کد مطلب : ۸۴۶۵
عوامل ایجاد و گسترش آسیب ها
علی آقاجانی قناد
شماره بیست و هفتم و بیست و هشتم ماهنامه خیمه - ذی الحجه 1427 - آذر و دی 1385
تحريفها و آسيبهاي هر پديدهی اجتماعي، و بويژه تحريفهای مربوط به قيام حسيني و عزاداري، اساساً از بعد جامعهشناختي، معلول علتهايي در درون آن جامعهاند که شناخت درست آنها، نخستين و شايد مهمترين گام براي برخورد مناسب با آن باشد. از اين رو، ما نيز در ابتدا بايد به طرح ريشهها و عوامل ايجاد و گسترش تحريف و آسيبهاي متوجه موضوع مورد بحث بپردازيم.
برخورد عاطفي صرف مقولهی عزاداري
شايد جديترين و اصليترين عامل ورود آسيبهاي متعدد در بنياد و بنيان فرهنگ عاشورا، اکتفا نمودن به برخورد عاطفي صرف، و دوري گزيدن از برخورد عقلاني با مقولهی قيام و عزاداري باشد. اين مسأله، سبب بروز تحريف وسيع لفظي و معنوي است که انديشهی اصيل عاشورايي و حسيني را به پژمردگي ميکشاند.
بيشک در صحنهی عاشورا، از سوي امام علیهالسلام و يارانش، شاهد عاطفيترين صحنهها، و از سوي لشکريان کوفه، شاهد جنايتبارترين و دهشتناکترين وقايع هستيم. از اين رو، حادثهی عاشورا، بعد عاطفي قوياي دارد که از اين جهت، ميتوان آن را يک تراژدي دانست. البته اين تنها يک رويه از صحنهی عاشوراست که در آن جنايت موج ميزند. عاشورا صحنهی ديگري نيز دارد که سرشار از حماسه و زيبايي است و امام حسين علیهالسلام و يارانش، قهرمان آن هستند؛ ولي در فرهنگ عامه، بيشتر شاهد حضور پررنگ بعد تراژديک عاشورا هستيم، بهگونهاي که تا حدودي عرصه را بر بعد حماسي تنگ ساخته است.
آنچه بيش از همه از زبان مردم شنيده ميشود، واژههاي غريب، مظلوم، تشنه، بيکس و مانند اين الفاظ است؛ و تشنگي، بيآبي، بيياري و غربت امام علیهالسلام، بسامد بالايي در فرهنگ عاميانه دارد.
البته منظور، تخطئهی کلّي اين مسائل نيست، که اين خود بعدي از ابعاد عاشوراست، بلکه منظور، غلبهی اين نوع نگرش بر ذهنيت تودهی مردم است.
اين پرداخت افراطي بعد عاطفي قيام، سازنده و پردازندهی بيشتر تحريفهاي لفظي و معنوي فرهنگ عاشورا بوده است. جالب اين است که اين تفکر، با تناقضي آشکار و جدي روبهروست. از سويي، امام را به تمامي، آسماني و ملکوتي معرفي ميکند و از سوي ديگر، هنگام مقايسه، امام علیهالسلام را به تمامي، با فرهنگ عاميانهی خود محک ميزند و آن حضرت را همانند يکي از افراد اين فرهنگ ميانگارد. از اين روست که بسيار گفته ميشود، عزاداري امام حسين علیهالسلام، به دليل تسلاي خاطر حضرت زهرا سلاماللهعلیهاست؛ چون ايشان هميشه در بهشت بيتابي ميکند و هزار و چهارصد سال است که آرام ندارد.
شهيد مطهري با تندي به اين ايده ميتازد و ميگويد:
آيا اين حرف، مسخره نيست؟ بعد از هزار و چهارصد سال، هنوز حضرت زهرا سلاماللهعلیها احتياج داشته باشد. در صورتي که طبق نصّ خود امام حسين علیهالسلام، به حکم ضرورت دين، بعد از شهادت حضرت، ايشان و حضرت زهرا سلاماللهعلیها نزد يکديگرند. مگر حضرت زهرا سلاماللهعلیها بچه است که بعد از هزار و چهارصد سال هنوز بر سر خود بزند.
بر اين اساس، عزاداري، نوعي خدمت و تسلاي خصوصي و عاطفي شمرده ميشود. نکتهی ديگري که به جهت سيطرهی روح عاطفي صرف، پديد ميآيد، اين است که امام حسين علیهالسلام فرد بيتقصير، بييار، مظلوم و بيپناهي نمايانده ميشود که به طرز فجيعي به دست ظالمها و اشقيا به شهادت رسيده و از دست رفته و به قول شهيد مطهري نفله شده است. بنابراين، بايد بر امام از دست رفته گريست و عزاداري کرد.
همانطور که گفته شد، عمدهی تحريف لفظي نيز در همين راستا به وجود آمده است. چون غرض اين است که بر امام حسين علیهالسلام که بيجهت کشته شده و هنگام شهادت، مادر نيز نداشته است، بگرييم. از اين رو، روضهی او هرچه جانسوزتر و دلگدازتر بيان شود، به اين هدف نزديکتر است و دل مادرش، حضرت زهرا سلاماللهعلیها را بيشتر شاد و خنک ميکند.
جعل داستان عروسي حضرت قاسم علیهالسلام در روز عاشورا، بايد در همين راستا ارزيابي شود؛ چون داستان عروسي داماد سيزده سالهاي که پس از عروسي، هدف شمشيرها قرار ميگيرد و کشته ميشود و سر از پيکرش جدا ميگردد، بسيار جانسوز خواهد بود.
داستان این عروسي براي نخستين بار در روضهالشهداي کاشفي آمده است2 و منتخب طريحي3 نيز آن را نقل کرده و از آن پس، به دليل همين بعد قوي عاطفي و اشکگير، به شدت رواج يافته است؛ به طوري که براي آن حضرت، حجلهی عروسي میساختند و در وسط عزاداري نقل پخش ميکردند. اين قصه حتي در اشعار فارسي نيز نمود داشته است. عمان ساماني که يکي از عاليترين منظومههاي عاشورايي را سروده است نيز از اين تحريف مصون نمانده و با مهارتي شگفت، داستان جعلي عروسيآن حضرت را با اين شعر تصوير کرده است:
باز دارم راحت و رنجي به هم
متحد عنواني از شادي و غم
نازپرور نوعروسي هست بکر
مر مرا در حجلهی ناموس فکر
... آن چه قاسم را ز هستي بود نقد
مر عروسش را به کابين بست عقد
نمونهی ديگر، داستان حضور ليلا؟ در کربلاست که بنا بر نظر شهيد مطهري، هيچ سندي ندارد. از همين منظر، ميتوان داستان حضور حضرت زهرا سلاماللهعلیها بر بالين ابالفضل علیهالسلام به هنگام شهادت آن حضرت و گفتن اين سخن را که اگر مادرت نيست، من هستم، جعلي دانست؛ زيرا در هيچ کتابي، حتي کتابهاي مجهول نيز نيامده است. داستان حضرت رقيه سلاماللهعلیها نيز در همين راستا بسيار جالب توجه است.4
از ديگر موارد، ميتوان به ترسيم چهرهی حضرت عباس علیهالسلام، بدون دست در همهی نقل خوابها و منبرها اشاره کرد. شهيد مطهري از همين قماش، داستاني نقل ميکند که زني را که در زمان متوکل، به زيارت امام حسين علیهالسلام رفته بود، به دريا انداختند. او فرياد زد يا اباالفضل! آنگاه سواري آمد و گفت: رکاب اسب مرا بگير. زن گفت: چرا دستت را دراز نميکني؟ پاسخ داد که من دست در بدن ندارم.5 يا آن که هميشه حضرت زهرا سلاماللهعلیها، در خوابها و مکاشفات، به صورت قدخميده و دست بر پهلو تصور ميشود. افسانههايي چون آب خواستن امام حسين علیهالسلام در پاي منبر علي علیهالسلام و آب آوردن حضرت ابوالفضل علیهالسلام و داستان حضرت فاطمهی صغری نيز از همين دست به شمار ميآيد.
همچنان که ملاحظه ميشود، در اين جعلها و تحريفها، مؤلفههايي حضور دارند که موجب عاطفي شدن هرچه بيشتر عزاداري، و گريهی بيشتر ميشود. براي مثال، عطش، آب و يا حضور و عدم حضور مادر، سبب پر و بال دادن و پروراندن اينگونه تحريفها و جعلها گشته و ميگردد. در حالي که اگر از برخورد عاطفي صرف، پرهيز و با تاريخ و حوادث عاشورا برخورد عقلاني گردد؛ يعني اين مطالب در ترازوي عقل سنجيده شود، بسياري از اين تحريفات روي نميدهد. اين موضوع، هم در ارزيابي متون قيام عاشورا و شهادت امام حسين علیهالسلام، قابليت بهرهگيري دارد و هم در شنيدههاي عزاداري. آن که بر سرش تيغ و قمه ميزند يا با زنجير گران، پشتش را مجروح ميکند، با اين نيت که همچون امام حسين علیهالسلام و يارانش باشد، اگر نيک بنگرد که شرايط امام حسين علیهالسلام چگونه بود، درخواهد يافت که در آنگونه شرايط است که بايد چنين کند.
پینوشت
1. حماسهی حسيني، ج1، ص46.
2. روضهالشهدا، ملاحسين کاشفي، تصحيح علامه شعراني، تهران، اسلاميه، چاپ4، 1371 ق، صص321 و 346.
3. منتخب طريحي، فخرالدين طريحي، ص131، قم، بيتا.
4. حماسهی حسيني، ج1، ص26.
5. همان، ص50.
ادامه دارد...
تحريفها و آسيبهاي هر پديدهی اجتماعي، و بويژه تحريفهای مربوط به قيام حسيني و عزاداري، اساساً از بعد جامعهشناختي، معلول علتهايي در درون آن جامعهاند که شناخت درست آنها، نخستين و شايد مهمترين گام براي برخورد مناسب با آن باشد. از اين رو، ما نيز در ابتدا بايد به طرح ريشهها و عوامل ايجاد و گسترش تحريف و آسيبهاي متوجه موضوع مورد بحث بپردازيم.
برخورد عاطفي صرف مقولهی عزاداري
شايد جديترين و اصليترين عامل ورود آسيبهاي متعدد در بنياد و بنيان فرهنگ عاشورا، اکتفا نمودن به برخورد عاطفي صرف، و دوري گزيدن از برخورد عقلاني با مقولهی قيام و عزاداري باشد. اين مسأله، سبب بروز تحريف وسيع لفظي و معنوي است که انديشهی اصيل عاشورايي و حسيني را به پژمردگي ميکشاند.
بيشک در صحنهی عاشورا، از سوي امام علیهالسلام و يارانش، شاهد عاطفيترين صحنهها، و از سوي لشکريان کوفه، شاهد جنايتبارترين و دهشتناکترين وقايع هستيم. از اين رو، حادثهی عاشورا، بعد عاطفي قوياي دارد که از اين جهت، ميتوان آن را يک تراژدي دانست. البته اين تنها يک رويه از صحنهی عاشوراست که در آن جنايت موج ميزند. عاشورا صحنهی ديگري نيز دارد که سرشار از حماسه و زيبايي است و امام حسين علیهالسلام و يارانش، قهرمان آن هستند؛ ولي در فرهنگ عامه، بيشتر شاهد حضور پررنگ بعد تراژديک عاشورا هستيم، بهگونهاي که تا حدودي عرصه را بر بعد حماسي تنگ ساخته است.
آنچه بيش از همه از زبان مردم شنيده ميشود، واژههاي غريب، مظلوم، تشنه، بيکس و مانند اين الفاظ است؛ و تشنگي، بيآبي، بيياري و غربت امام علیهالسلام، بسامد بالايي در فرهنگ عاميانه دارد.
البته منظور، تخطئهی کلّي اين مسائل نيست، که اين خود بعدي از ابعاد عاشوراست، بلکه منظور، غلبهی اين نوع نگرش بر ذهنيت تودهی مردم است.
اين پرداخت افراطي بعد عاطفي قيام، سازنده و پردازندهی بيشتر تحريفهاي لفظي و معنوي فرهنگ عاشورا بوده است. جالب اين است که اين تفکر، با تناقضي آشکار و جدي روبهروست. از سويي، امام را به تمامي، آسماني و ملکوتي معرفي ميکند و از سوي ديگر، هنگام مقايسه، امام علیهالسلام را به تمامي، با فرهنگ عاميانهی خود محک ميزند و آن حضرت را همانند يکي از افراد اين فرهنگ ميانگارد. از اين روست که بسيار گفته ميشود، عزاداري امام حسين علیهالسلام، به دليل تسلاي خاطر حضرت زهرا سلاماللهعلیهاست؛ چون ايشان هميشه در بهشت بيتابي ميکند و هزار و چهارصد سال است که آرام ندارد.
شهيد مطهري با تندي به اين ايده ميتازد و ميگويد:
آيا اين حرف، مسخره نيست؟ بعد از هزار و چهارصد سال، هنوز حضرت زهرا سلاماللهعلیها احتياج داشته باشد. در صورتي که طبق نصّ خود امام حسين علیهالسلام، به حکم ضرورت دين، بعد از شهادت حضرت، ايشان و حضرت زهرا سلاماللهعلیها نزد يکديگرند. مگر حضرت زهرا سلاماللهعلیها بچه است که بعد از هزار و چهارصد سال هنوز بر سر خود بزند.
بر اين اساس، عزاداري، نوعي خدمت و تسلاي خصوصي و عاطفي شمرده ميشود. نکتهی ديگري که به جهت سيطرهی روح عاطفي صرف، پديد ميآيد، اين است که امام حسين علیهالسلام فرد بيتقصير، بييار، مظلوم و بيپناهي نمايانده ميشود که به طرز فجيعي به دست ظالمها و اشقيا به شهادت رسيده و از دست رفته و به قول شهيد مطهري نفله شده است. بنابراين، بايد بر امام از دست رفته گريست و عزاداري کرد.
همانطور که گفته شد، عمدهی تحريف لفظي نيز در همين راستا به وجود آمده است. چون غرض اين است که بر امام حسين علیهالسلام که بيجهت کشته شده و هنگام شهادت، مادر نيز نداشته است، بگرييم. از اين رو، روضهی او هرچه جانسوزتر و دلگدازتر بيان شود، به اين هدف نزديکتر است و دل مادرش، حضرت زهرا سلاماللهعلیها را بيشتر شاد و خنک ميکند.
جعل داستان عروسي حضرت قاسم علیهالسلام در روز عاشورا، بايد در همين راستا ارزيابي شود؛ چون داستان عروسي داماد سيزده سالهاي که پس از عروسي، هدف شمشيرها قرار ميگيرد و کشته ميشود و سر از پيکرش جدا ميگردد، بسيار جانسوز خواهد بود.
داستان این عروسي براي نخستين بار در روضهالشهداي کاشفي آمده است2 و منتخب طريحي3 نيز آن را نقل کرده و از آن پس، به دليل همين بعد قوي عاطفي و اشکگير، به شدت رواج يافته است؛ به طوري که براي آن حضرت، حجلهی عروسي میساختند و در وسط عزاداري نقل پخش ميکردند. اين قصه حتي در اشعار فارسي نيز نمود داشته است. عمان ساماني که يکي از عاليترين منظومههاي عاشورايي را سروده است نيز از اين تحريف مصون نمانده و با مهارتي شگفت، داستان جعلي عروسيآن حضرت را با اين شعر تصوير کرده است:
باز دارم راحت و رنجي به هم
متحد عنواني از شادي و غم
نازپرور نوعروسي هست بکر
مر مرا در حجلهی ناموس فکر
... آن چه قاسم را ز هستي بود نقد
مر عروسش را به کابين بست عقد
نمونهی ديگر، داستان حضور ليلا؟ در کربلاست که بنا بر نظر شهيد مطهري، هيچ سندي ندارد. از همين منظر، ميتوان داستان حضور حضرت زهرا سلاماللهعلیها بر بالين ابالفضل علیهالسلام به هنگام شهادت آن حضرت و گفتن اين سخن را که اگر مادرت نيست، من هستم، جعلي دانست؛ زيرا در هيچ کتابي، حتي کتابهاي مجهول نيز نيامده است. داستان حضرت رقيه سلاماللهعلیها نيز در همين راستا بسيار جالب توجه است.4
از ديگر موارد، ميتوان به ترسيم چهرهی حضرت عباس علیهالسلام، بدون دست در همهی نقل خوابها و منبرها اشاره کرد. شهيد مطهري از همين قماش، داستاني نقل ميکند که زني را که در زمان متوکل، به زيارت امام حسين علیهالسلام رفته بود، به دريا انداختند. او فرياد زد يا اباالفضل! آنگاه سواري آمد و گفت: رکاب اسب مرا بگير. زن گفت: چرا دستت را دراز نميکني؟ پاسخ داد که من دست در بدن ندارم.5 يا آن که هميشه حضرت زهرا سلاماللهعلیها، در خوابها و مکاشفات، به صورت قدخميده و دست بر پهلو تصور ميشود. افسانههايي چون آب خواستن امام حسين علیهالسلام در پاي منبر علي علیهالسلام و آب آوردن حضرت ابوالفضل علیهالسلام و داستان حضرت فاطمهی صغری نيز از همين دست به شمار ميآيد.
همچنان که ملاحظه ميشود، در اين جعلها و تحريفها، مؤلفههايي حضور دارند که موجب عاطفي شدن هرچه بيشتر عزاداري، و گريهی بيشتر ميشود. براي مثال، عطش، آب و يا حضور و عدم حضور مادر، سبب پر و بال دادن و پروراندن اينگونه تحريفها و جعلها گشته و ميگردد. در حالي که اگر از برخورد عاطفي صرف، پرهيز و با تاريخ و حوادث عاشورا برخورد عقلاني گردد؛ يعني اين مطالب در ترازوي عقل سنجيده شود، بسياري از اين تحريفات روي نميدهد. اين موضوع، هم در ارزيابي متون قيام عاشورا و شهادت امام حسين علیهالسلام، قابليت بهرهگيري دارد و هم در شنيدههاي عزاداري. آن که بر سرش تيغ و قمه ميزند يا با زنجير گران، پشتش را مجروح ميکند، با اين نيت که همچون امام حسين علیهالسلام و يارانش باشد، اگر نيک بنگرد که شرايط امام حسين علیهالسلام چگونه بود، درخواهد يافت که در آنگونه شرايط است که بايد چنين کند.
پینوشت
1. حماسهی حسيني، ج1، ص46.
2. روضهالشهدا، ملاحسين کاشفي، تصحيح علامه شعراني، تهران، اسلاميه، چاپ4، 1371 ق، صص321 و 346.
3. منتخب طريحي، فخرالدين طريحي، ص131، قم، بيتا.
4. حماسهی حسيني، ج1، ص26.
5. همان، ص50.
ادامه دارد...