کد مطلب : ۸۳۵۴
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد...
مرتضي وافي
شماره اول ماهنامه خيمه - محرم 1424 - اسفند 1381
خوشحالیم که باز هم پرچم سرخ حسین را بر بالای سر در خیمه زده ایم و ایستاده ایم تا یک به یک، کفشهای محبت و همدلیتان را با دست ارادت خویش جفت کنیم.
به خیمه امام حسین علیه السلام خوش آمدید؛ جای سبزتان را در میان ارادتمندان به دستگاه سیدالشهداء خالی نگه داشته ایم، همه هستند، پیر و جوان، با سواد و بی سواد، کاسب و کارمند، مدیر و معلم، وزیر و امیر، زن و مرد، همه نشسته اند، تا مولا بیاید و برایشان حرف بزند.
چه گفتید؟ حسین علیه السلام شب عاشورا برای اصحاب حرف زد، درست است، شب عاشورا بود.
باز چه می گویید؟ برای اصحابش؟ قاسم و علی اکبر و عباس؟ حبیب و بریر و زهیر؟ باز هم درست است، اما...
اما کمی دقت کنید، خیمه های حسین هنوز پا برجاست و ما در کربلاییم ومی گویید نه، دور و بر خود را نگاه کنید، اگر اینجا کربلا نیست، پس شمرها و عمر سعدها چه می کنند؟ حرمله و تیر سه شعبه اش را برای که آماده می کند؟ اگر اینجا کربلا نیست، پس دشمن برای چه نیزه ها و شمشیرها یش را تیز می کند؟! اگر اینجا کربلا نیست، پس چرا واژه جهاد و شهادت نو و تازه است، چرا حرف از صبر است و تحمل؟! چرا یکدلی و اطاعت؟ و چرا دم زدن از ولایت؟!
اگر خیمه ها را آتش زده اند، زنها و کودکان را به اسارت برده اند و سرها را به نیزه ها، و روز بعد تمام بدنهای بی سر را زیر خاک مدفون ساخته اند و اگر کربلا در کربلا مانده و سرنی در نینوا باقی است. پس معنای کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا معنایش چه می شود؟!
نه! نه!
کربلا، یعنی تولّا داشتن
مهر حیدر، عشق زهرا داشتن
کربلا، یعنی اطاعت از امام
گه به حکم او نشستن، گه قیام
کربلا، یعنی که یار رهبری
از حسین عصر خود فرمانبری
کربلا، یعنی به حق واصل شدن
یار حق و دشمن باطل شدن
کربلا، یعنی بیا جانانه شو
گرد شمع عشق حق، پروانه شو
کربلا یعنی که انس با نماز
روی بر درگاه رب بی نیاز
اگر کسی اینگونه است، کربلا هنوز هست و خیمه ها، نیز هنوز پابرجاست.
کربلا، یعنی....، و کربلا، یعنی عشق، یعنی شور و احساس، یعنی پرچم های برافراشته، یعنی خیمه های برقرار، در کربلا هر کس خیمه ای دارد. ما هم گشته ایم و خیمه خود را پیدا کرده ایم، خدا را شکر، و نشسته ایم تا شاید کاروانسالار، سری به خیمه ما بزند.
در این شماره نیز حضور سبزعشق و ارادتتان را به خیمه سید الشهداء علیه السلام ارج می نهیم و از اینکه شما را در کنار خود می یابیم، خوشحالیم. قدمتان مبارک و مقدمتان گلباران.
خوشحالیم که باز هم پرچم سرخ حسین را بر بالای سر در خیمه زده ایم و ایستاده ایم تا یک به یک، کفشهای محبت و همدلیتان را با دست ارادت خویش جفت کنیم.
به خیمه امام حسین علیه السلام خوش آمدید؛ جای سبزتان را در میان ارادتمندان به دستگاه سیدالشهداء خالی نگه داشته ایم، همه هستند، پیر و جوان، با سواد و بی سواد، کاسب و کارمند، مدیر و معلم، وزیر و امیر، زن و مرد، همه نشسته اند، تا مولا بیاید و برایشان حرف بزند.
چه گفتید؟ حسین علیه السلام شب عاشورا برای اصحاب حرف زد، درست است، شب عاشورا بود.
باز چه می گویید؟ برای اصحابش؟ قاسم و علی اکبر و عباس؟ حبیب و بریر و زهیر؟ باز هم درست است، اما...
اما کمی دقت کنید، خیمه های حسین هنوز پا برجاست و ما در کربلاییم ومی گویید نه، دور و بر خود را نگاه کنید، اگر اینجا کربلا نیست، پس شمرها و عمر سعدها چه می کنند؟ حرمله و تیر سه شعبه اش را برای که آماده می کند؟ اگر اینجا کربلا نیست، پس دشمن برای چه نیزه ها و شمشیرها یش را تیز می کند؟! اگر اینجا کربلا نیست، پس چرا واژه جهاد و شهادت نو و تازه است، چرا حرف از صبر است و تحمل؟! چرا یکدلی و اطاعت؟ و چرا دم زدن از ولایت؟!
اگر خیمه ها را آتش زده اند، زنها و کودکان را به اسارت برده اند و سرها را به نیزه ها، و روز بعد تمام بدنهای بی سر را زیر خاک مدفون ساخته اند و اگر کربلا در کربلا مانده و سرنی در نینوا باقی است. پس معنای کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا معنایش چه می شود؟!
نه! نه!
کربلا، یعنی تولّا داشتن
مهر حیدر، عشق زهرا داشتن
کربلا، یعنی اطاعت از امام
گه به حکم او نشستن، گه قیام
کربلا، یعنی که یار رهبری
از حسین عصر خود فرمانبری
کربلا، یعنی به حق واصل شدن
یار حق و دشمن باطل شدن
کربلا، یعنی بیا جانانه شو
گرد شمع عشق حق، پروانه شو
کربلا یعنی که انس با نماز
روی بر درگاه رب بی نیاز
اگر کسی اینگونه است، کربلا هنوز هست و خیمه ها، نیز هنوز پابرجاست.
کربلا، یعنی....، و کربلا، یعنی عشق، یعنی شور و احساس، یعنی پرچم های برافراشته، یعنی خیمه های برقرار، در کربلا هر کس خیمه ای دارد. ما هم گشته ایم و خیمه خود را پیدا کرده ایم، خدا را شکر، و نشسته ایم تا شاید کاروانسالار، سری به خیمه ما بزند.
در این شماره نیز حضور سبزعشق و ارادتتان را به خیمه سید الشهداء علیه السلام ارج می نهیم و از اینکه شما را در کنار خود می یابیم، خوشحالیم. قدمتان مبارک و مقدمتان گلباران.