کد مطلب : ۸۳۶۲
تكيه چهارمردان
مصاحبه با آقاي حاج سيد حسين اسحاقي (پيشكسوت و بزرگ تكيه چهارمردان قم)
مردم قم به دليل عشق و علاقهاي كه بر اقامهي شعائر مذهبي، خاصه مجالس و مراسم عزاداري حضرت اباعبدالله الحسين دارند، همه ساله با فرا رسيدن ماه محرم ـ كه ماه حزن آل محمد است ـ در حسينيهها و تكايا، و نيز بسياري از منازل شخصي علما و بزرگان، به اقامهي عزاي حضرت سيدالشهداء ميپردازند؛ تكيهبندي ميكنند، اطراف تكيه را با كتيبههايي از اشعار محتشم، يا لعن و سلامهاي زيارت عاشورا زينت ميدهند و پرچمهاي سرخ و سياه حسيني را بر فراز مجالس و معابر مجاور آن نصب مينمايند و محافل مفصّل و باشكوهي را در ماه محرم و بالاخص در دهه اول آن، منعقد مينمايند.
تكيهي چهارمردان از جمله تكيههاي قديمي قم است كه از گذشتهي بسيار دور، و تا جايي كه ما اطلاع داريم، از دوران پادشاهي محمدعلي شاه قاجار ـ حدود صد سال پيش ـ به برپايي محفل عزاداري اقدام نموده است. اين تكيه در قديم، متشكل بوده از تكيههاي «سِيدان»، «سلطان محمد شريف»، «پنجه علي»، «گذر قلعه»، «شاهحمزه»، «سنگبند». ضمناً در ايام و مناسبتهاي عزاداري، تمامي ساكنان كوچههاي اطراف براي عزاداري به اين تكيه ميآمدند و شور و حال عجيبي به عزاداري ميبخشيدند.
وقتي در نشريه بحث معرفي تكيهي چهارمردان به ميان آمد، نام چندين نفر شاخص را خود مرور كرديم، تا براي تحقيق نزد آنها برويم؛ اما هيچ كدام را مطلّعتر و قديميتر از حاج سيد حسين اسحاقي نيافتيم.
حاج سيد حسين اسحاقي متولد 1306 در خانوادهاي مذهبي است و پدر او از سردستههاي با تجربه و معروف تكيهي چهارمردان بوده است. سيد حسين در خانوادهاي رشد يافت كه عشق به حسين «عليهالسلام» در آن موج ميزد و از همان ابتد با شور و عشق عجيبي در مجالس اهلبيت عصمت و طهارت «عليهمالسلام» شركت مينمود و در آن محافل، به كسب معرفت به اهلبيت پرداخت.
وقتي حضورش رسيديم بسيار مشتاقانه از ما پذيرايي نمود و گويا از پيش منتظر كساني همچون ما بود تا به نزدش بروند و از سنتهاي قديميها با او حرف بزنند و با فرهنگ غني و سنتي عزاداري قديم آشنا شوند.
ما نيز پس از مصاحبه با او، چنين احساس كرديم كه ميبايد پيشتر از اين خدمت افرادي چون ايشان ميرسيديم چرا كه در محضر حاج سيد حسين اسحاقي، مطالبي را به تجربه يافتيم كه ذكر آن براي خوانندگان محترم نيز خالي از فايده نيست.
اول اينكه؛ در سالهاي دور ـ كه درس خواندن امر مهمي به نظر نميرسيد ـ ايشان موفق به خواندن درس ـ تا اخذ مدرك ديپلم ـ شده اند.
دوم اينكه: ما بايد خيلي پيشتر از اينها به سراغ ايشان ميرفتيم چرا كه احساس كرديم و به تجر دريافتيم كه ايشان بسياري از خاطرات، سنتها و ويژگيهاي برنامههاي عزاداري قديم را فراموش كردهاند و يا از كساني نام ميبرند كه ما تا به حال حتي اسمشان را هم نشنيدهايم در حالي كه انسانهاي بزرگي بودهاند درست مثل خود آقاي اسحاقي و اين حقيقت، تكليفي بر دوش ما و همهي افراد هيأتي گذاشت كه نگذاريم فرهنگ غني و سنتي قديم به حافظة تاريخ سپرده شود و فراموش گردد.
سوم اينكه؛ ادب و رعايت اخلاق اسلامي آقاي اسحاقي ما را با ذهنيتي كه قبلاً از اين پيشكسوتان داشتيم به شگفتي واداشت.
ايشان براي حفظ حريمها در برخي از سؤالات پاسخشان صريح نبود. و اين درس بزرگي است براي همة هيأتيها كه عالم را محضر الهي بدانند و حضور اهلبيت را در كنار خود احساس كنند و از هر گونه لغزش و گناه پرهيز داشته باشند.
ـ حاج آقا لطفاً در مورد تاريخ تأسيس هيأت و معرفي سردستههاي آن صحبت بفرماييد.
در رابطه با تاريخ تأسيس هيأت چيزي در خاطرم نيست و نميتوانم به طور دقيق خدمت شما بگويم ولي تا آنجا كه شنيدهام شايد بتوان مرحوم آقا سيد جلال قياسي معروف به سيد جلال قهوهچي را پايهگذار اصلي عزاداري در محله چهارمردان دانست؛ البته من ايشان را نديدهام ولي وصفيات ايشان را زياد شنيدهام كه مردي فوقالعاده و استثنائي بوده و ساليان متمادي، اداره امور عزاداري محل را بر عهده داشته است و به نحو احسن انجام وظيفه مينموده است. درباره ايشان ميگويند كه هر روز يك ديزي 10يا 20نفره در قهوهخانه خود بار ميگذاشت و هر روز ظهر، بين فقرا به صورت رايگان تقسيم ميكرد.
پس از وفات حاج سيد جلال، جمعي ديگر كمر به خدمت در تكيه چهارمردان بستند؛ از آن جمله ميتوان به سيد رضا قياسي، ملا طاهر، حاج رئيس رضا شكستهبند (معروف به حاج رئيس)، مرحوم داش حسن حلوايي (معروف به نيك عمل) حاج ابوالقاسم (معمار)، مرحوم حاج ناظم (حاج سيد قاسم اسحاقي)، مرحوم حاج ميرجعفر صادقي، مرحوم حاج اسماعيل معماريان، مرحوم حاج عباس معماريان، مرحوم حاج آقا عباس هدايي، مرحوم حاج عباس معيني و مرحوم حاج ارباب علي مهجور و مرحوم حاج باقر مسگريان نام برد. همچنين در امور تعزيهداري ميتوان از مرحوم حاج ميرزا حسين صادقي ياد كرد كه نقش ارزنده و قابل ملاحظهاي را در امور تعزيهداري، طيّ ساليان متمادي ايفا نمود.
تكيه چهارمردان در شارع (خيابان) چهارمردان برگزار ميشد و هر سال در هنگام محرم، تكيهي بزرگي در خيابان چهارمردان برپا و در آن مراسم عزاداري برگزار ميشد. اما در زمان مرحوم حاج عباس معيني اين تكيه تبديل به يك مكان مسقّف شد و تكيهاي كه اكنون در محلّه چهارمردان است، همان تكيهاي است كه بدست آن مرحوم ساخته شد.
س ـ لطفاً شيوههاي عزاداري در ايام گذشته را توصيف نماييد:
ج ـ وضع عزاداري در قديم بسيار مشكل بود، بدليل اينكه دسته چهارمردان متشكّل از يك كاروان بزرگ از تعزيهخوانان بود و بايد براي آنها تختهايي تهيه ميشد تا بر روي آن تختها مراسم اجرا كنند، بنابراين چند روز قبل از شروع محرم، بايد نجّاران اين تختها را آماده ميكردند به گونهاي كه در هنگام حركت دسته عزاداري و در هنگام عبور از گذر عشقعلي و گذر خان، اين تختها به سقف اين گذرها برخورد ننمايد. به هر حال، امكانات مانند الان فراهم نبود و عزاداري بسيار مشكل بود.
در داخل تكيه نيز وضعيت به اين منوال بود كه پس از مسألهگو و سخنران اصلي ـ كه ساليان زيادي مرحوم حاج آقاي اشراقي اين كار را انجام ميدادند ـ مراسم روضهخواني و سينهزني شروع ميشد و اين برنامه، بين يك تا يك و نيم ساعت به طول ميانجاميد، و به خاطر اينكه امكانات صوتي نبود چهار مداح در چهارگوشه مجلس ميايستادند و دم سينهزني را از دهان يكديگر ميگرفتند تا هم خسته نشوند و هم تمام جمعيت را پوشش دهند.
من فراموش نميكنم هر سال در دستهاي كه در روز هشتم محرم داشتيم، هنگامي كه جمعيت به كوچه عشقعلي ميرسيد، حدود 150تا 200نفر از بچهمحلهايي از قم به شهرهاي مختلف مهاجرت كردهبودند، مخصوصاً در تهران و زندگيشان در آنجا بود خودشان را به دسته ميرساندند و با دسته عزاداري همراه ميشدند و احساس خود را به دسته عزاداري محله خودشان ابراز ميكردند.
مردم محله چهارمردان در تمام زمانها از فرهنگ بالايي برخوردار بودهاند و من حتي يك مورد برخورد يا تضاد بين هم محليها يا پيرغلامان با همديگر سراغ ندارم و اين نكته بسيار مهمي بود براي جا افتادن تكيه چهارمردان و شاخص بودن آن نسبت به ساير محلها و دستهجات عزاداري.
س ـ با توجه به اينكه گاهي ميبينيم كه در بعضي شهرها از موسيقيهاي ديگري براي عزاداري حضرت استفاده ميشود، فلسفهي استفاده از طبل در دستههاي عزاداري چيست؟
ج ـ ببينيد عَلَم، كتل، بيرق و طبل، جدا از بحث ريشة تاريخي كه هر كدام از اينها دارند، چيزهايي هستند كه مستلزم دستههاي عزاداري بوده است؛ بواسطه آن شور خاصي كه طبل و طبّال در جلوي جمعيت به دسته عزاداري ميدهد و به همين نسبت، طوق و علم در عقب جمعيت؛ البته اين را هم بايد در نظر داشت كه هيچ موسيقي ديگري نميتواند چنين شوري را كه طبّال در جمع عزاداري به وجود ميآورد، باعث شود؛ چنان كه الان ميبينيم كه در بعضي دستههاي عزاداري، از موسيقيهاي ديگر نيز استفاده ميكنند كه هيچ اثري بر آن مترتّب نيست و اثر طبل و طنين آن را ندارد! وقتي در ظهر عاشورا، دسته عزاداري چهارمردان، مقابل ايوان آينة حرم مطّهر حضرت معصومه(س) قرار ميگيرد، جمع طبّالي ـ كه جلوي همه حركت ميكنند ـ آن هنگام كه نواي حزين «واي حسين كشته شد» را مينوازند، ما ميبينيم كه هيچ آلت موسيقي ديگري نميتواند اين نواي حزين و دلنواز را و اين همه شور را ايجاد نمايد.
س ـ از افرادي كه در آن زمان مياندار مجالس بودند و در گريه و سوز حال، شاخص بودند يادي بنماييد.
ج ـ پير مردي بود به نام «حاج عباس»، كه حدود 70سال سنّش بود و مياندار و سينهزن و گريهكن محله بود. من گريهكني با سوز ايشان تا به حال نديدهام. بدنش را برهنه مينمود و حدود يك ساعت سينهزني مينمود. در آن زمان، اكثر پيرغلامان بدنشان را برهنه مينمودند و به صورت سنتّي به سينهزني و عزاداري ميپرداختند.
س ـ حاج آقا دربارهي درگيري هيأتها در هنگام حركت دستههاي عزاداري و يا هنگام سينهزني، زياد شنيدهايم لطفاً در اين باره صحبت كنيد؟
ج ـ در اين زمينه چيزي مطرح نكنيم بهتر است!.
س ـ حاج آقا، «پير غلام» يعني چه؟
ج ـ «پيرغلام» يعني كسي كه اين مكتب]اهلبيت[را به معناي واقعي درك كرده باشد و علاقهمند واقعي به حضرت اباعبدالله(ع) و ساير ائمه اطهار(ع) باشد. هدف آنان را شناخته باشد و با رفتار و عمل خويش، اين مكتب را تبليغ كند.
س ـ برخورد جوانان با «پيرغلام»ها چگونه بايد باشد؟
ج ـ تا آنجا كه نظرم هست تاكنون هيچ تضادي بين «سردسته» و «پيرغلام» محل با جوانان نديدهام و هميشه ديدهام و به ياد دارم كه وقتي صداي يك پيرغلام بلند ميشود، جمعيت عزادار در جاي خود ميخكوب ميشود و همه به او احترام ميگذارند. در ضمن، اگر انتقادي باشد بسيار محترمانه به او ميگويند.
يادم هست كه در محله قديم چهارمردان پاية مدوّر و بسيار بزرگي بود كه تقريبا بيست نفر از سران و پيرغلامان، محل نشستنشان اطراف اين پايه بود و وقتي يكي از اينها لب به سخن ميگشود همه سكوت ميكردند.
همچنين بين خود پيرغلامان، محبت و علاقه و عشق موج ميزد. وقتي پدرم فوت كرده، مرحوم حاج ابوالقاسم معمار، اشك ميريخت و از پلههاي مسجد بالا ميآمد؛ اينطور بود علاقه بين خود بزرگان و پيرغلامان!
س ـ به نظر شما، بين جوانان هيأتي زمان حاضر و جوانهاي قديمي چه تفاوتها و شباهتهايي هست؟
ج ـ جوانان هيأتي قديم، حزن بيشتري داشتند و با معنويت و طمأنينه بيشتري در عزاداريها شركت مينمودند. البته نه اينكه بخواهم بگويم الان چنين وضعي نيست؛ اما متأسفانه در زمان حاضر، آرمانها و اهداف امام و هدف از عزاداري حضرت اباعبدالله(ع) كمتر مورد نظر قرار ميگيرد و توجه كمتري نسبت به اين مسايل ميشود.
س ـ حاج آقا برخورد شما به عنوان پيرغلام با جوانان و افراد محل چگونه است.
ج ـ با تمام وجود ميگويم كه اگر اجازه بدهند كفش تمام عزاداران اباعبدالله را جفت ميكنم و به تمام بچههاي محلهام عشق ميورزم؛ اينها كساني هستند كه تا پاسي از شب براي اباعبدالله عزاداري ميكنند و عاشقان حضرت هستند؛ پس عزّت و احترامشان واجب است.
س ـ يك مدير هيأت چه خصوصياتي بايد داشته باشد؟
ج ـ برنامه اصلي يك مدير هيأت، برپايي عزاداري همراه با آرامش است؛ البته بايد سعي كند اگر كسي انتقاد يا پيشنهادي داشته باشد، به آن توجه كند. جلسه را با توجه به اهداف و پيامهاي عاشورا هدايت نمايد تا در آخرت، بتواند جوابگو باشد.
س ـ عشق به حسين يعني چه؟
ج ـ عشق به مكتب اسلام، به هستي به خدا و پيامبر(ص)، همه و همه! همه و همه! همه و همه!
س ـ اگر قرار باشد آخرين فردي را كه به بالينتان ميآيد، خودتان انتخاب كنيد، آن فرد كيست؟
ج ـ من به اين يقين دارم و با تمام وجودم ميگويم كه ممكن نيست امام حسين(ع) در آخرين لحظات، ما را تنها بگذارد؛ چون حساب و كتابش درست است و دقيق. مگر ميشود كسي كه ميخواهد تا آخرين لحظات در گودال قتلگاه، شمر را هدايت كند و او را از قصدش منصرف سازد، يك عاشق دلسوخته را كه تمام عمر در زير پرچم او زندگي نموده، در آخرين لحظات زندگياش، فراموش كند و تنها بگذارد؟!