کد مطلب : ۱۵۳۱۰
راه باز است... سريعتر حرکت کنيد
زهرا نوريلطيف
درست توي همان سالهاي حسنک و کوکبخانم و پتروس براي ما جشن تکليف گرفتند و کلي تشويقمان کردند تا حالا بايد نمازهايمان را بهموقع بخوانيم، دروغ نگوييم، مراقب کارهايمان باشيم ... نميدانم به خاطر جشن «تکليف» بود يا قضيه از جاي ديگري آب ميخورد که از همانجا کارِ خوب سختمان شد!
خيلي بعدتر، همين ترم پيش سر کلاس اخلاق اسلامي بودم که استاد حرفي زد که گوشهايم تيز شد ... گفت: «سيد بن طاووس پانزده ساله ميشود، جشن «تشريف» ميگيرد براي خودش، به جاي جشن «تکليف» چراکه مشرف شده است به نماز ... به روزه ... که خدا شرف حضور داده است ۵ نوبت به او ... که شرفياب ميشود به بندگي خدا ... »
ته دلم غنج رفت براي چنين آدمي!
به صحت و سقم حرف استادمان کاري ندارم ... اما از همانجا سيد بن طاووس به دلم نشست ... رفتم سراغش ...
ديدم که عدهاي مؤمناند به شبه معصوم بودن سيد ... که اهل حديث وقتي سند روايتي به سيد طاووس ميرسد، بيبرو برگرد روايت را معتبر ميدانند و در صحيح بودنش ترديد نميکنند...
بعدتر ديدم او براي پسرش کتاب نوشته است ... براي سيد محمدش ... بيآنکه چيزي را سخت کند، به او راه و چاه را نشان داده ... بدون آنکه حضرت را برايش در هالهاي از ابهام فرو ببرد تا مقدس جلوه کند، از امامش براي او گفته ... تا سيدمحمد روزهاي سخت در پيشش بداند که تنها نيست ... که صاحب دارد ...
سيد بن طاووس، جايي از کتاب، بيتکلف و ساده براي پسرش مينويسد:
سيدمحمد! اعلم ان الطريق الي امامک مفتوح لمن يريدالله عزوجل کرامته عليه
سيدمحمد را ميفهمم ... انگار ترديد افتاده باشد به جانش که نکند راه بسته باشد ... که نکند دستش به امام نرسد ... بعد سيد طاووس پدرانه يقين ميپاشد به جان مردد و نگران سيدمحمدش:
سيدمحمد! راه به سوي امامت باز است، براي کسي که خدا اراده کرده است به او کرامت و ارزش بدهد.
ايمان غريبي در کلمة سيد هست ... ايماني که آرامت ميکند ... قلبت را محکم ميکند ... که راه باز است براي کسي که پيش خدا ميارزد ... براي اهل تقوا