تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۸۵ ساعت ۱۱:۴۷
۰
کد مطلب : ۸۴۸۹

موسیقی مذهبی

دکتر فرامرز رفیع پور

شماره بیست و هفتم و بیست و هشتم ماهنامه - ذی الحجه 1427 - آذر و دی 1385

در بسیاری از مناطقی که هنوز آداب و رسوم و هنجارهای سنتی کاملاً از بین نرفته، موسیقی‌هایی را می‌یابیم که دارای خصوصیات مثبت برای تقویت نظام اجتماعی هستند. مهم‎ترین موسیقی که تأثیر سازنده بر نظام اجتماعی دارد، موسیقی مذهبی ماست که بسیار پیشرفته و تکامل یافته است. اما از آن‎جا که فرهنگ سنتی ما در مقابل فرهنگ مدرن که با دست خودمان از غرب آورده‌ایم (و به نام «توسعه») و با ابزار خودمان گسترش می‌دهیم، در حال نابودی و بی‌ارزش شدن است، جوانان و افراد روشن‎فکر ما، کم‎تر مایل به پذیرش این نکته هستند که موسیقی مذهبی ما از نظر جامعه‎شناختی تکامل یافته و در سازندگی نظام اجتماعی مؤثر است. دلایل این ادعا از این قرارند:

ما در نظام سنتی‌مان چیزی به نام «محله» داشته و داریم که دارای کارکردهای بسیار مهم اجتماعی بوده و هنوز هم (هرچند کم‎تر) می‌باشد. در هر محله‎ی سنتی، یک هیأت داریم که دارای تمام خصوصیات یک گروه اجتماعی کامل است. یعنی آن‎ها دارای نظام تقسیم کار و تفکیک نقش‌های دقیق و درونی‌شده هستند. مثلاً در ایام دهه‎ی محرم و بالاخص در روز عاشورا، همه دقیقاً می‌دانند که کی (چه شخصی) باید آشپزی کند، کی پول غذا را می‌دهد، کی غذا را توزیع می‌کند، کی چای تهیه می‌کند، کی روحانی را دعوت می‌کند، کی مجلس را تزئین می‌کند، کی دسته را راه می‌اندازد، کی میکروفون و وسایل برقی و کی چراغ زنبوری را سازماندهی می‌کند، کی نوحه می‌خواند و کی نظم دسته را به عهده می‌گیرد الی آخر؛ و اما وقتی که مراسم سوگواری شروع می‌شود، کسانی که در این مراسم سنتی (و نه در مراسم مدرن مساجد تقلید کرده از کلیسا شرکت کرده‌اند) می‌دانند که نه فقط سینه‌زنی و زنجیرزنی در کوچه و خیابان همراه با آوازها و آهنگ‌های ریتمیک است و همه شرکت‎کنندگان با ریتم آن، سینه و زنجیر می‌زنند و با آهنگ آن دسته‌جمعی می‌خوانند، بلکه بالاخص در هنگام جمع شدن در حسینیه‌های مهم تهران، مراسم موسیقی تقریباً به شکل زیر به اوج خود می‌رسد:

ـ یک مداح خوش صدا و استاد متبحر در رشته‎ی خود، چند دقیقه‌ای (حدوداً 3 تا 5 دقیقه) شروع به خواندن انفرادی اشعار منتخب با نغمه‎ی خوش‎طنین می‌کند و هم‎زمان، جوانان و مردان در فضایی پر از احساس مذهبی ـ روحانی، فعالانه و به طور ریتمیک اما آرام سینه می‌زنند.

ـ بعد از این برنامه، بلافاصله یک مداح خوش‎صدای دیگر در نقشی دیگر (اجتماعی ـ گروهی) فعال می‌شود و یک شعر دیگر با آهنگ و ریتمی دیگر که بسیار متناسب با برنامه‎ی قبلی است، یعنی حال و هوای مذهبی را از بین نمی‌برد و مردم را خسته نمی‌کند، بلکه روحی جدید (یعنی انرژی احساسی بیشتری) در این فضا می‌افکند، می‌خواند و هم‎زمان، جوانان و مردان سینه‌زن نیز او را به طور دسته‎جمعی در خواندن آن شعر (در واقع موسیقی) همراهی می‌کنند.

اما نکته‎ی جالب در این قسمت، آن است که همراه با تغییر آهنگ و ریتم مداح جدید، ریتم و سرعت و نحوه‎ی سینه‌زنی نیز تغییر می‌کند. (از یک دست به دو دست و با شدت بیشتر و ضربه‌های محکم‎تر). در همین لحظات ناگهان آواز خواندن برای مدتی کوتاه قطع می‌شود و در این سکوت، فقط صدای ضربه‌ها بر روی سینه می‌آید و صدای آرام «حس» (یعنی دو حرف اول واژه‎ی «حسین») به گوش می‎رسد. سپس برنامه با همان مداح ادامه می‌یابد. هنوز او آخرین کلمات خود را کاملاً به پایان نرسانده است که مانند چرخ‎دنده‌های سینکرونیزه شده و هارمونیک (هماهنگ)، مداح دیگری با صدا و آهنگ دیگری (اما عموماً در این لحظه بدون ریتم) وارد برنامه می‌شود... فضا مجدداً تغییر می‌کند. حضار از حالی روحانی به حالی دیگر می‌روند، خستگی برای آن‎ها معنی ندارد. همه روح، همه عشق، همه خدا، همه روحیه‎ی جمعی، فداکاری و ایثار و... همان انسان‌هایی که چند روز پیش در مادیات با هم در مسابقه بودند و گاه بر ضد یک‎دیگر کار می‌کردند، حالا همه هم‎سو در یک مسیر نقش یافته‎اند.

از همین تکنیک در سازمان‎دهی انقلاب و به طور باز هم تکامل یافته‌تر در جنگ استفاده شد و برای دانشمندان غربی قابل مطالعه. (مقایسه شود:renussing, 1981).

شعرها و آهنگ‌های پرشور و هیجانی مداحان در جنگ نیز انرژی احساسی بسیار زیادی تولید و فضای جبهه‌ها را به فضای پیوند گروهی ـ اجتماعی و پیوند عاشقانه و دسته‎جمعی با خدا تبدیل نمود. آن‎ها خلاقان موسیقی بودند و توانایی آن‎ها در تولید این میزان انرژی احساسی تعجب‌برانگیز.

وقتی در فهرست منابع مقالات Thoits, Gordon یا Scheff به تاریخ نوشته‌ها و مقالات غربی درباره‎ی احساس و عوامل مؤثر در پیدایش آن نگاه می‌کنم، می‌بینم که اکثراً از اوایل دهه‎ی 1980 یعنی آغاز جنگ شروع شده‌اند و به سرعت افزایش یافته‌اند. لذا این احتمال وجود دارد که دانشمندان غربی که تمام رویدادها را به تناسب تخصص خود به طور سازمان‌یافته مطالعه می‌کنند، این زمینه را نیز مورد توجه قرار داده‌اند. کما این که نقش مذهب و ایدئولوژی نیز در متون مربوط به انقلاب، بعد از انقلاب ایران به سرعت مورد مطالعه قرار گرفت.



در بسیاری از مناطقی که هنوز آداب و رسوم و هنجارهای سنتی کاملاً از بین نرفته، موسیقی‌هایی را می‌یابیم که دارای خصوصیات مثبت برای تقویت نظام اجتماعی هستند. مهم‎ترین موسیقی که تأثیر سازنده بر نظام اجتماعی دارد، موسیقی مذهبی ماست که بسیار پیشرفته و تکامل یافته است. اما از آن‎جا که فرهنگ سنتی ما در مقابل فرهنگ مدرن که با دست خودمان از غرب آورده‌ایم (و به نام «توسعه») و با ابزار خودمان گسترش می‌دهیم، در حال نابودی و بی‌ارزش شدن است، جوانان و افراد روشن‎فکر ما، کم‎تر مایل به پذیرش این نکته هستند که موسیقی مذهبی ما از نظر جامعه‎شناختی تکامل یافته و در سازندگی نظام اجتماعی مؤثر است. دلایل این ادعا از این قرارند:

ما در نظام سنتی‌مان چیزی به نام «محله» داشته و داریم که دارای کارکردهای بسیار مهم اجتماعی بوده و هنوز هم (هرچند کم‎تر) می‌باشد. در هر محله‎ی سنتی، یک هیأت داریم که دارای تمام خصوصیات یک گروه اجتماعی کامل است. یعنی آن‎ها دارای نظام تقسیم کار و تفکیک نقش‌های دقیق و درونی‌شده هستند. مثلاً در ایام دهه‎ی محرم و بالاخص در روز عاشورا، همه دقیقاً می‌دانند که کی (چه شخصی) باید آشپزی کند، کی پول غذا را می‌دهد، کی غذا را توزیع می‌کند، کی چای تهیه می‌کند، کی روحانی را دعوت می‌کند، کی مجلس را تزئین می‌کند، کی دسته را راه می‌اندازد، کی میکروفون و وسایل برقی و کی چراغ زنبوری را سازماندهی می‌کند، کی نوحه می‌خواند و کی نظم دسته را به عهده می‌گیرد الی آخر؛ و اما وقتی که مراسم سوگواری شروع می‌شود، کسانی که در این مراسم سنتی (و نه در مراسم مدرن مساجد تقلید کرده از کلیسا شرکت کرده‌اند) می‌دانند که نه فقط سینه‌زنی و زنجیرزنی در کوچه و خیابان همراه با آوازها و آهنگ‌های ریتمیک است و همه شرکت‎کنندگان با ریتم آن، سینه و زنجیر می‌زنند و با آهنگ آن دسته‌جمعی می‌خوانند، بلکه بالاخص در هنگام جمع شدن در حسینیه‌های مهم تهران، مراسم موسیقی تقریباً به شکل زیر به اوج خود می‌رسد:

ـ یک مداح خوش صدا و استاد متبحر در رشته‎ی خود، چند دقیقه‌ای (حدوداً 3 تا 5 دقیقه) شروع به خواندن انفرادی اشعار منتخب با نغمه‎ی خوش‎طنین می‌کند و هم‎زمان، جوانان و مردان در فضایی پر از احساس مذهبی ـ روحانی، فعالانه و به طور ریتمیک اما آرام سینه می‌زنند.

ـ بعد از این برنامه، بلافاصله یک مداح خوش‎صدای دیگر در نقشی دیگر (اجتماعی ـ گروهی) فعال می‌شود و یک شعر دیگر با آهنگ و ریتمی دیگر که بسیار متناسب با برنامه‎ی قبلی است، یعنی حال و هوای مذهبی را از بین نمی‌برد و مردم را خسته نمی‌کند، بلکه روحی جدید (یعنی انرژی احساسی بیشتری) در این فضا می‌افکند، می‌خواند و هم‎زمان، جوانان و مردان سینه‌زن نیز او را به طور دسته‎جمعی در خواندن آن شعر (در واقع موسیقی) همراهی می‌کنند.

اما نکته‎ی جالب در این قسمت، آن است که همراه با تغییر آهنگ و ریتم مداح جدید، ریتم و سرعت و نحوه‎ی سینه‌زنی نیز تغییر می‌کند. (از یک دست به دو دست و با شدت بیشتر و ضربه‌های محکم‎تر). در همین لحظات ناگهان آواز خواندن برای مدتی کوتاه قطع می‌شود و در این سکوت، فقط صدای ضربه‌ها بر روی سینه می‌آید و صدای آرام «حس» (یعنی دو حرف اول واژه‎ی «حسین») به گوش می‎رسد. سپس برنامه با همان مداح ادامه می‌یابد. هنوز او آخرین کلمات خود را کاملاً به پایان نرسانده است که مانند چرخ‎دنده‌های سینکرونیزه شده و هارمونیک (هماهنگ)، مداح دیگری با صدا و آهنگ دیگری (اما عموماً در این لحظه بدون ریتم) وارد برنامه می‌شود... فضا مجدداً تغییر می‌کند. حضار از حالی روحانی به حالی دیگر می‌روند، خستگی برای آن‎ها معنی ندارد. همه روح، همه عشق، همه خدا، همه روحیه‎ی جمعی، فداکاری و ایثار و... همان انسان‌هایی که چند روز پیش در مادیات با هم در مسابقه بودند و گاه بر ضد یک‎دیگر کار می‌کردند، حالا همه هم‎سو در یک مسیر نقش یافته‎اند.

از همین تکنیک در سازمان‎دهی انقلاب و به طور باز هم تکامل یافته‌تر در جنگ استفاده شد و برای دانشمندان غربی قابل مطالعه. (مقایسه شود:renussing, 1981).

شعرها و آهنگ‌های پرشور و هیجانی مداحان در جنگ نیز انرژی احساسی بسیار زیادی تولید و فضای جبهه‌ها را به فضای پیوند گروهی ـ اجتماعی و پیوند عاشقانه و دسته‎جمعی با خدا تبدیل نمود. آن‎ها خلاقان موسیقی بودند و توانایی آن‎ها در تولید این میزان انرژی احساسی تعجب‌برانگیز.

وقتی در فهرست منابع مقالات Thoits, Gordon یا Scheff به تاریخ نوشته‌ها و مقالات غربی درباره‎ی احساس و عوامل مؤثر در پیدایش آن نگاه می‌کنم، می‌بینم که اکثراً از اوایل دهه‎ی 1980 یعنی آغاز جنگ شروع شده‌اند و به سرعت افزایش یافته‌اند. لذا این احتمال وجود دارد که دانشمندان غربی که تمام رویدادها را به تناسب تخصص خود به طور سازمان‌یافته مطالعه می‌کنند، این زمینه را نیز مورد توجه قرار داده‌اند. کما این که نقش مذهب و ایدئولوژی نیز در متون مربوط به انقلاب، بعد از انقلاب ایران به سرعت مورد مطالعه قرار گرفت.

نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما