تاریخ انتشار
دوشنبه ۱ تير ۱۳۸۳ ساعت ۰۹:۱۴
۰
کد مطلب : ۸۵۰۷
گفت و گو با حاج علي اصغر سيف

شرط غلام بودن اخلاص است

محمدکاظم اطمینان
شماره چهاردهم ماهنامه خیمه - جمادی الاولی- تیرماه 1383
 
گفت و گو با حاج علي اصغر سيف

اشاره:

نمي دانم تصور شما از پيرغلام چيست؟ و يا با شنيدن و خواندن واژه ي پيرغلام چه احساسي پيدا مي کنيد و چه گونه شخصيت هايي در ذهن شما تداعي مي شود. من معتقدم به پيرغلام هر که باشد و به هر کس که بتوان اين واژه را اطلاق کرد، بايد احترام گذاشت و عزيز دانست؛ چرا که نوکري اربابي مثل حضرت اباعبداللّه (ع) زيبا و مقدس است. به سراغ دلسوخته اي از ديار شيراز رفتيم: «حاج علي اصغر سيف» نام او در بين هيأتي ها و متدينين شيراز بلکه در جاي جاي شهر آشناست. او را که ديدم، ابهتش مرا گرفت، امّا آن چنان پدرانه و با محبت سخن گفت که فضا صميمي و بي تکلف شد. «سيف»، سيّد الشهداي امروز را «سيّد علي حسيني خامنه اي» و يزيد را «شارون» مي داند. و فراموش نکرده است که: «کل ارض کربلا و کل يوم عاشورا». سيف کوله باري از تجربه و خاطرات گران بها با خود دارد و سخنان وي شنيدني است.



خيمه: لطفا بفرماييد که چند سال است مشغول خدمت گزاري در مراسم بزرگداشت سيد الشهدا (ع) هستيد؟

- بسم الله الرحمن الرحيم. 1314هجري خورشيدي بود که در محافل سينه زني همراه پدرم بودم، الآن حدود شصت سال مي شود.



خيمه: متولد چه سالي هستيد؟

- 1304هجري خورشيدي؛ از ده سالگي آمدم توي اين دستگاه.



خيمه: پيرغلام اصولا" به چه کسي مي گويند؟

- پيرغلام اگر در مورد امام حسين (ع) باشد يعني کساني که سابقه زيادي در عزاداري ايشان دارند، اما به شرطي که اخلاص و حقيقتشان جدي باشد که شرط غلام بودن اخلاص است.



خيمه: شيوه هاي عزاداري از نوجواني شما تاکنون چه تغييراتي کرده است؟

- شيوه هاي عزاداري به مناسبت اين که فرهنگ ها عوض شد، زياد تغيير کرده است. در سابق، اخلاص و عمق عزاداري بيش تر بود. الآن چون فرهنگ ها باز شده و روزنامه ها و فرآيندهاي فرهنگي مختلفي روي جوانان اثر مي گذارد، يک مقداري متفاوت است و شايد يک مقداري عمقش کم شده است.



خيمه: براي اين که آن شور و حال گذشته برگردد چه توصيه اي داريد؟

- خب اين احتياج به هم فکري هاي مختلف دارد بايد مسئولين مختلف عزاداري ها و تبليغات اسلامي، مثل: سازمان تبليغات، وزارت ارشاد، سپاه، بسيج و همه ي اين ها که کار فرهنگي مي کنند؛ هم فکري کنند، نقاط ضعف و قوت جوان ها و نيازهايشان را بدانند و بررسي کنند ؛ تا اين که بعد بتوانند به يک صورت هماهنگي تحولاتي به وجود بياورند.



خيمه: آيا شما قائل به يک برنامه ريزي دراز مدت براي عزاداري هستيد؟

- براي جواب دادن به اين سؤال، بايد بگويم که بنده در نوزده سالگي، سفر اول، با پدرم رفتم کربلا. از امام حسين (ع) خواستم که يک شغل خوب به من بدهد. الآن تدريس زبان فرانسه و کمي هم انگليسي بلدم، ولي چون مي خواستم در شغل جديد با بچه ها سر و کار داشته باشم، امام حسين (ع) شغل تدريس را براي ما تعيين کرد و به همين دليل کار فرهنگي را در مدارس در اوليت مي دانم. الآن هم در آموزش و پرورش، به عنوان کسي که کار عزاداري را انجام مي دهد و ضمنا تدريس زبان هاي فرانسه، انگليسي، ادبيات فارسي و ديني داشتم، به هر حال توفيق هر دو کار را داشتم. اگر کسي بخواهد وارد کارهاي فرهنگي و رفع مشکلات جوان ها بشود، به نظر من بهترين کارش برخورد صحيح با دانش آموزان از طريق مدرسه است، به اين صورت که مدرسه تأسيس کنند و معلم هاي فهميده و کادرهاي بسيار خوب، ضمن اين که رياضي، فيزيک، شيمي و... را خوب تدريس مي کنند؛ ديني را هم به قول معروف سينه به سينه و چهره به چهره به دانش آموزان ياد بدهند، اين بهترين راه است و زودتر هم جواب مي دهد.



خيمه: فکر مي کنيد هيأت هاي مذهبي چه نقشي مي توانند در ارشاد جامعه ايفا کنند؟

- هيأت ها بايد با بررسي و کارشناسي برنامه هاي متنوع تري براي جوان ها طراحي و اجرا کنند. نيازها و روحيات افراد در سنين مختلف فرق مي کند، مسئولين هيأت ها بايد روان شناسي کودک، نوجوان، جوان و ميان سال بلد باشند و براي هر کدام مطابق نيازشان حرف بزنند و براي هر کدام يک نوع برنامه طراحي و اجرا کنند اين کار بسيار دقيقي است.



خيمه: اگر ممکن است خاطره اي از مرحوم پدرتان نقل کنيد.

- من همه ي دارايي و فهم خود را از مرحوم پدر دارم، خودم از خودم چيزي ندارم و ايشان خيلي توصيه مي کردند که راست گو باشيم و بعد هم مراقب باشيم که در سنين جواني، با توجه به آسيب پذير بودن بشر، با انتخاب رفيق خوب مسير زندگي خود را به درستي انتخاب کنيم. من نيز همين را به افراد توصيه مي کنم مرحوم پدر به حضرت اباالفضل (س) خيلي ارادت داشتند و خيلي جدي مي گفتند که هر وقت مشکلي داشتيد به حضرت اباالفضل (س) بگوييد و هر وقت مشکلي داشتند به حضرت ايشان متوسل مي شدند. سراسر زندگي هيأتي ما همراه توجه به حضرت اباالفضل (س) بود. از مرحوم پدر خاطرات زيادي دارم، ايشان معمولا با رژيم پهلوي درگير بود. يک بار خانه ي ما خيلي شلوغ بود و دولت رضا شاه مي خواست از تجمع جلوگيري کند و يا اين که حداقل تحقير و تهديد کند. رئيس کلانتري در ظاهر به عنوان نظم دادن، ولي در باطن به عنوان جلوگيري از اجراي مراسم آمده بود و گفته بود که داخل نشويد، خانه پر است. مرحوم پدر گفته بود که جا هست، بگذاريد مردم داخل شوند. رئيس کلانتري باز ايستاده بود و از ورود افراد جلوگيري مي کرد. مرحوم پدر مي گفت: «با زبان خوش هر چه به او گفتم گوش نکرد، بالأخره صحنه اي اتفاق افتاد که من تشويق و تشجيع شدم با آن سرهنگ رو در رو قرار بگيرم و آن اين بود که يک سيد غير روحاني (آن وقت ها سادات لباس هاي بلند بر تن مي کردند و شال سبز داشتند) که اسمش زين العابدين بود، مي خواست وارد مجلس شود؛ آقاي سرهنگ - رئيس کلانتري - به بهانه ي نبودن جا ممانعت کرد. سيد زين العابدين برنگشت؛ من گفتم: آقا بگذار سيد برود، به کنايه گفت که شالش را تماشا کنم، آن زمان دولت از طرف انگليس مأمور بود که همه ي افراد را متحد الشکل کند، يعني قبا و شال نباشد، من ناراحت و عصباني شدم؛ آمدم اين طرف کوچه داد زدم و به او گفتم: تو بگو پهلوي من مي گويم يا اباالفضل العباس! چند بار گفتم شلوغ شد؛ مردم جمع شدند؛ همسايه ها واسطه شدند و دعوا را ختم کردند. ظاهرا تمام شد، امّا عصر آن روز دو سه تا پليس آمدند، گفتند که کارتان داريم. من گمان کردم مي خواهد توقيفمان بکند، ولي بعد ديدم قيافه ي حق به جانبي دارد، گفتم: موضوع چيست؟ گفتند: جناب سرهنگي که شما ظهر به او گفتيد: من مي گويم يا اباالفضل تو بگو پهلوي، از اين جا که رفت مريض شد و الآن در بيمارستان است، نه مي تواند نان بخورد نه آب و به اشاره گفت که حاج آقا سيف را بياوريد تا رفع مشکل بشود. ما با چند تا از دوستان رفتيم بيمارستان، واقعا گريه کرد، وقتي ما را ديد و ابراز پشيماني کرد و من گفتم ان شاء الله حضرت اباالفضل شفا مي دهد؛ بعد هم خوب شد» اين از خاطراتي بود که مرحوم پدر مي گفت. البته آن زمان من نبودم مرحوم پدرم برايم توضيح داده اند.



خيمه: در زمان جواني شما، چه نوع برخوردي با پيرغلام ها مي شد؟

- ما عادت کرده بوديم که به دوستان ديگر، مخصوصا آن ها که عزاداران قبلي امام بودند، خيلي احترام بکنيم و شکي نيست که اين سيره ي امام حسين (ع) و دستور اسلام است که بايد همه ي بزرگ ترها را احترام بکنند و البته بزرگ ترها هم بايد کوچک ترها را مورد رحمت قرار بدهند تا اين دو نسل به هم برسند و دو رکن جامعه اصلاح شود.



خيمه: اگر در خواب سيد الشهدا (ع) را ببينيد و از شما بخواهند يک حاجتي داشته باشيد، از ايشان چه مي خواهيد؟

- اين اصطلاح خواب ببينيد را من تغيير مي دهم، عيب ندارد که ما آرزو کنيم خواب ببينيم و بعد هم خواهشي داشته باشيم، ولي من فکر مي کنم بهتر است بگوييم اگر همين الآن صاحب امر (ع) را ديدار کنيد، از ايشان چه خواهشي مي کنيد؟ و من به آن حضرت مي گويم که معرفت خودتان و شناخت خودتان را مي خواهم.



خيمه: در رابطه با هيأت هاي مذهبي چه توصيه اي داريد که در مجله به آن بپردازيم؟

- گردانندگان مجموعه هاي فرهنگي اول بايد خودشان به مسائل انقلاب اسلامي و منويات رهبر انقلاب و امام (ره) آشنا باشند و مسائل را به صورت علمي در مجله منعکس کنند. مثل همين مسئله ي عدم جدايي دين از سياست که در رهنمودهاي حضرت امام (ره) بود و مرحوم مدرس (ره) هم زماني گفته بود. ديگر اين که مسائل روز را در قالب شعر، نثر و هنر مطرح کنند. امر به معروف و نهي از منکر را گوش زد کنند. سابق هم ما شعار «هيهات من الذلّه» را تابلو کرديم و به شعر در آورديم و در مقابله با طاغوت کاربردي کرديم. ديگر اين که بايد شهدا را و فرهنگ شهادت را معرفي کرد. وصيت نامه ها و زندگي نامه ي آن ها را بنويسند و از نويسندگان بخواهند دنبال پژوهش هايي راجع به شهدا بروند و خلاصه الگوهايي را که امروز بعد از انقلاب خوش بختانه زياد داريم، مطرح کنند و به تدريج مردم براي قيام امام عصر (عج) آماده بشوند.



خيمه: شما با کدام يک از صحنه هاي کربلا بيش تر مأنوسيد و بيش تر براي آن مي سوزيد.

- چي جواب بدهم؟! در زيارت ناحيه مقدسه، سلام هايي تأثير گذار است... و من مسئله ي بازگشت ذوالجناح به طرف خيمه ها بدون راکب و بيرون آمدن اهل بيت (ع) از خيمه ها خيلي برايم تأثرانگيز است.



خيمه: تک بيت يا شعري که بيش تر شما را منقلب مي کند، چيست؟

- اين را به صورت شعر پدران ما مي گفتند:

آخر اي نا مسلمان ثوابي

تشنه است تشنه يک جرعه آبي

رحمي آخر به يحياي زارم

مهلتي تا که تشتي بيارم

زير حلق شريفش گذارم

من که ديگر برادر ندارم.



خيمه: در مراسمي که در تالار حافظيه بود اشاره کرديد که دو پرچم داستاني دارد، مي توانيم آن داستان را بشنويم؟

- تقريبا حدود 9سال قبل ما تصميم گرفتيم که جمکران زياد برويم. دوستان گفتند ما که راهمان دور است و هر شب جمعه نمي توانيم برويم. برخي هفته ها مي رويم شاه چراغ و به جاي جمکران نماز حضرت را آن جا مي خوانيم. اين کار شروع شد و نيت يک دوره ي چهل هفته اي بود. هفته ي اول به قم رفتيم، چند هفته ي مياني را هم به قم رفتيم و هفته ي آخر هم قم بوديم؛ پرچمي هم داشتيم که روي آن نوشته بوديم: يا لثارت الحسين. بعد يک دوره ي چهل هفته اي ديگر شروع کرديم. بعد از چند سال ما نوشته ي اين پرچم را به مناسبت ايام به «يا لثارات الفاطميه» تغيير داديم، چون امام عصر براي انتقام خون مادرشان هم مي آيند، همان طور که براي انتقام خون همه ي انبيا مي آيند. خلاصه هر چهل دوره اي که مي رفتيم قم، يک پرچم به مناسبت آن ايام داشتيم. مثلا در ايام ميلاد امير المؤمنين (ع) «لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار» روي پرچم نقش بسته بود و حالا يازده پرچم داريم؛ يعني يازده دوره به مناسبت هاي مختلف. اخيرا که مصادف شده بود با اشغال عراق توسط آمريکا، ما گفتيم که چون حضرت ابالفضل (س) حامي دين است، به ايشان از پارسال خيلي متوسل شديم که شما نبايد سکوت بکنيد و اجازه بدهيد امريکا و انگليس در حريم حرمتان بيايند و امسال هم ديديم بهترين چيز اين است که يک پرچم بنام حضرت ابالفضل (ع) درست کنيم و آن شعاري را که پدران ما مي گفتند روي پرچم نوشتيم: «عبداللّه ابالفضل دخيلک» به اين معني که براي بيرون کردن امريکا و انگليس از تو کمک مي خواهيم. آن دو پرچم که شما در تالار حافظيه ديديد، يکي سرخ بود متعلق به حضرت عباس (س) و ديگري سفيد رنگ متعلق به حضرت زهرا (س).



خيمه: چه توصيه اي به هيأت ها و اقشار مختلف داريد که مسائل روزمره را با فرهنگ اهل بيت (ع) عجين کنند؟

- اولا بايد عاقلانه بنشينند فکر بکنند که طوري ترتيب داده شود که هيأتي ها در کسب دانش روز که نياز جامعه اسلامي است، کوشا باشند؛ البته عزاداري و هيأت هم سر جاي خودش، ولي افراطي نبايد باشد. اين چيزي است که پدر و مادرها هم مي گويند؛ مسئله ي ديگر من خودم وقتي در بعضي از هيأت ها حاضر مي شوم که جوان ها در آن حضور دارند، مي پرسم، مسائل سياسي روز را چه مقدار دنبال مي کنند، روشنفکران ما مثل شهيد مطهري (ره) را چه قدر مي شناسند، زبان عربي را که زبان دين ماست، چه قدر بلد هستند؟



خيمه: با تشکر از حضرت عالي که وقتتان را در اختيار خيمه قرار داديد
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما