کد مطلب : ۸۴۴۶
گام زدن روی لبه تیغ
حمیدرضا ابک
شماره بیست و هفتم و بیست و هشتم ماهنامه خیمه - ذی الحجه ۱۴۲۷ - آذر و دی ۱۳۸۵
چهاردهمین نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم، این عنوانی بود که در ماه مبارک رمضان گذشته بر تارک مصلای بزرگ تهران تکیه زده بود و مخاطبان را به خود فرامیخواند. چهارده سال از تأسیس اولین نمایشگاه قرآن کریم در سرزمین ما میگذرد؛ نمایشگاهی که در ابتدا منحصر به همان چند غرفهای بود که در میدان بهارستان و در نزدیکی ساختمان وزارت فرهنگ بر پا شده بود. آن روزها شاید کسی خوابش را هم نمیدید که در سال هفتم و هشتم برگزاری، فضای عظیم مجموعهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خیابان حجاب هم کفاف مشتاقان و علاقهمندان را ندهد و دستاندرکاران را مجبور کند به فکر فضای بزرگتر و کارآمدتری بیفتند.
واقعیت قضیه این بود که اهداف نخستینی که در طراحی اولین نمایشگاه قرآن کریم در نظر گرفته شده بود، در سالهای بعدی به نحو حیرتانگیزی به بار نشسته بود و افقهای جدیدی را پیش روی چشم متولیان گشوده بود. اگر در سال اول، پر کردن همان چند میز و غرفه با کتابهای قرآنی هم کار دشواری بود، در سالهای بعدی برگزارکنندگان مجبور به وضع قوانینی شدند تا حجم عظیم آثار منتشر شده در این عرصه را برای نمایش و عرضه، مدیریت کنند. اگر در سالهای ابتدایی مفهوم پایاننامههای قرآنی، مفهوم غریب و تازهای بود، در سالهای بعدی چندین نفر در یک غرفه مشغول به کار بودند تا فقط بتوانند فهرست این پایاننامهها را پرینت بگیرند و در اختیار مخاطبان قرار دهند. اگر در سال نخستین، آثار هنری نمایشگاه منحصر به همان چند نسخه قرآن خطی کاخ موزهی گلستان و موزهی رضا عباسی بود، در سالهای بعد حجم آثار هنری که مختص ارائه در نمایشگاه قرآن کریم پدید آمده بودند، چشم حاضران را خیره میکرد.
اما این تحلیلهای مبتنی بر آمار، تنها گوشهای از اهمیت این اتفاق مبارک و میمون را آشکار خواهد کرد. نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم، نقش و جایگاه بسیار والاتری داشت.
مدیریت فرهنگی نه در سرزمین ما که در هر آب و خاکی معضلی پیچیده و درهم تنیده با عناصر و مؤلفههای بیشماری است که بر آن تأثیرگذارند. مدیر فرهنگی نمیتواند تنها به یک گروه هدف از مخاطبان بیندیشد و مابقی را از تاریخ برنامهها و سیاستهای خود محروم کند.
دقیقا تأکید و تکیه بر همین اصل است که مدیریت فرهنگی را در سرزمین ما به امری دشوار بدل میکند و حرکت مدیر فرهنگی را به گام زدن بر روی لبهی تیغ تبدیل میسازد. کافی است شما فقط یک جنبه از فعالیت تحت مدیریتتان را لحاظ نکرده باشید، همین اتفاق است که نارضایتی میآفریند و ناکامی. اتفاقاً بخش عظیمی از توان مدیران فرهنگی در سرزمین ما مصروف حل و رفع نزاعها و مشکلات میشود که برخاسته از عدم جامعنگری است. تعجیل و دستپاچگی، در ابتدای امر باعث میشود «گاف» بدهیم و حالا باید عمری را صرف سروسامان دادن به تبعات کاری کنیم که قرار بوده است به بهترین شکل انجام دهیم و امروز اینگونه نامطلوب جلوه کرده است.
اتفاقاً هدف اصلی این نوشتار، تأکید بر این نکته است که بنیانگذاران و متولیان نمایشگاه قرآن، تا حد قابل قبولی از آفات این عدم جامعنگری برکنار بودهاند.
تا همین چند سال پیش وقتی سخن از تابلوهای قرآنی به میان میآمد، تنها چیزی که به ذهن متبادر میشد، خوشنویسی آیات و روایات بود. هیچ کس تصوری از پدید آوردن تابلویی نداشت که در عین این که در آن از آیات و روایات و یا داستانهای قرآنی مستقیماً بهرهبرداری نشده، سمت و سویی معناگرایانه و دینی داشته باشد. تا همین چند سال پیش حتی هنرمندان نیز باور نمیکردند که میتوانند حضوری جدی و تأثیرگذار در پدید آوردن آثار دینی و معنوی داشته باشند.
طرح اولیهی «ماوراء از دریچهی سینما» در نمایشگاه قرآن، محمل و بستری شد برای شکلگیری سینمای معناگرا که جدیترین تشکل و طیف سینمایی امروز کشور ما را تشکیل میدهد. بخش عظیمی از آثاری که در این سالها در جشنوارهها عنوان کسب میکنند و مایهی آبرو و اعتبار شدهاند، برخاسته از همان زمینهسازیها و مقدمهچینیهاییاند که در فعالیتهایی چون برگزاری نمایشگاه قرآن مستتر و آشکار بود. حضور حداقل سه تشکل مختلف و موفق سینمایی با محوریت سینمای معناگرا در عرصهی هنر امروز ما نیز تأکیدی است بر این نکته.
از سوی دیگر جهتگیری متولیان نمایشگاه قرآن در مواجهه با نخبگان و فرهیختگان نیز نتایج مبارکی به بار آورده است. تا همین چند سال پیش هم مرزبندیها و خصومتها مانع از این بود که دروازهی فعالیتهای دینی و معنوی بر روی بسیاری از افراد گشوده باشد. مدیریت این جهتگیری چندان لطیف و هوشمندانه بوده است که اعتماد گروههای هدف را به خود جلب کرده است. بسیار شاهد بودهایم که در فضاهای مدیریتی مشابه، میدان دادن به یک گروه، چه اعتراضها و انتقادهایی را برانگیخته است، اما نمایشگاه قرآن کریم، شاید به برکت نامش، همواره از این اتفاق مصون بوده است.
میتوان ادعا کرد که هنوز هم تا پدید آمدن فضایی ایدهآل و آرمانی و درخور شأن نام قرآن، راه دشوار و پرپیچ و خمی در پیش است. اما شاید بد نباشد گاهی هم به دستاوردها بیندیشیم.
نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم، امروز به یک «نهاد» فرهنگی تبدیل شده است؛ نهادی که میتواند منشأ رشد استعدادها و پتانسیلهایی باشد که به صورت بالقوه در متن جامعهی فرهنگی و هنری ما نهفته است. نهادی که دیگر قائم به اشخاص نیست و مستقل از تغییرات و تحولات سیاسی و اجتماعی به راه خود ادامه میدهد.
فراموش نکنیم در سرزمینی که کمتر کسی در آن به برنامهریزیهای درازمدت و چندین ساله میاندیشد، تولید یک نهاد و مراقبت از آن، چقدر دشوار و پیچیده است. از خاطر نبریم که نمایشگاه قرآن کریم، میرود که به نمونهای بینظیر در تمام کشورهای اسلامی بدل شود. از یاد نبریم که دایرهی حاضران و مخاطبان این نمایشگاه به نحوی باور نکردنی در حال گسترش است. خرده نگیریم که چرا در مراسم شبهای قدر نمایشگاه، مردم روی صندلی مینشینند و به سبک و سیاق هیأتها عزاداری نمیکنند. بر این نکته بیندیشیم که چند درصد از این افراد، اگر شبهای قدرشان را به نمایشگاه قرآن کریم نمیآمدند، در خانه نمیخوابیدند و به جای دیگری میرفتند.
چهاردهمین نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم، این عنوانی بود که در ماه مبارک رمضان گذشته بر تارک مصلای بزرگ تهران تکیه زده بود و مخاطبان را به خود فرامیخواند. چهارده سال از تأسیس اولین نمایشگاه قرآن کریم در سرزمین ما میگذرد؛ نمایشگاهی که در ابتدا منحصر به همان چند غرفهای بود که در میدان بهارستان و در نزدیکی ساختمان وزارت فرهنگ بر پا شده بود. آن روزها شاید کسی خوابش را هم نمیدید که در سال هفتم و هشتم برگزاری، فضای عظیم مجموعهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خیابان حجاب هم کفاف مشتاقان و علاقهمندان را ندهد و دستاندرکاران را مجبور کند به فکر فضای بزرگتر و کارآمدتری بیفتند.
واقعیت قضیه این بود که اهداف نخستینی که در طراحی اولین نمایشگاه قرآن کریم در نظر گرفته شده بود، در سالهای بعدی به نحو حیرتانگیزی به بار نشسته بود و افقهای جدیدی را پیش روی چشم متولیان گشوده بود. اگر در سال اول، پر کردن همان چند میز و غرفه با کتابهای قرآنی هم کار دشواری بود، در سالهای بعدی برگزارکنندگان مجبور به وضع قوانینی شدند تا حجم عظیم آثار منتشر شده در این عرصه را برای نمایش و عرضه، مدیریت کنند. اگر در سالهای ابتدایی مفهوم پایاننامههای قرآنی، مفهوم غریب و تازهای بود، در سالهای بعدی چندین نفر در یک غرفه مشغول به کار بودند تا فقط بتوانند فهرست این پایاننامهها را پرینت بگیرند و در اختیار مخاطبان قرار دهند. اگر در سال نخستین، آثار هنری نمایشگاه منحصر به همان چند نسخه قرآن خطی کاخ موزهی گلستان و موزهی رضا عباسی بود، در سالهای بعد حجم آثار هنری که مختص ارائه در نمایشگاه قرآن کریم پدید آمده بودند، چشم حاضران را خیره میکرد.
اما این تحلیلهای مبتنی بر آمار، تنها گوشهای از اهمیت این اتفاق مبارک و میمون را آشکار خواهد کرد. نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم، نقش و جایگاه بسیار والاتری داشت.
مدیریت فرهنگی نه در سرزمین ما که در هر آب و خاکی معضلی پیچیده و درهم تنیده با عناصر و مؤلفههای بیشماری است که بر آن تأثیرگذارند. مدیر فرهنگی نمیتواند تنها به یک گروه هدف از مخاطبان بیندیشد و مابقی را از تاریخ برنامهها و سیاستهای خود محروم کند.
دقیقا تأکید و تکیه بر همین اصل است که مدیریت فرهنگی را در سرزمین ما به امری دشوار بدل میکند و حرکت مدیر فرهنگی را به گام زدن بر روی لبهی تیغ تبدیل میسازد. کافی است شما فقط یک جنبه از فعالیت تحت مدیریتتان را لحاظ نکرده باشید، همین اتفاق است که نارضایتی میآفریند و ناکامی. اتفاقاً بخش عظیمی از توان مدیران فرهنگی در سرزمین ما مصروف حل و رفع نزاعها و مشکلات میشود که برخاسته از عدم جامعنگری است. تعجیل و دستپاچگی، در ابتدای امر باعث میشود «گاف» بدهیم و حالا باید عمری را صرف سروسامان دادن به تبعات کاری کنیم که قرار بوده است به بهترین شکل انجام دهیم و امروز اینگونه نامطلوب جلوه کرده است.
اتفاقاً هدف اصلی این نوشتار، تأکید بر این نکته است که بنیانگذاران و متولیان نمایشگاه قرآن، تا حد قابل قبولی از آفات این عدم جامعنگری برکنار بودهاند.
تا همین چند سال پیش وقتی سخن از تابلوهای قرآنی به میان میآمد، تنها چیزی که به ذهن متبادر میشد، خوشنویسی آیات و روایات بود. هیچ کس تصوری از پدید آوردن تابلویی نداشت که در عین این که در آن از آیات و روایات و یا داستانهای قرآنی مستقیماً بهرهبرداری نشده، سمت و سویی معناگرایانه و دینی داشته باشد. تا همین چند سال پیش حتی هنرمندان نیز باور نمیکردند که میتوانند حضوری جدی و تأثیرگذار در پدید آوردن آثار دینی و معنوی داشته باشند.
طرح اولیهی «ماوراء از دریچهی سینما» در نمایشگاه قرآن، محمل و بستری شد برای شکلگیری سینمای معناگرا که جدیترین تشکل و طیف سینمایی امروز کشور ما را تشکیل میدهد. بخش عظیمی از آثاری که در این سالها در جشنوارهها عنوان کسب میکنند و مایهی آبرو و اعتبار شدهاند، برخاسته از همان زمینهسازیها و مقدمهچینیهاییاند که در فعالیتهایی چون برگزاری نمایشگاه قرآن مستتر و آشکار بود. حضور حداقل سه تشکل مختلف و موفق سینمایی با محوریت سینمای معناگرا در عرصهی هنر امروز ما نیز تأکیدی است بر این نکته.
از سوی دیگر جهتگیری متولیان نمایشگاه قرآن در مواجهه با نخبگان و فرهیختگان نیز نتایج مبارکی به بار آورده است. تا همین چند سال پیش هم مرزبندیها و خصومتها مانع از این بود که دروازهی فعالیتهای دینی و معنوی بر روی بسیاری از افراد گشوده باشد. مدیریت این جهتگیری چندان لطیف و هوشمندانه بوده است که اعتماد گروههای هدف را به خود جلب کرده است. بسیار شاهد بودهایم که در فضاهای مدیریتی مشابه، میدان دادن به یک گروه، چه اعتراضها و انتقادهایی را برانگیخته است، اما نمایشگاه قرآن کریم، شاید به برکت نامش، همواره از این اتفاق مصون بوده است.
میتوان ادعا کرد که هنوز هم تا پدید آمدن فضایی ایدهآل و آرمانی و درخور شأن نام قرآن، راه دشوار و پرپیچ و خمی در پیش است. اما شاید بد نباشد گاهی هم به دستاوردها بیندیشیم.
نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم، امروز به یک «نهاد» فرهنگی تبدیل شده است؛ نهادی که میتواند منشأ رشد استعدادها و پتانسیلهایی باشد که به صورت بالقوه در متن جامعهی فرهنگی و هنری ما نهفته است. نهادی که دیگر قائم به اشخاص نیست و مستقل از تغییرات و تحولات سیاسی و اجتماعی به راه خود ادامه میدهد.
فراموش نکنیم در سرزمینی که کمتر کسی در آن به برنامهریزیهای درازمدت و چندین ساله میاندیشد، تولید یک نهاد و مراقبت از آن، چقدر دشوار و پیچیده است. از خاطر نبریم که نمایشگاه قرآن کریم، میرود که به نمونهای بینظیر در تمام کشورهای اسلامی بدل شود. از یاد نبریم که دایرهی حاضران و مخاطبان این نمایشگاه به نحوی باور نکردنی در حال گسترش است. خرده نگیریم که چرا در مراسم شبهای قدر نمایشگاه، مردم روی صندلی مینشینند و به سبک و سیاق هیأتها عزاداری نمیکنند. بر این نکته بیندیشیم که چند درصد از این افراد، اگر شبهای قدرشان را به نمایشگاه قرآن کریم نمیآمدند، در خانه نمیخوابیدند و به جای دیگری میرفتند.