تاریخ انتشار
دوشنبه ۱ تير ۱۳۸۳ ساعت ۰۹:۱۴
۰
کد مطلب : ۸۵۰۴

حکمت هاي دعا و توسل

آیت الله مصباح یزدی
شماره چهاردهم ماهنامه خیمه - جمادی الاولی- تیرماه 1383

آيا دعا جانشين راه هاي عادي زندگي است؟

دعا کردن لازمه ي بندگي است. وقتي انسان خدا را همه کاره مي داند، خدا را رب مي داند و اختيار عالم را به دست او مي داند، طبيعي است که هر نيازي داشته باشد از او مي خواهد. ما به او نياز داريم و خداوند هم بدون هيچ زحمتي مي تواند آن نياز را برطرف کند. هيچ منتي هم سر ما نمي گذارد، گفته است حتّي اگر قضا مبرم باشد، با دعاي شما تغييرش مي دهم. در اين صورت اگر دعا نکنيم پس چه کار کنيم؟

امّا آيا معني دعا اين است که اين دعا جانشين اسباب بشود؟ خير، معني دعا اين است که خدايا ما مي دانيم که کارها به دست توست، امّا چون خودت امر کردي به در خانه تو که نياز ما را برطرف فرمايي توسّل به اسباب و به کار گرفتن اسباب، تکليف ديگري است و ربطي به دعا ندارد. ما بايد از خدا بخواهيم او هم وعده داده است که اجابت مي کند امّا چگونه اجابت مي کند؟ هر چه حکمتش اقتضا کند. گاهي بر خلاف همه ي اسباب و مسببات مي فرمايد: «يا نار کوني بردا و سلاما». بايد بگوييم همان حکمت آفرينش است. اين که خدا براي هر کاري اسبابي قرار داده بخاطر آن حکمتي است که در اصل آفرينش و آفرينش انسان و تدبير انسان ملحوظ مي کند. انسان ها بايد امتحان بشوند. نسبت به هم ديگر امتحان بشوند و يا در مقابل تقديرات الهي صبر، تصميم و رضايتشان سنجيده شود، تا معلوم بشود انسان در اين شرايط چه اندازه حاضر است بندگي کند؟ ما بايد رفع نيازمان را از خدا بخواهيم چه اسباب باشد چه نباشد. همه ي اسباب هم که فراهم باشد، باز هم بايد خدا را مؤثر دانست. اين لقمه اي که آماده شده و مي خواهيم بگذاريم در گلو، باز هم بگوييم: خدايا تو مرا سير کن، اوست که من را آفريده و دهان را به من داده و نان را آفريده است، بگوييم: خدايا قوت بده که آن را در دهانم بگذارم. وقتي نمرود از حضرت ابراهيم پرسيد خدايي که تو مي گويي کيست و چه کاره است؟ يکي از اوصافي که حضرت ابراهيم براي خدا گفت، اين بود: «والذي يطعمني و يسقيني» گفت خدايي که من شايسته ي پرستش مي دانم، کسي است که خوراک به من مي خوراند «و يسقيني»! نگفت آب براي من مي آفريند و آب خوردن را يا غذا خوردن را روزي من مي کند. بلکه گفت «يسقيني» يعني برايم سقايي مي کند. حضرت ابراهيم خدا را اين جوري مي شناخت، زماني که همه ي اسباب ظاهري هم فراهم شده باشد، بايد بگوييم: خدايا تا اين جا را تو درست کردي، بعدش و قدم آخرش هم بايد با اراده ي تو انجام بشود؛ والا کم نبودند کساني که موقع غذا خوردن يا آب خوردن، آب يا غذا داخل نايشان رفته و همان باعث مرگشان شده است. بنابراين دعا کردن مختص آن وقتي نيست که آدم دستش از اسباب کوتاه بشود؛ البته گاهي خداوند اسباب را از کار مي اندازد يا فراهم نمي کند تا غافلين نياز خودشان را به خدا درک کنند.

خلق را با تو بد و بدخو کند

تا تو را ناچار رو آن سو کند

کساني که در شرايط عادي گاهي خدا يک سختي هايي برايشان به وجود مي آورد که مجبور بشوند، آن هم از لطف خداست، براي اين که آن در خانه ي خدا رفتن از همه ي زندگي شان بيش تر مي ارزد. يک يا اللّه گفتن از همه ي کارهاي ديگر که در زندگي بدون نام خدا و بدون ياد خدا انجام مي شود بيش تر مي ارزد. به هرحال نياز انسان به خدا منحصر به زماني نيست که اسباب فراهم نيست. نبايد فراموش کرد که خداوند، خود اسباب را فراهم کرده و به گونه اي تدبير کرده است که براي انسان کارساز باشد. متأسفانه آدم ها مخصوصا آن هايي که اهل غفلت هستند، وقتي اسباب فراهم است، خدا را فراموش مي کنند، ولي انبيا و اوليا، مخصوصا ائمه ي اطهار (سلام اللّه عليهم اجمعين) ياد خداي متعال را به ما گوشزد کرده اند - حتي غذا خوردن را گفته اند با بسم اللّه و الحمد اللّه همراه کنيد. در موارد ديگر نيز دعاهايي وارد شده که نشان مي دهد ما در همه ي امور، هم به خدا نياز داريم، هم وظيفه داريم او را شکر گوييم و هم بايد خير خود را از او طلب کنيم.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما