موسیقی هم یک وحی است
شماره بیست و هفتم و بیست و هشتم ماهنامه خیمه - ذی الحجه 1427 - آذر و دی 1385
نیایش کردن، تلفیقی از دعاخوانی و توسلخوانی به صورت آهنگین و درخواستهای جملهای است که اکثر زمزمهها و ذکرهایش به دستگاه شور نزدیک است.
گذشتگان ما مدام نیایش میکردند، برای این که انسان در حال وسعت و نعمت، منعم را فراموش نکند و به همین سبب نیایش، ایجادکنندهی ارتباط با خدا و انقطاع از ماسویالله است. گذشتگان میگفتند که: نیایش، شور و عشق لازم دارد و به هرکس توفیق نیایش عطا میگردد، اگر دریابد. پیامبران هرگاه نیازی داشتهاند یا به شدائدی گرفتار شدهاند، تنها مشکلگشای آنها نیایش بوده. نیایشهای حضرت یونس علیهالسلام در شکم ماهی، نیایشهای حضرت ایوب علیهالسلام، نیایشهای موسی کلیمالله، نیایشهای حضرت ذکریا علیهالسلام، و نیایشهای حضرت عیسی علیهالسلام که نزول مائدههای آسمانی را برای حواریین فراهم آورد و نیایشهای حضرت آدم صفوتالله در مقام اعتراف به تقصیر از این گونهاند.
یادداشتی که در پی میآید، به بررسی نیایش در موسیقی میپردازد و نظرات هوشنگ جاوید محقق این حوزه.
موسیقی هم یک وحی است
هنر، یک هستهی درونی دارد که با فطرت انسانها ارتباط دارد. به علت ماهیت هنر، آنچه در دل انسان ارائه میشود، از بافت هنر خواهد بود. حال این غالب هر چیز میتواند باشد؛ نیایش، اذان یا هر چیز دیگر. هنر با فطرت بشر پیوستگی شدیدی دارد و هنرمند یک وحی خاص را میگیرد و آن الهام را پرورش میدهد. در گذشته رسالات مختلفی دربارهی موسیقی به این موضوع پرداختهاند از جمله رسالهی شیخ آذری که به همین مسأله توجه داشته است. این موضوع که موسیقی هم مثل وحی است، وحیی که به پیامبر نازل میشود، اگر یک گلولهی توپ بزرگ باشد، وحی هنرمند، یک گلولهی کوچک است. باید گفت چیزهایی در گذشته تألیف شده که امروزه از ما پنهان است، چرا که نگارش ما تغییر کرده و همه فکر میکنند هنر با فطرت، ارتباط چندانی ندارد. باید گفت موسیقی یک صورت دوگانه دارد که هم تولیدکننده و هم مخاطب، هر دو در آن مؤثرند. وقتی میگوییم هنر؛ هنرشناس، هنرمند، هر دو با اثر ایجاد شده، ارتباط میگیرند و دنیای هنر را شامل میشوند.
سازهایی که به کمک آواز آمدند
گونهی آوازها، مخصوصاً آوازهای موسیقی مذهبی و دینی، در شاخهی موسیقی آیینی، پاکترین گونه از هنرهای موسیقایی هستند که در جهان به وجود آمدند. یعنی در موسیقی، این سازها بودند که به کمک آوازها آمدند. سندها هم همین مسأله را بیان میکنند. گوشی ساختن، خرک و شیطانک ساختن و کوک کردن سازها، به مرور زمان شکل گرفته و به هر حال پیدایش ساز، به خاطر آوازها بوده. در موسیقی خانقاهها هم گونهای از این نوع تفکر را میبینیم، به این شکل که با استفاده از دف، طاس، دوطبله و تنبور، یک زیبایی را برای مضاعف کردن زیبایی ذکرها و آوازها به کار میگیرد و باید گفت ما چیزی به نام موسیقی عرفانی نداریم و عنوان کردنش خندهدار است، چرا که در موسیقی، معنویات نهفته است.
موسیقی، ستایش و ایران
یکی از شاخصههای معنویت، علاقهی ایرانیها به آنهاست. ترکمنهای اهل سنت، دوتار و تار میزنند، برای ستایش پیامبر و خاندانش.
خراسان، سرزمین ترانهها و تصنیفهای امام رضا، پیامبر و حضرت علی علیهماالسلام است؛ اما در اینجا باید گلایهای هم کرد، چرا که با توجه به این که امسال، سال پیامبر صلیاللهعلیهوآله است، ولی ادارهی ارشاد خراسان، حتی کاستی از روایات موسیقی خراسان شمالی، رضوی و جنوبی ارائه نکرده است، همین قضیه در کردستان هم دیده میشود.
اگر سرمایهگذاری انجام نشود، خیلی از چیزهایی که الآن داریم، از دست میدهیم. همین امروز اگر یک سرمایهگذاری در سیستان و بلوچستان داشته باشیم، میتوانیم پنجاه روایت دربارهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله ثبت کرد. یک سری از مشکلات ما در شناخت موسیقی مناطق است. در کردستان یک سری ترانههای خاص خانقاه هست که آنها را به عنوان ذکر میشناسند، و یک سری اذکار ستایشی هستند که روی آنها کار نشده است.
موسیقی گورانی در کردستان، یک سری ترانههای تغزلی، ابیات و داستانگونههاست که به موسیقیهای مذهبی نزدیکند. «هوره» هم در این منطقه، یک نوع آواز مذهبی است که در مراسم ترحیم و سوگ و فراق به کار میرود.
در ایران شصت تا هفتاد درصد موسیقی آواز و سی تا چهل درصد باقی، مربوط به سازهاست. در موسیقی مناطق ایران، دوتار و تنبور، جایگاه بیشتری دارد. البته سازهای کوبهای و بادی هم جایگاه خاص خود را دارند.
پایگاه موسیقی ایران، آوازهای مذهبی است. مثلاً در جنوب خراسان، شیوههای نقدخوانی و منقبتخوانی در موسیقی ما تأثیر فراوانی گذاشته است. در موسیقی مازندران هم همین شیوه دیده میشود. در موسیقی تهران هم نوحهها تأثیر زیادی در ردیف و دستگاههای موسیقی داشتند. چند نسل قبل از ما، آوازخوانها در مقامهای خودشان آیین خاصی داشتند، چرا که سالک باید از یک رتبه به یک مقام میرسید تا بتواند مقام را تعریف و اجرا کند. همین مراتب در نحلههای فلسفی هم به چشم میخورد، چرا که در گذشته هیچگاه «دف» را به دست کسی که بدعت داشته باشد، نمیدادند.
معنویت نهفته در موسیقی
باید گفت این، معنویت نهفته در موسیقی است که مهم است و در آثار توحیدی هم باید ببینیم نوازندهها چهقدر با معنویت آشنا هستند. هنرمند گاهی برای موفقیت خودش اثر تولید میکند و گاهی برای خدمت به جامعه که بین این دو تفاوت وجود دارد. همین مسأله باعث میشود که گاهی در جامعهی امروز موسیقی، یک خوانندهی مشهور، کاستی که روی آن فکر شده تولید میکند و مورد توجه قرار میگیرد. همین خواننده سه ماه بعد برای گذران زندگی، کاست دیگری ارائه میدهد که با اقبال قبلی مواجه نمیشود. در مورد اول همه به معنویت فکر میکنند اما بار دوم صدای خواننده خریداری شده. پس یک تولید بدون درونمایهی معنوی دچار ضعف میشود.
باید گفت عرفان، یک کلاس است، کسی که وارد این حیطه میشود، روحش متغیر میشود، و این تغییرات است که باعث میشود هر اثر تولید شده، نگاهی به عالم بالا داشته باشد. حالا این اثر میتواند نقاشی، خوشنویسی یا موسیقی باشد و انسانها چون میخواهند به کمال برسند، اثر معنوی را میفهمند و از آن استقبال میکنند.