تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۸۱ ساعت ۱۲:۴۸
۰
کد مطلب : ۸۳۸۳

شیعه بسیار مظلوم است

گفتگو با محمد والدمن اهل اتریش
شماره اول ماهنامه خيمه - محرم 1424 - اسفند 1381


مقدمه:

بيست سال پيش و در عنفوان جواني، روح حقيقت جويش او را بر آن داشت تا به نداي دروني خود لبّيك گويد و اسلام را به عنوان راه سعادت خود، انتخاب كند.

وقتي كه با او صحبت مي‌كنيم، عشق به اسلام و حضرت اباعبدالله در صحبتهايش موج مي‌زند.

«محمد والدمن» شخصي است كه در قلب دنياي غرب به دنيا آمده، در آنجا رشد يافته و با حريّت تمام گم گشته‌ي خويش را در متن دنياي اسلام و شيعه يافته است.

در سال 1962 ميلادي در خانواده‌اي مسيحي در اتريش متولد شده و پس از اتمام دبيرستان و اخذ ديپلم و گذراندن دوره‌ي سربازي، در سال 1982 ميلادي مسلمان شده است در همان سال، مقارن با سال 1361 شمسي وارد حوزه‌ي علميه‌ي قم شده، ضمن گذراندن دروس حوزوي، موفّق به اخذ فوق ليسانس الهيّات از مؤسسه‌ي امام خميني‌گشته است. او را به دفتر نشريه دعوت نموديم و گفتگوي دوستانه‌اي با او داشتيم كه از نظرتان خواهد گذشت.



خيمه: چگونه مسلمان شديد و از چه سالي براي تحصيلات علوم حوزوي به قم آمديد؟

ـ در سنين نوجواني من، كه خوب دهه‌ي هفتاد ميلادي بود، خبر خاصي از اسلام نبود و تنها چيزهايي كه از اسلام مي‌دانستيم اين بود كه مسلمان بايد يك بار در عمرش حتماً به حج برود، نبايد شراب بخورد؛ نبايد گوشت خوك بخورد و بيشتر از اين هم اطلاعي نداشتيم و همين مسايل را هم از تركيه‌اي‌ها و يا اتريشي‌هايي كه رفت و آمد داشتند شنيده بوديم و مي‌دانستيم.

تا اينكه، خواهر من با يك مرد ايراني مسلمان ازدواج كرد و از دين مسيحيت خارج شد و به دين شوهرش درآمد. اين براي من سؤال شده بود كه چرا خواهرم از دين آبا و اجدادي‌اش خارج شده و دين جديدي را اختيار نموده، ديني كه خانواده‌ي ما اصلاً آن را نمي‌شناخت.

گاهي هم كه آنها جلوي ما نماز مي‌خواندند، پدر و مادر من فكر مي‌كردند كه اينها آن سنگي را كه بر روي آن سجده مي‌كنند مورد پرستش قرار مي‌دهند.

ما مي‌ديديم كه قوانين و قواعد دين اسلام، خيلي شبيه دين مسيحيت است؛ مي‌ديديم كه مسلمانان پس از گذشت 1400 سال، هنوز به دينشان به طور سنّتي عمل مي‌كنند، ولي از دين مسيحيت چيزي به غير از يك پيكره‌ي بي‌جان باقي نمانده ـ كه عمل، در آن جايي ندارد ـ همه‌ي اينها باعث شد كه روز به روز كنجكاوي من بيشتر ‌شود؛ تحقيقات بيشتري را در مورد اسلام و مسيحيت انجام دهم و در نهايت، در سن 20 سالگي، بعد از اتمام تحصيلات و سربازي، مسلمان شدم و يكي دو هفته بعد از اسلام آوردن نيز، وارد ايران و وارد حوزه‌ي علميه شدم. يعني دقيقاً سال 1361 هجري شمسي.



خيمه: در ايران، چه چيزهايي شما را تحت تأثير قرار داد؟

اول اين كه ديدم مسلمانان به دين خود عمل مي‌كنند و شاهد آن هم، انقلاب اسلامي بود كه مسلمان شدن من همراه با اين واقعه‌ي بزرگ بود و دوم، جدا نبودن دين از سياست و اينكه رهبر اين انقلاب و نهضت بزرگ سياسي، يك شخصيت ديني مثل امام خميني(ره) بود؛ شخصيتي كه ضمن حفظ موقعيت ديني و مذهبي خودش، رهبر يك انقلاب و يك نهضت سياسي بود؛ مردم نيز از او پيروي مي‌نمودند و حتّي جان خود را در اين راه، ايثار مي‌نمودند و اين ـ ايثار ـ چيزي بود كه ما در فضاي غرب و مادّي اصلاً نمي‌شناختيم.



خيمه: مهمترين انگيزه‌ي شما از گرايش به اسلام چه بود؟

ـ مهم‌ترين انگيزه‌ي من، احساس نياز به مذهب و معنويت بود. خوب، آن زمان خيلي با دين اسلام آشنا نبوديم. ولي هر چه بزرگ‌تر مي‌شدم، احساس نياز بيشتري به دين و معنويت پيدا مي‌كردم. در آن جهان مادّي كه ما زندگي مي‌كرديم، معلوم نبود خدايي هست يا نه؛ براي من، هميشه اين سؤال وجود داشت، ولي جواب خوبي براي آن پيدا نكرده بودم.

هر چه در مسيحيت جستجو مي‌كردم، اشباع نمي‌شدم، تا وقتي كه با دين اسلام آشنا شدم و آن را عميق و پرمغز يافتم. ديدم در تمام شؤون زندگي دستورالعمل دارد؛ حق و حقيقت در آن موج مي‌زند؛ امّا در اينجا بايد بگويم مهم‌ترين و عميق‌ترين تأثيري كه در اين زمينه بود، همان عزاداري امام حسين(ع) بود واينكه امام حسين‌ عليه‌السلام و اهل‌بيتش جانشان را در راه حفظ اسلام فدا كردند تا اينكه اسلام باقي بماند و زنده نگه داشته شود تا بدست ما برسد.



خيمه: زماني كه در اتريش زندگي مي‌كرديد، عزاداري به سبك و روش ايراني‌ها را در آنجا ديده بوديد؟

ـ خير، در اتريش نديده بودم؛ فقط وقتي در آنجا بودم يك فيلم از جبهه ديده بودم كه دامادمان آورده بود و بسيار هم براي ما جالب بود كه، جوانان و بسيجيان اين‌گونه در راه آرمان خود و در راه دين خود، با تمسّك به امام و مقتداي خود، بي‌آلايش و پاك‌باخته مي‌جنگند و از مرز و بوم خود دفاع مي‌كنند.

اوّلين باري كه در ايران شاهد عزاداري مردم بودم، براي من جالب بود و تأثير عميقي بر روي من گذاشت؛ چرا كه مي‌ديدم مسلمانان نه فقط در عزاداري بلكه در نهضت و هدف نيز، راه حسين را زنده نگه داشته‌ و به او تمسّك نموده‌اند.



خيمه: در اين چند سالي كه در ايران بوديد، حتماً به شهرهاي زيادي سفر كرده‌ايد؛ در كدام شهرها؛ عزاداري را پرشورتر ديده‌ايد؟

ـ البته در هر شهري، عزاداري با شيوه‌ي مخصوصي صورت مي‌پذيرد ولي در هيچ كجا مانند قم، پرشور و حال نيست؛ چرا كه در هر شهر، بايد حتماً به مسجد يا حسينيه‌اي برويد و عزاي حسين را احساس كنيد؛ ولي در ايام عزا به قم كه وارد مي‌شويد تمام در و ديوار شهر، بوي ماتم و عزا مي‌دهد؛ در خيابانها تردد بسيار مشكل است و دسته‌هاي عزاداري، مرتب در رفت و آمدند. يكي از جلوه‌هاي مهمي كه در شهر قم وجود دارد ورود دسته‌هاي عزاداري به حرم حضرت معصومه(س) است، كه اين خود يكي از علل پرشورتر شدن عزاداري در اين شهر است.



خيمه: يك موجي كه اكنون در دنياي غرب ايجاد شده، گرايش به معنويت و فرار از ماديّت است؛ آيا اين موج به اتريش هم رسيده است؟

غرب، بعد از آثار خشونت‌باري كه بعد از جنگ جهاني دوم نصيب آن شد و كشورهايي مثل اتريش و آلمان تا حدود 70% ويران شدند، دچار يك روحية عمومي ضد خشونت و محبّت طلب شد؛ آنان در ابتدا مي‌خواستند اين نياز به محبت را از طريق مسايل جنسي اشباع نمايند و جامعه‌ي غرب در دهه‌ي 60 به اين سمت و سو، سوق پيدا كرد؛ امّا در اواخر دهه‌ي 90 مردم به آثار مخرّب اين روش، بيشتر پي بردند و در پي راه ديگري براي بدست آوردن گمشده‌ي خود رفتند.

الآن مي‌بينيم كه مردم با استقبال از «بوديسم» اين راه را برگزيدند و با اعتقاد محكمي به مسايل خرافي بوديسم، به سوي آن سوق پيدا كرده‌اند؛ براي مثال در بوديسم، مسأله‌اي كه از آن، به موج انرژي مثبت و مسائلي كه از آن به موج انرژي منفي تعبير مي‌شود، وجود دارد. آنها مي‌گويند هر گاه انسان شاد است موج انرژي مثبت او را فرا گرفته و هر گاه اندوهناك است، موج انرژي منفي او را فرا گرفته است؛ ولي هيچ‌گاه به اين نكته نمي‌پردازند كه، اين موج انرژي مثبت يا منفي از كجا مي‌آيد و چه ارتباطي يا جهان معنويت يا جهان بعد از مرگ دارد؟ خوب، البتّه دست اندركاران دولت‌هاي غربي نيز، از اين بابت خوشحالند كه مردم هنوز به سوي اسلام، گرايش پيدا نكرده‌اند و از اين واقعه نيز تا مي‌توانند، جلوگيري مي‌نمايند؛ تا جايي كه بتوانند اسلام را بد جلوه‌ مي‌دهند و مردم را از آن دور مي‌كنند؛ بوديسم را دين محبّت و عاطفه نشان مي‌دهند و آن را دين كاملي معرفي مي‌كنند.

متأسفانه مردم اتريش هم كه از اين قاعده مستثني نيستند و اين نياز را در خود احساس نموده‌اند و به اين عقايد گرايش پيدا كرده‌اند.



خيمه: چند نفر شيعه در اتريش وجود دارد و شما به عنوان يك روحاني و تحصيل‌كرده‌ي علوم و معارف اسلامي، چه تأثيري بر مردم اتريش داشته‌ايد؟

در اين‌باره بايد بگويم كه شيعه، بسيار مظلوم است. در آنجا در بين 8 ميليون نفر جمعيت اتريش، حدود 400هزار نفر مسلمان است و در بين اين 400 هزار نفر مسلمان، تنها چهل نفر شيعه وجود دارد.

تا به‌حال ما نتوانسته‌ايم اثر زيادي در آنجا داشته باشيم و اين، به دليل امكانات بسيار كم و محدود و به خاطر تبليغات سوء و بسيار قوي‌اي است كه غربيان عليه ما دارند. آنان ايرانيان را به عنوان طالبان معرفي مي‌كنند! تمام رسانه‌هاي غربي باتفاق و با هماهنگي عليه اسلام، تبليغات سوء دارند و از مسلمانان، يك چهره‌ي منفي در نظر مردم ساخته‌اند؛ تا جايي كه، وقتي من مي‌خواستم به ايران بيايم، پدر و مادرم به من توصيه مي‌كردند كه، مواظب مردم باش كه، وقتي شعار مرگ بر آمريكا مي‌دهند، تو را دستگير نكنند!

مردم در اتريش معمولاً از ما شيعيان دوري مي‌كنند و سعي دارند كه با ما روبرو نشوند؛ بعضي ما را تروريسم مي‌خوانند و مي‌گويند شما همه خشونت‌طلبيد! طبيعتاً ما اگر بخواهيم با اين ذهنيت مقابله كنيم، بسيار سخت و دشوار است و به نيرو و امكانات زيادي نياز دارد، كه متأسفانه ما فاقد اين امكانات و نيرو هستيم.



خيمه: شما هدف از عزاداري را چه مي‌دانيد؟

من دو هدف را براي عزاداري تصور مي‌كنم زنده نگه داشتن مظلوميت امام حسين و زنده نگه داشتن دين اسلام، كه هر دو، هدف بسيار والايي است. فكر مي‌كنم با اين عزاداري‌ها خود انسان هم، اگر توجه به بعضي از مسايل داشته باشد، خودش هم بايد «حسيني» شود. خُلق و خويش «حسيني» شود؛ فكرش «حسيني» شود. من اين معنويّت و حالت را در اهل سنّت نمي‌بينم و اين را بخاطر عدم وجود چنين فضا و اعتقادي در اهل سنت مي‌دانم.



خيمه: آقاي والد من! لطفاً در مورد شيوه‌ي عزاداري در اتريش براي ما توضيح بدهيد.

البته، همان‌طور كه عرض كردم، مكتب شيعه در بين مسلمانان اتريش، مظلوم واقع شده و امكانات ايشان بسيار كم است. طبيعتاً وضع عزاداري در آنجا، مثل ايران نيست و با اين وسعت، نمي‌توان در آنجا عزاداري ‌نمود.

در عين حال، خود اين برادران جلساتي را تشكيل مي‌دهند و در روز تاسوعا و عاشورا به عزاداري مي‌پردازند. البته بيشتر اين عزاداري، به روشِ صحبت پيرامون ذكر وقايع عاشورا و اهداف قيام حضرت اباعبدالله برگزار مي‌شود و اخيراً هم، كمي «مرثيه‌خواني» رونق يافته است؛ البته بسيار مختصر است. براي كودكان نيز برنامه‌هايي داريم تا بتوانيم آنها را از كودكي، با اهداف حضرت سيد‌الشهداء آشنا بسازيم.

فرهنگ عزاداري برادران اتريشي، دقيقاً منطبق با برادران ايراني نيست و بعضي از شيوه‌هاي عزاداري ايرانيان، در آنجا پذيرفته نيست؛ مثلاً اين‌كه معمولاً برادران ايراني وقتي مي‌خواهند عزاداري كنند سيستم صوتي بسيار قوي‌اي دارند و صداي بلند‌گوها را زياد مي‌كنند؛ اما شيعيان اتريشي‌ بيم آن را دارند كه شايد مزاحم همسايه باشند و خوب براي آنها جلوه‌ي خوبي ندارد.

خوب، همسايه‌ها معمولاً غير مسلمانند و اذيّت مي‌شوند و اين كار در آنجا صلاح نيست.

و يا اينكه برادران اتريشي، بيشتر دنبال مسايل و جنبه‌هاي معنوي اين عزاداري هستند؛ امّا ما متأسفانه در بعضي مواقع در بين برادران ايراني مي‌بينيم كه دنبال جنبه‌هاي ظاهري عزاداري هستند! گريه‌هاي دروغين مي‌كنند و به برخي حركات سينه‌زني يا حركات ديگري مي‌پردازند و به اصطلاح بعضي‌ها، بازيگري مي‌كنند نه عزاداري...

ما بايد فرهنگ «حسيني» را با فرهنگ مسلمانان كشورهاي مختلف تلفيق ‌كنيم و فرهنگ صحيح عزاداري را به آن كشورها صادر نماييم. شنيده‌ام كه در انگلستان هم، چنين مشكلي هست و در ايتاليا هم، خودم رفتم و ديدم كه اين مشكل وجود دارد.



خيمه: آيا شيعيان اتريش، داراي حسينيه، مسجد يا پايگاه خاصي هستند؟

خير، متأسفانه شيعه داراي مكان چشم‌گير يا مسجد عظيمي نيست؛ ولي جايي هست كه دوستان در آن تجمّع مي‌كنند و به وظايف خود عمل مي‌نمايند.



خيمه: با تشكر از شما كه دعوت ما را قبول فرموديد و وقتتان را در اختيار نشريه قرار داديد.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما