تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۸۱ ساعت ۰۹:۲۸
۰
کد مطلب : ۸۳۵۲

و خيمه گاه همچنان پابرجاست ...

محمد رضا زائري
شماره اول ماهنامه خيمه - محرم 1424 - اسفند 1381

«سال از هزار بيش و غمش يار جان، هنوز

در ياد دوستان تو ين داستان هنوز»

هنوز پرچم خونين استنصار در دورترين کوير غربت برافراشته است. هنوز رد پي عبور کارواني خونين و زخمي تا چهل منزل آن سوتر از مظلوميت پيداست.

هنوز وقتي نسيم صبح گاهي، گونه‌هي روزي تازه را نوازش می‌دهد، پيغام دردي کهنه را در گوش روزگار فرو می‌خواند ...

و يا هنوز پيام فرزند پيامبر، آن قدر نبود که امروز هم جان شيعه را بياشوبد؟

مگر صدي ناله‌ي زاده زهرا، آن قدر بلند نبود که هنوز دل شيعه را بسوزاند؟

مگر مصيبت پسر علي، آن قدر بزرگ و سنگين نبود که بري هميشه داغي تازه بر دل‌هي شيعيان بگذارد؟

يا امروز هم هر نوزاد شيعه که به دنيا پا می‌گذارد، بوي خيمه‌هي سوخته را در ين خاک کهن استشمام نمی‌کند؟

و بانگ ضجه نوزادي تشنه را در کنار رودي خروشان نمی‌شنود؟

يا ابر ين مصيبت و درد، آن قدر سياه و گسترده نيست که آسمان و دل شيعه را تا روز قيامت هر لحظه باراني کند و سيلاب خشم و کينه‌ي مقدس در سرزمين حيات و ممات شيعه بيافريند؟

يا حجم تنهيي آن قدر نيستکه هيچ همراهي و همدلي نتواند آن را پر کند؟

بري شيعه، هر روز عاشوراست و هر جا کربلا، و هر ماه محرم.

فروردين و ارديبهشت، ذي القعده و ذي الحجه، ژولي و ژانويه بري شيعه، محرم است.

مدينه و اصفهان و پاريس، همه بري شيعه کربلاست.

شنبه و دوشنبه و جمعه بري شيعه، «عاشورا».

هر صبح که برمی‌خيزد

قبضه‌ي شمشيري را در دستان خود می‌فشارد که از پدران خويش به ارث برده. و قطره اشکي از ديده می‌افشاند که از مادران سوگوار خود به يادگار گرفته است.

هر صبح که برمی‌خيزد

چشم منتظر به راهي می‌گمارد که روزگاري دراز از انتظار بارش ظهوري مبارک، ترک خورده و خشک شده است.

هر صبح که برمی‌خيزد

گوش به سکوت جاده‌ي بی‌انتها می‌خواباند که می‌داند طنين گام‌هيي آسماني آن را به صحنه بی‌انتهي قيامت متصل می‌کند.

هر صبح که برمی‌خيزد

ميوه شيرين زيارت را از شاخه‌هي عرش می‌چيند و دانه دانه کلمات نوراني آن را در کام دل می‌گذراند.

شيعه، هرجا که باشد در «خيمه گاه» حسين است.

و به هر سو که نگاه می‌کند، خيمه‌هي کربلا را می‌بيند

خيمه‌ي سيدالشهدا و خيمه‌ي قمر بنی‌هاشم؛

خيمه‌ي حبيب، خيمه مسلم؛ خيمه‌گاه محل انتظار است؛

انتظار پيکر، انتظار خونخواهي، محل تيز کردن شمشير است. محل غسل شهادت، محل تلاوت قرآن، محل آماده شدن بري جان فشاني و يثار و ...

خيمه‌گاه محل مرور کردن درس‌هي معرفت است.

خيمه‌گاه محل پس دادن آموخته‌هي «احلي من العسل» است.

خيمه‌گاه، محل آزمون «اني سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» است.

خيمه‌گاه، از آن روز برپا شد که خداوند پنج نام مقدس را به خطي از نور بر ساق عرش نوشت؛

آن روز که قامت آدم را به دست خويش برپا کرد؛

آن روز که شيطان در برابر حق گردن افراشت؛

آن روز که ابراهيم تبر به دست گرفت؛

آن روز که موسي قدم به نيل گذاشت؛

آن روز که نوح کشتي را به موج و طوفان سپرد؛ آن روز که يونس در دل ماهي نجوا کرد؛ آن روز که عيسي در مردگان آهنگ زندگي دميد و ...

و خيمه گاه ...

همچنان برپاست ...

«مقيدان تو از ذکر غير خاموش‌اند

به خاطري که تويي ديگران فراموش‌اند

هزار سال گذشت از حکيت مجنون

هنوز مردم صحرا سيه‌پوش‌اند».
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما