کد مطلب : ۸۴۵۶
نقد دینی دقت می طلبد!
دکتر جواد محدثین
شماره بیست و هفتم و بیست و هشتم ماهنامه خیمه - ذی الحجه 1427 - آذر و دی 1385
در مقالهای که اخیراً با عنوان پذیرش مبتنی بر عاطفه در رسانههای معاصر و مبتنی بر تعقل در ایران صدر اسلام به قلم آقای محسنیان راد منتشر شد، اشکالات قابل توجهی از نقطه نظر تحلیل و ارزشگذاریهای دینی به چشم میخورد که در این نوشته به نقدی کوتاه بر موارد عمدهی آن میپردازیم. امید آن که در آینده، فرصت نقدی تفصیلی دست دهد.
تردیدی نیست که شناخت دینی باید مبتنی بر تعقل باشد. این هم کلام عقل است و هم مورد تأکید دین، چنان که خداوند متعال در قرآن به پیامبر گرامی خود فرموده: «بگو این راه من است که بر اساس بصیرت «بینش عمیق» به سوی خداوند دعوت میکنم، من و پیروانم چنین هستیم.» (یوسف / 108). در سیرهی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و ائمهی معصومین علیهمالسلام به ویژه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نیز شواهد متعددی بر این امر میتوان یافت. اگرچه موضوع فوق، بسیار مهم و پرداختن به آن بسیار ضروری است، همچنین تبلیغ و تأکید در تعقل در دینداری یکی از ضرورتهای فرهنگی ماست، اما ایراد اساسی در مقالهی یاد شده، شواهدی است که نویسنده ذکر نموده و در ضمن آنها، قضاوتهای غیر علمی و ناصحیحی دیده میشود. ایشان پس از مروری بر فتح ایران در صدر اسلام و دوران خلیفهی دوم و مقایسهی برخی رفتارهای سپاه مسلمانان با عملکردهای سنگدلانهی ارتش ساسانی و از جمله سادهزیستی سپاهیان و فرماندهان مسلمان و رویگردانی آنان از کاخهای سلطنتی، نتیجه میگیرد:
«به این ترتیب میتوان حدس زد که مجموعهی اطلاعات دریافتی مردم از رفتار مسلمانان و محتوای کتاب آسمانی آنان و به دلیل عدم شتاب سپاه اعراب در تسخیر مناطق مختلف، فراهم بودن فرصت ارتباط با دیگران و ارتباط با خود، دربارهی اطلاعات مذکور، میتوانست بستر مناسبی را برای تعقل فراهم کند.»
بررسی جوانب مختلف کشورگشاییهای دوران خلافت و فتح ایران در این مختصر نمیگنجد. ما تنها با ذکر عناوینی از برخی اقدامات لشکر فاتح، یادآور میشویم که نتیجهگیری صورت گرفته در مقالهی یاد شده، ابداً علمی و ناظر به تمام واقعیت نیست:
ـ مرحوم علامه امینی (ره) در جلد ششم اثر گرانسنگ خود، «الغدیر» در بند 94 از باب نوادرالاثر فی علم العمر، (ص 298-302) به آتش کشیده شدن هزاران هزار کتاب توسط فاتحان را که به دستور مستقیم خلیفه صورت گرفت، با ذکر منابع متعدد از تسنن به تفصیل ذکر کرده است تا آنجا که به نقل از «کشفالظنون» مینویسد: «آنها در فتح سرزمینها، هرچه کتاب مییافتند سوزاندند» و از ابنخلدون نقل میکند که: «علوم فارس در جریان فتوحات به دستور خلیفهی دوم محو شد». بررسی رفتار سپاه مسلمین با مردم ایران و نقاط تاریک فتوحات، بحث مستقلی را میطلبد، مواردی از قبیل نامیدن ایرانیان مسلمان به موالی (غلامان) و ممانعت از ورود آنان به مدینه یا ازدواجشان با غیر موالی ـ به اسارت گرفتن کودکان برزنگ و... اساساً صیغهی خلیفهی دوم در برخورد با سؤال و سؤالشونده از جمله کتک زدن شدید برخی از افراد که از قرآن میپرسیدند (ر.ک: الغدیر، ج 6، ص 291) با تصور نویسندهی مقاله در تضاد است. ایشان در واقع شیفتهی سیرهی علوی علیهالسلام هستند که همواره مردم را به پرسیدن تشویق مینمود و حتی در لشگرگاه جنگ به سؤال دینی پاسخ میفرمود و بر روشنگری اهتمام میورزید. نویسندهی مقاله سپس در مقام بررسی اتکا یا عدم اتکای دینداری معاصر بر تعقل، به ذکر مواردی از باورهای عوامانه میپردازد و از جمله خبری که در آبان ماه 84 مبنی بر ورود سگی به حرم رضوی علیهالسلام منتشر گردید. گرچه این موضوع با مورد پیشین که به تحلیل آن پرداختیم، تفاوت ماهوی زیادی دارد، اما مسألهی مورد تأکید ما رویکرد غیر علمی نویسندهی مقاله میباشد که در این مورد نیز تکرار شده است. محتوای خبر مورد بحث، ورود سگی به داخل حرم بود به نحوی که اولاً به دور از چشم نگهبانان صورت پذیرفته و ثانیاً با نوعی احترام و تزلل از سوی حیوان همراه بوده است. این خبر به ویژه به دلیل انتشار یک سیدی تصویری که یکی از خادمان حرم مطهر رضوی علیهالسلام را در حال توضیح حالات مشاهده شده از آن سگ نشان میداد بسیار زود منتشر گشت و بر سر زبانها افتاد. نویسندهی مقاله پس از شرح ماجرا به خبری که در تاریخ 5 آذرماه 84 در روزنامهی جمهوری اسلامی درج شد و اتفاق پیش آمده را توطئهای سودجویانه با همکاری از دو تن از خادمان حرم دانست، پرداخته و در ادامهی خبر، شکایت 200 تن از خدام حرم رضوی از روزنامهی جمهوری اسلامی را یادآور شده و چنین تحلیل میکند که به نظر ایشان قصد دو خادم یاد شده «خوش خدمتی به بارگاه امام رضا علیهالسلام» بوده و نه سودجویی اقتصادی.
در بررسی این بخش از مقالهی آقای دکتر محسنیان راد به اختصار میگوییم: اولاً این که حیوانات (یا لااقل برخی از آنان) دارای شعوری در حد بالا باشند به روشنی از آیات قرآن کریم فهمیده میشود، آنچه قرآن در مورد پرندهای که برای حضرت سلیمان علیهالسلام خبر میآورد (هدهد) و مورچهای که آن حضرت را میشناخت و با ایشان سخن گفت و نیز سگ اصحاب کهف بیان کرده، روزنهای به این موضوع است. بنابراین امکان وقوع آنچه تحت عنوان «ماجرای ورود سگ به حرم» نقل شده و حاکی از نوعی شعور حیوانی است، هیچ مانع عقلی و قرآنی ندارد، طبعاً «اثبات وقوع» حادثهای ممکن، نیاز به شواهدی متقن دارد و از سوی دیگر نفی یا انکار آن نیز دلیل موجه میطلبد. نویسندهی مقاله اگر نسبت به ماجرای یاد شده از نظر امکان وقوع تردید داشته است، باید در اطلاعات و باورهای قرآنی خود تجدید نظر کند و اگر بر ادلهی موجود در اثبات یا نفی ماجرا در عالم واقع تکیه نمودهاند، باید گفت که در این کار، دقت و تأمل لازم را به خرج ندادهاند و خبر مورد استناد ایشان از روزنامهی جمهوری اسلامی فاقد منبع خبری بوده و بر اساس آنچه خود ایشان آورده، مورد تأیید بعدی آستان قدس رضوی قرار نگرفته است و دویست تن از خادمان حرم رضوی نیز نسبت به آن شکایت نمودهاند. آیا همهی اینان قصد خوش خدمتی به بارگاه امام هشتم از طریق دروغپردازی را داشتهاند.
نویسندهی محترم میتوانستند به راحتی در صدد تحقیق دقیقتری از صحت و سقم ماجرا برآیند که بنده چنین کردهام، اما ضرورتی به ذکر نتیجهی آن نمیبینم. زیرا اولاً بنا بر اختصارات و ثانیاً عدم توازن شاخصههای دینداری در جامعهی ما ـ صرف نظر از وجود افرادی که درصدد هستند از انتشار این اخبار نفع مادی ببرند ـ موجب برخی از عوارض سوء میگردد. اما از طرف دیگر، علیرغم نیاز عظیمی که به تقویت مبانی عقلگرایانه در دینداری جامعه داریم، و گرایش شدیدی که به جنبههای عاطفی و احساسی دین وجود دارد، نمیتوان به نحوی غیر علمی و بیدلیل به انکار برخی جنبهها و اخبار ناظر بر جنبههای احساسی در دین پرداخت که این کار نیز آسیبزاست. حرکت به سوی ایجاد توازن در تعقل و عاطفه ـ که هردو به جای خویش در مذهب ما مکانتی درخور دارند ـ کار ظریفی است که با بیدقتی فراهم نمیآید. مسلمانی که دارای جهانبینی متکی بر قرآن و سنت و ثقلین است، مقام امام معصوم علیهمالسلام را به خوبی میشناسد و ماجرایی مانند موضوع مورد بحث را نه غیر قابل قبول میپندارد و نه در صورت وقوع آن چیزی بر امامشناسی او افزوده میشود، گرچه آن را نشانه و آیتی میشمارد.
اما مورد دیگری که در مقالهی مورد بحث به عنوان شاخهی دینداری عوامانه مطرح شده و جای نقد جدی دارد آنجاست که ترجمهی حدیثی از شیخ صدوق (ره) را به نقل از یکی از روزنامهها آوردهاند. گرچه نویسنده اعتراض خود را متوجه «انتقال متون رمزی و پر استعاره به رسانهها» نموده و نه اصل مطلب، اما در عین حال طرح مسأله در سیاق مقالهی ایشان شبههزاست.
ترجمهی حدیث چنین است که امام صادق علیهالسلام دربارهی فضیلت زیارت قبر سیدالشهدا علیهالسلام فرمودهاند: «هرکس قبر اباعبدالله الحسین را زیارت کند در حالی که میداند ایشان امامی است که خداوند اطاعتش را بر بندگان واجب ساخته، خداوند گناهان دور و نزدیک گذشتهی او را میآمرزد و شفاعت او را در مورد هفتاد گناهکار میپذیرد و حاجتی از خداوند نمیطلبد مگر آن که برآوردهاش سازد» (امالی، مجلس 86، ح 11) در اینجا پیرامون اعتراض نویسنده راجع به رسانهای شدن چنین مطالبی، نفیاً و اثباتاً بحث نمیکنیم، اما این که طوری مسأله را مطرح نمود که خوانندهی مقاله نسبت به اصل حدیث تردید مییابد قابل نقد است.
اولاً در روزنامهی مورد استناد ایشان بخشی از حدیث (ما تقدم و ما تأخر) اشتباه ترجمه شده (و نوشته است: گناهان گذشته و آینده) اما این خطا مورد توجه ایشان قرار نگرفته است. همچنین در مورد اصل مطلب که گویا نوعی استبعاد نسبت به مضمون حدیث است باید گفت: این روشن است که تحقق وعدههای الهی به بندگان مشروط به وجود شرایطی ضروری در عمل و عمل کننده است. شرایطی از قبیل تقوا به دلیل آیهی شریفهی «همانا خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیرد» (مائده/27) و معرفت.
در مقالهی یاد شده میخوانیم: «خوانندهی کم سواد و عامی ناتوان در کسب رموز چنین مطالبی، به این نتیجه خواهد رسید که اگر موفق شود از طریق یکی از تورهای سیاحتی خود را به کربلا برساند، مستوجب بخشش خداوند خواهد بود» اما این نگرانی شامل آیاتی از قرآن هم میتواند باشد که مثلاً فرموده: «و پروردگار شما فرمود مرا بخوانید تا برای شما اجابت کنم» (غافر /60). در اینجا نیز خوانندهی کم سواد ممکن است به نتیجه برسد که ـ بدون نیاز به تور سیاحتی و امثال آن ـ تنها دستی به دعا بلند کند و هرچه دلش بخواهد بطلبد و منتظر اجابت بماند. خداوند متعال به دلیل فضل بیکرانش گاه به واسطهی عمل کوچکی ـ با وجود شرایط لازم ـ از گناهان بسیار میگذرد و ثوابهای فراوان میدهد چنان که بنا بر فرمودهی رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله: «کفی بالنظم توبه» (پشیمانی در توبه کافی است) یعنی چه بسا کسی که گناهان زیاد دارد به صرف پشیمانی، در درگاه الهی پذیرفته و توبهاش مقبول گردد. البته پس از آن باید درصدد جبران مافات برآید.
همچنین مقام والا و عظیم اهل بیت علیهمالسلام و حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در درگاه الهی موضوع مهمی است که به حدیث مورد بحث مربوط میباشد و البته در این مختصر نمیگنجد.
این که تعالیم مذهبی، ظرافتها و دقتهای خاص خود را دارد و تبیین آنها، حساسیتهای خاصی را میطلبد، کاملاً صحیح است، اما نشستن بر کرسی نقد در این وادی نیز هکذا!
مقالهی مورد بحث متأسفانه فاقد دقتهای علمی لازم میباشد و طرح آن در کنفرانس بینالمللی روابط عمومی در شیوهی پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله جای گلایهی بیشتر دارد.
در مقالهای که اخیراً با عنوان پذیرش مبتنی بر عاطفه در رسانههای معاصر و مبتنی بر تعقل در ایران صدر اسلام به قلم آقای محسنیان راد منتشر شد، اشکالات قابل توجهی از نقطه نظر تحلیل و ارزشگذاریهای دینی به چشم میخورد که در این نوشته به نقدی کوتاه بر موارد عمدهی آن میپردازیم. امید آن که در آینده، فرصت نقدی تفصیلی دست دهد.
تردیدی نیست که شناخت دینی باید مبتنی بر تعقل باشد. این هم کلام عقل است و هم مورد تأکید دین، چنان که خداوند متعال در قرآن به پیامبر گرامی خود فرموده: «بگو این راه من است که بر اساس بصیرت «بینش عمیق» به سوی خداوند دعوت میکنم، من و پیروانم چنین هستیم.» (یوسف / 108). در سیرهی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و ائمهی معصومین علیهمالسلام به ویژه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نیز شواهد متعددی بر این امر میتوان یافت. اگرچه موضوع فوق، بسیار مهم و پرداختن به آن بسیار ضروری است، همچنین تبلیغ و تأکید در تعقل در دینداری یکی از ضرورتهای فرهنگی ماست، اما ایراد اساسی در مقالهی یاد شده، شواهدی است که نویسنده ذکر نموده و در ضمن آنها، قضاوتهای غیر علمی و ناصحیحی دیده میشود. ایشان پس از مروری بر فتح ایران در صدر اسلام و دوران خلیفهی دوم و مقایسهی برخی رفتارهای سپاه مسلمانان با عملکردهای سنگدلانهی ارتش ساسانی و از جمله سادهزیستی سپاهیان و فرماندهان مسلمان و رویگردانی آنان از کاخهای سلطنتی، نتیجه میگیرد:
«به این ترتیب میتوان حدس زد که مجموعهی اطلاعات دریافتی مردم از رفتار مسلمانان و محتوای کتاب آسمانی آنان و به دلیل عدم شتاب سپاه اعراب در تسخیر مناطق مختلف، فراهم بودن فرصت ارتباط با دیگران و ارتباط با خود، دربارهی اطلاعات مذکور، میتوانست بستر مناسبی را برای تعقل فراهم کند.»
بررسی جوانب مختلف کشورگشاییهای دوران خلافت و فتح ایران در این مختصر نمیگنجد. ما تنها با ذکر عناوینی از برخی اقدامات لشکر فاتح، یادآور میشویم که نتیجهگیری صورت گرفته در مقالهی یاد شده، ابداً علمی و ناظر به تمام واقعیت نیست:
ـ مرحوم علامه امینی (ره) در جلد ششم اثر گرانسنگ خود، «الغدیر» در بند 94 از باب نوادرالاثر فی علم العمر، (ص 298-302) به آتش کشیده شدن هزاران هزار کتاب توسط فاتحان را که به دستور مستقیم خلیفه صورت گرفت، با ذکر منابع متعدد از تسنن به تفصیل ذکر کرده است تا آنجا که به نقل از «کشفالظنون» مینویسد: «آنها در فتح سرزمینها، هرچه کتاب مییافتند سوزاندند» و از ابنخلدون نقل میکند که: «علوم فارس در جریان فتوحات به دستور خلیفهی دوم محو شد». بررسی رفتار سپاه مسلمین با مردم ایران و نقاط تاریک فتوحات، بحث مستقلی را میطلبد، مواردی از قبیل نامیدن ایرانیان مسلمان به موالی (غلامان) و ممانعت از ورود آنان به مدینه یا ازدواجشان با غیر موالی ـ به اسارت گرفتن کودکان برزنگ و... اساساً صیغهی خلیفهی دوم در برخورد با سؤال و سؤالشونده از جمله کتک زدن شدید برخی از افراد که از قرآن میپرسیدند (ر.ک: الغدیر، ج 6، ص 291) با تصور نویسندهی مقاله در تضاد است. ایشان در واقع شیفتهی سیرهی علوی علیهالسلام هستند که همواره مردم را به پرسیدن تشویق مینمود و حتی در لشگرگاه جنگ به سؤال دینی پاسخ میفرمود و بر روشنگری اهتمام میورزید. نویسندهی مقاله سپس در مقام بررسی اتکا یا عدم اتکای دینداری معاصر بر تعقل، به ذکر مواردی از باورهای عوامانه میپردازد و از جمله خبری که در آبان ماه 84 مبنی بر ورود سگی به حرم رضوی علیهالسلام منتشر گردید. گرچه این موضوع با مورد پیشین که به تحلیل آن پرداختیم، تفاوت ماهوی زیادی دارد، اما مسألهی مورد تأکید ما رویکرد غیر علمی نویسندهی مقاله میباشد که در این مورد نیز تکرار شده است. محتوای خبر مورد بحث، ورود سگی به داخل حرم بود به نحوی که اولاً به دور از چشم نگهبانان صورت پذیرفته و ثانیاً با نوعی احترام و تزلل از سوی حیوان همراه بوده است. این خبر به ویژه به دلیل انتشار یک سیدی تصویری که یکی از خادمان حرم مطهر رضوی علیهالسلام را در حال توضیح حالات مشاهده شده از آن سگ نشان میداد بسیار زود منتشر گشت و بر سر زبانها افتاد. نویسندهی مقاله پس از شرح ماجرا به خبری که در تاریخ 5 آذرماه 84 در روزنامهی جمهوری اسلامی درج شد و اتفاق پیش آمده را توطئهای سودجویانه با همکاری از دو تن از خادمان حرم دانست، پرداخته و در ادامهی خبر، شکایت 200 تن از خدام حرم رضوی از روزنامهی جمهوری اسلامی را یادآور شده و چنین تحلیل میکند که به نظر ایشان قصد دو خادم یاد شده «خوش خدمتی به بارگاه امام رضا علیهالسلام» بوده و نه سودجویی اقتصادی.
در بررسی این بخش از مقالهی آقای دکتر محسنیان راد به اختصار میگوییم: اولاً این که حیوانات (یا لااقل برخی از آنان) دارای شعوری در حد بالا باشند به روشنی از آیات قرآن کریم فهمیده میشود، آنچه قرآن در مورد پرندهای که برای حضرت سلیمان علیهالسلام خبر میآورد (هدهد) و مورچهای که آن حضرت را میشناخت و با ایشان سخن گفت و نیز سگ اصحاب کهف بیان کرده، روزنهای به این موضوع است. بنابراین امکان وقوع آنچه تحت عنوان «ماجرای ورود سگ به حرم» نقل شده و حاکی از نوعی شعور حیوانی است، هیچ مانع عقلی و قرآنی ندارد، طبعاً «اثبات وقوع» حادثهای ممکن، نیاز به شواهدی متقن دارد و از سوی دیگر نفی یا انکار آن نیز دلیل موجه میطلبد. نویسندهی مقاله اگر نسبت به ماجرای یاد شده از نظر امکان وقوع تردید داشته است، باید در اطلاعات و باورهای قرآنی خود تجدید نظر کند و اگر بر ادلهی موجود در اثبات یا نفی ماجرا در عالم واقع تکیه نمودهاند، باید گفت که در این کار، دقت و تأمل لازم را به خرج ندادهاند و خبر مورد استناد ایشان از روزنامهی جمهوری اسلامی فاقد منبع خبری بوده و بر اساس آنچه خود ایشان آورده، مورد تأیید بعدی آستان قدس رضوی قرار نگرفته است و دویست تن از خادمان حرم رضوی نیز نسبت به آن شکایت نمودهاند. آیا همهی اینان قصد خوش خدمتی به بارگاه امام هشتم از طریق دروغپردازی را داشتهاند.
نویسندهی محترم میتوانستند به راحتی در صدد تحقیق دقیقتری از صحت و سقم ماجرا برآیند که بنده چنین کردهام، اما ضرورتی به ذکر نتیجهی آن نمیبینم. زیرا اولاً بنا بر اختصارات و ثانیاً عدم توازن شاخصههای دینداری در جامعهی ما ـ صرف نظر از وجود افرادی که درصدد هستند از انتشار این اخبار نفع مادی ببرند ـ موجب برخی از عوارض سوء میگردد. اما از طرف دیگر، علیرغم نیاز عظیمی که به تقویت مبانی عقلگرایانه در دینداری جامعه داریم، و گرایش شدیدی که به جنبههای عاطفی و احساسی دین وجود دارد، نمیتوان به نحوی غیر علمی و بیدلیل به انکار برخی جنبهها و اخبار ناظر بر جنبههای احساسی در دین پرداخت که این کار نیز آسیبزاست. حرکت به سوی ایجاد توازن در تعقل و عاطفه ـ که هردو به جای خویش در مذهب ما مکانتی درخور دارند ـ کار ظریفی است که با بیدقتی فراهم نمیآید. مسلمانی که دارای جهانبینی متکی بر قرآن و سنت و ثقلین است، مقام امام معصوم علیهمالسلام را به خوبی میشناسد و ماجرایی مانند موضوع مورد بحث را نه غیر قابل قبول میپندارد و نه در صورت وقوع آن چیزی بر امامشناسی او افزوده میشود، گرچه آن را نشانه و آیتی میشمارد.
اما مورد دیگری که در مقالهی مورد بحث به عنوان شاخهی دینداری عوامانه مطرح شده و جای نقد جدی دارد آنجاست که ترجمهی حدیثی از شیخ صدوق (ره) را به نقل از یکی از روزنامهها آوردهاند. گرچه نویسنده اعتراض خود را متوجه «انتقال متون رمزی و پر استعاره به رسانهها» نموده و نه اصل مطلب، اما در عین حال طرح مسأله در سیاق مقالهی ایشان شبههزاست.
ترجمهی حدیث چنین است که امام صادق علیهالسلام دربارهی فضیلت زیارت قبر سیدالشهدا علیهالسلام فرمودهاند: «هرکس قبر اباعبدالله الحسین را زیارت کند در حالی که میداند ایشان امامی است که خداوند اطاعتش را بر بندگان واجب ساخته، خداوند گناهان دور و نزدیک گذشتهی او را میآمرزد و شفاعت او را در مورد هفتاد گناهکار میپذیرد و حاجتی از خداوند نمیطلبد مگر آن که برآوردهاش سازد» (امالی، مجلس 86، ح 11) در اینجا پیرامون اعتراض نویسنده راجع به رسانهای شدن چنین مطالبی، نفیاً و اثباتاً بحث نمیکنیم، اما این که طوری مسأله را مطرح نمود که خوانندهی مقاله نسبت به اصل حدیث تردید مییابد قابل نقد است.
اولاً در روزنامهی مورد استناد ایشان بخشی از حدیث (ما تقدم و ما تأخر) اشتباه ترجمه شده (و نوشته است: گناهان گذشته و آینده) اما این خطا مورد توجه ایشان قرار نگرفته است. همچنین در مورد اصل مطلب که گویا نوعی استبعاد نسبت به مضمون حدیث است باید گفت: این روشن است که تحقق وعدههای الهی به بندگان مشروط به وجود شرایطی ضروری در عمل و عمل کننده است. شرایطی از قبیل تقوا به دلیل آیهی شریفهی «همانا خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیرد» (مائده/27) و معرفت.
در مقالهی یاد شده میخوانیم: «خوانندهی کم سواد و عامی ناتوان در کسب رموز چنین مطالبی، به این نتیجه خواهد رسید که اگر موفق شود از طریق یکی از تورهای سیاحتی خود را به کربلا برساند، مستوجب بخشش خداوند خواهد بود» اما این نگرانی شامل آیاتی از قرآن هم میتواند باشد که مثلاً فرموده: «و پروردگار شما فرمود مرا بخوانید تا برای شما اجابت کنم» (غافر /60). در اینجا نیز خوانندهی کم سواد ممکن است به نتیجه برسد که ـ بدون نیاز به تور سیاحتی و امثال آن ـ تنها دستی به دعا بلند کند و هرچه دلش بخواهد بطلبد و منتظر اجابت بماند. خداوند متعال به دلیل فضل بیکرانش گاه به واسطهی عمل کوچکی ـ با وجود شرایط لازم ـ از گناهان بسیار میگذرد و ثوابهای فراوان میدهد چنان که بنا بر فرمودهی رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله: «کفی بالنظم توبه» (پشیمانی در توبه کافی است) یعنی چه بسا کسی که گناهان زیاد دارد به صرف پشیمانی، در درگاه الهی پذیرفته و توبهاش مقبول گردد. البته پس از آن باید درصدد جبران مافات برآید.
همچنین مقام والا و عظیم اهل بیت علیهمالسلام و حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در درگاه الهی موضوع مهمی است که به حدیث مورد بحث مربوط میباشد و البته در این مختصر نمیگنجد.
این که تعالیم مذهبی، ظرافتها و دقتهای خاص خود را دارد و تبیین آنها، حساسیتهای خاصی را میطلبد، کاملاً صحیح است، اما نشستن بر کرسی نقد در این وادی نیز هکذا!
مقالهی مورد بحث متأسفانه فاقد دقتهای علمی لازم میباشد و طرح آن در کنفرانس بینالمللی روابط عمومی در شیوهی پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله جای گلایهی بیشتر دارد.