلايل عقلي؟
ضريح ساختهشده بر بارگاه اولياي الهي داراي اصالت، به اين معنا که ذاتاً مطلوب و مورد امر شرع بوده باشد، نيست. آنچه مورد تأکيد شرع مقدس قرار دارد بزرگداشت و تعظيم اولياي الهي و مودت آنها و در مرتبة اول (و اصلي) چهارده معصوم بزرگوار (ع) است.
مبناي اين عقيده آيات و روايات متعدد است از جمله آية مودت -۲۳ سورة شوري- است که در جاي خود بايد دربارة آن گفتوگو شود و اين کار مکرراً نيز صورت پذيرفته است.
همچنين از جمله مستندات قرآني مطلوب بودن بزرگداشت اولياي الهي (ع) آية شريفة ۲۲ سورة حج است که دستور به بزرگداشت شعائر الهي يعني نشانهها و مظاهر الهي داده و اولياي الهي قطعاً از مصاديق اين امرند.
خداوند متعال خود در مناسک حج، به تفصيل و کراراً به بزرگداشت اولياي خود پرداخته و جابهجا از آنان به بزرگي ياد کرده و مناسک حج را طوري طراحي فرموده که موجب يادآوري اولياي اوست مانند آنکه فرموده نماز طواف را در جاي ايستادن ابراهيم (ع) (پشت مقام) به جا آوريد (بقره/۱۲۵) يا سعي صفا و مروه را يادآور تلاش مخلصانة جناب هاجر (ع) قرار داده است.
در ادامة پاسخ بايد اين نکته را يادآور شد که اصالت نداشتن مظاهر و نشانهها و سمبلها به معناي بياهميت بودن آنها نيست و ضرورت حفظ و پاسداشت آنها را منتفي نميکند.
خداوند متعال بزرگداشت اوليايش را دوست دارد و دستور داده است. ساخت ضريح و گنبد، موضوعي است که براساس فرهنگهاي ملل مسلمان در تبعيت از دستور الهي شکل گرفته است. اين مسئله در مقام مثال مانند آن است که خداوند به ساختن و تعمير مسجد دستور داده و آن را ستوده است؛ اما شکل خاص مسجدسازي در ايران، با فرهنگ و معماري و سليقة ايراني شکل گرفته و سازههاي زيبايي را به عنوان مساجد به وجود آورده است. گرچه اين شکلها و معماريها اصالت دينی ندارد و در کشورهاي ديگر اسلامي، مسجد به شکل ديگري است، در ايران، اين معماري خاص نماد مسجد و نشانة بزرگداشت خانة خدا شده است و نمايانگر اين امر شده که مردم ايران تمام ذوق و سليقه و هنر خود را صرف ساخت مسجد به عنوان خانة خدا و نماد بندگي او کردهاند. اکنون اين نماد، خود ارزشمند است و حفظ و پاسداشت آن يک رسالت ديني محسوب ميشود.
اصولاً وقتي موضوعي به شکل نماد درآمد، حفظ و گراميداشت آن اهميت مييابد، مادامي که اين امر موجب زير پا نهادن اولويتي نشود.
به طور مشخص آیا ائمة هدی در زمان حیات خود برای ائمة پیشین مبادرت به ساختن ضریح کردهاند؟
دربارة ساخت حرم بر قبور اولياي خداوند، از آية ۲۱ سورة کهف مطلوب بودن اين امر فيالجمله به دست ميآيد. در متن زيارتنامههايي که از ائمة معصومين (ع) رسيده نيز اشاره به اين شده که زائر رو به سوي ضريح بايستد و...
اما اينکه آيا ائمة هدي (ع) اقدام به ساختن ضريح براي ائمة پيشين کردهاند يا نه، با توجه به شرايط خفقان و تحت فشار بودن شيعه در دوران آن بزرگواران اساساً امکان نداشته است.
آيا ميلياردها تومان پولي که به عنوان مثال صرف ساختن ضريح براي حضرت اباعبداللهالحسين (ع) ميشود، نميتواند در راههاي بهتر و مفيدتري مانند نشر اهداف قيام آن حضرت مصرف شود؟ این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که واقف باشیم که ما در برابر ديگر فِرَق از حيث تبليغ و انتشار افکارمان در رسانههای جهانی همواره از ضعفی شدید رنج برده و میبریم.
دربارة هزينة ساخت ضريح حضرت اباعبداللهالحسين (ع) بايد به تفصيل سخن گفت و مسئله را از جوانب مختلف بررسي و سپس جمعبندي کرد که مقتضاي اختصار لازم در اين مقال نيست؛ اما به چند نکته اشاره ميشود:
الف) صرفنظر از آنچه در پاسخ يک دربارة اهميت تعظيم شعائر و بزرگداشت اولياي الهي و مطلوبيت اين امر در درگاه الهي گفته شد مراقد ائمة طاهرين (ع) از بزرگترين مراکز تبليغ دين و تحکيم اعتقادات و انتشار معنويت هستند. هزينه کردن براي چنين پايگاههايي يک نوع هزينة فرهنگي است.
کساني که به خواست و با ميل و رغبت شخصي خود نذوراتي را به اين مراکز اهدا ميکنند و از جمعآوري آنها گنبد طلا و امثال آن ساخته ميشود، بدينوسيله نهايت ارادت و اعتقاد خود را نشان ميدهند که نوعي تبليغ و تحکيم اعتقاد به مباني مربوط به اين مکانها است. اينان معمولاً همان کساني هستند که در ساية همين اعتقادات مذهبي و روحيات ديني، در امور خير و کمک به نيازمندان نيز پيشقدمند. در واقع هزينهکردن براي مراکز مذهبي نوعي تقويت روحية ديني براي انفاقکننده و همة مراجعان به آن مراکز است.
ب) واقعاً دشمنان تشيع در اين مراکز چه اثري ديدهاند که براي ريشهکنکردن آنها اين مقدار هزينه و تلاش ميکنند. شيعيان اگر امروز و در طول تاريخ همواره ثابت کردهاند که از تقديم جان خود براي حفظ اين پايگاههاي معنوي ابا ندارند، با اهداي مال خود نيز بر اين اهتمام پاميفشارند و با همين فداکاريها، تشيع را از گردونههاي سخت تاريخ، عبور داده و حفظ کردهاند.
ج) در دنيايي که از يکسو هزينههاي سرسامآور براي جنگافروزي و توليد و خريد اسلحه صرف ميشود و فساد و فحشا و... گردش پولهاي باورنکردني به خود اختصاص ميدهد و... از سوي ديگر نيز ثروتمندان، اکثراً هزينههاي نجومي براي تجمل و اشرافيت خرج ميکنند و... .
جماعاتي نيز با روي هم گذاشتن داشتههاي کم و زياد خود مراکز ديني را که معنويت را در جهان انتشار ميدهد ميآرايند تا اين هم به نوبة خود طريقي براي مبارزه با سيل بنيانکن دينگريزي و دينستيزي باشد و اينان به جاي خود براي ساير حيات نيز هزينه ميکنند.
مهر و تسبيح تا چه اندازه در انديشة شيعي و امامان معصوم اصالت دارد؟
تسبيح صرفاً وسيلهاي براي حفظ شمارة اذکار است؛ اما اولاً در روايات ذکر شده که بعضي معصومين (ع) تسبيح به دست ميگرفتهاند و به علاوه داشتن تسبيح از خاک قبر امام حسين (ع) داراي ثواب زيادي بيان شده است. مهر نيز وسيلهاي است که بتوان محل واجب سجده را بهراحتي و پاکيزگي فراهم کرد؛ و الا روشن است که سجده بر غیر خاک و سنگ هم ممکن است و یا بر هر خاک و سنگي (غيرتزیيني) که به هر صورت طبيعي موجود باشد؛ البته دربارة مهر نماز از آنجا که سجده بر تربت حضرت سيدالشهداء (ع) فضيلت ويژه و فوقالعادهاي دارد، ساخت مهر امکان عمل به اين مستحب مؤکد را نيز فراهم ميسازد، البته واضح است که مهرهاي نماز اختصاصاً از تربت آن بزرگوار نيست.
در جلد شش وسائل الشيعه، باب «استحباب در اختيار داشتن تسبيح از خاک قبر امام حسين (ع) و ذکر گفتن با آن» آمده است. همچنين در روايتي از همين کتاب ذکر شده که حضرت زهرا (ع) با تسبيح ذکر ميگفتند.
تربت به چه چيز اطلاق ميشود؟ آيا تنها خاک سرزمين کربلا و مرقد مطهر امام حسين (ع) تربت است يا به خاک ديگر بقاع متبرکه نيز تربت اطلاق ميشود؟
تعبير تربـ‹الحسين (ع) در روايات شيعي به جهت بيان استحباب سجده بر آن و وجود شفاء در آن مکرراً به کار رفته است به مرور و در اثر کثرت استعمال، کلمة تربت به صورت علم براي تربـ‹الحسين (ع) متداول شده است. اين مانند به کار رفتن کلمة مشهد، براي مشهدالرضا (ع) است.
قداستي که براي تربت قائليم از کجا ناشي شده است؟ آيا قداست تربت در زمان ائمه بعدي نسبت به خاک حضرت حسين (ع) يا ديگر ائمه قبلي وجود داشته است؟ روايت يا شاهد تاريخي آن را بيان کنيد.
در کتب روايي شيعه بابهايي به موضوع استحباب سجده بر خاک قبر حضرت سيدالشهداء (ع) اختصاص داده شده و روايات متعددي در اين ابواب ذکر شده است، مانند باب ۱۶ از «ابواب مايسجد عليه» در جلد ۵ وسائل الشيعه تحت عنوان «باب استحباب السجود علي تربـ‹الحسين (ع) و...» و همچنين در جلد ۴ مستدرک وسائل الشيعه در يکي از روايات مدرک نخست نقلشده که امام صادق (ع) جز بر تربت امام حسين (ع) سجده نميکردند.
تقيه يعني چه؟
در تقيه مؤمن براي دفع ضرر و فتنه، با مخالف حق همسويي نشان ميدهد، اما اين عمل شرايطي دارد که به اجمال توضيح ميدهيم.
مهمترين شرط تقيه که علما متذکر آن شدهاند، عدم ايجاد فساد در دين است؛ يعني اگر با تقيهکردن يک نفر (و پوشاندن حق توسط او براي دفع يک ضرر شخصي) اصل دين صدمه ببيند، يعني تقية او موجب بدفهمي و شناخت ناصحيح مردم از دين شود، در اين شرايط تقيه جايز نيست.
مرحوم شيخ طبرسي در مجمعالبيان (جلد دوم ص ۴۳۰) پس از تعريف تقيه مينويسد:
... و ليس تجوز فيما يعلم او يغلب علي الظن انه استفساد في الدين
تقيه در جايي که شخص گمان غالب يا اطمينان دارد که کار او موجب فساد در دين ميشود، جايز نيست.
و اساساً هدف از تقيه، قبل از آنکه حفظ مؤمن باشد، حفظ حق است، چنانچه مرحوم علامه طباطبايي در الميزان (جلد سوم، ص ۱۵۳) در توضيح جواز تقيه مينويسد:
کتاب و سنت در جواز تقيه، همرأي هستند و دليل عقلي نيز اين مطلب را تأييد ميکند، زيرا هيچ هدف و مقصدي براي شارع مقدس مهمتر از آشکار شدن و ادامة حيات حق نيست و چهبسا اين امر موکول بر تقيه باشد.
البته اين مطلب در روايات نيز قيد شده است؛ مثلاً در اصول کافي از امام صادق (ع) در ضمن حديثي در موضوع تقيه اين شرط ذکر شده است:
... لمکان التقيه مما لا يؤدي الي الفساد في الدين فانه جائز
شرط جواز تقيه عدم ايجاد فساد در دين است.
قطعاً يکي از مراتب فساد در دين آن است که بعضي امور مهم ديني در اثر بيان نشدن فراموش شود و مورد جهل يا غفلت کلي اهل دين قرار گيرد.
نکتة مهم ديگر اينکه شرايط از نظر وجود خوف و احتمال معقول نسبت به ضرر، در چه حدي بايد باشد تا تقيه مقرر شود. ابن ابي الحديد در توصيف شرايط حاکم بر شيعيان در سال ۴۵ هجري که سلطنت معاويه به اوج رسيد، مينويسد:
معاويه دستوري براي همة عمال خود ارسال کرد که: من نسبت به هر کس حديثي در فضائل ابوتراب و خاندان او نقل کند، از خود سلب مسئوليت نمودم... زياد در کوفه و بصره به دليل سابقة قبلي، شيعيان را ميشناخت و در زير هر سنگ و کلوخي به دنبال آنان ميگشت و آنان را ميکشت و دست و پاها را قطع ميکرد و چشمها را کور ميکرد و بر نخلها به صليبشان ميکشيد... (شرح نهجالبلاغه، جلد ۱۱، ص ۴۴)
در شرح حالات منصور عباسي نوشتهاند که محلي را پر از سران علويان از پير و جوان و کودک اختصاص داده بود و نام هر يک را بر ورقهاي به گوشها آويخته بودند. (النزاع بين بنياميه و بنيهاشم مقريزي، ص ۱۰۳) و نيز نوشتهاند که برخي شيعيان را زنده دفن ميکردند و عدهاي را در بين ديوار ميگذاشتند و ميخهاي بلند در تن آنها فرو ميبردند تا با زجر بميرند و جنازههاي آنان را در زندانها رها ميکردند... (مقاتل الطالبيين، ص ۲۰۰ و تاريخ طبري، جلد ۷، ص ۵۴۶) احمد امين مصري در شرح حال شيعيان در دورة عباسيان مطالب اعجابآوري مينويسد از جمله اينکه: هر کس به تشيع شناخته ميشد يا فرزندش را علي ميناميد، ميکشتند... زبان شعرايي که در مدح وصي پيامبر شعر ميسرودند قطع ميشد. (ضحيالاسلام، جلد ۳، ص ۲۹۶)
اگر قرار باشد به توصيههاي برخی در باب تقيه عمل کنيم، اولاً بايد بسياري از اختصاصات شيعي را مدفون کنيم. ثانياً اگر قرار بود تقيه آنچنان باشد که حتي در مجالس شيعيان نبايد از مظلوميتهاي صديقة کبري (ع) گفت (با وجود آنکه کتب عامه اين وقايع را مکرراً نقل کردهاند) پس در آن دوران سخت و طاقتسوز، نبايد ائمة مهديين (ع) حتي براي خواص خود از مسائل تبرایي ميفرمودند؛ در حالي که مفصلاً فرمودهاند و آثار شيعه اعم از کتب اربعه و غير آنها پر است از احاديث برائت از دشمنان آلالله.
پس تقيه به اين شکل که تصور کردهاند نيست و اما چند حديث براي تأکيد بر جايگاه واقعي تقيه:
امام صادق (ع) فرمود:
زبانهايتان را نگاه داريد و در خانههايتان بنشينيد، که اگر امري در ميان خود شما باشد، هرگز باعث گرفتاريتان نخواهد شد. (اصول کافي، جلد ۲،
ص ۲۲۵)
اين حديث نشان ميدهد که دوران تقيه، دوران خانهنشيني و شدت انزواي شيعه بوده و البته در همان دوره هم امور تقيهاي بايد به شيعيان ميرسيده است.
در حديث ديگري از آن حضرت آمده است:
هر کس به خدا و قيامت ايمان دارد، در زمان دولت باطل جز به تقيه سخن نگويد. (بحارالانوار، جلد ۷۵، ص ۴۱۲)
قرينة دولت باطل در اين حديث، گوياي شرايط مقرر شدن تقيه است. (حتي اگر اين شرط، شرط لازم و قطعي نباشد) از سوي ديگر در برخي روايات نسبت به تقيه کردن در جايي که موضع آن نيست، شديداً هشدار داده شده است. از امام عسگري (ع) از رسول خدا (ص) نقل شده:
هر کس از علمي که بايد اظهارش کند سؤال شود و در حالي که شرايط تقيه جاري نيست حقيقت را کتمان کند، در قيامت، در حالي وارد محشر ميشود که لجامي از آتش بر دهانش زده شده است. (بحارالانوار، جلد ۲، ص ۷۲)
امام صادق (ع) در بياني نسبت به سوءبرداشت و سوءاستفاده از تقيه تذکار ميدهند که:
به خدا قسم اگر براي ياري ما خوانده شويد، خواهيد گفت: چنين نميکنيم و تقيه ميورزيم و آنگاه تقيه را از پدران و مادرانتان بيشتر دوست خواهيد داشت و زماني که قائم آل محمد (ص) قيام کند، نياز به چنين درخواست (کمکي) از شما ندارد و بر بسياري از شما اهل نفاق حد الهي را جاري ميسازد. (تهذيبالاحکام، جلد ۶، ص ۱۷۲)
در مورد زیارت، آیا شاهدی قرآنی بر این کار وجود دارد؟ مثلاً آیه یا آیاتی در قرآن وجود دارد که بر زیارت کردن قبر پیامبری از جانب بازماندگان و امت او دلالت داشته باشد؟ آیا سند و مدرک ديني براي زيارت قبر پيامبر اکرم (ص) يا ديگر اولياي الهي وجود دارد؟
چنانچه قبلاً گفته شد از قرآن کريم مطلوبيت بزرگداشت، تکريم و زنده نگهداشتن ياد اولياي الهي و مودت نسبت به اهل بيت رسول اکرم (ص) فهميده ميشود و زيارت يکي از مصاديق اين عنوانهاست.
زيارت اولياي الهي به ويژه پيامبر اکرم (ص) و اهل بيت (ع) روايات متواتري در منابع شيعي دارد و حتي کتاب مستقلي مانند کاملالزيارات در قرن چهارم هجري توسط يکي از علماي بزرگ شيعه در باب زيارت آن بزرگواران، مبتني بر روايات تأليف شده است.
در منابع اهل تسنن نيز روايات فراواني در باب استحباب زيارت به ويژه نسبت به رسول اکرم (ص) نقل شده است. مرحوم علامه اميني (ره) در جلد پنجم الغدير دهها روايت و نظرات متعددي از بزرگان تسنن در اين باب را جمعآوري کرده است.
تحلیل دقیق شفاعت از نگاه شیعه چیست؟ اینکه قرآن به شفاعت پرداخته جای تردید ندارد اما بیشتر شبهات از حیث تفسیری است که شیعه بر آن بار کرده است. این تفسیر به طور روشن و صریح چیست؟
شفاعت يکي از ابواب فضل الهي است. فضل الهي در قيامت شامل حال جمعي از بزرگان ميشود به اين معنا که مبناي آنان فراتر و بهتر از آنچه اقتضاي عدل الهي است، داده ميشود؛ يعني خداوند از گناه کساني ميگذرد يا ثوابي بيشتر از استحقاق به آنها ميدهد.
فضل الهي يکي از موارد قطعي در خداشناسي و در شناخت صفات الهي است که قرآن کريم به روشني بيان کرده است.
حال اگر اين فضل با واسطه قرار دادن بندهاي از بندگان خداوند صورت گيرد؛ يعني خداوند به انسانهايي اجازه دهد در حق برخي بندگان تقاضاي بخشش کنند يا درخواست افزايش اجر و ثواب کنند، اين کار شفاعت آنان در حق آن افراد خواهد بود.